🔸️شعر سفر (برای روز حرکت امام رضا ع از مدینه به خراسان) 🌸با صدای خسته گفت 🌱ناگزیرم از سفر 🌸می‌روم از پیشتان 🌱برنمی‌گردم دگر 🌸تا سحر از این خبر 🌱شهر غمگین گریه کرد 🌸باغ دل‌ها غرق شد 🌱در مه انبوه درد 🌸حال، دارد کاروان 🌱از مدینه می‌رود 🌸آه فردا جاده‌ها 🌱نور باران می‌شود #امام_رضا_ع 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737

🔸️شعر بوی زهر 🌸روزی که تو را شهید کردند 🌱لبخند تو بوی قهر می‌داد 🌸دستت پر مهر بود اما 🌱انگور تو بوی زهر می‌داد 🌸روزی که تو را شهید کردند 🌱قلب سرخ پر شده از خون 🌸یک خنده زهردار رویید 🌱بر چهره‌ی پُر گناه مامون 🌸از سینه‌ی خاک سرد آن روز 🌱گل‌های سیاه غم دمیدند 🌸در دشت هزار بچه آهو 🌱آشفته به هر طرف دویدند 🌸بر قامت تو فرشته‌ها زود 🌱یک پیرهن سفید کردند 🌸رفتی و زمین سیاه پوشید 🌱روزی که تو را شهید کردند #امام_رضا_ع 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737

🔸️شعر روز شهادت امام رضا ع 🌸امروز آمدم من 🌱با مادرم به این‌جا 🌸تا تسلیت بگویم 🌱روز شهادتت را 🌸از هر طرف دوباره 🌱عطر دعا می‌آید 🌸دارد صدای نوحه 🌱از صحن‌ها می‌آید 🌸ابری‌ست آسمان هم 🌱غمگین شده برایت 🌸 خیلی دلش گرفته 🌱این گنبد طلایت 🌸من گریه می‌کنم باز 🌱 آرام بین مردم 🌸 روز شهادت توست 🌱 آقا امام هشتم ع #امام_رضا_ع 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737

🔸️شعر روسری 🌸یادگار مشهد است 🌱روسری مادرم 🌸راستش امروز هم 🌱کرده‌ام آن را سرم 🌸صورتم با روسری 🌱خوب و زیبا می‌شود 🌸یا به قول مادرم 🌱مثل گل‌ها می‌شود 🌸غنچه‌های روسری 🌱بوی باران می‌دهند 🌸بوی گل بوی دعا 🌱عطر قرآن می‌دهند 🌸کوچک است اما در آن 🌱هست یک باغ قشنگ 🌸یک بهار ساده با 🌱غنچه‌های رنگ رنگ 🌸گاه با خود می‌برد 🌱قلب من را تا حرم 🌸یادگار مشهد است 🌱روسری مادرم #امام_رضا_ع #حرم #روز_حجاب 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737

🔸️شعر نهال بادام 🌸می‌آمد و عطر سلامش 🌱بوی گل گیلاس می‌داد 🌸دستان او بوی شکوفه 🌱بوی بهار و یاس می‌داد 🌸مردم هجوم آورده بودند 🌱تا دست‌هایش را ببوسند 🌸یک لحظه رویش را ببینند 🌱بال عبایش را ببوسند 🌸در بین آن جمعیت اما آمد 🌱او آمد و مهمان من شد 🌸آمد و این خانه آن روز 🌱لبریز عطر یاسمن شد 🌸چشمان زیبای نجیبش 🌱رنگ زلال دوستی داشت 🌸او یک نهال سبز بادام 🌱در گوشه‌ای از خانه‌ام کاشت 🌸او رفت اما خانه‌ی من 🌱از عطر و بویش گشته لبریز 🌸این نو نهال سبز شاداب 🌱هرگز نگیرد بوی پاییز 🌼هنگامی که امام رضا ع به شهر نیشابور وارد شدند، مردم از همه سوی ایشان را گرفته بودند و آن حضرت را به خانه خود دعوت می کردند حضرت دعوت پیرزنی کهنسال به نام پسندیده را پذیرفتند و به خانه او رفتن این شعر از زبان این بانوی پرهیزگار گفته شده است. #امام_رضا_ع 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737

🔸️شعر عطر آن دست‌ها 🌸بادها گرم و سوزان 🌱ریگ‌ها داغ و تب‌دار 🌸کاروان داشت می‌رفت 🌱در کویری پر از خار 🌸ظهر نزدیک می‌شد 🌱باز وقت اذان بود 🌸روستای ده سرخ 🌱منزل کاروان بود 🌸خشکسالی در آن ده 🌱داشت بیداد می‌کرد 🌸تشنگی بود و آتش 🌱خاک فریاد می‌کرد 🌸مثل بیمار می‌سوخت 🌱روستا در تب خود 🌸شد به نرمی پیاده 🌱مردی از مرکب خود 🌸قدری از خاک برداشت 🌱برد نام خدا را 🌸خاک با شوق نوشید 🌱عطر آن دست‌ها را 🌸ناگهان چشمه‌ای سرد 🌱از دل خاک جوشید 🌸عطر دست رضا ع بود 🌱آنچه را خاک نوشید #امام_رضا_ع 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737