eitaa logo
بانک عکس دفاع مقدس
2.5هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
87 ویدیو
26 فایل
📷 مرجع عکس کانال‌های شهدایی ❌ روی تصاویر لوگو نزنید 📌استفاده از تصاویر آزاد است 📌 با فوروارد مطالب از کانال شهدا حمایت کنید. 📌تلگرام https://t.me/bank_aks https://www.instagram.com/defense_ir?r=nametag
مشاهده در ایتا
دانلود
ما زنده ز خون شهداییم خوش است تا یاد کنیم از شهدا با "صلوات" سی آبان سال ۱۳۴۹ در آبادان متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در تنها مدرسه طاقانک گذراند. در سخت‌ترین شرایط درس‌هایش را می‌خواند. در تابستان و روزهای تعطیل هم به کار کردن در مزارع دیگران می‌پرداخت تا کمک خانواده باشد. به نماز، مسجد، قرآن و بسیج عشق می‌ورزید. با اینکه سنِ کمی داشت اما نسبت به حوادث کشور و منطقه‌ی خود حساس بود. در بحث‌های سیاسی که می‌شد شرکت میکرد و در برابر کسانی که نظر نادرستی به انقلاب و امام داشتند ایستادگی می‌کرد. برای جبهه رفتن لحظه شماری می‌کرد. روزی که او می‌خواست به جبهه برود مسئولین بخاطر سن کمش از اعزام او خودداری کردند. اما با امضا و ضمانت مادرش راهی جبهه شد. اول که به جبهه رفت تک‌تیرانداز بود. در اعزام بعدی بیسیم‌چی شد و سرانجام پس از دوسال مجاهدت در ۱۸ تیر ماه ۱۳۶۵ در اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به سرش به شهادت رسید تا نامش به‌ عنوان یکی از کم‌ سن‌ترین شهدای استان چهارمحال وبختیاری در تاریخ افتخارات ایران ثبت شود. آرامگاه او در گلزار شهدای طاقانک قرار دارد. 💠 @bank_aks
دود‌ِ این‌ شهر‌ مرا‌ از‌ نفس‌ انداخته‌ است ؛ به‌ دم‌ و‌ بازدمی‌ با شهدا‌ محتاجم... 💠 @bank_aks
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صورتِ بهشتی همیشه متبسم است دست بهشتی همیشه بخشنده است زبان بهشتی نرم و فصیح است دل بهشتی صادق و مهربان است سلام بر شما که بهشتی هستید... 📸 از راست : 💠 @bank_aks
کمی آغوش تعارف کن که من دلتنگیِ محضم..! 💠 @bank_aks
یک جمع تکرار نشدنی به یاد اسطوره‌ های دفاع مقدس فرماندهان لشکر۲۷ حضرت‌رسولﷺ 📸 از راست : 💠 @bank_aks
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از همه هستی خودتان در راه خدا بگذرید دنیا ارزش ندارد؛ دنیا را بدهید به اهل دنیا، دنیا را با عشق امام‌حسین(ع) عوض نکنید ... 💠 @bank_aks
Ali-Fani-Elahi-Azumal-Bala-128.mp3
2.85M
تو را قسم به زمزمه‌ٔ دعای فرج شهیدان در سحرگاه و غروب سوریه، تو را به زمزمه‌ی العجل العجلِ شهیدان در کنار اروند ، تو را به خونِ شهیدان بیا بیا که مصداق عظم‌البلاست حال‌ ا‌ین‌ روزهای‌ ما ... @bank_aks
بانک عکس دفاع مقدس
دیگر مرا اُم‌البنین نخوانید، حالا که من دیگر پسر ندارم ... #ام_الشهداء #شهیدان_‌جوادنیا 💠 @bank_ak
▪️ إِنَّالِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ اُ‌م‌البنین ایران به فرزندان شهیدش پیوست همزمان با سالروز وفات اُم‌الشهدا حضرت اُم‌البنین سلام‌الله‌علیها "حاجیه خانم فاطمه عباسی‌ ورده" ، ، و پس از سال‌ ها صبر و مجاهدت به فرزندان شهیدش پیوست. ▪️مراسم تشییع این مادر روز یکشنبه ۲۵ آذر ماه ساعت ۸:۳۰ دقیقه از در منزل آن مرحومه واقع در تهران، خیابان بهار شیراز، خیابان شهیدان جوادنیا بسمت بهشت زهرا قطعه ۲۶ برگزار می‌شود. 💠 @bank_aks
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعضی از مادرها زودتر از بقیه پیر شدن..! طبق آمار ۸۱۸۸ مادر دو شهید ۶۳۱ مادر سه شهید ۸۲ مادر چهار شهید ۲۱ مادر پنج شهید ۶ مادر شش شهید ۱ مادر هفت شهید ۱ مادر هشت شهید و ۲ مادر نه شهید در زمان دفاع مقدس فرزندانشان را تقدیم انقلاب و ایران‌ اسلامی کرده‌اند. در سالروز رحلت اُم‌ الشهداء حضرت اُم‌البنین (س) یادشان کنیم... 💠 @bank_aks
ام‌البنین های وطنم ؛ عباس‌ها روانه میدان کردند ... این مادران چه ایثاری کردند..!! که مثالش را دنیا هم نمی‌تواند بر زبان بیاورد، لحظه‌ای که با دستان خود امیدِ زندگی‌شان را راهی سفری بی‌برگشت کردند، سفری که بیشتر از هر چیز بویِ سرخِ شهادت می‌داد، سفری به برگ سرخ لاله‌ها، بوی خون، بوی خدا... 💠 @bank_aks
