eitaa logo
از لاک جیغ تا خدا
2.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
52 فایل
﷽ حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ ️ ارتباط با ما👇 @R_Nurzade لینک پیام ناشناس👇 https://daigo.ir/pm/sOgMoT
مشاهده در ایتا
دانلود
•🌱• ﴿اِلهى‌کَیْفَ‌تَکِلُنى‌وَقَدْتَکَفَّلْتَ‌لى وَکَیْفَ‌اُضامُ‌وَاَنْتَ‌النّاصِرُ‌لى ﴾ -خدايا‌ چگونه‌ مرا وا مینهى درصورتى كھ عهده‌دار من شده‌اۍ؟ و چگونه مورد ستم واقع شوم و حال آنكھ تو يار منى؟ ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از خط ولایت جدا نشوید و چادر ،این هدیه حضرت زهرا (س)را که امانتی دست شما هست را پاسداری کنید (فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم سجاد طاهر نیا) 🌹💖✨ ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غسل نشاط کنید👌 آیت الله مجتهدی: همیشه مقید به غسل توبه باشید، شاید بعد از آن غسل مردید. غسل نشاط را هم نیت کنید که وقتی عبادت می کنید نشاط داشته باشید. دیدید آدم گرسنه ، چه با نشاط غذا می خورد؟ آدمی که خوابش می آید چه با نشاط می خوابد و لذت می برد؟ عبادت هم نشاط می خواهد. ماهابرای عبادت کسل هستیم. لذا مقید باشید غسل نشاط انجام دهید. ( طبق این سخن آیت الله مجتهدی هر وقت که به استحمام یا حمام میروید غسل توبه و غسل نشاط انجام دهید) 🌿اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اگر عادی بشه مشکل حل میشه!؟ 🔺دو پاسخ جالب به این سوال ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
.توکل کردن یعنی در گرفتاری ها آرام و رها هستی ، تلاش می کنی و نتیجه پایانی را به خدا می سپاری ، نگران نیستی و ایمان داری او بهترین اتفاق را برایت در نظر خواهد گرفت ، انسان در سختی هاست که می تواند توکل واقعی اش را محک بزند ، که چقدر خداوند را به عنوان تنها قدرت زندگی‌اش باور کرده است که چقدر پذیرفته است که کسی هست که هر لحظه عاشقانه حمایتش میکند خداوندا بابت بودنت سپاسگذاریم ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باور کن بهترین آغوش،آغوشِ خداست ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
💥میگم بچه ها خدا نکنه...یعنی واقعا خدا نکنه با چت کردنمون با نامحرم باعث بشیم چت کردن براش عادی بشه....دراین صورت تو گناهای بعدی هم که بکنه شریک هستیم😓 میدونی‌چرا؟چون‌ما‌باعث‌شدیم قبح‌چت‌کردن‌براش‌بریزه بچه ها خواهشا تا ضرورتی نبود با نامحرم چت نکنید...لطفا جدی بگیرین❗️ حرف غیره ضروری یعنی باز کردن راه برای شیطون😒 وقتی با نامحرم حرف غیره ضروری میزنی انگار داری به شیطون میگی هی شیطون من شرایط گول زدنمو فراهم کردم فقط کافیه تو بیای وسوسه کنی تا سقوط کنم دقیقا مثل اینه که خودتو بکشونی لبه پرتگاه گناه و کافیه اون هل بده تا بیوفتی تو دره نباید شرایط گول زدنتو براش جور کنی☹️ مگه‌نمیدونی او دنبال بهونس؟ داستان شهید نوری رو خوندی؟ دیدی چجوری از گناه فرار میکرده؟ حالا اگه در اون حد فرار نمیکنی حداقل با دستای خودتم خودتو ننداز تو گناه رفیق..... ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای💗 قسمت سی ویکم چند دقیقه ای سکوت بینمون حاکم بود - نمیخواین حرفی بزنین؟ آقارضا: چرا ،اول از همه میخواستم بگم ،گذشته اتون برام هیچ اهمیتی نداره ، مهم الانه شماست که منو به اینجا کشوند  من تو سپاه کار میکنم،درآمد آنچنانی ندارم،ولی شکر راضی ام  حالا من درخدمتم ،هرچی خواستین بپرسین! ( من آرزوی داشتن تو رو داشتم ،چه سوالی میتونم بپرسم بهتر از این که مال من میشی؟) آقارضا: رها خانم ،رها خانم - بله آقا رضا: من منتظر حرفاتون هستم - من حرفی ندارم ،بریم  آقا رضا: یعنی هیچ خواسته یا حرفی ندارین!! - نه  آقا رضا: باشه بفرمایید بریم ! با آقا رضا رفتیم پایین و سر جاهامون نشستیم  عزیز جون با دیدن چهره هامون رو به بابا کرد: آقای صالحی،اگه شما موافق باشین ،هر چه زودتر این دوتا جوون و به هم محرم بشن  بابا: هر موقع خودتون صلاح میدونین ،فقط ما هیچ دعوتی نداریم... عزیز جون: باشه چشم، پس از فردا بچه برن دنبال کارهای عقد  بابا: باشه  شب خواستگاری تمام شد و من گلایی که آقا رضا خریده بود و گذاشتم داخل یه گلدون ،یه کم آب ریختم داخلش ،بردمش اتاقم  نصفه شب بود که نرگس پیام داد: زنداداش صبح زود آماده باش بریم آزمایشگاه - چشم خواهر شوهر عزیزم  زنداداش: خان داداشمون میگه بهت بگم ،شب خوب بخوابی،تو پیامی نداری براش، بهش بگم -یعنی باور کنم الان خودش گفته اینو؟ نرگس: نه به زبون نیاورده،ولی تو دلش حتما گفته من همه چیز میفهمم... - دیوونه ،بگیر بخواب  نرگس: چشم،تو هم بخواب که زود بیدار شی - چشم  نرگس: چشمت بی بلا 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای💗 قسمت سی و دوم بعد از نماز صبح دیگه خوابم نبرد نزدیکای ساعت ۸ بود که نرگس پیام داد نزدیک خونتون هستیم بیا پایین  لباسمو پوشیدم ،چادرمو سرم کردم رفتم پایین  مامان تو آشپز خونه بود - سلام  مامان: سلام ،صبح بخیر - مامان جان ،نرگس جون و آقا رضا دارن میان دنبالم بریم واسه آزمایش... مامان: باشه گلم ،فقط رها جان ،روی میز یه کارته بابات گذاشته گفت شاید به پول نیاز داشته باشی.. - الهی قربون جفتتون بشم ،دستش درد نکنه،فعلن خدا نگهدار مامان: به سلامت از خونه بیرون رفتم،ماشین اقا رضا دم در خونه بود ،نرگس هم جلو نشسته بود سوار ماشین شدم - سلام  آقا رضا: سلام  نرگس: سلام عروس خانم ،( برگشت به سمتم ) ببخش رها جون ،طبق دستور آقا داداش ،تا محرم نشدین جلو نیای بهتره... خندم گرفت آقارضا: عع نرگس جان  نرگس: جان دلم ،ببخش داداشی از همین اولین روز بین خواهر شوهر و زنداداش تفرقه ننداز همه خندیدیم و حرکت کردیم سمت آزمایشگاه  بعد از آزمایش دادن ،یه کم رفتیم دور زدیم تا جواب آماده بشه ... دلشوره داشتم ،میترسیدم جواب مثبت نباشه ،۱۰۰۰ تا صلوات نذر کردم ،خودم از این کارم خندم گرفته بود... ولی دلم نمیخواست آقا رضا رو از دست بدم  بعد از دوساعت برگشتیم آزمایشگاه، من و نرگس داخل ماشین منتظر شدیم تا آقا رضا بره جواب و بگیره بیاد  نرگس: از قیافه ات مشخصه که میترسی بری داخل جا ترشی... - دیوونه نرگس: والا یه لحظه تو آینه خودتو نگاه کن ،چته تو ! نترس بابا ،این داداشمون کمپلت مال خودته - زشته نرگسی الان میاد ،کی میشه منم بیام یه روز این حالتو ببینم نرگس: فعلا که عزیز جون دبه ترشیمو آماده کرده - ععع،،،پس آقا مرتضی چی میشه این وسط ( نرگس سرخ شد و چیزی نگفت) - ای شیطون ، نرگس: بفرما ،داداش رضا هم داره میاد ،ولی قیافه اش چرا اینجوریه ؟ - نمیدونم ،یعنی..... قلبم داشت میاومد تو دهنم ،آقا رضا سوار ماشین شد  منو نرگس: خووووب ! اول یه کم ناراحت بود بعد خندید و گفت مبارکه  یعنی دلم میخواست اون لحظه بزنمش نرگس: ( با برگه آزمایش زد تو سرش ) یکی از طرف من ،دوتا هم از طرف رها جان که داشت سکته میکرد - دستت دردنکنه نرگس جون نرگس: فدات بشم،اگه بخوای بیشتر بزنمشااا - دیگه نمیخواد دق و دلی بچگی تا الانتو رو کنی آقا رضا ،رو کرد سمت من: شرمندم - خواهش میکنم ،لطفا دیگه تکرار نشه .. آقا رضا: چشم  نرگس: ای زن زلیل از همین اول بسم الله شروع کردی؟ همه خندیدیم و رفتیم سمت بازار... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا