eitaa logo
از لاک جیغ تا خدا
2.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
4.2هزار ویدیو
52 فایل
﷽ حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ ️ ارتباط با ما👇 @R_Nurzade لینک پیام ناشناس👇 https://daigo.ir/pm/sOgMoT
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روش تبدیل سیم کارت ها به سیم کارت کودک و نوجوان حتما این کلیپ رو ببینید و برای والدینی که دغدغه دسترسی فرزندانشون به مطالب مناسب در اینترنت را دارند، ارسال کنید. ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🔷یا الله یا زهرا سلام الله علیها🔷 👆 🔆بخـــــوان 🍀 ۱۹ 🍀 🌼 به نیت رفع موانع ظهور و تعجیل در فرج مولا صاحب العصر و الزمان 🌷سُبْحانَکَ یَا لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ .🌷 🌹وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!» 🤲 ما به « الله » اعتماد داریم 🤲 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
«چله همگانی زیارت پرفیض عاشورا هدیه به شهــیدنوید صفـری» از روز پنج شنبه ۱۲ بهمن ماه ۱۴٠۲ تا روز دوشنبه ۲۱ اسفندماه ماه مصادف با آخرین روز ماه شعبان المعظم، چهــل روز زمان هست. فرصت خوبیه برا چله گرفتن طبق توصیه ای که شهید عزیز داشتند که ان شالله به لطف خدا و دعا و واسطه گری شهیدنوید همه حاجت روا بشند. برکات برگزاری همگانی این چله، برکسی پوشیده نیست، چرا که یداله مع الجماعه و لطف خدا بیشتر شامل جمع مومنین میشه. شاید صاحب نفسی، دل شکسته ای در جمع مون باشه که به برکت حضور اونها، خداوند به همه نظر لطف و عنایت داشته باشه. (کانال تحت نظارت خانواده شهیدنوید هست) شهیدآنلاین| برای شرکت در چله همگانی زیارت عاشورا به جمع ما بپیوندید: 👇 https://eitaa.com/shahidonline
از لاک جیغ تا خدا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای 💗 پارت چهارم اعصابم به هم ریخته بود ،رفتم داخل ساختمون تا نوید و پیدا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای💗 پارت پنجم صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم دنبال صدای گوشیم رفتم ،متوجه شدم داخل کیفه گوشیمو برداشتم ،نگار بود بله نگار: سلام ،خوابی رها؟ - چیکار داری نگار ،حالم خوب نیست! نگار: ای بابا ،بگو کی حالت خوبه ما همون روز زنگ بزنیم ... - میخوام بخوابم نگار ،خداحافظ نگار: ععع دختره دیونه قطع نکن - چیه بابا نگار : مگه امروز کلاس نداری؟ نیای استاد صادقی حذفت میکنه هااا - به درک ،کی میشه که یه نفر منو کلن از زندگی حذف کنه... نگار: اتفاقی افتاده رها؟ بازم قضیه نویده؟ - ول کن نگار جان ،اصلا حوصله هیچی و ندارم نگار: پاشو بیا دانشگاه ببینمت... - باشه ببینم چی میشه... نگار: رها تا نیم ساعت دیگه منتظرتم ،نیومدی من میام - باشه ،فعلن بای بلند شدم ،لباس دیشب هنوز تنم بود ،درآوردمش انداختمش داخل سبد حمام ،خودمم رفتم یه دوش گرفتم... مانتو شلوار اسپرتمو پوشیدم ،مقنعه هم سرم کردم کیف و گیتارمو برداشتم و رفتم پایین صدای آهنگ از اتاق مامان میاومد نگاه کردم مامان داره ورزش میکنه طبق معمول از صبحانه خبری نبود از خونه زدم بیرون تو کوچه قدم میزدم که یه دفعه یه ماشین پیچید جلوم نوید بود ... نوید: بیا بالا برسونمت - تو اینجا چیکار میکنی؟ نوید : اومدم دنبال نامزدم ببرمش دانشگاه - چه غلطا ،من هیچ چیزی تو نیستم الانم بزن به چاک... راهمو عوض کردم ،از ماشین پیاده شد اومد جلوم.... نوید: بهت گفتم سوار ماشین شو... - ببین بچه من الان دیگه بریدم از هر چیزی؟ پس نزار چشمامو ببندم و جیغ و داد کنم بریزن سرت ،برو گمشو .... از کنارش رد شدم و چند قدم رفتم نویدم: باشه ،آدمت میکنم دختر... چیزی نگفتم و رفتم سرکوچه یه دربست گرفتم رفتم سمت دانشگاه رفتم داخل کافه نشستم منتظر نگار شدم... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از لاک جیغ تا خدا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای💗 پارت پنجم صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم دنبال صدای گوشیم رفتم ،مت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای💗 پارت ششم یه ساعت بعد نگار وارد کافه شد صداش زدم ،اومد سمتم نگار: کی اومدی... یه ساعتی میشه نگار: دختره دیونه چرا نیومدی کلاس استاد صادقی حذفت کرده... - مهم نیست نگار : چی شده رها،قیافه ات داغونه ،باز نوید کاری کرده؟ - نگار من دارم دیونه میشم چیکار کنم که از دستش خلاص شم نگار:نمیدونم چی بگم ،وقتی پدر و مادرت پشتت نیستن،باز چه کاری میخوای انجام بدی - نمیدونم ،ولی من سر سفره عقد کنارش نمیشینم نگار:دیونه شدی ،تو نمیدونی نوید چه دیونه ایه؟ندیدی اون روز با اقای یوسفی فقط به این خاطراینکه از تو جزوه گرفته ،چه بلایی سرش آورده... - تو بگو چیکار کنم،به همین راحتی باهاش ازدواج کنم ،ازدواجی که روزی صد بار باید آرزوی مرگ کنم... نگار: غصه نخور عزیزم ،خدا بزرگه ،خودش کمکت میکنه - خدا کجاست این خدای شما ،چرا این خداا منو نمیبینه چرا چشماشو بسته وبدبختی هامو نمیبینه نگار؟؟؟ ( نگار اومد نزدیکمو بغلم کرد ،منم شروع کردم به گریه کردن ،هر کسی که وارد کافه میشد به ما نگاه میکردن ) بعد از کلاس به همراه نگار رفتیم یه کم دور زدیم که شاید حالم کمی عوض بشه ،ولی هیچ تأثیری نداشت نگار: رها،چند وقت مونده تا عروسی - کمتر از یک ماه نگار:میخوای بریم بکشیمش؟ -اره حتمن اونم منتظره تا بریم دخلشو بیاریم نگار: تازه اگه جون سالم به در ببره که هیچی،دخل منو تو رو میاره... -اتفاقن من حاضرم منو بکشه ،ولی میدونم شیوه ای که استفاده میکنه از صد بار مردنم بدتره ... نگار: رها من از نوید خیلی میترسم، مواظب خودت خیلی باش - باید فرار کنم نگار: دیونه شدی، هر جا بری پیدات میکنه تازه اون بدبختی هم که تو رو نجات داده هم بیچاره میکنه... - دیگه راهی به ذهنم نمیرسه نزدیکای غروب بود که نگار منو رسوند خونه خداحافظی کردم و رفتم خونه از اون شب کارم شده بود کلنجار رفتن با پدرو مادرم هر دفعه هم مأیوس تر از روز قبل میشدم ۵ روز مونده بود به عروسی ،بابا حتی بیرون رفتن از خونه رو هم ممنوع کرده بود فقط اجازه میداد همراه نوید جایی برم منم که اصلا حاضر به دیدنش نبودم تصمیم گرفتم همون تو خونه بمونم یه روز زن عمو زنگ زده بود که شام میان خونمون منم کل روز و تو اتاقم بودم حتی وقتی هم که اومده بودن خونمون هم از اتاقم بیرون نرفتم ... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از لاک جیغ تا خدا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای💗 پارت ششم یه ساعت بعد نگار وارد کافه شد صداش زدم ،اومد سمتم نگار: ک
