مقید بود هر روز #زیارت_عاشورا را بخواند ؛ حتی اگر کار داشت و سرش شلوغ بود سلام آخر زیارت را میخواند
دائما می گفت :
اگر دست جوان ها رو بزاریم توی دست امام حسین ؛ مشکلاتشون حل می شود .
و امام با دیده لطف به انها نگاه می کند.
#شهیدابراهیمهادی
@bandegibaEshgh
📿🔗
ابرٰاهیـٖممۍگُفت:
چونمــٰادَرسادٰاتقَبرنَدارد..؛
نمۍخوٰاهَممَـزٰاردٰاشتِھبٰاشَم..!
#شهیدانه
@bandegibaEshgh
نیت کنیم که تا شب ثواب تمام کارهایی که میکنیم رو هدیه کنیم به یک #شهید...
بیاد سردار شهید رحمت الله مومن زاده❤️
🚀
تبدیل پـــارکـــینگ به بیمــارستـانهای
اضطراری در سرزمینهای اشغالی برای
مواجهه با حمله خونخواهانهی ایـــران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موشکها روی لانچرها سوار است
همه منتظر اشاره فرمانده هستند🚀
Mohammad Alizadeh - Gando - 128 - 1musics.com.mp3
3.7M
چه کوههایی نذاشتن رو ⛰
سر این خونه خاکستر بباره🏔
اینم بشنوید حال خوب بگیرین.✌️
#خاطره✨
|پاتوقِهمیشگی|
هر وقت میگفتیم کجا بریم آرمـان؟
میگفت:بھشتزهرا
مامان اینقد آرامش داره.آدم آروم میشه.
هر دفعه هم با هم میرفتیم؛
میرفت سر خاک شھید زبرجدی مینشست.
ما میرفتیم جاهای دیگه ولی آرمـان بیشتر اونجا بود. گریه میکرد و دعـا میخوند. همش میگفت: مامان آقا
سجـاد خیلی حاجت میده.
بعد از شھادتش وقتی پرسیدن کجا دفنش کنن؟من میدونستم اونجا رو دوست داره گفتم: قطعه پنجاه.
انگار اونجا رو برای آرمـان
ساخته بودن.
کنار شھید زبرجدی دفن شد.
_بهروایتازمادربزرگوارِشهید
#شهیدآرمانعلیوردے🌱
#آرمانِعزیز🕊
@bandegibaEshgh
هوالشّهید ..
ما شما را
به هر زبانی
که ترجمہ کردیم
عشق شدید ...🫀
#شهیدآرمانعلیوردے🕊
@bandegibaEshgh
يہ مذهبـے
باید بـدونہ کہ رفیق شهـید داشتـن
فقـط واسـہی
خوشگلـے پروفـایل نیـس!
باید یـاد بگیـره حـرف شـهید رو
تـو زنـدگیش پیاده کـنہ
وگرنـہ از رفـاقت
چیـزی نفهمیـده‼️✋🏻
-شایدتلنگر
@bandegibaEshgh
🌱شهدا نجواهای ما را ميشنوند
اشک هایی که در خلوت
به یادشان میریزیم را میبینند
چنان سريع دستگيری ميکنند
که مبهوت ميمانی
اگرواقعا به #شـهـدا دل بسپاری
با چشم دل، عناياتشان را ميبينی
#شهید_رحمتاله_چترائی
@bandegibaEshgh
#چادࢪانہ🐚
#اربعین🏴
چــآدربهسَرکردموندانستمکِۍآنقدر
وابستھاششدم؛
ینۍآنقدرخوبلیاقـتداشتم
کھعـلـمدارزیـنـبباشم🫀
#شهیدمجیدقربانخانی
@bandegibaEshgh
ای حسین!
در کربلا، تو یکایک شهدا را
در آغوش میکشیدی،
میبوسیدی، وداع میکردی؛
آیا ممکن است، هنگامیکه من نیز
به خاک و خون خود می غلتم
تو دست مهربان خود را
بر قلب سوزان من بگذاری
و عطش عشق مرا به تو و
به خدای تو سیراب کنی؟!
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
@bandegibaEshgh