داشتیم دور حرم بی بی جانمون حضرت معصومه دور می زدیم که این متن رو دلمون نیومد عکس نگیریم :)
خطرناک تر از کرونا : گناه!
#گمنام
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
۲۳ بهمن ۱۴۰۰
۲۴ بهمن ۱۴۰۰
اِنَّ اللهَ کانَ عَفوًّا غَفُورًا
خداوند بخشنده و آمرزنده است :)
سوره نسا : ۴۳
#گمنام
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
۲۴ بهمن ۱۴۰۰
۲۴ بهمن ۱۴۰۰
🪴🌱
شهرام چهارماهه بود که باباش رفته و یک تلویزیون قسطی خرید!
به او گفتم: "مرد ما بیشتر از تلویزیون به کولر احتیاج داریم تلویزیون که واجب نبود"
بابای مهران هم رفت و یک کولر گازی کوچک قسطی آورد
با اینکه به خاطر خوابیدن زیر کولر گازی در هوای شرجی آبادان آسم گرفتم ولی بچه هایم
از شر گرما و شرجی تابستان راحت شدند.
عصر که میشد کوچهها غوغای بچههای قد و نیم قد بود هر خانواده هفت، هشت تا
بچه داشت. کوچه و خیابان محل بازی آنها بود
ولی من به دخترها اجازه نمیدادم برای بازی به کوچه بروند
میگفتم خودتون چهارتا هستید بشینید و با هم بازی کنید آنها هم داخل حیاط کنار
باغچه مینشستند و خاله بازی میکردند
مهری از همه بزرگتر و برای ایشان مثل مادر بود دمپخت گوجه درست می کرد و با هم
می خوردند ریگ بازی میکردند و صدایشان در نمیآمد. بچهها عروسک و اسباب بازی
نداشتند.
بودجه ما نمی رسید که وسایل گران بخریم دختر ها روی کاغذ، شکل عروسک را
میکشیدند و رنگش می کردند
خیلی از همسایه ها نمی دانستند که من ۴ تا دختر دارم
بعضی وقتها در رفت و آمدها زینب و شهال را دیده بودند اما مینا و مهری غیر از مدرسه
هیچ جا نمی رفتند
هر روز از ایستگاه 6 به ایستگاه ۷ میرفتم
🪴🌱
۲۴ بهمن ۱۴۰۰
🪴🌱
بازار ایستگاه ۷ بازار پررونقی بود
حقوق مان کارگری بود و زندگی سادهای داشتیم اما سعی می کردم به بچهها غذای
خوب بدهم
ارزانتر.
ً
هر روز بازار میرفتم و زنبیل را پر میکردم از جنسهای تقریبا
چیزهایی می خریدم که در توانم بود زنبیل سنگین را روی دوشم می گذاشتم و به خانه
برمی گشتم
ِ زمستان و سنگین را هر روز کول می
تابستان این بار کردم
سیر کردن شکم هفت بچه که شوخی نیست!
هر روز جنس تازه می خریدم اما تا شب هرچه بود و نبود را میخوردند و شب بی قرار و
گرسنه دنبال غذا یا هر چیزی برای خوردن بودند
از صبح تا شب هفت نفرشان سرپا بودند و بازی می کردند آنها آرام نمی گرفتند و تند و
تند گرسنه می شدند
زینب بین بچههایم از همه سازگارتر بود از هیچ چیز ایراد نمیگرفت، هر غذایی را می
خورد، کمتر پیش میآمد که از من چیزی بخواهد.
کالس اول دبستان سرخک خیلی سختی گرفت...
🪴🌱
۲۴ بهمن ۱۴۰۰
🪴🌱
#قسمت_دهم
تمام بدنش له شده بود با همه دردی که داشت گریه نمی کرد.
زینب را توی پتو پیچیدم و به درمانگاه بردم وقتی بلند شدم که او را به درمانگاه ببرم زودتر
از من از جا بلند شد
دکتر درمانگاه چند تا سوزن )آمپول( برایش نوشت
موقع زدن سوزن ها مظلومانه دراز می کشید و سرش را روی پاهایم میگذاشت
بدون هیچ گریه و اعتراضی درد را تحمل میکرد
در مدتی که مریض بود دوای عطاری )اسپند( در آتش می ریختم و خانه را بو می دادم
دکتر گفته بود که فقط عدس سبز آب پز بدون چاشنی و روغن به او بدهید
چندین روز غذای زینب همین عدس سبز آب پز بود و بس.
🪴🌱
۲۴ بهمن ۱۴۰۰
۳ صفحه دیگر از کتاب من میترا نیستم پیش چشمان پر مهر شما🌱🌱
#گمنام
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
۲۴ بهمن ۱۴۰۰
#نوشته_بود..
✍فضای مجازی را دوست ندارم !
آمده بودیم بجنگیم
پاتک خوردیم!
آمده بودیم مفید باشیم
دچارِ سرگردانی شدیم
آمده بودیم خوبی ها را جار بزنیم
اسیرِ بدی هایش شدیم
آمده بودیم یار گیری برای مهدی(عج)
واردِ ارتش شیطان شدیم!
آمده بودیم ندانسته ها را یاد بگیریم !
داریم فراموش می کنیم همان دانسته ها را!
آمده بودیم ، که بگوییم : آری ،ما هم هستیم!
درگیرِ دیده شدن شدیم و نیت ها ،یادمان رفت.
آمده بودیم و آمده بودیم ....
خوب آمدیم ...
بد نرویم...
+بادیدنش یاد خیلیها افتادم...
مثلا اون دختر یا پسر مذهبیه که روزمرگی خودشون رو نشر میدادن
همونایی که بیش از درس دادن و درس گرفتن به فکر دیده شدن بودن ، اجر همون کارهای خوبشونم ضایع کردن...🍂
#خداآخرعاقبتهمگیروختمبخیرکنه
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
۲۴ بهمن ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوونی کن خوش بگذرون منتها آدم باش...
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
۲۴ بهمن ۱۴۰۰
36.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸ماجرای تحول 🌸🍃
آقایان
امیر
و
سینا آبگون
پیشنهاد دانلود👌
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
۲۴ بهمن ۱۴۰۰