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای 💗 پارت هفتم در اتاق باز شد ،زیبا وارد اتاق شد و درو بست زیبا: هنوز آماده نشدی؟ رها بابات الان صد باره داره اشاره میکنه که رها کجاست؟! - مامان جون حالم اصلا خوب نیست... زیبا: لااقل یه لحظه بیا پایین ببیننت بعد بیا تو اتاقت... - باشه زیبا: دیر نیایاااا، بابات دیگه داره کم کم عصبانی میشه (یه شومیز بنفش پوشیدم با یه شال مشکی گذاشتم رفتم پایین رفتم سمت زن عمو و عمو احوالپرسی کردم رفتم یه گوشه نشستم ) به نوید هم اصلا نگاهی نکردم زن عمو: عروس قشنگم چه طوره ،خوبی رها جان؟ -خیلی ممنون زن عمو: زیبا جان چند روز دیگه عروسیه بچه هاست ،هنوز واسه لباس بچه ها کاری نکردیم زیبا: دیگه اینو میسپاریم دست خودشون برن بازار بخرن ... زن عمو:نوید پسرم کی وقتت آزاده با رها برین واسه خرید لباس عروس و لباس خودت نوید : من همیشه وقتم واسه رها جان آزاده هر موقع امر کنن میبرمشون بازار(با گفتن حرفاش حرصم می گرفت ،از جام بلند شدم) - ببخشید من حالم زیاد خوب نیست با اجازه تون میرم تو اتاقم نوید :میخوای ببرمت دکتر( همون که ریختتو نبینم خودش یه دواست چقدر تو ...) زن عمو: رها جان نوید راست میگه ،بیا ببریمت دکتر زیبا: نمیخواد ،نزدیک عروسیه حتمن استرس گرفته... زن عمو: الهی عزیزززم،استرس چرا ،به هیچی فکر نکن عزیزم - با اجازه از پله ها رفتم بالا و رفتم تو اتاق هانا درو باز کردم هانا داشت درس میخوند هانا: کاری داشتی خواهر جون - نه عزیزم درست و بخون در اتاق و بستم و رفتم تو اتاق خودم رو تختم دراز کشیدمو با گوشیم ور میرفتم و به فرار فکر میکردم ... خوب فرار کردم،کجا برم ،خونه فامیل برم که دست و پا بسته باز تحویل بابام میدن داشتم دیونه میشدم در اتاق باز شد ،نوید وارد اتاق شد یه هو از جا بلند شدمو نشستم... - تو اینجا چه غلطی میکنی... نوید: خوب اینجا اتاق زن آینده مه... -خودت میگی آینده،هر موقع زنت شدم اون موقع بیا ،الان گم شو بیرون... اومد نزدیک تر کنار تخت نشست نوید : ععع از دختره خانمی مثل تو بعیده همچین حرفایی رو به شوهر آینده اش بزنه - پاشو برو بیرو تا جیغ نزدم همه رو باخبر نکردم نوید: ( صدای خنده اش بالا گرفت):اول اینکه ،جیغ زدنات و بزار واسه شب عروسیمون... دوم اینکه ،کسی داخل خونه نیست همه رفتن سمت آلاچیق دارن کباب میزنن خواستم جیغ بزنم ،که دستشو گذاشت روی دهنم.. نوید: ببین دختره زرنگ ،اگه بخوام همین الان کاری باهات میکنم که هیچ کسی نمیفهمه ،کاری میکنم باهات تا آخر عمرت حرف از دهنت بیرون نیاد... داشتم سکته میکردم ،قلبم تند تند میزد دستشو از دهنم برداشت و بلند شد رفت سمت در... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ رو ببینید تا متوجه بشید چقدر غرق نعمت هستیم ولی نمی‌دونیم ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🔷یا الله یا زهرا سلام الله علیها🔷 👆 🔆بخـــــوان 🍀 ۲۱ 🍀 🌼 به نیت رفع موانع ظهور و تعجیل در فرج مولا صاحب العصر و الزمان 🌷سُبْحانَکَ یَا لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ .🌷 🌹وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!» 🤲 ما به « الله » اعتماد داریم 🤲 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥‌هرکسی مخاطبی دارد و می‌تواند اثر بگذارد وظیفه دارد مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کند. ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
