eitaa logo
از لاک جیغ تا خدا
2.8هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
4.3هزار ویدیو
56 فایل
﷽ حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ ️ ارتباط با ما👇 @R_Nurzade لینک کانال روانشناسی ما👇 @Roghaye_nurzade لینک پیام ناشناس👇 https://daigo.ir/pm/sOgMoT
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻پیام تسلیت سرکار خانم دکتر علم الهدی همسر شهید آیت‌ الله رئیسی به همسران رهبران شهید مقاومت 🔹السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک سلام و درود به بانوی مقاومت سرکار خانم فاطمه‌ یاسین، همسر مکرمه شهید مقاومت حجت‌الاسلام والمسلمین سید حسن نصرالله سلام و درود بر تمام بانوان انقلابی جبهه مقاومت و لبنان به خصوص سرکار خانم ام عبدالسلام، همسر محترمه شهید اسماعیل هنیه و سرکار خانم کورانی، همسر مکرمه شهید قاووق 🔹این اندوه بزرگ را به شما و تمام بانوانی که چشم جهان را به مقاومت سترگ خویش روشن فرموده‌اند تسلیت عرض می‌کنم؛ و علاوه بر این از شما و همه بانوان مقاومت در ایران، لبنان، فلسطین، غزه، عراق و یمن و در هر جای دیگر تقدیر می‌کنم زیرا این شما هستید که واقعیت زن بودن را به طور دقیق معنا می‌کنید. 🔹این شما هستید که حقیقت زنانه زیستن را در ساحت خانواده و اجتماع تبیین می‌کنید. این شما هستید که شیوه‌های همسری، مادری، خواهری و خویشاوندی را علاوه بر گفتار و رفتار، با صبر خود به تصویر کشیده‌اید. این شما هستید که با پرورش مردان شجاع و فرزانه، هر دو جریان استکبار سنتی و استثمار مدرن را به زانو درآورده‌اید. این شما هستید که زنان جهان را از کنج عافیت و زندگی روزمره در اداره، مغازه، خانه و مزرعه فراخوانده‌اید. این شما هستید که ربوبیت تشریعی حق تعالی را در خویشتن و در خانواده و جامعه محقق ساخته‌اید. 🔹 این شما هستید که برای نجات زمین و انسان به‌ پاخواسته‌اید. این شما هستید که همراه شهیدان دعوت حق را لبیک گفته‌اید و راه عبور از خود پرستی به خدا پرستی را نشان داده‌اید. این شما هستید که به حق، دختران ابراهیم سلام الله علیه هستید و ادعایش را که فرمود «انی لا احب الافلین» محقق کرده‌اید؛ این شما هستید که راه ساره و هاجر و آسیه (سلام الله علیهم)، را ادامه می‌دهید. این شما هستید که سوره کوثر را معنا کرده‌اید و از دشمن دم بریده حقیقت، که الهه تکاثر را می‌پرستد، حکایتی تازه آفریده‌اید. پس ای پیروان راستین مریم (سلام الله عليه) نوشیدن شوکران غم گوارایتان باد. 🔹ای شهروندان جهان عشق، رسیدن به این همه بزرگواری مبارکتان باد. ای رهبران واقعی در جهان معنوی، اشک‌های زیر چادر گوارایتان باد. ای معلمان عشق که در عصر منفعت مشق محبت می‌آموزید، پیوندتان با شهدای راه حق گوارایتان باد. ای سالکان طریق انبیا، رسیدن به مقامات ایمان و تقوا مبارکتان باد. ای زینبیان تا دستیابی به مقام عظمای «صبار شکور» راهی نمانده است و قسم به خون شهیدان، قسم به خون رهبران شهیدان، قسم به خون بانوان شهید، هرگز از پای نخواهیم نشست و نخواهیم شکست. 🔹«اللّهم ارزقنا شفاعة الحسین علیه السلام یوم الورود و ثبت لنا قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین» جمیله علم الهدی همسر شهید جمهور سید ابراهیم رئیسی _ ۱۴۰۳/۷/۹ 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 اذعان کارشناس شبکه صهیونیستی اینترنشنال به تدبیر و درایت رهبر انقلاب برای محافظت از ایران: [آیت‌الله] خامنه‌ای علی‌رغم تمام اتفاقات در اطراف ایران، هرگز کشور را در این سال‌ها وارد جنگ نکرد. اسرائیل اکنون در جنگ فرسایشی گیر کرده و زمان علیه اوست؛ این همه ترور انجام داد اما هنوز ساکنین شمال به خانه‌هایشان بازنگشتند و بسیاری مهاجرت کردند؛ این‌ها واقعیت‌های درونی اسرائیل است؛ زمان علیه اسرائیل است. ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
14030708 شهادت سیدحسن.mp3
11.51M
🎙وظیفهٔ ما بعد از شهادت سید مقاومت چیه با توجه به سؤالات جدی دربارۀ وظیفۀ جبهۀ انقلاب در برابر حوادث اخیر بویژه شهادت سیدحسن نصرالله به نظرم رسید حرف‌هایی رو با شما در میون بذارم. امیدوارم این صحبت‌ها بتونه در روشن شدن مسیر به شما کمک کنه. خدا عاقبت همۀ ما رو شهادت در راه خودش قرار بده. ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
17.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆 سخنان مهم سید هاشم صفی‌الدین (حفظه‌الله تعالی) پس از شهادت سید حسن نصرالله (رحمه‌الله) ♦️ این سخنان سید هاشم (حفظه‌الله) از این لحاظ اهمیت دارد که در سایۀ مصیبت‌زدگی شیعیان لبنان، عملیات روانی صهیونیست‌ها و تحرکات فالانژها و نفوذی‌ها، وضعیت در لبنان می‌تواند رو به نابسامانی برود. ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌سوف نأتي اليكم... ‌אנחנו נבוא אליך... ‌We will come to you... ای لشگر صاحب زمان آماده باش.... ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از لاک جیغ تا خدا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان ازجهنم تابهشت💗 قسمت شصت و نهم 🍃به روايت زینب🍃 اميرحسين_ سلام. _ سلام. خوبيد؟
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان ازجهنم تابهشت 💗 قسمت هفتاد میوه هارو خشک میکنم و تو ظرف میزارم. با صدای زنگ به طرف اتاق میرم ، چادر رنگیم رو از روی تخت برمیدارم ، روی سرم میندازم و برای استقبال کنار مامان بابا و امیرعلی کنار در وایمیستم. بعد از سلام و علیک های معمول و پذیرایی خانواده ها میرن سر اصل مطلب . . . . بابا _ خب نظر خود بچه ها چیه؟ میخواید صحبت کنید باهم ؟ البته فکر کنم تا الان صحبتاتون رو کرده باشید نه؟ پیش دستی میکنم و در جواب بابا میگم_ نه. واقعا خنده دار بود که بعد از تقریبا یک ماه و نیم هنوز در مورد عقد حرف نزده بودیم. بابا_ باشه بابا جان. خب با اجازه آقای حسینی حرفاتون رو بزنید بعد. پدر امیر حسین _ اختیار دارید اجازه ماهم دست شماست. با اجازه ای میگم و به سمت اتاق میرم ، امیرعلی هم متقابلا بعد از اجازه گرفتن دنبالم میاد. امیرحسین _ خوبید؟ _ ممنون . شما خوبید؟ امیرحسین _ با خوبیه شما. الحمدالله. خب شما نظرتون چیه؟ _ راستش چون امیرعلی و فاطمه هم عقدشون میخوان همون روز باشه، گفتم اگه موافق بودن با هم باشه ، مزار شهدا یا حرم امام رضا. با این حرفم امیرحسین سرشو بالا میاره و با ذوق نگاهم میکنه. امیرحسین _ واقعاااااا؟؟؟؟؟؟ لبخند میزنم و جواب میدم_ بله. امیرحسین _ خب...خب...اینکه عالیه. چی بهتر از این؟ _ خب بریم ببینیم نظر خانواده ها چیه؟ امیرحسین _ بله بله حتما. زودتر از من از روی صندلی بلند میشه و در رو باز میکنه و کنار وایمیسته تا من خارج بشم، لبخند میزنم و بدون تعارف از اتاق بیرون میرم. برای خانواده ها توضیح میدیم، همه موافقت میکنن و با شوق میپذیرن به جز پدر امیرحسین که ظاهرا مخالف بود، بعد از حرف ما اخم میکنه و اولش کمی مخالفت اما بعد از دیدن موافقت جمع دیگه چیزی نمیگه . ********* وارد پاساژ میشیم. فاطمه و امیرعلی کنارهم و من و امیر حسین هم کنار هم راه میریم. با اینکه محرم بودیم اما تا حالا هیچ تماسی باهم نداشتیم. . . . . بلاخره بعد از نیم ساعت فاطمه و امیرعلی حلقه هاشونو میگرن و اما من...... _ اه من اصلا از اینا خوشم نمیاد. امیرحسین _ خب میخواید بریم یه جای دیگه. با تعجب به امیرحسین نگاه میکنم _ خسته نشدید؟ امیرحسین _ شما خسته شدید؟ _ نه اما اخه آقایون خیلی از خرید خوششون نمیاد. امیرحسین _ نه مشکلی نداره. رو به فاطمه اینا میگم_ بچه ها شما صبح هم بیرون بودید خیلی خسته شدید میخواید شما برید؟ فاطمه هم با لبخند شیطونی میگه _ تو هم که نگران خستگی مایی نه؟ _ کوفته. برو بچه. فاطمه خطاب به امیرعلی_ آقا امیر دلم براش سوخت بچم. میخواید ما بریم؟ امیرعلی هم لبخند میزنه و میگه_ هرچی امر بفرمایید . فاطمه سرخ میشه و سرش رو پایین میندازه. بعد از خداحافظی و رفتن امیرعلی و فاطمه و به گشتن ادامه میدیم. تقریبا هوا تاریک شده بود ، با ناامیدی تمام تو خیابون راه میرفتیم و به حلقه ها نگاه میکردیم که چشمم به یه حلقه ظریف و ساده میوفته یه دفعه با صدای نسبتا بلند میگم همینه و بعد جلوی دهنم رو میگیرم و رو به امیرحسین که با تعجب به من نگاه میکرد عذر خواهی میکنم. بعد از گرفتن حلقه ها به سمت کافی شاپی که اون سمت خیابون بود میریم. . . . امیرحسین _ خب چی میل دارید. منو رو روی میز میزارم و رو به امیرحسین میگم_همون چای لطفا امیرحسین _ و کیک شکلاتی؟ با تعجب نگاش میکنم ، فوق العاده هوس کیک شکلاتی کرده بودم ولی روم نشد بگم . امیرحسین _ چیزی شده ؟ _ شما از کجا میدونید؟ امیرحسین _ اخه اون روز دیدم کاکائو رو با ذوق میخوردید ، حدس زدم باید کیک شکلاتی هم دوست داشته باشید. لبخندی زدم و گفتم _ بله . من عاشق شکلاتم. با حالت خاص و خنده داری بهم نگاه میکنه و میگه_ شما با من تعارف دارید. سرم رو پایین میندازم . وای که چقدر این مرد دوست داشتنی بود و واقعا لایق ستایش. . . . از کافی شاپ خارج میشیم و به سمت ماشین حرکت میکنیم ، بارون کم کم شروع به باریدن میکنه ، وسط تابستون و بارون تو تهران؛ عجیب بود و البته شیرین . ماشین تقریبا یه خیابون پایین تر پارک بود، چون امیرعلی و فاطمه از صبح خرید بودن اونا جدا و ما هم جدا اومده بودیم. با صدای گوشی، کیفم رو از روی شونم برمیدارم و دنبال گوشیم میگردم ، با دیدن شماره عمو لبخند میزنم و دایره سبز رو به قرمز میرسونم_ سلام عموجان. عمو_ سلام تانیا جان . خوبی؟ با خطاب قرار دادنم به اسم تانیا ناخداگاه اخمام تو هم میره . _ ممنون . شماخوبید؟ عمو_ مرسی عمو .میگم کجایی الان ؟ تنهایی؟ با لحن خاصی سوالش رو پرسید، موقعیت رو مناسب نمیبینم برای گفتن حقیقت پس بعد از مکث کوتاهی میگم _بیرونم . اره . چطور؟ _ مطمئنی تنهایی؟ استرس بدی تمام وجودم رو فرا میگیره، از دروغ گفتن متنفر بودم ولی الان وقت مناسبی نبود برای گفتن حقیقت. ... 🍁نویسنده: ح سادات کاظمی🍁
از لاک جیغ تا خدا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان ازجهنم تابهشت 💗 قسمت هفتاد میوه هارو خشک میکنم و تو ظرف میزارم. با صدای زنگ به
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان ازجهنم تابهشت 💗 قسمت هفتاد ویکم _ اره. چطور ؟ عمو_ هیچی. همینطوری. راستی یه سوال. تو چرا بعد از آرمان با کسی دوست نشدی؟ با شنیدن اسم آرمان استرسم بیشتر و تمام وجودم پر از نفرت میشه . همه خاطرات بد ، برام دوره میشه ، اما بدترین چیز اینه که من هنوز به امیرحسین حقیقت رو نگفتم و فوق العاده از بیانش میترسم. _ چطور مگه؟ شما که میدونید من اهل این چیزا نبودم و نیستم . عمو_ اها. باشه. عمو جان من الان کار دارم حالا بعدا بهت میزنگم. _ باشه. خوشحال شدم. به زن عمو سلام برسونید. عمو_باش. بای تلفن رو قطع میکنم و کیفم رو دوباره از روی شونم برمیدارم که گوشی رو توش بزارم که چشمم به کسی میخوره که شروع تمام اتفاقات تلخ زندگیم رو رقم میزنه. کیف و گوشی روی زمین میوفتن . امیرحسین سریع به طرفم برمیگرده و با تعجب بهم نگاه میکنه . امیرحسین _ چی شد؟ با بهت و ترس سرم رو تکون میدم و زیر لب زمزمه میکنم _ هیچی. امیرحسین خم میشه و گوشی و کیفم رو از رو زمین برمیداره. چند ثانیه با آرمان چشم تو چشم میشم ، پوزخندی میزنه و سریع از اونجا میره. امیرحسین بلند میشه، کیف و گوشی رو دستم میده و مسیر نگاهم رو دنبال میکنه. اما به جایی نمیرسه. امیرحسین _ حانیه سادات. چی شده؟ چرا رنگت پریده؟ برای اولین بار جمع از روی اسمم برداشته میشه ، احساس میکنم امیرحسین هم خیلی به هم ریخته ، انگار که استرس اون بیشتره ، یه لحظه با فکر کردن به این که ممکنه از دستش بدم حالم بد میشه، پاهام توانشون رو از دست میدن و در اخرین لحظه به پیرهن امیرحسین چنگ میزنم ........ ...................................................... ترسم نرسد بي تو به فردا دل من 🍃 ..................................................... ... 🍁نویسنده : ح سادات کاظمی🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
خواب ما شب گذشته که ما "تحلیل‌گران" در خواب بودیم! گردان رضوان مانع ورود صهیونیست به خاک لبنان شد، گردان موشکی حزب الله مقر موساد را با موشک‌های جدید هدف قرار داد. یمن با پهپاد و هایپرسونیک تل آویو را مورد اصابت قرار داد و یک و نیم میلیون نفر به پناهگاه رفتند. مقاومت سوریه و مقاومت عراق با حملات به فرودگاه بغداد و دمشق مقابله کردند. میدان جنگ در دست مقاومت است. رژیم صهیونیستی در گذشته دور توانست ارتش چند کشور عربی را(مصر، اردن و سوریه) ظرف چند روز زمین گیر کند. اما اینجا در جنگ فرسایشی از چند جبهه درمانده و اساسا ارتش این رژیم ارتش جنگ طولانی و چریکی نیست. پایان جنگ، نتیجه جنگ را تحلیل کنیم | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
4_6043974224853341609.mp3
12.67M
سلام و عرض ادب این صوت استاد امینی خواه عزیز رو با جان دلتون در محیطی آرام و با تمام توجه بشنوید . کد های زیادی درونش هست . بشوره نا امیدی ها رو ببره نشر حد اکثری 🌺ظهور بسیار نزدیک است🌺 @Zohorbesyarnazdikast 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴
الشهادة جزاء العمر من حیاتنا الجهادي الشهادة نقطة الذروة لانتصارنا الشهادة فخرنا Martyrdom is the reward for our lifetime of jihad. Martyrdom is the peak of our victory. Martyrdom is our pride. ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹گل باران تصویر سید مقاومت در میدان فلسطین تهران 🔹اقشار مختلف مردم از روز گذشته با حضور در میدان فلسطین تهران با سید مقاومت ادای احترام کردند. 🔹حال و هوای این ساعات میدان فلسطین دیدنی و پر از شور و حال است. این عرض ارادت برای رهبری است که در مقاومت برای مظلومان غزه و فلسطین از جان گذشت. 🔹 @NehzatMedia
9.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقت پیکاره وقتشه مهدی ذوالفقارو برداره ای بهودیها منتقم برسه زنده تون نمیذاره پدرش علی درخیبرو کند حالا نوبت قیام پسره.... 🎙حسین طاهری جدیدوپرشور👌 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━