eitaa logo
'عــــاشِــــقانـــﮩ‌‌ اے‌ بــــا خُـــــــدا'
2.6هزار دنبال‌کننده
23.3هزار عکس
8.2هزار ویدیو
45 فایل
خوش آمدید〰️مهمان شهداهستید🌱 کپی آزاد🔑 به شرط صلوات برای ظهور امام زمان عجل‌الله و دعا برای شهادت خادمین کانال ❤ در خدمتم ✍️ @Labik_ya_seyedAli شرایط 👋 @Eshgh12a
مشاهده در ایتا
دانلود
قبل از خداحافظی پرسیدم: «بچه ها کسی سؤالی نداشت از آقا بپرسه؟» حنانه سادات سؤالی کرد که بغضی را توی گلویم نشاند. گفت: «دوست دارم ازش بپرسم امام زمان کی ظهور می‌کنن؟!» همه ساکت شدند. من هم بغضم را قورت دادم و ندانستم چه بگویم. فقط پرسیدم: «دیگه سؤالی نبود؟» فاطمه خالقی هم یک سؤال داشت از آقا: «می‌خوام بپرسم، پس جهان کِی آروم و قرار می‌گیره؟» قبل از اینکه بغضم به اشک تبدیل شود، بلند شدم و رفتم کنار سالن. https://khl.ink/f/51883 یه حاشیه نگاری از خانم فائزه حداد غفاری هست. جالبه و خنده دار @bandegibaEshgh
اگر بر من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی ؟!(:
✨ اگر میخوای به ترست غلبه کنی. فقط نشین خونه و بش فکر کن. برو بیرون و کاری کن. دیل کارنگی ❥✾@bandegibaEshgh🖇♥️
شهادت؛ عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است.
میگفت.. ای‌خواهران!جهادِ شما‌حجاب‌شماست.. واثری‌که‌حجاب‌شما‌میتواند‌بررویِ‌ مردم‌بگذارد، خونِ‌مانمیتواند‌بگذارد!' شهید‌محمدرضاشیخی ❥✾@bandegibaEshgh🖇♥️
چشم از آسمان نمي‌گرفت. يك ريز اشك مي‌ريخت. طاقتم طاق شد. - چي شده حاجي؟ جواب نداد. خط نگاهش را گرفتم. اول نفهميدم،‌ ولي بعد چرا. آسمان داشت بچه‌ها را همراهي مي‌كرد. وقتي مي‌رسيدند به دشت،‌ ماه مي‌رفت پشت ابرها. وقتي مي‌خواستند از رودخانه رد شوند و نور مي‌خواستند،‌ بيرون مي‌آمد. پشت بي‌سيم گفت «متوجه ماه هم باشين.» پنج دقيقه‌ي بعد،‌صداي گريه‌ي فرمان‌ده‌ها از پشت بي‌سيم مي‌آمد ❥✾@bandegibaEshgh🖇♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید مرحمت بالازاده هم قد گلوله توپ بود … گفتم : چه جوری اومدی اینجا ؟ گفت : با التماس ! گفتم : چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟ گفت : با التماس ! به شوخی گفتم : میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟ لبخندی زد و گفت : با التماس ! تکه های بدنش رو که جمع میکردم فهمیدم چقدر التماس کرده ❥✾@bandegibaEshgh🖇♥️
می خواست بره و بچه ها منتظرش بودن... حس عجیبی داشت، انگار می دونست این دفعه برگشتنی نیست! اضطراب داشت که چجوری با مادر خداحافظی کنه... با خودش می گفت: «یعنی الان چی می خواد بگه، من که طاقت ندارم بشنوم...» فکر می کرد الان قراره بشنوه که پسرم زود برگرد! من رو تنها نذار و زود به زود بهم زنگ بزن و... بالاخره دلش رو زد به دریا و رفت جلو، دست مادر رو بوسید و از زیر قرآن ردش کرد... منتظر شنیدن شد که یه دفعه مادر گفت: «خداحافظ پسرم، سلام من رو به حضرت زهرا(س) برسون» ❥✾@bandegibaEshgh🖇♥️
شناخت ِ دشمن اولین شࢪط ِمبارزھ اسٺ. -قالَامامخمینی! ❥✾@bandegibaEshgh🖇♥️
زندگیم طبق روال همه نوکرا میچرخه دلتنگم دلتنگم دلتنگم بطلب که دق کردم شبتون حسینی🌱✨ ❥✾@bandegibaEshgh🖇♥️