💙✨پسرک فلافل فروش
قسمت = نود و دوم♥️
🌱آخرین حضور🌱
خواهرش ميگفت: گاهي از نجف زنگ ميزد ميگفت به چيزي نياز پيدا
کرده، ما سريعاً برايش تهيه ميکردم و ميفرستاديم.
ماه رمضان که آمده بود آلوچه و چيزهاي ترش خريده بودم! رفت آنها را
آورد سر سفره تا با آنها افطار کند!
ميگفت: آنقدر در نجف چيزهاي شيرين خوردهام كه الان دوست دارم
چيزهاي ترش بخورم. به خاطر همين خوردني هاي ترش برايش به نجف
ميفرستادم.
آخرين باري که به تهران آمد، ايام عرفه و تقريباً آبانماه سال 1393 بود.
رفتار و اخلاق هادي خيلي تغيير كرده بود. احساس ميكرديم خيلي بزرگتر
شده.
آن دفعه با مقدار زيادي پول نقد آمده بود! هر روز صبح از خانه بيرون
ميرفت و شبها بر ميگشت.
بعد هم به دنبال خريد لوازم مورد نياز نيروهاي مردمي عراق بود. طراحي
پرچم، تهيه ي چفيه و سربند و ... از كارهاي او بود.
مقدار زيادي پارچهي زرد با خودش آورده بود. ما کمکش کرديم و آنها
را بريديم.
پارچه ِ ها باريك باريك شد. هادي اسامي حضرت زهرا علیه السلام را رويشان
#کپی_با_ذکر_یک_صلوات_حلال
قسمت = نود و سوم♥️
چاپ کرد و از آنها سربندهاي قشنگي درآورد. همهي آن سربندها را با
خودش به نجف برد.
در آخرين حضورش در تهران، حدود هشتاد نفر از بچه هاي کانون مسجد
به مشهد رفتند.
در آن سفر هادي هم حضور داشت، زحمات زيادي کشيد. او يکي از
بهترين نيروهاي اجرايي بود. اين مشهد آخرين خاطرهي رفقاي مسجدي با
هادي رقم زده شد.
٭٭٭
هادي وقتي در نجف مشغول درس و کار بود، مانند ديگر جوانان اين
توانايي را در خودش ديد که تشکيل خانواده دهد و مسئوليت خانوادهي
جديدي را به دوش بگيرد.
به اطرافيان گفته بود اگر مورد خوبي سراغ دارند به او معرفي کنند. هادي
هم مثل همه مالک هايي براي انتخاب همسر در ذهنش داشت.
مالک هاي او بر خالف برخي جوانان نسل جديد، مالک هاي خاص و
خدايي بود. ديدگاهش دنيوي نبود. او به فراتر از اين چيزها ميانديشيد.
هادي دلش ميخواست همسرش حجاب کامل داشته باشد. ميگفت
دوست ندارم همسرم به شبکه هاي اجتماعي و تلويزيون و... وابستگي غلط
داشته باشد.
هادي اخبار را پيگيري ميكرد، اما به راديو و تلويزيون وابستگي و علاقه
نداشت.
وقتش را پاي سريال ها و فيلم ها تلف نميكرد. ميگفت خيلي از اين
برنامهها وقت انسان را هدر ميدهد.
از نظر او زندگي بدون اينها زيباتر بود. چند جايي هم در نجف براي
خواستگاري رفته بود اما...
#کپی_با_ذکر_یک_صلوات_حلال
قسمت = نود و چهارم ♥️
بار آخر با پدرش صحبت كرد و گفت: بايد عيد نوروز با من به نجف
بياييد. من رفتهام خواستگاري و از من خواسته اند با خانوادهات به خواستگاري
بيا.
روزهاي آخر كارهاي خودش را هماهنگ كرد. حدود هزاران چفيه براي
حشدالشعبي خريد. چندين هزار پرچم و پيشاني بند هم طراحي و چاپ کرد
و با خودش برد.
خواهرش ميگفت: آخرين بار وقتي هادي به نجف رفت، يک وصيتنامه
با دست ً خط کامل معمولي که پاکنويس هم نشده بود داخل كمد پيدا
كرديم.
در آنجا نوشته بود: حجابهاي امروزي بوي حضرت زهرا علیه السلام نميدهد
حجابتان را زهرايي کنيد.
پيرو خط ولایت فقيه باشيد. اگر دنبال اين مسير باشيد، به آن چيزي که
ميخواهيد ميرسيد همانطور که من رسيدم. راهپيمايي نُه دي يادتان نرود.
#کپی_با_ذکر_یک_صلوات_حلال
💙✨پسرک فلافل فروش
قسمت =نود و چهارم
♦️معراج السعادة♦️
راوی خواهر شهید
ساله اي آخر ماه رمضان را به ايران ميآمد. هميشه با ورود به ايران ابتدا به
مشهد ميرفت و موقع بازگشت به نجف هم به مشهد ميرفت.
