هدایت شده از ✍️ خانم نویسنده 🇵🇸
🆘 #حتماًبخون
امروز خواستم #دلنوشته مهدوی بزارم
نتونستم
خواستم #روایت_نویسی طنز بزارم
نتونستم
خواستم #تحلیل_نوشت برای غزه بزارم
نتونستم
چون دلم کربلا بود!
دلم کربلا پیش ۶ ماهه ی ارباب بود!
وقتی امام حسین (ع) ،
خونِ گلوی بی گناهترین شهید کربلا رو به آسمون پاشید ...
و آسمون و ملائک خون گریه کردن.
تا اون لحظه جنگ کربلا ،
مثه تموم جنگ های دیگه بود ...
مردای جنگی بودن که به دلیل حق یا ناحقی
داشتن با هم می جنگیدن.
اما " علی اصغر " منطقِ جنگ رو برای همیشه
در تمام تاریخ بهم ریخت ...
و یه قانون رو تا ابد پایه ریزی کرد !
اون کسی که کودک بی گناه رو میکشه
قطعاً دستش توی دست شیطانه ... !
این روزا و شبا
شیطان و عمله هاش دارن " علی اصغر " های مظلوم ما رو میکُشن ...
توی توی سپاه کدوم شونی؟
دستت توی دست کدومه؟
شیطان؟
علی اصغر؟
اگه با " علی اصغر" های زمانه ای ...
بیا اینجا و کنار ما ختم " امن یُجیب " رو بخون! 👇
https://eitaa.com/joinchat/474087656C33f2abf957
این جنگ ...
مثلِ هیچ کدوم از جنگ های دیگه در تاریخ نیست !
چون میتونه دروازه ی #ظهور رو باز کنه...
امام زمان داره همین الان نگاهت میکنه
که واقعآ تو هم منتظرِ ظهورشی
یا فقط لاف بود اون همه وَعَجّل فَرَجَهُم های بعد صلواتت ...!
نکنه جا بمونی؟
@Misss_Writter
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥ببینید یک آلودگی چطور می تواند انسان را زمین بزند!!
💥 #سخنرانی بسیار شنیدنی
💥حجت الاسلام #عالی
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥شعری که عجیب مناسب این روز هاست..
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🔴خواسته اکثریت قاطع جامعه، ملاک تصمیم و عمل مسئولان باشد❗️
🔹رهبر معظم انقلاب فرمودند جامعه معنویتر و انقلابیتر شده است.
✍ حجاب و عفاف از جمله مظاهر معنویت است. چرا برخی مسئولان تصور میکنند مردم از این حکم ضروری شریعت رویگردان شده به آن اهتمام ندارند و برپایه این تصور غلط گرفتار ترک فعل شدهاند. بدیهی است باید حساب اقلیت هنجارشکن را از عموم جامعه که خواهان معنویت و مذهب هستند جدا کرده، خواسته اکثریت قاطع جامعه، ملاک تصمیم و عمل مسئولان باشد.
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا به اندازه این زن مرد باشید!!!
این خانم کارشناس من و تو میگه:چرا و چطور #ولایت_مطلق_ناتو بر دنیا و ولایت تمامیت خواهانه آمریکا بر جهان #دیکتاتوری نیست اما ولایت یک فقیه برای ایران دیکتاتوری است؟#طوفان_الاقصی #طوفان_الأقصى #پرچمداریم #پرچم_بالاست
"کیانوش پازوکی گرمساری"
🔴حتمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــاً ببینیــــــــــــــــــــــــد...
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
رمان 🌸 دمشق شهر عشق 🌸
رمان دمشق شهر عشق بر اساس حوادث حقیقی
زمستان ۸۹تا پاییز ۹۵ درسوریه و با اشاره به گوشه ای
از رشادتهای مدافعان حرم بهویژه سپهبد شهید حاج
قاسم سلیمانی و سردار شهید حاج حسین همدانی در
بستر داستانی عاشقانه روایت شد.
