4_5774165281261748338.mp3
3.41M
شعبان و آشتی کنان 🌱
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
🌎 اینکه ما، در مقطعی از تاریخ به دنیا آمدهایم
که امام حسین علیهالسلام، آرزوی زیستن در آن را
داشتهاند، اصلا اتفاقی نیست!
💥 رسالت ویژهای بر دوش ماست!
خداوند، هدف و مقصد خاصی را،
برای ما، در نظر گرفته است!
🎯 کدام هدف و مقصد؟! چه رسالتی؟!
🎊 ویژهی ولادت #امام_حسین علیهالسلام
🌐 آپارات | اینستاگرام | یوتیوب
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
دلربا
روز اول که نامَش را بردم...
دلم آرام گرفت و...
شیرینکام شدم!
جان و جهانَم...
روح و روانم...
خلاصه شد در او!
روز و شب...
شب و روز...
و گاه و بیگاهِ من...
شد عشقبازی با نامَش؛
و من...
یک رفیق دارم...
که با دنیا معاملهاش نمیکنم!
نامش #حسین است!
و من...
رفیقباز تَر از او ندیدهام!
میلاد حضرت عشق
به همه عزیزان مبااارک
🌸🍃
از لاک جیغ تا خدا
دلربا روز اول که نامَش را بردم... دلم آرام گرفت و... شیرینکام شدم! جان و جهانَم... روح و روانم.
رفقا
امروز میخوام قسمتی از داستان تحول یکی از اعضای کانال مون رو بارگذاری کنم
کسی که قصد خود کشی رو داشت
اما .... رفاقت با مولایم حسین مسیر زندگیش رو عوض کرد و شد خادم الحسین😍
از لاک جیغ تا خدا
رفقا امروز میخوام قسمتی از داستان تحول یکی از اعضای کانال مون رو بارگذاری کنم کسی که قصد خود ک
اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة
4700321618.mp3
3.21M
هندزفری هاتونو بیارید صوت رو پلی کنین و مطالب رو بخونین👇
از لاک جیغ تا خدا
رفقا امروز میخوام قسمتی از داستان تحول یکی از اعضای کانال مون رو بارگذاری کنم کسی که قصد خود ک
🌸🍃بسم الله الرحمن الرحیم🌸🍃
قسمت اول داستان تحول. خادم الحسین
_________________________________________
من دختری بودم که بی حجاب بود با پسرها خیلی زود گرم میگرفت.🚶♀
خصوصا با پسر های فامیل تو سر کله هم دیگه میزدیم و شوخی میکردیم...
اصلا برام مهم نبود که نامحرم هستن یا نه خب اقوام و خانواده خیلی مذهبی نبودن و بهتره بگم بد نمیدونستن اینجور ارتباطات نزدیک رو و بنظرشون مشکلی نداشت..🙂
من نه نماز میخوندم نه قران میخوندم کلا هیچ کدوم از واجبات رو انجام نمیدادم🤦♀فقط روزه میگرفتم و بس🚶♀🕳
عشق به امام حسین هم داشتم ولی خب نه به اندازه ی الان🙃🌿
خلاصه هرروز با خانواده دعوا داشتم..هرروزااااا
اصلا احترام نمیدونستم یعنی چی
نه بزرگتری میشناختم نه کوچکتری..
خیلی ام عصبی و بداخلاق شده بودم🚶♀🙂
از فامیل و آشناهامون متنفر بودم واقعا
اصلا راه نمیومدم باهاشون حتی به زورجواب سلام میدادم💔🙂...!
خلاصه جوری بودم که همه ازم بیزار و فراری بودن..🚶♀💔
تا اینکه..
مشکل پشت مشکل رو سر من اوار میشد
حالا مشکلات خانوادگی،شخصی...😅
من دوتا رفیق صمیمی داشتم که حرفام رو بهشون میزدم..
