eitaa logo
بانک شعر کودک
14.8هزار دنبال‌کننده
83 عکس
16 ویدیو
0 فایل
🌷بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری گردآوری و تنظیم اشعار توسط سرکار خانم نرگس سادات نوری کارشناس کودک انجام میشه لینک مهد قرآن 👇 https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763 ارتباط با مدیر ⬅️ @noorii56 👈تبلیغ و تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️شعر هدیه‌ی خدا 🌸در کوچه‌ها باران می‌آمد 🌱شهر مدینه، بوی گل داشت 🌸انگار، دست یک فرشته 🌱در شهر، بذرِ نور می‌کاشت 🌸شب بود و نجمه در اتاقش 🌱دلواپسِ‌ یک آمدن بود 🌸در سینه‌اش، یک قلب کوچک 🌱در انتظارِ پَر زدن بود 🌸فردای آن شب، در مدینه 🌱مردم خبرهایی شنیدند 🌸از شوق رویِ یاس نجمه 🌱تا خانه کاظم ع، دویدند 🌸آن روز، یاس نجمه آمد 🌱او هدیه‌ی پاک خدا بود 🌸لبخند می‌زد مثل بابا 🌱اسم قشنگِ او رضا ع بود 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️شعر زائر کوچولو 🌸دیگر چیزی نمانده 🌱تا شهر خوبِ مشهد 🌸چیزی نمانده، زیرا 🌱بوی رضا ع می‌آید 🌸ما یک شبانه روز است 🌱مهمان جاده هستیم 🌸از اصفهان می‌آییم 🌱یک خانواده هستیم 🌸رنگین کمانِ شادی‌ست 🌱در چشم‌های مادر 🌸حال پدر عجیب است 🌱شاید شده کبوتر 🌸می‌بینم از همین جا 🌱آن گنبدِ طلا را 🌸حس می‌کنم دوباره 🌱عطر فرشته‌ها را 🌸اکنون پدر به من گفت: 🌱خوشحال باش مینو 🌸زیرا تو هستی الان 🌱یک زائر کوچولو 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️شعر سوغاتی پدر 🌸همین دیشب که خوابیدیم 🌱کسی آهسته بر در زد 🌸و من خندیدم و گفتم 🌱پدر آمد، پدر آمد 🌸دو چشم مهربانش را 🌱خودم از لای در دیدم 🌸چراغ خانه روشن شد 🌱من او را خوب بوسیدم 🌸به او گفتم که حال ما 🌱کمی از دوریش بد بود 🌸پدر، ماموریت این بار 🌱سه روزی شهر مشهد بود 🌸نبات و نقل و عطر و عود 🌱به همراه خود آورده 🌸تمام خانه را حالا 🌱پر از روی حرم کرده 🌸برای خواهرم ساره 🌱پدر آورده انگشتر 🌸برای مادرم چادر 🌱که هست از برگ گل بهتر 🌸برای من هم آورده 🌱پدر یک ساعت زیبا 🌸خروس کوچکی دارد 🌱که می خواند برای ما 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️شعر زائر حرم 🌸سوت قطار پیچید 🌱در گوش دشت و صحرا 🌸توی قطار بودند 🌱مادربزرگ و بابا 🌸آن روز بود روزی 🌱از روزهای پاییز 🌸دل‌های زائران بود 🌱از اشتیاق لبریز 🌸سوت قطار انگار 🌱با دشت حرف می‌زد 🌸چیزی نمانده دیگر 🌱تا شهر خوب مشهد 🌸مادربزرگ هم داشت 🌱می‌گفت زیر لب ذکر 🌸انگار مثل بابا 🌱او نیز بود در فکر 🌸کم‌کم قطار کوچک 🌱نزدیک شد به مقصد 🌸باران نور بارید 🌱عطر فرشته آمد 🌸پاییز بود اما 🌱بوی بهار پیچید 🌸بابا به خود که آمد 🌱با قلبی شاد خندید 🌸زمزمه‌ی لب او 🌱دعا بود و دعا بود 🌸زیباترین سرودش 🌱ذکر رضا رضا بود 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️شعر مهمان کوچک 🌸دست در دست پدر 🌱پا به پای مادرم 🌸یک نسیم مهربان 🌱می‌برد ما را حرم 🌸باز بوی خوب گل 🌱صحنه را پر کرده است 🌸ماه، پیش روی من 🌱سفره‌ای گسترده است 🌸باز بر لب‌های من 🌱هست آوازی قشنگ 🌸شهر امشب می‌دهد 🌱بوی پروازی قشنگ 🌸آسمان، گلدسته، حوض 🌱بازی نور و حباب 🌸سینه ریزی نقره‌ای 🌱نقش بسته روی آب 🌸باز هم پر می‌کشم 🌱تا ستاره تا خدا 🌸باز قلب کوچکم 🌱هست مهمان رضا ع 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️شعر کاش من یک بچه آهو می‌شدم 🌸کاش من یک بچه آهو می‌شدم 🌱می‌دویدم روز و شب در دشت‌ها 🌸توی کوه و دشت و صحرا روز و شب 🌱می‌دویدم تا که می‌دیدم تو را 🌸کاش روزی می‌نشستی پیش من 🌱می‌کشیدی دست خود را بر سرم 🌸شاد می‌کردی مرا با خنده‌ات 🌱دوست بودی با منو با خواهرم 🌸چون که روزی مادرم می‌گفت تو 🌱دوست با یک بچه آهو بوده‌ای 🌸خوش به حال بچه آهویی که تو 🌱توی صحرا ضامن او بوده‌ای 🌸پس بیا من بچه آهو می‌شوم 🌱بچه آهوی که تنها مانده‌است 🌸بچه آهویی که تنها و غریب 🌱در میان دشت و صحرا مانده است 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737