هدایت شده از ••بنرایتبادلاتگسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
رمان جدید داریم. بفرمایید عضو شید
✨دوراهی شجاعت ✨
با رمانی جذاب و دیدنی و هیجانی با شخصیت های معروف که به رمان اضافه شدن
پس اینجا رو کلیک کنید و عضوشید حمایت کنید رمانمون
🖤هیجانی
💗 عاشقانه
،🖤پلیسی
💗تلخی و شیرینی
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
@romangando
@romangando
@romangando
هدایت شده از ••بنرایتبادلاتگسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
رمان جدید داریم. بفرمایید عضو شید
✨دوراهی شجاعت ✨
با رمانی جذاب و دیدنی و هیجانی با شخصیت های معروف که به رمان اضافه شدن
پس اینجا رو کلیک کنید و عضوشید حمایت کنید رمانمون
🖤هیجانی
💗 عاشقانه
،🖤پلیسی
💗تلخی و شیرینی
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
@romangando
@romangando
@romangando
هدایت شده از ••بنرایتبادلاتگسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
9.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♡بسم رب شهدا♡
سلام حالتون خوبه؟
یه کانالی پر از فعالیت های گاندویی و مذهبی
پر از رمان های خفن😜
خلاصه رمان اصلیشون رو بگم؟
خب پس بهت میگم
.
توی جاده زده بودیم کنار تایکم استراحت کنیم جای سرسبزی بود🌳
یک ساعتی اونجا بودیم و سعی می کردیم
بخندیم و شاد باشیم تا روحیمون عوض بشه
دیگه کم کم باید می رفتیم آقا محمد
گفت زود برمیگرده و رفت بین درختا و ناپدید شد
این روزا زیاد حال خوبی نداشت
دلیلش هم می دونستیم
حال هیچ کس خوب نبود
ولی خب به خاطر روحیه همون
گفتم بریم یکم بگردیم
مجتبی اومد کنارم گفت؟آقامحمد کجا رفت؟
شونه ای بالا انداختم و گفتم نمی دونم🤷♀
مجتبی:برو کنارش زیاد نباید بمونیم
امن نیست بیرون
گفتم باشه میرم شما هم زود جمع کنید
مجتبی:باش
دنبالش رفتم ولی پیداش نمی کردم دستی رو شونم نشست برگشتم داوود بود
گفتم تو اینجا چی کار میکنی؟
داوود:مجتبی گفت بیام تنها نباشی
آقامحمد کجاست
گفتم پیداش نکردم هنوز تو برو اونور منم می رم اینور
داوود:باش
چند دیقه ای داشتم می گشتم ولی هیچی
رفتم سمتی که داوود رفت
ولی با صحنه ای که دیدم با زانو افتادم💔
...................................................................
@gandooooo1401🇮🇷
@gandooooo1401🇮🇷
هدایت شده از ••بنرایتبادلاتگسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
شـاگرد اول شو با پستاش 🧖🏻♀📖💕!
پروفایلِ انگیزشی و درسی 💅🏻
#ویدئـو های درسی و انگیزشے تو ازینجت بردار 🎧💛⇣𖧊
➺
پروفایلِ انگیزشی🧝🏻♀ پروفایل درسے🍦
پروفایلِ تجربی👩🏻🔬 پروفایلِ هنری 🧚🏻♀
پروفایلِ انسانی 👩🏻🏫 پروفایلِ مهندسی👩🏻🏭
کلیک کن پروفِ دانشجویی برداررر 👩🏻🎓☁️
*.*https://eitaa.com/joinchat/3613589685Cefcb041d66
کلیککنوازیھدنیاپستِ#گوگولی'بهرهمند شو🕶🥤
➺
معدنِپروفایلاےدخترونه👛🧖🏻♀!
تکستکوپروفِدلبررر*.*💅🏻
{https://eitaa.com/joinchat/3613589685Cefcb041d66}
+پروفهایِدرسی💆🏼♀#تکستهایجذاب🖇
#جانمونیرفیقجان✨⛅️
هدایت شده از ••بنرایتبادلاتگسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
یُهُ لٌحٍظًھْ صْبُرٌ کًنُ…َ⛅ْ️ِ
ّاٌیِنٍ پْسّتً مَمِکَنْهّ مٌسِیًرْ زٌنًدٍگَیّتٌ رٌوّ عَوَضٌ کُنٍهّ پًسّ رّدٌشّ نَکًنَ⇦🍬
ْجٍاًیَےْ کْهِ پٍسّتَاِشُ بٍوٌیُ تَوُتّ فّرَنَگٌیِ مَیَدّهَ🤤🍓
ُ#ُپٍاّتًوٌقٍ_ْدًخٌتُرٍاٍنْ_ًچِاْدًرََ_ٍبَاِ_َسُلَیًقَهُ
ٍمْعٍدْنَ پًسِتْ هٍاَیِ:ّ{ّ#ًاًنّگِیٍزْشْیً#ٍبْیٍوِ_َگْرُاَفَیْ#ُرَمْاٍنّ#ِتٌرُفًنّدِ#ٍشّهُیْدْاّنًهّ#ْپُرّوًفَ#ٍچًاِدًرّاُنٌهً#ّحّدٍیِثً#ْتَلٍنَگِرُاٍنِهّ#ٍ.....}ُ
ُوِاْیٍ دٍیْشُبِ تٍاِ صْبَحَ بِیّدّاْرً بْوْدًمْ وٍ دٍاّشٍتِمً پٍسِتٍ هًاٍیِ اًیٍنٍ ڪٍاَنٌاّلَوٍ مُیًخُوُنٍدِمٍ 😎"
ً#ِاٍصٍلْاً_ّآًدِݥَ_ُرُوَ_ِدِیْوُوّنْہّ_ٌمٌیٌکِنّهِ✌️🏿🌿
.. https://eitaa.com/joinchat/3563585649C8c98bf33ea ..