این پا را خوب نگاه کن..! همان پایی است که روزی مادرش دل نداشت خاری در آن فرو رود اما وقتی پای وطن و ناموس وَ انقلاب در میان آمد، فدا کرد مادر همه‌ی فرزندش را فدای پسر فاطمه کرد... 💠 @bank_aks
وارد همه کانال‌ها شدیم الّا کانال ... l📲 کانال‌ شهدا👇 https://t.me/bank_aks https://eitaa.com/bank_aks
برخی از رزمندگان وقتی در مبالغه می‌خواستند بگویند شهادت آن‌ ها حتمی است، «به اصطلاح» دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد، می‌گفتند: «ما شهید به دنیا آمده‌ایم» یعنی شهادت برای ما یک سنت است نه حادثه، روی پیشانی ما از اول نوشته‌اند شهید! 💠 @bank_aks
صبح می‌آید که زندگی را تقسیم کند در شهر و لبخند را تقدیم کند بر لب‌ها ما هم تقسیم می‌کنیم عشق ، لبخند و مهربانی را بین دوستان‌مان... 💠 @bank_aks
ما زنده ز خون شهداییم خوش است تا یاد کنیم از شهدا با "صلوات" اعجوبه‌ای بود..! قبل از آغاز جنگ به افغانستان رفت و با شوروی جنگید. از ۱۶ سالگی در جبهه بود! در محاصره سوسنگرد شهید چمران را که تیر خورده بود، نجات داد و ایشان‌ کلت شخصی‌اش را بعنوان هدیه به او داد. در آذر۱۳۶۰ در عملیات مطلع‌الفجر درحال نجاتِ جان مجروحان‌ بود که اسیر دشمن شد. در اردوگاه هویت اصلی‌اش را پنهان کرد وقتی انبار مهمات اردوگاه آتش گرفت از این فرصت استفاده کردو با کمک عده‌ای مقداری اسلحه و مهمات به دست آوردند و آنها را در اردوگاه مخفی کردند... مدتی بعد قضیه لو رفت و اسلحه‌ها را پیدا کردند تعدادی‌ از اسرا را شکنجه‌ کردند تا عاملین اصلی را پیدا کنند برای اینکه دیگران را نجات دهد خودش به‌ تنهایی مسئولیت همه چیز را قبول کردو جان بقیه را نجات‌ داد. شکنجه‌گرهای ویژه‌ای که از استخبارات بغداد آمده‌ بودند او را به طرز وحشیانه‌ای شکنجه‌ کردند تا همدستانش را معرفی‌کند ولی چیزی نگفت و عاقبت پس از تحملِ شکنجه‌های‌ بسیار ، مظلومانه به شهادت رسید و در مرداد ۱۳۸۱ پیکر مطهرش به میهن بازگشت. 💠 @bank_aks
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاش فال شب یلدای همه این بشود: یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور 💠 @bank_aks
هندوانه‌‌ی شب یلدا به شرطِ صلوات بر مُحمّد و آل مُحمّدﷺ... 🍉 💠 @bank_aks
🍉 براى آن‌ها معنا نداشت ! آنها افسانه رستم و اسفندیار را به فتح‌ المبین و والفجرها تبدیل کردند ... 💠 @bank_aks
منطقه دهلران–دشت عباس‌آباد بودیم. از آنجایی که در نجاری مهارت داشتم دو و سه شب مانده به شب یلدا، جعبه‌های مهمات که قابل استفاده نبود، برمی‌داشتم و از آن کرسی درست می‌کردم. پتو‌های رزمندگان را نیز با سوزن به هم می‌دوختیم تا بصورت لحاف کرسی روی کرسی بیندازیم. ذغال را هم طی روز درست میکردیم تا روشنایی آن در تیر رأس دشمن نباشد و سپس برای شب استفاده می‌کردیم. یک هفته قبل از شب یلدا، مسئول تدارکات بسته‌های آجیل شامل پسته ، بادام و گردو .. را بین رزمنده‌ها توزیع می‌کرد تا در شب یلدا از آن استفاده کنند. از آنجایی‌که ارشد گروهان بودم، رزمنده‌ها به غیر از نگهبانان پست، به سنگر ما می‌آمدند و همه دور کرسی می‌نشستند البته فضای سنگر کوچک بود، اما به سختی خودشان را جا می‌دادند. فانوس را روی کرسی می‌گذاشتیم تا نور آن سنگر را روشن کند، سپس آجیل‌ ها را روی کرسی می‌گذاشتیم و همه با هم مشغول خوردن می‌شدیم. در شب یلدا، رزمندگان که سن‌شان بالا بود خاطره تعریف می‌کردند و همچنین دیگر رزمندگان جُک و طنز می‌گفتند، با یکدیگر می‌خندیدند و شب یلدا را در فضای شادی به اتمام می‌رساندند. نصف شب رزمنده‌هایی که نوبت پست‌شان شده بود از سنگر خارج می‌شدند و رزمنده‌هایی که پست نگهبانی‌شان به اتمام می‌رسید به سنگر می‌آمدند، لذا تا نماز صبح در کنار هم لحظات خوشی را با یکدیگر می‌گذراندند. راوی: جانباز سید مرتضی فاضلی 💠 @bank_aks