هدیه به روح مطهر همه شهدا، سیدالشهدای مدافعان
حرم حاج قاسم سلیمانی و همه مردم مقاوم سوریه
برای خواندن رمان به ما بپیوندید
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_اول
💠 ساعت از یک بامداد میگذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمهشب رؤیایی، خانه کوچکمان از همیشه دیدنیتر بود.
روی میز شیشهای اتاق پذیرایی #هفت_سین سادهای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر #ایرانی نبود دلم میخواست حداقل به اینهمه خوشسلیقگیام توجه کند.
💠 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکیاش را میدیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس میشد.
میدانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمیاش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکیاش همیشه خلع سلاحم میکرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی #خبر خوندی، بسه!»
💠 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام #ایران نشدید، شاید ما حریف نظام #سوریه شدیم!»
لحن محکم #عربیاش وقتی در لطافت کلمات #فارسی مینشست، شنیدنیتر میشد که برای چند لحظه نیمرخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد.
💠 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت #العربیه باز بود و ردیف اخبار #سوریه که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این میخوای #انقلاب کنی؟» و نقشهای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«میخوام با دلستر انقلاب کنم!»
نفهمیدم چه میگوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بیمقدمه پرسید :«دلستر میخوری؟» میدانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، #شیطنت کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمیخوام!»
💠 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه میرفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه #مبارزه بینتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم میرسید!»
با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشهها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچهبازی فرق داره!»
💠 خیره نگاهش کردم و او به خوبی میدانست چه میگوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچهبازی میکردیم! فکر میکنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال #دانشجوی مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به #نظام ضربه زدیم!»
در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاسها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و #بسیجیها درافتادیم!»
💠 سپس با کف دست روی پیشانیاش کوبید و با حالتی هیجانزده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریهای #عاشق یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیالانگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمیدونی وقتی میدیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی میشدم! برا من که عاشق #مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!»
در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!»
💠 تیزی صدایش خماری #عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر #آرمانت قید خونوادهات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترکشون کردم!»
مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بیتوجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :«#چادرت هم بهخاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر #اغتشاشات دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»...
#ادامه_دارد...
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
برای خواندن ادامه رمان به کانال ما بپیوندید
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_دوم
💠 بهقدری جدی شده بود که نمیفهمید چه فشاری به مچ دستم وارد میکند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونوادهات فرق داشتی و بهخاطر همین تفاوت در نهایت ترکشون میکردی! چه من تو زندگیات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانوادهام را در محضر و سر سفره #عقد با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای #سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست.
از سکوتم فهمیده بود در #مناظره شکستم داده که با فندک جرقهای زد و تنها یک جمله گفت :«#مبارزه یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی میزد که ترسیدم.
💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک میلرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شبنشینی #عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد.
در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی #بنزین حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده #مستانه سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«میخوای چیکار کنی؟»
💠 دو شیشه بنزین و #فندک و مردی که با همه زیبایی و #عاشقیاش دلم را میترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمیشد در شیشههای دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟»
بوی تند بنزین روانیام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی میکرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا میگفتم اونروزها بچه بازی میکردیم؟»
💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سالها انتظار برای چنین روزی برمیآمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از #تونس و #مصر و #لیبی و #یمن و #بحرین و #سوریه، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!»
گونههای روشنش از هیجان گل انداخته و این حرفها بیشتر دلم را میترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگیاش زمزمه کرد :«من نمیخوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! #بن_علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! #حُسنی_مبارک فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز #ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار #قذافی هم دیگه تمومه!»
💠 و میدانستم برای سرنگونی #بشّار_اسد لحظهشماری میکند و اخبار این روزهای سوریه هواییاش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار میکنه! حالا فکر کن ناتو یا #آمریکا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!»
از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر میشد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان میگرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه میخوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت میتونه به #ایران ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!»
💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانهاش فشار میداد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمیدانستم از من چه میخواهد که صدایش به زیر افتاد و #عاشقانه تمنا کرد :«من میخوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمیشنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟»
نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده میشد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانهای چنگ میزدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درسمون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس میکنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته #کشته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟»
💠 به هوای #عشق سعد از همه بریده بودم و او هم میخواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمیبری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، میتونی تحمل کنی؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥این چند تا توئیت که با هم ادغام شده رو حتما ببینید خیلی قشنگ درست شده 👌😍
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#اینفوتبیان | جنایت در ۷ روز!
🔸 آماری از ویرانیهایی که رژیم صهیونیستی تنها در یک هفته ۷ تا ۱۳ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ تا ۲۲ مهر ۱۴۰۲) بر سر مردم و شهر غزه آوردند.
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘️تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمیباشد
✨️امام رضا علیه السلام فرمودند:
هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد.
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ | استاد_شجاعی
علّت عدم ارتباط قلبی ما با امام
و شل شدن ما در مسیر یاریش:
عدم باور ماست!
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طوفان سنگها!
🔸کلیپ #زوم بینهایت از اشغال فلسطین تا طوفان سنگها!
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
؛﷽
🔵حنجره ها روزه ی سکوت گرفتند!
پنجره ها تار عنکبوت گرفتند!
عقده ی فریاد بود و بغض گلوگیر!
بُهت فصیح مرا سکوت گرفتند...
سردرد دارم. میخوابم و در خواب هایم دنبال راهی برای نجات مردم ستمدیده ام. در خواب دنبال راهی برای رساندن کمک به غزه.
میدانم جنگ است و در آن حلوا پخش نمیکنند. اما چیزی که میفهمم این است. حماس باید پیروز شود. غزه نیاز به آب و برق و غذا و امکانات دارد.
همین امشب گفته اند اگر تا فردا سوخت نرسد بیمارستان هابه گورهای دسته جمعی تبدیل میشوند. تو بگو، مگر میشود این ها را دید و شنید و خواند و راحت سر بر بالین گذاشت؟!
خدایا برسان نجات دهنده امت را!
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
#هیام
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
.
تصاویر جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه
قلب هر انسان آزاده ای رو به درد میاره😔
به سهم خودمون میخوایم، تاثیری تو این جریان داشته باشیم✌️🇵🇸
به نیت ؛
ظهور یگانه منجی عالم امام زمان عج، موفقیت هر چه بیشتر مجاهدین فلسطینی و رفع بلا و ظلم از سر این مردم بی دفاع ،
ذکر صلوات، امن یجیب، یا دعای نادعلی قرائت کنید و در اینجا ثبت کنید👇
👉https://iPorse.ir/6238983👈
انشاالله به زودی خبر فتح بزرگ و نابودی این سلول سرطانی رو میشنویم.🇵🇸
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهروندان انگلیسی ریختن حسابی از خجالت وحید بهشتی از اوباش زنزندگیآزادی در اومدن و پرچم رژیم صهیونیستی رو پاره کردن!
🔸شعار میدن خمینی رهبر خامنهای رهبر!
❌ وحید بهشتی صراحتا میگه ما به خاطر اصولمون در کنار اسرائیل ایستادیم!
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نورمن فینکلشتاین دانشمندی یهودی است که به خاطر مواضع ضد اسراییلی و ضد آپارتایدیاش بسیار مورد حمله قرار گرفته و بسیاری تقاضای اخراج او را از دانشگاه داشتند که در نهایت هم این اتفاق افتاد ...
این بخش کوتاهی از سخنرانی او در یکی از دانشگاههای آلمان است ... تصویری که از دختر جوان میبینید، همین امروز هم در حال بازنمایی از سوی مدافعان اسرائیل است و شاید حداقل پاسخ به آن، همین پاسخ نورمن باشد.
پینوشت: از نورمن فینکلشتاین کتابی با عنوان سوداگران فاجعه (دربارهی سوءاستفاده از رنجهای یهودیان) به فارسی ترجمه شده که خواندنی است.