یه روز که کاملا از مشکلات عصبانی شده بودم که هرروز و هرروز بیشتر میشدن.😅
رفتم پیش دوستام و هی پشت سر هم کفر میگفتم هی کفر میگفتم میگفتم شیطان پرست میخوام بشم ...😶🖐
بعد دوستم که اسمشم زهرا بود بهم گفت:
اصلا حواست هست چی داری میگی؟!
خودتو بدبخت داری میکنی با این کفر هات خدا باهات قهر میکنه دیوونهنگو ..
ولی خب قبول دار نبودم🚶♀
((((((ادمین:دوستان تان چی مدلی بودند؟؟
خب من رفیقام زیاد مذهبی نبودن ...
یکیاز رفیقام بود ک نماز میخوند حجاب داش چادر سر نمیکرد ولی حجاب داش دختر معمولی بود....
ولی بقیه رفیقام همشون دوست پسر باز بودن همشون با پسر ها میرفتن بیرون و خیلی خطا های دیگه ازشون سر میزد خداروشکر شکر میکنم ک رو من تاثیر نزاشت ....
ولی بعد از اینکه مذهبی شدم خدا رفقای زیاد نصیبم کرد ک ب رشدم کمک کرد...
همیشه سر نمازم میگفتم :
خدایا بگیر از من کسانی رو ک باعث میشه از تو دور بشم بده ب من کسانی رو ک باعث میشه ب تو نزدیک بشم..💚✨( الحق الانصاف ام همینطور شد ))))))
خلاصه رفتیم داخل کلاس و زنگ ریاضی بود
که یهو گفتم این چه حرفایی بود زدی و..🙁
خلاصه یهو بغض کردم وسط کلاس هم پیش خودم میگفتم من چی گفتم...
چرا این حرف رو زدمممم.....🚶♀
خدایا غلط کردم..
خدایا خطا کردم ببخشید...
ادامه دارد.......
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از لاک جیغ تا خدا
🌸🍃بسم الله الرحمن الرحیم🌸🍃 قسمت اول داستان تحول. خادم الحسین _______________________________________
خب قبل اینکه این خادم الحسین متحول بشه ی سری مشکلات براش پیش اومده بود ک ب کل زندگی سیرش کرده بود یعنی دیگه امیدی نداش ب زندگی ...🤕
هر روز با پدر و مادرش دعوا میکرد هر روز جنگ هر روز بی احترامی ...🥀
تا اینکه شب اول محرم خسته از همه چی میخواس پایان بده ب زندگیش...
مادرش رفته بود خونه عموش هیچ کس نبود خونشون تا اینکه رفت بالا پشتبوم پشت بوم ی سکو مانندی کنار دیوار بالا پشت بوم بود پاشو گذاشت رو اون سکو ....😧
میخواس خودشو بندازه پایین ولی حجاب نداش
پایین ساختمون هم ی چند تا آقا وایساده بودن..
بعد این خادم الحسین ب این فکر میکرد من الان خودم و بندازم پایین حجاب ندارم اینا میبینن منو....
خیلی جالب بود از گناه کبیره ای ک قرار بود مرتکب بشه نمی ترسید ولی از بی حجاب بودنش میترسید...😂
میخواس بره ی روسری بیاره سرش بندازه و خودش رو بندازه پایین بعد داش ب این فکر میکرد اخه الان محرم نیس امام حسین ناراحت میشه بمونه واسه بعد محرم ...
خلاصه این خادم الحسین میخواس شیطان پرست بشه یعنی نعوذ بالله از خدا خوشش نمیومد پیش خودش فکر میکرد و میگفت خدا اذیت میکنه و دوسش نداره ....🙂🥀
ولی این خادم الحسین خواب بود و نمیدونس اگر اون روز خودکشی نکرد بخاطر نگاه خدا و اربابش بود ....
بعد تحولش درسته نماز میخوند درسته حجاب داشت ولی دروغ میگفت غیبت میکرد قضاوت تا دلت بخواد ...
