فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣فشار قبر ...!
🎙#استاد_دانشمند
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ ...
بگذار و بگذر
ببین و دل مبند
چشم بینداز و دل مباز
که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت ...
نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد
که چشمهایتان ندیده،
نگذارید زبانتان چیزی را بگوید
که قلبتان باور نکرده... !
"صادقانه زندگی کنید"
@bandegibaEshgh❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دقیقا چه اتفاق بزرگی در حال وقوعه و این همه سختی های عجیب و غریب برای چیه؟!
⬅️نشر حداکثری
🍃🌹🌸🌹🍃
#لبیک_یا_خامنه_ای
#جهل_امت #ظهور
@bandegibaEshgh❤️
تغییر کافی نیست
باید تطهیر شویم...
#شهید_محمد_باقر_صدر
@bandegibaEshgh❤️
#روزشمار_فاطمیه
4⃣ 3⃣ روز مانده تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
حیات روح رسول خداست در تن او
فرشته می چکد از رشته های دامن او
کلیدهای تمام خزانه های بهشت
جواهری است که آویخته به گردن اود
@bandegibaEshgh❤️
سفره دلت را نزد دشمنان باز نکن...
چون در فکر ضربه زدناند!
📖 سوره آل عمران آیه ۱۱۸
@bandegibaEshgh❤️
14.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- من دخیل التماسم را به چشمت بستهام
هشتمین دردانهیِ زهرا به دادم می رسی؟ :)*
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
@bandegibaEshgh❤️
#امام_رضایے
ڪَبوتَـࢪمهَـوآیےشُـدَم
بِبیـنعَـجبگِـدآیےشُـدَم
دُعـٰا؎مــٰادَࢪمبـودهڪہ
مَنَـمامـٰامࢪضـآیےشُـدَم..!シ
#امام_رضا
#دلتنگی
@bandegibaEshgh❤️
نامم اگر ' غلام رضا ' هست خویش را ،
با نردبان ِ اسم تو بالا نمیکنم (:
#سلطانِقلبم
@bandegibaEshgh❤️
13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طلب ِ رزق نداریم ز دربار ِ کسی ..
هرچه داریم ز آقای ِ خراسان داریم (((:
@bandegibaEshgh❤️
دلش نمیومد گناه کنه☹️
اما باز میگفت این بار آخره😞
مواظب بار آخرهامون باشیم که بار آخرتمون رو سنگین میکنه😔
"این باره آخره" جمله شیطانه👹
اصلا از کجا معلوم بار آخرمون واقعا نشه بار آخرمون؟!!!🙃
#حواست_باشه
@bandegibaEshgh❤️
رفقا شرمنده در این مدت که رمان ارسال نشد بنده واقعا نتونستم بفرستم در شرایطی ، شرمنده✨
بریم ر❤️م🌱ا👇🏻ن🙃
قسمت = هشتاد♥️
اين اواخر ديگر در مغازه ي ما چاي هم ميخورد! اين يعني خيلي به ما
اطمينان پيدا كرده بود.
يك بار با او بحث كردم كه چرا براي كار لولهكشي پول نمي ُ گيري؟ خب
نصف قيمت ديگران بگير. تو هم خرج داري و...
هادي خنديد و گفت: خدا خودش ميرسونه.
دوباره سرش داد زدم و گفتم: يعني چي خدا خودش ميرسونه؟
بعد با لحني تندگفتم: ما هم بچه آخوند هستيم و اين روايت ها را شنيدهايم.
اما آدم بايد براي كار و زندگياش برنامه ريزي كنه، تو پس فردا ميخواي زن
بگيري و...
هادي دوباره لبخند زد و گفت: آدم براي رضاي خدا بايد كار كنه، اوستا
كريم هم هواي ما رو داره، هر وقت احتياج داشتيم برامون ميفرسته.
من فقط نگاهش ميكردم. يعني اينكه حرفت را قبول ندارم. هادي هم مثل
هميشه فقط ميخنديد!
بعد مكثي كرد و ماجراي عجيبي را برايم تعريف کرد. باور کنيد هر زمان
ياد اين ماجرا ميافتم حال و روز من عوض ميشود.
آن شب هادي گفت: شيخ باقر، يه شب تو همين نجف مشكل مالي پيدا
كردم و خيلي به پول احتياج داشتم.
ً آخر شب مثل هميشه رفتم توي حرم و مشغول زيارت شدم. اصلاً هم
حرفي درباره ي پول با مولا اميرالمؤمنين علیه السلام نزدم.
همين كه به ضريح چسبيده بودم، يه آقايي به سر شانه ي من زد و گفت: آقا
اين پاكت مال شماست.