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
💠 از تملّقهای وقتگیر بپرهیزیم
...آن گونه كه با زمامداران گردنكش سخن مىگويند، با من سخن مگوييد و محافظه كارى هايى كه در حضور فرمانروايان عصبانى مىشود در حضور من بهجا نياوريد و با ظاهرسازى و تملّق با من رفتار ننماييد.
امام علی(ع)
منتخب میزان الحکمه-ح 5729 📙
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍ خیلی دنبالِ «تشویق شدن از طرف دیگران»، نبوده و اگر تشویق نشدیم دلگیر و دلسرد نشویم چون آن کسیکه باید ببیند، دیده است🔸تشویق کردنِ بهاندازه، برای کارخوب دیگران ضروری است🔸ما با «خجالت و رودرواسی» یا «تعارف و لاپوشانی» یا «پرهیز از صراحت در نهی از منکر» مخصوصاً جلوی مقامات، شریک جرم آنان خواهیم بود🔸همچنین جدای از بوجود آوردن مصیبت تکبر، وقت های زیادی بابت این تعریف و تمجیدها و پیشوندهای مرسوم گرفته شده و کاغذهای زیادی باطله میشوند..!
#چاپلوس #خیانت #عدالت #تذکر
«چند لحظه، تأمّل کنیم!»
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
💥داستان جنگ و صلوات
🔷 زمان جنگ یکی از شاگردان
#آیت_الله_بهاءالدینی که آن زمان در
درود لرستان مسئولیتی داشتند؛ به ایشان
گفتند که اینجا زیاد بمباران میشود،
ما هم پدافند نداریم که بخواهیم
دفعش کنیم، چه کار کنیم؟
ایشان فرمودند: «مجالس ختم صلوات
و #حدیث_کسا در شهرتان بگیرید،
این بلا دفع میشود.»
میگفتند این بمب افکنهای صدام
میآمدند بالای شهر، شهر را سیاه
میدیدند و در بیابانها بمبها را
میانداختند.
🌱 ذکر صلوات اینگونه برکاتش عجیب
است به ظاهر دو کلام است؛ ولی
حقایقی در آن نهفته است.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖
🔅روایتی عجیب و شنیدنی درباره صلوات
🔰#استاد_عالی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر
آه حسرت برایتوجه نکردن بیشتر به مادر...
🔑هزاران هزار گره باز میشود با توجه به پدر و مادر✨
#استاد_حامد_کاشانی
#احترام_به_والدین
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
✳️ من دیگر با حسین غذا نمیخورم!
🔻 نشانههای از خودگذشتگی و گرایشهای انسانی از همان ابتدا در حرکات و سكنات قاسم هویدا بود. برادرش حسین سلیمانی میگوید: حدود ۱۱ سال سن داشتم و کلاس پنجم ابتدایی بودم. بالطبع قاسم هم کلاس چهارم همان مدرسه بود. مادر ما در یک ظرف به من و قاسم غذا میداد تا به مدرسه ببریم و بخوریم. یک روز قاسم به مادرم گفت من دیگر با حسین غذا نمیخورم. من احساس کردم شاید او به علت اینکه من زیاد غذا میخورم، میگوید؛ اما اینطور نبود؛ چون من مراعات میکردم. آن روز گذشت، و قاسم نیامد با من در مدرسه غذا بخورد. فردای آن روز، مادر در دو ظرف جداگانه به من و قاسم غذا داد. آن زمان در مدرسهٔ ما دانشآموزانی از روستاهای اطراف میآمدند که شاید تنها یک وعده در روز غذا میخوردند و اوضاع مالی بسیار بدی داشتند. من به چشم خودم دیدم قاسم، ظرف غذایی را که مادر داده بود، بین همان دانشآموزانی برد که اوضاع مالی خوبی نداشتند و غذای خود را به آنان داد.
📚 از کتاب #سرباز_قاسم_سلیمانی
📖 ص ۲۲
✍ مصطفی رحیمی
#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سامرا،غزه،حلب،تهران چه فرقی میکند؟
#حاج_قاسم
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━