حالا چیشد ک خادم الحسین دروغ رو گذاشت کنار؟!
محرم سال ۱۳۹۹ بود که ی دروغ خیلییی بزرگی ب یکی از دوستاش گفت.
عذاب وجدان گرفته بود افتضاح عذاب وجدان گرفته بود تا اونجایی ک پیام داد ب دوسش گفت ک دروغ سر هم کرده ..😞
و دوسش خیلی ناراحت شد خیلییی خادم الحسین پیشمون از اینکه چرا دروغ گفته استوری یکی از دوستاش رو دید ک کلیپی بود در مورد نرفته ها ب کربلا میفرستم کانال ببینید ...🌱
همین الان همون مداحی همون کلیپ رو داره گوش میده:)
اون کلیپ رو وقتی دید زد زیر گریه رفت بالا پشتبوم دقیقا همونجایی ک میخواس خودکشی کنه....
رفت نشست ی گوشه سرش رو گذاشت رو زانوهاش رو فقط گریه کرد همش میگفت من تو محرم پیش امام حسینم دروغ گفتم اونم ب ج بزرگی همش میگفت غلط کردم دروغ گفتم آقا ببخش ک دروغ گفتم ببخش ک نوکر خوبی نبودم ببخش ک بد کردم ببخش ک انقدرگناهکارم خلاصه کلی التماس و گریه و اشک و اشک :)😔
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
InShot_۲۰۲۱۰۸۰۷_۲۲۲۵۰۶۶۲۰.mp3
854.4K
مداحی فرستاده شده
توسط خادم الحسین
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از لاک جیغ تا خدا
خب قبل اینکه این خادم الحسین متحول بشه ی سری مشکلات براش پیش اومده بود ک ب کل زندگی سیرش کرده بود یع
همش میگفتم آقا میدونم بخاطر چی منو نمیبری کربلا میدونم چرا رام نمیدی من خیلی بدم میدونم ولی ببخشم چی میشهاربعین امسال پیشت باشم آقا ؟!
چی میشه امسال بیام پیشت قول ک خوب بشم قول ک دروغ نگم آقا قول میدمک دیگه دروغ نگم باشه فقط بطلب بیام ...🙂🥀
خسته شدم آقا بزار بیام بزار بیام ادم بشم من از خودم و گناهانم خستم ...
خاله کوچیکم اومده بود خونمون ابجیم صدام کرد گفت بیا پایین صورتم قرمز شده بود رفتم آب زدم ولی باز مشخص بود گریه کردم ...
بعد خالم گفت این بچه چشه چرا چشات قرمز خندیدم گفتم هیچی نیس 😅
بعد مامانم گفت چرا گریه کردی ؟!
《بغض کردم》 گفتم : مامان چرا تو و بابا کربلا رفتنی منو نبردید الان کرونا اومده از کجا معلوم ک من برم کربلا از کجا معلوم قسمتم بشه ها؟!...😞
مامانم گفت : میریم حالا چرا گریه میکنی میبریمت بخدا
ولی من آروم و قرار نداشتم فردای اون روز داییم اومد خونمون منم اصلا حالم خوب نبود مادرم گفت بیا با داییت و زنداییت داریم میریم بیرون ..
تو راه ک داشتیم بر میگشتیم از خیابون چشم افتاد ب ((پرچم حضرت ابوالفضل)) بغض گلوم رو گرفت گفتم آقا ب ارباب بگو بطلبه بیام :)🙂
چشم ب هر پرچم و اعلمی میفتاد بغضم شدید تر میشد چشام پر شده بود دوست داشتم وسط خیابون داد بزنم بگم من کربلا میخوام تورو خدا یکی بیاد منو ببره پیشاربابم من حالم خوب نیس....😔
ولی نمیتونستم و تو خودم ریخته بودم با آقا درد و دل میکردم....
تا اینکه فردای اون روز خالم ی خواب دید ک .....
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━