برگشتم و ديدم يك آقاي روحاني پشت سر من ايستاده. او را نميشناختم.
بعد هم بي اختيار پاكت را گرفتم.
هادي مکث ي کرد و ادامه داد: بعد از زيارت راهي منزل شدم. پاكت را باز
#کپی_با_ذکر_یک_صلوات_حلال
قسمت = هشتاد و یکم♥️
كردم. با تعجب ديدم مقدار زيادي پول نقد داخل آن پاكت است!
هادي دوباره به من نگاه كرد و گفت: شيخ باقر، همه چيز زندگي من و
شما دست خداست.
من براي اين مردم ضعيف، ولي با ايمان كار ميكنم. خدا هم هر وقت
احتياج داشته باشم برام ميذاره تو پاكت و ميفرسته!
خيره شدم توي صورتش. من ميخواستم او را نصيحت كنم، اما او واقعيت
اسلام را به من ياد داد.
واقعاً توكل عجيبي داشت. او براي رضاي خدا كار كرد. خدا هم جواب
اعمال خالص او را به خوبي داد.
بعدها شنيدم که همه از اين خصلت هادي تعريف ميکردند. اينکه
کارهايش را خالصانه براي خدا انجام ميداد. يعني براي حل مشکل مردم کار
ميکرد اما براي انجام کار پول ي نميگرفت.
#کپی_با_ذکر_یک_صلوات_حلال
💙✨پسرک فلافل فروش
قسمت = هشتاد و یکم♥️
🤍طلبه ی لوله کش🤍
هادي در كنار درس خواندن براي طلبه ها صحبت ميكرد و به شرايط روز
عراق و موقعيت آمريكا و دشمني اين كشور با مسلمانان اشاره ميكرد.
حالا ديگر زبان عربي را به خوبي تكلم ميكرد. خيلي از طلبه ها عاشق
هادي شده بودند.
او با درآمد شخصي خودش بارها دوستان را به خانه ي خودش دعوت
ميكرد و براي آنها غذا درست ميكرد.
منزل هادي محل رفت و آمد دوستان ايراني نيز شده بود. در ايام اربعين،
خانه را براي اسكان زائران آماده ميكرد و خودش مشغول پخت و پز و
پذيرايي از زائران ابا عبدالله الحسين علیه السلام ميشد.
برخي از دوستان عراقي هادي ميگفتند: تو نميترسي كه در اين خانه ي
بزرگ و قديمي و ترسناك، تك و تنها زندگي ميكني؟
هادي هم ميگفت: اگر مثل من مدت ها كنار خيابان خوابيده بوديد قدر
اين خانه را ميدانستيد!
بعد از آن رفت و آمد هادي با منازل دوستان طلبه اش بيشتر شد. در اين
رفت و آمدها متوجه شد كه بيشتر دوستان طلبه، از خانواده هاي مستضعف
نجف هستند. بسياري از اين خانواده ها در منازل ي زندگي ميكنند كه از
نيازهاي اوليه محروم است.
#کپی_با_ذکر_یک_صلوات_حلال
قسمت = هشتاد و دوم♥️
اين خانهها آب لوله كشي نداشت. با اينكه آب لوله كشي تا مقابل درب
خانه آمده بود، اما آنها بضاعت مالي براي لوله كشي نداشتند.
اين موضوع بسيار او را رنج ميداد. براي همين به تهران آمد و به سراغ
دوستانش رفت.
دستگاههاي مربوط به لولهكشي را خريد و چند روزي در مغازه ي يكي از
دوستانش ماند تا نحوهي لوله كشي با لوله هاي جديد پلاستيكي را ياد بگيرد.
هر چه را الزم داشت تهيه كرد و راهي نجف شد. حالا صبح تا عصر
در كلاس درس مشغول بود و بعد از ظهرها لوله تهيه ميكرد و به خانه ي
طلبه هاي نجف ميرفت.
از خود طلبه ها كمك ميگرفت و منازل مردم مستضعف، ولي مؤمن نجف
را لوله كشي آب ميكرد.
خستگي براي اين جوان معنا نداشت. از صبح زود تا ظهر سر كلاس بود.
بعد هم كمي غذا ميخورد و سوار بر دوچرخهاي كه تازه خريده بود راهي
ميشد و در خانه هاي مردم مشغول كار ميشد.
برخي از دوستان هادي نميفهميدند! يعني نميتوانستند تصور كنند كه
يك طلبه كه قرار است لباس روحاني بپوشد چرا اين كارها را انجام ميدهد؟!
برخي فكر ميكردند كه لباس روحانيت يعني آهسته قدم برداشتن و ذكر
گفتن و دعا كردن و...
براي همين به او ايراد ميگرفتند. حتي برخي ها به اينکه او با دوچرخه به
حوزه مي آيد ايراد ميگرفتند!