عضو شدی لینک جنجالیش رو بپاڪم👁¿
هدایت شده از ••بنرایتبادلاتگسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
+سلااااام خوبی؟
_سلام نه😞
+چرا چیشده؟
_خودت که میدونی! یه کانال گاندویی دارم ولی آمارم بالا نمیره رو 100 گیر کردممم😓
+وا😐 اینکه ناراحتی نداره🤦🏻♀😂
من خودمم کانال گاندویی دارم اما روز به روز عضوام داره میره بالا😌❤️
_چجوری انقدر زود آمارت میره بالا🤔😢
+یه کانال عضوم به اسم «تبادلات گاندویی» از کانالای گاندویی و مذهبی تبلیغ میکنه.. کارش خیلی عالیه من که راضیم😎
تازه تو کانالشم جذباشو میزاره...تا الان بالای 90 جذب هم داشته😍
_چهههه عاااالیه🤩
شرایطش چی هست حالا؟
_هیچی!
فقط باید آمار کانالت بالای 80 باشه😍
_عهههه خوووب به منممم بده لینکشووو🤩
+بفرمایید😌👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558
_مممممممنووووننننننن😍🙏🏻
+خواهش میکنم😌
توضیحات بیشتر درمورد روند کاریش، توی کانالش سنجاقه رفتی حتما بخونشون❤️
🛑ورود آقایون ممنوع...
هدایت شده از ••بنرایتبادلاتگسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
عشق باطعم سادگی♥️✨
لبخند محوی صورتش و پر کرد که دستم رو نوازش گونه کشیدم روی موهاش ...لبخندش عمق
گرفت و لب زد:
–من وببخش
محیا ... تودیشب جوری ازدیدنم خوشحال شدی که اول اصلا متوجه لباسهای نامرتبم نشدی!
به نوازش موهاش ادامه دادم و آروم گفتم: دوستت دارم هیچ وقت به این حرفی که از ته قلبم می
گم شک نکن!
یک بی تابی توی نگاهش حس کردم که سریع چشمهاش رو بست و بعد چند ثانیه باز کرد
– میبخشی من و ؟
دستم رو شونه وار کشیدم بین موهاش – کاری نکردی که منتظر بخشش منی
دست مشت شده اش اومد جلو صورتم و بازشد...یک آویز باشکل پروانه شروع کرد تو هوا تکون
خوردن
ذوق زده گفتم: وای امیرعلی مال منه؟
لبخند مهربونی زد به ذوق کردنم و با باز و بسته کردن چشمهاش جواب مثبت داد
پروانه سفید رنگ و لمس کردم که یک بالش برجسته بود و پر از نگین ریز.
داستان در مورد دختری از قشر متوسط جامعه و از خانواده ای مذهبی هست،محیا که سالیان سال عاشق پسر عمه اش امیر علی بوده و بتازگی نامزد کردن.اما با بی محلی کردن امیرعلی و دوری کردنش از محیا،محیا رو دلشکسته کرده و جویای بی محلی کردن نامزدش میشه تا اینکه میفهمه...
https://eitaa.com/joinchat/3781558524C7cf0f498bb
هدایت شده از ••بنرایتبادلاتگسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
نگاه مرموزی بهم کرد و پرسید:
- جرعت یا حقیقت؟
بد نبود یکم رگ غیرت علی رو قلقلک بدم
ل.ب باز کردم و تا خواستم بگم جرعت، با چشم غره ی علی مواجه شدم که حرصی داد زد:
- معلومه که حقیقتتتت
سری به نشانه ی "نه" ت.و.ک.و.ن دادم و گفتم:
+ معلومه که نه
از چشماش داشت آتیش میبارید که...
بزن رو متن بالا ببین دختره چیکار میکنههه🤣☝️🏾
#پارت_آینده_شون_ههههه😈😂