eitaa logo
سابقه گسترده طلایی💛
12هزار دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
1هزار ویدیو
55 فایل
کانال اصلی گسترده طلایی💛👇 @gostardeh_talaei #ادمین_اصلی_جهت_سفارش_تبلیغات💛👇 @talaei_ads
مشاهده در ایتا
دانلود
13 اسفند 💛👆 سابقه در ، و جهت رزرو تبلیغات و مشاوره رایگان @talaei_ads منتظر انتقادات و پیشنهادات و تبلیغات شما هستیم تبلیغات گسترده طلایی💛 @gostardeh_talaei
🔆مجموعه حجاب بنی فاطمی🔆 👇🏻تقدیم میکند👇🏻 📣با خرید به صرفه مشکی، از تولید کننده ایرانی حمایت کنید💪🇮🇷 🔴جنس عالی و با کیفیت🔴 🔴قیمت های تخفیف خورده🔴 🔴همراه رضایت مشتریان🔴 👈به همراه هدایای متبرک و بسیار ارزشمند از مشهد الرضا (ع)😍😍 💯 تنوع بالا چادر مشکی 💯 🇮🇷ارسال به سراسر کشور👇 http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469
چادر مشکی تو، برایت امنیت می آورد خیالت راحت، گرگ ها همیشه به دنبال شنل قرمزی هستند…😇👇 ـ ⚫️ ـ ⚫️ ـ ⚫️ ⚫️ ـ ⚫️⚫️ ⚫️ ⚫️ ـ ⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️ ـ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ ⚫️⚫️⚫️ ⚫️ ـ ⚫️ ـ ♦️ ♦️ ⚫️ ـ ♦️ بزرگترین و معتبرترین فروشگاه چادر مشکی در ایتا👌 جشنواره هدیه برای چادری ها😍
13 اسفند 💛👆 سابقه در ، و جهت رزرو تبلیغات و مشاوره رایگان @talaei_ads منتظر انتقادات و پیشنهادات و تبلیغات شما هستیم تبلیغات گسترده طلایی💛 @gostardeh_talaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روی ماه تـــولــد خـــودت کلیک کن و پــروفایل مورد علاقه ات ووبردار😍😍👇🏾👇🏾 فــروردین♥️ اردیــبهشت🌸 خــرداد🧡 تـیـر💛 مــرداد🌷 شــهریور💚 دی🤍 بــهمن❄️ اســفند🤎 https://eitaa.com/joinchat/594018395C13db09fa76 تولدت بهانه ای شد،تا این فصل را بیشتر دوست داشته باشم🤩زیرا فصل خوشحالی فرشتگان ،روز تولد توست ... 🥰😘❤
تولد ✔️ تولـــــــدت مبارڪ ➰عشـــــقم ➰ ماهی جان عضو شو👇🏾👇 https://eitaa.com/joinchat/594018395C13db09fa76 🎊 زیباترین آهنگ و کلیپ تولد 🎉🎈 🤞🏿🤞🏿 تولدت مبارک
13 اسفند 💛👆 سابقه در ، و جهت رزرو تبلیغات و مشاوره رایگان @talaei_ads منتظر انتقادات و پیشنهادات و تبلیغات شما هستیم تبلیغات گسترده طلایی💛 @gostardeh_talaei
🌸🍃به شماڪمڪ مےکنیم .🌸🍃 با سرمایه اے اندڪ، تاجری موفق شوید ڪه درآمدے بیش ازده برابرڪارمندان داشته باشد. مزیت هاے اصلے شغل ، ، ، و دلخواه 💥🍃 براے ڪار ڪردن حتے به صورت پاره وقت.وتـمام وقت👌👌ڪافیه وارد ڪانال بشوید👇  تا تجارت به روش خیلے راحت برایتان شرح بدهم💥 http://eitaa.com/joinchat/3627220993Cc16bda8b96
13 اسفند 💛👆 سابقه در ، و جهت رزرو تبلیغات و مشاوره رایگان @talaei_ads منتظر انتقادات و پیشنهادات و تبلیغات شما هستیم تبلیغات گسترده طلایی💛 @gostardeh_talaei
قرآن، مفاتیح ونهج البلاغه وهرچی که حدس میزدم آیات قرآن توش باشه، جمع کردم و گذاشتم تو هال .. و بعد رفتم اتاق و مشغول شدم، به قبله نشستم و وِردها رو گفتمو گفتم، کم کم احساس سنگینیِ کسی رو کنارم حس میکردم، احساس میکردم ۲نفر دوطرفم نشستند، یکباره یه رعشه تمام وجودمو گرفت، رو زمین افتادم ... حس میکردم یکی روسینه‌م نشسته و هی گلومو فشارمیده، احساس خفگی داشتم ، هرکارمیکردم نفسم بازنمیشد ... توهمین عالم بودم مادرم دررابازکرد تا منو درحالی مثل تشنج دید جیغ کشید وبابام راصدازد .. گلوم فشرده میشد تنگی نفسم بیشترمیشد رنگم کبود کرده بود، بابا اومد بلند فریاد میزد: یاصاحب الزمان .. یاصاحب الزمان.. هر یاصاحب الزمانی که میگفت نفس من .... ادامه داستان مهیّج‌ و کاملا واقعی‌ ...😍👇 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/2847932503C3608d5a79f
خواننده‌ی محترم رمان () ─┅═༅𖣔♥️𖣔༅═┅─ با سلام، بنده‌ی حقیر برای نوشتن این رمان تحقیقات زیادی انجام دادم و بعضا با افرادی که گرفتار این دام شده‌اند صحبت کرده‌ام, وقایع موجود در رمان بر اساس خاطرات و واقعیت‌ هایی ست که برای این افراد اتفاق افتاده است!! از کسانیکه بیماری قلبی دارند و استرس‌ و اضطراب برایشان ضرر دارد، خواهش میشود از خواندن این داستان صرفنظر نمایند.. باتشکر🌹 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🖤𖣔༅═┅─ https://eitaa.com/joinchat/2847932503C3608d5a79f
13 اسفند 💛👆 سابقه در ، و جهت رزرو تبلیغات و مشاوره رایگان @talaei_ads منتظر انتقادات و پیشنهادات و تبلیغات شما هستیم تبلیغات گسترده طلایی💛 @gostardeh_talaei
دوتا از مسترها اومدن دوطرفم و به اصطلاح خودشون وصلم کردند به شعور کیهانی... همه جا را نورسیاهی فراگرفته بود انگار یکی داشت کاسه‌ی سرمو میتراشید، دست وپاهام به اختیار خودم نبود وتند تند تکون میخورد، ناخوداگاه هرچی دم دستم بود شکوندم... بیژن کف زنان گفت: آفرین هما، میدونست روح تو ظرفیتش را داره........... سوارماشین بابا شدم، میخواستم سلام وعلیک کنم، یهو صدای انگلیسی مردگونه‌ای از گلوم بیرون اومد. بابا باتعجب نگاهم کرد، هی میخواستم جواب بدم اما بی‌اختیار بااینکه اصلا زبان انگلیسی وارد نبودم، جواب سوالا رو به زبان انگلیسی سلیس جواب میدادم... خونه که رسیدیم بابا به مامان گفت: حمیده، دخترت دیوونه شده😭.. مامان پرسید چت شده هما .. اومدم بگم، هیچی نشده و... اینار صدای بچه ای از گلوم خارج شد که به زبان ترکی صحبت میکرد...😱 که یهو مامان ازحال رفت.... ادامه‌داستان‌مهیّج‌ و کاملا واقعی‌ ...😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2847932503C3608d5a79f
دوستان عزیز !! این رمان کاملا واقعی ست و برای نوشتنش تحقیقات زیادی انجام شده .. حتی با افرادی که گرفتار این دام شده‌اند صحبت شده, وقایع موجود در رمان بر اساس خاطرات و واقعیت‌ هایی ست که برای این افراد اتفاق افتاده!! از عزیزانی که بیماری دارند و استرس‌ و اضطراب و ترس برایشان ضرر دارد، خواهش میشود از خواندن این داستان صرفنظر نمایند.. https://eitaa.com/joinchat/2847932503C3608d5a79f