اما آنها كه با روحيات هادي آشنا بودند ميفهميدند كه او اسلام واقعي
را شناخته.
هادي اعتقاد داشت كه لباس روحانيت يعني لباس خدمت به اسالم و
مسلمين به هر نحو ممكن.
#کپی_با_ذکر_یک_صلوات_حلال
قسمت = هشتاد و سوم♥️
با اينكه فقط دو سال از حضور هادي در نجف ميگذشت اما دوستان
زيادي پيدا كرده بود. برخي جوانان طلبه، كه كاري جز مطالعه و درس و
بحث نداشتند، با تعجب به كارهاي هادي نگاه ميكردند. او در هر كاري كه
وارد ميشد به بهترين نحو عمل ميكرد.
كمكم خيلي ها فهميدند كه هادي در كنار درس مشغول لوله كشي آب
براي خانه هاي مردم محروم شده.
هادي با اين كار كه بيشتر مخفيانه انجام ميشد خدمت بزرگي با خانواده هاي
طّلب ميكرد.
اخلاص و تقوا و ايمان هادي اثر خود را گذاشته بود. او هر جا ميرفت
ميخواست گمنام باشد. هيچ گاه از خودش حرفي نميزد. هرگز نديديم كه
به خاطر پول كاري را انجام دهد. اما خدا محبت او را به دل همه انداخته بود.
بعد از شهادت همه از اخلاق او ميگفتند.
چندين نفر را ميشناختم که در تشييع هادي شرکت کردند و ميگفتند:
ما مديون اين جوان هستيم و بعد به لوله کشي آب منزلشان اشاره ميکردند.
هادي غير از حوزه هر جاي ديگر هم كه وارد ميشد بهترين نظرات را
ارائه ميكرد.
در مسائل امنيتي به خاطر تجربه ي بسيج و فتنه ي 1388 بسيار مسلط بود.
از طرفي ديدگاه هاي فرهنگي او به جهت تجربه ي فعاليت در مسجد بسيار
موؤثر بود.
شايد به همين خاطر بود كه مسئولین حشدالشعبي به اين طلبه ي ايراني بسيار
علاقه پيدا كردند.
رفت و آمد هادي با نيروهاي مردمي زياد شده بود. او به كار هنري و
ساخت فيلم علاقه داشت و اين روند را بين نيروهاي حشدالشعبي گسترش داد.
#کپی_با_ذکر_یک_صلوات_حلال
✨💙پسرک فلافل فروش
قسمت = هشتاد و چهارم♥️
❤️ برکت🤍
بركت در مال چيزي نيست كه با مفاهيم مادي و دنيايي قابل بحث و توجيه
باشد.
برخي افراد بودند كه آنچه را كه خدا در اختيارشان نهاده بود براي رفع
مشكلات مردم قرار ميدادند و خدا هم از خزانهي غيب خود مشكلات مالي
آنها را برطرف ميكرد.
ً مثال، شهيد ابراهيم هادي. دوستي ميگفت: يک شب ابراهيم را ديدم که
در کوچه راه ميرود. پرسيدم: کاري داري؟
گفت: از صبح تا به حال کسي از بندگان خدا را نديدم که مشکل مالي
داشته باشد و من بتوانم مشکل او را برطرف کنم. براي همين ناراحتم.
ابراهيم هادي هيچ گاه پول را براي خودش نخواست، بلكه با پولي كه به
دستش ميرسيد مشكلات بسياري از رفقا را برطرف ميكرد.
بارها شده بود كه مسافركشي ميكرد و پول آن را خرج هيئت و يا افراد
نيازمند ميكرد.
اين ويژگي هاي شهيد ابراهيم هادي براي هادي ذوالفقاري خيلي جالب
بود.
هادي ذوالفقاري ابراهيم را خيلي دوست داشت براي همين سعي ميكرد
مانند اين شهيد عزيز با درآمد خودش مشكلات مردم را برطرف كند.
#کپی_با_ذکر_یک_صلوات_حلال
♥️ #حضرت علی علیهالسلام فرمودند:
🍃 خدايا به تو پناه مي برم كه ظاهر من
در برابر ديده ها نيكو،
و درونم در آنچه كه از تو پنهان
مي دارم، زشت باشد،
و بخواهم با اعمال و رفتاري كه
تو از آن آگاهي،
توجه مردم را به خود جلب نمايم،
و چهره ظاهرم را زيبا نشان داده
با اعمال نادرستي كه درونم را
زشت كرده به سوي تو آيم،
تا به بندگانت نزديك،
و از خشنودي تو دور گردم.
📖 نهجالبلاغه، حکمت 276
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
@bandegibaEshgh❤️