در آستانه دهه فجر، رهبر معظم انقلاب در حرم مطهر امام راحل و گلزار شهدای بهشت زهرا(س) حضور یافتند چهل‌وپنجمن سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نخستین ساعات صبح امروز چهارشنبه یازدهم بهمن‌ماه، در مرقد بنیان‌گذار کبیر جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی رضوان‌الله‌علیه حاضر شدند و با قرائت نماز و قرآن، یاد و خاطره امام عظیم‌الشأن ملت ایران را گرامی داشتند. رهبر انقلاب اسلامی همچنین با حضور بر مزار شهیدان عالی‌مقام بهشتی، رجایی، باهنر و شهدای حادثه هفتم تیر ۱۳۶۰، علوّ درجات آنان را از خداوند متعال مسألت کردند. ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
حضور رهبر انقلاب سر مزار شهید "صمدی" از جمله شهدایی که امروز صبح امام خامنه ای برسر مزار آنها حاضر شدند بود که اخیرا در حمله رژیم صهیونیستی به دمشق به شهادت رسید. ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴پادکست 🔻تحلیل جالب«نتیجه سازش با دشمن» ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🗳 البته مردم از ما جلوترند و هر زمانی که هجمه‌های دشمن علیه ایران اسلامی بیشتر شده، حضور مردم هم در راهپیمایی ۲۲ بهمن، روز قدس و انتخابات بیشتر شده است. 🔹مردم اگرچه در داخل هم گله‌ای داشتند، مشکلات معیشتی داشتند، مشکلات اقتصادی داشتند، وقتی می‌بینند دشمن وارد میدان شده، اینها در داخل انسجامشان بیشتر می‌شود، اتحادشان بیشتر می‌شود. ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
کلام امام | انتخاباتــــــ ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من نمی‌خوام توی ، یه آدم عادی باشم ! ۹۰ ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🌷 شهید نوجوان ۱۶ ساله که مثل یک عارف پخته ۷۰ ساله با خدا مناجات کرده؛ خدایا! تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی: ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت... اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید: گناه کن و در عین حال مزه اش را به تو می چشانم..! پس خدا! برای خلاصی از این هوس ها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست...! شهید 📙به قلم بهشتیان. اثر گروه شهید هادی ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🗳 رای دادن کافی نیست همدیگر را به رای دادن تواصی کنید : 🔹بعضی فکر می کنند همین که در انتخابات شرکت کردند، رسالتشان انجام شده است. قرآن خلاف این را می گوید. چرا؟ چون قرآن می گوید: «ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر». می گوید ایمان و عمل صالح، انسان را از خسران نجات می دهد اما نه به تنهایی! 🔹 ، مثل ایمان و عمل صالح است. اما «تواصوا بالحق» هم لازم است. رأی دادن لازم است، اما کافی نیست. 🔹اگر کسی خانوادۀ خودش را توصیه به شرکت در نکند، همسایه های خودش را توصیه نکند، دوستان خودش را توصیه نکند و برای این کار، تبلیغ نکند، طبق آیه قرآن از جملۀ زیانکاران است. 🔹هم آن کسی که شرکت نکند و هم آن کسی که شرکت بکند و تبلیغ نکند، زیانکار هستند. ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا بحال از این جهت به مسئله توجه کرده بودین؟🤔 یک دقیقه 🔥نکته ای جالب از حوادث گذشته 🌸 🌸 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دور کردن زن از خصوصیات زنانه افتخار نیست ‼️ ✅ زن بودن ،برای زن یک نقطه ی امتیاز است ، یک نقطه ی افتخار است❕✨ ▫️این افتخار نیست برای زن که او را از محیط زنانه ، از خصوصیات زنانه ، از اخلاق زنانه دور کنیم، خانه داری را، فرزند داری را، شوهر داری را ننگ او به حساب بیاوریم!!! ⛔️ فرهنگ غربی خانواده را متلاشی کرد! اسلامی ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🔺 نواختن زنگ انقلاب در مدرسه‌ای که ