🔴 پاسخ به استوری علی کریمی
🔹 ببین علی کریمی جون این دومین باره که با تصویر بازی میخوای با احساسات مردم بازی کنی.
🔹 اگه مملکت داری به عکس و تصویر بازیه که بهت بگم بد باختی 😜
🔹 چون ربع پهلوی جونت تصاویر شکیل و زیبایی از خودش بجا گذاشته
🔹 دو عکس نوشته درج شده در تصویر رو بخونین🙏🏻
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#فاطمیه
❥✾@bandegibaEshgh✨💕
#حدیث
💠امام رضا عليه السلام: به خداوند گمان نيك ببر؛ زيرا خداى عزّوجلّ مى فرمايد: من نزد گمان بنده مؤمن خويشم؛ اگر گمانِ او به من نيك باشد، مطابق آن گمان با او رفتار كنم و اگر بد باشد نيز مطابق همان گمانِ بد با او عمل كنم
📗الكافی جلد۲ صفحه۷۲
❥✾@bandegibaEshgh✨💕
#کلام_علما
💠مرحوم آیت الله قاضی(ره): زمانی برسد که ما محتاج گفتن یک لا اله الا الله و محتاج گفتن یک استغفرالله می شویم و دیگر به ما فرصت نمیدهند مواظب از دست رفتن فرصت ها باشیم
❥✾@bandegibaEshgh✨💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•|📻|•
شهدا توانستند، آمدهایم تا ما هم بتوانیم! ای که مرا خواندهای راه نشانم بده(:!
❥✾@bandegibaEshgh✨💕
من عقیدهۍ راسخ دارم بر اینکہ
یکے از نیازهاۍ اساسے کشور ،
زندھ نگہ داشتن نام شھدا است🌱!'
#حضرت_آقا
#لبیک_یا_خامنه_ای
❥✾@bandegibaEshgh✨💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♥️🕊•
شهدا کلید داران کعبهـ شیدایۍهستند
و کعبهٔـ شیدایۍ کربلاست . .
- شھید آوینـے -
#شــہـیدانهـ
❥✾@bandegibaEshgh✨💕
#فاطمیهڪھشروعمےشـۅد..
دلبـࢪایفاطمـہمیگـیرد؛
تمـامڪہميشۅدبراےعݪـی:)💔!"
#فاطمیہ
❥✾@bandegibaEshgh✨💕
•••
هر صبح،کارهایت را باخدا
تقسیم کن!اومشتاق است که
سختترین ها را به او محول کنی،
چون برای او،هیچ چیز غیرممکن نیست!تلاش کنیم خدا کمکمون میکنه🤞😉
| #صبحتون_پرامید_رفقا🌞🌺|
❥✾@bandegibaEshgh✨💕
•••
خود را با گذشتهتان اشتباه نگیرید،
هر صبح شعاعهای نور را در خود
تقویت کنید،همچون کودکی تازه
متولد شده،شمادوباره متولد شدهاید
و شب به سر آمده است...
فرصت داشتن یک تجربه زیبا و جدید
را جشن بگیرید و با تمام وجود برای تمام داشتهها و نداشتههایتان شکرگزارباشید☺️💞|
| #صبحتون_پراز_عشق♥️🌸
❥✾@bandegibaEshgh✨💕
🌱 دیدی باغبونها چجوری از یه نهال مراقبت میکنن؟ بهش آب میدن، پاش کود میریزن، حواسشون هست آفت نزنه..
✨ همونجوری مواظب پاکیت باش :)
#ترک_گناه
❥✾@bandegibaEshgh✨💕
4_5926859593496922706.mp3
3.14M
♥️[جز وصل تو]
✨ دل به هر چه بستم توبه
✨بی یاد تو هر جا که نشستم توبه
✨در حضرت تو توبه شکستم صدبار
✨زین توبه که صد بار شکستم توبه
❥✾@bandegibaEshgh✨💕
🍃🥀بی بی دوعالم خانم حضرتزهراعلیهاسلام روزم را با صلواتی برای شما شروع میکنم
▪️اللَّهُمَّصَلِّعَلَىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
▪️اَللّهُمَّصَلِّعَلیفاطِمَةِوَاَبیهاوَبَعْلِهاوَیَنیهاوَسِرِّالْمُسْتَوْدَعِفیهابِعَدَدِمااَحَاطَبِهِعِلْمُکَ
❥✾@bandegibaEshgh✨💕
میگفت كِ : مواظب باش هر کسی رو به دلت راه
ندی و دلت هرز نره ، تا به خودت بیای میبینی ..
اومده جا پهن کرده دیگه نمیتونی بیرونش کنی !
هر هرزه ای رو راه نده به دلت میاد و دیگه نمیره
بیرون قشنگ یه جای دنج پیدا میکنه همونجا هم
میشینه حالا هی تو هرکاری میکنی نمیره یاد خدا
رو هم از دلت بیرون میکنه ها ..!
- در مَرتع خویشتن چریدن ممنوع؛ وز عرصهعشق
پا کشیدن ممنوع ؛ بر سر در آستان دل این سخن
است ؛ ای هرزه دلان ورود اکیداً ممنوع❌'
❥✾@bandegibaEshgh✨💕
#تلنگرانه
بعد از مرگ دیگه مهمون سفرهی خودمون هستیم دیگه دست پخت خودمونو میخوریم..:)
تو دنیا چکار کردی!؟
اون دنیا همون میشه غذات👌
چیزی جز اعمالت به خوردت نمیدن❌
حواسمون باشه چه آشی میپزیم برا خودمون💔🥀
اینجا.گنـاه.ممــنوع📗🖇
برای ترک گناه، هنوز #دیر_نشده
#همین_الان_ترڪش_ڪن💥💪
❥✾@bandegibaEshgh✨💕
هربار که تصمیم به ترک گناه گرفتی اما عواملش رو از خودت دور نکردی، منتظر باش که باز از همونجا ضربه بخوری :)
❥✾@bandegibaEshgh✨💕
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت 7)
#قسمت_هفت
♨️از ترس خودم را به نیک رساندم و محکم او را در برگرفتم. ناگهان گناه دست کثیف و متعفنش را بر گردنم آویخت و قهقهه زنان فریاد بر آورد: خوشحالم دوست من، خوشحالم و... و باز همان قهقهه مستانه اش را سرداد.
🔰ترس و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفت. زبانم به لکنت افتاد و طپش قلبم شدت یافت و دیگر هیچ نفهمیدم. وقتی به هوش آمدم، سرم بر زانوی نیک بود. 💠اما با دیدن چهره خون آلود نیک غم عالم در دلم نشست. گمان کردم که آن هیکل متعفن یعنی گناه بر او فائق آمده و پیروز گشته. اما نیک که دانست چه در قلبم می گذرد، صورت بر صورتم نهاد و آهسته گفت: غم مخور، بالاخره توانستم پس از یک درگیری و کشمکش پرونده اش را بدهم و او را برای مدتی از تو دور سازم. ♦️برخواستم و در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود، دست بر گردن نیک انداختم و گفتم: من دوست دارم تو همیشه در کنارم باشی. از آن شخص بد هیکل زشت رو بیزارم و ترسان. راستی که تنهایی به مراتب از بودن در کنار او، برایم لذت بخش تر است. چرا که وقتی گناه، در کنارم قرار می گیرد، وحشتی بزرگ به من دست می دهد. 🔶نیک با حالتی خاص گفت: البته او هم حق دارد که در کنار تو باشد، زیرا این چیزی است که خودت خواسته ای. با تعجب گفتم: من؟! من هرگز خواهان او نبودم. گفت: به هر حال هر چه باشد اعمال خلاف و گناه تو او را به این شکل درآورده است، و به ناچار بار دیگر او را در کنار خویش خواهی دید. 🔘از این گفته نیک خجل زده شدم و سخت مضطرب، و در حالیکه صدایم به شدت می لرزید، پرسیدم: کی؟ کجا؟ گفت: شاید در مسیر راهی که در پیش داریم.... 💠گفتم: کدام راه؟ کدام مسیر؟ گفت: به واسطه بشارتی که نکیر و منکر به تو دادند، جایگاه تو منطقه ای است در وادی السلام، و تو باید هر چه زودتر خودت را آماده سفر به آن مکان مقدس کنی. 💥
گفتم: وادی السلام کجاست؟
گفت: مکانی است که هر مومنی را آرزوی رسیدن به آنجاست و بناچار بایستی از بیابان برهوت نیز بگذری، تا در مسیر راه از هر ناپاکی و آلودگی پاک گردی، 🔴 و البته به واسطه رنج و مشقتی که خواهی برد، گناهانت ذوب خواهد شد. آنگاه با سلامت به مقصد خواهی رسید. 🍃گفتم: برهوت چگونه جایی است؟ گفت: کافران و ظالمان در آن جای گرفته و عذاب برزخی می شوند.
آنگاه از من خواست که خود را برای آغاز این سفر پر مشقت آماده سازم.
✍ادامه دارد....
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@bandegibaEshgh
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت 8)
#قسمت_هشت
🏴 از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی فاصله از پشت سر او حرکت می کردم. 💠ترس واضطراب مرا لحظه ای آرام نمی گذاشت. هر چه جلوتر می رفتیم، محیط بازتر و مناظر اطراف آن عجیب تر می شد. ✨از نیک خواستم که از من فاصله نگیرد، همدوش و همقدمم باشد و اندکی نیز آهسته تر گام بردارد.
✨نیک ایستاد و گفت: تو را به من سپرده اند که یار و مونس ات باشم. تا آنگاه که به سلامت قدم به وادی السلام گذاری به همین خاطر اندکی جلوتر از تو در حرکتم تا راه را بشناسی.
🍃پس از لحظه ای سکوت، بدین
گونه سخنش را ادامه داد: البته اگر گناه بتواند فریبت دهد و یا به اجبار تو را همراه خود سازد، بدون شک دیرتر به مقصد خواهی رسید... 💥
اضطرابم بیشتر شد و از آن به بعد هر آ ن احتمال آشکار شدن گناه را می دادم. مسیر راه را با همه مشکلاتش پیمودیم تا به کوهی رسیدیم که البته با سختی فراوان توانستیم خود را به اوج آن برسانیم. 🌪در چشم انداز ما، بیابانی قرار داشت که از هر طرف، بی انتها و آسمان آن مملو از دود و آتش بود. 🌹نیک خیره به چشمانم گفت: این همان وادی برهوت است که اکنون فقط دورنمایی از آن را می بینی. ❄️خودم را به نیک رساندم و گفتم: من از این وادی هراسانم. بیا از راه ایمن تری برویم. نیک ایستاد و گفت: راه عبور تو، همین است اما تا آنجا که در توان من باشد تو را رها نخواهم کرد و در مواقع خطر نیز به یاریت خواهم شتافت. 🌾حرفهای نیک اندکی از اضطراب و وحشتم کاست اما با این همه، هنوز نگرانی در وجودم قابل احساس بود. لحظاتی به سکوت گذشت. سپس رو به نیک کردم و دوباره گفتم: راه امن تری وجود ندارد؟
صورتش را به سمت من چرخاند و گفت: بهتر است بدانی که: در عالم برزخ نیز، که تنها سایه ای از بهشت و جهنم است بیابان برهوتی قرار دارد، که همانند پل صراط در قیامت است و به ناچار باید از آن گذشت. تا در صورت لیاقت به وادی السلام رسید. 📛اما وای بر آنان که می مانند و به عذاب مبتلا می گردند و یا دست کم گرفتار و سرگردان می شوند... ◾️به سمت آن دشت بی پایان به راه افتادیم. هرچه پایین تر می رفتیم، هوا گرم و گرمتر🔥 می شد. وقتی به سطح زمین رسیدیم، نفسم به شماره افتاد. از نیک خواستم که لحظه ای برای استراحت توقف کند، اما او نپذیرفت و گفت: راه طولانی و خطرناکی در پیش داریم. بنابراین وقت را تلف نکن.
💫گفتم: من دیگر نمی توانم چون شدت گرما مرا از پا درآورده است. در همین حال و در حالی که عرق از سرو روی من فرو می ریخت، نقش بر زمین شدم. 🍃 نیک از آبی که همراه داشت به من نوشاند.
📙ادامه دارد...
#یافاطمه🕯🍂'
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
@bandegibaEshgh