در شبهاي ماه رمضان با هم به مسجدالشهدا و مجلس دعاي حاج مهدي
سماواتي ميرفتيم.
برخي شبها نيز با هم به مسجد ارك و مجلس دعاي حاج منصور
ميرفتيم. چه شبها و روزهايي بود. ديگر تكرار نميشود.
هادي در كنار كارهاي حوزه و تحصيل به كارهاي هنري هم مشغول شده
بود.
يادم هست كه در رايانه ي شخصي او تصاوير بسيار زيبايي ديدم كه توسط
خود هادي كار شده بود؛ تصاوير شهدا كه توسط فتوشاپ آماده شده بود.
بودن در آن روزها كنار هادي براي ما دنيايي از معرفت بود.
در اين آخرين سفر رفتار و اخلاق او خيلي تغيير كرده بود؛ معنوي تر شده
بود.
يك شب از برادرم سؤال كردم چطور اينقدر تغيير كردي؟
گفت: كتابي هست به نام معراج السعادة. واقعاً اگر كسي ميخواهد به
معراج يا به سعادت برسد، بايد هر شب يك صفحه از اين كتاب را بخواند.
بعد كتاب خودش را آورد و از روي كتاب براي ما ميخواند و ميگفت
#کپی_با_ذکر_یک_صلوات_حلال
قسمت = نود و پنجم♥️
به اين توصيه ها عمل كنيد تا به سعادت برسيد.
ً مثال، يك شب ميگفت: سعي كنيد سكوت شما بيشتر از حرف زدن باشد.
هر حرفي ميخواهيد بزنيد فكر كنيد كه آيا ضرورت دارد يا نه؟!
بيدليل حرف نزنيد كه خيلي از صحبتهاي ما به گناه و دروغ و ... ختم
ميشود. ه
شب بعد دربارهي شوخي و خنده زياد حرف زد. اينكه در شوخي ها كسي
را مسخره نكنيم. افراد را به خاطر لهجه و ... مورد تمسخر قرار ندهيم. البته
خودش هم قبل از همه اين موارد را رعايت ميكرد.
شب ديگر دربارهي اين صحبت كرد كه در كوچه و خيابان سرتان را بال
نگيريد. با صداي بلند در جلوي نامحرم حرف نزنيد.
سعي كنيد سر به زير باشيد. اگر با نامحرم زياد و بيدليل صحبت كند، حيا
و عفت او از دست ميرود. گوهر يك زن در حيا و عفت اوست.
روز بعد به ميدان انقلاب و پاساژ مهستان رفت تا مقداري وسايل لازم براي
عراق را تهيه كند.
آن شب وقتي به خانه آمد يك هديه براي ما آورده بود. كتاب معراج السعادة
را به ما هديه داد.
هنوز اين كتاب را داريم و به توصيه ي هادي آن را ميخوانيم و سعي در
عمل كردن آن داريم.
#کپی_با_ذکر_یک_صلوات_حلال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•|💞🍃|•°
میدونی چی ترسناکه؟
اینکه، مردم تحسینت کنن
در حالی که تو پیش #امامزمانت(عج)، هیچی!💔
#مهدویت💚
#اللهمعجللولیکالفرج
@bandegibaEshgh❤️
🌟🔸️🌟
♥️ قلب خسته من، تنها به عشق توست که در سینه ام می تپد...
" من زنده ام به عشق تو یا صاحب الزمان ♥️"
عجّل علی ظهورکَ یا صاحب الزمان 🤲
#امام_زمان
┄┅═✼✿✼═┅--
@bandegibaEshgh❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این شخص نه ایرانیه و نه در ایران زندگی میکنه. بنابراین نه تحت تاثیر تبلیغات صدا و سیماست و نه تحت تاثیر تبلیغات عنترنشنال و امثالهم.
یعنی حرفی رو که داره میزنه نه از روی حبه و نه از روی بغض. بیرون از دعواهای ایران و دشمناش نشسته و صرفا داره از منظر یک ناظر بیطرف نظرش رو میگه.
حالا ببینید درباره ایران چی میگه...😍💕😉
#رهبرانه
@bandegibaEshgh❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چادر درمیارین؟😭
اره؟؟
@bandegibaEshgh❤️
#حدیث 🌈☘
💠امیرالمومنین علیه السلام :دنیا دو #روز است یک روز با توست و یک روز علیه تو... روزی که با توست مغرور نباش و روزی که علیه توست صبور باش، به یاد داشته باش هر دو مایه آزمایش توست و پایان پذیرند
📗 تحف العقول ص ۲۰۷
ツ↓
|
@bandegibaEshgh❤️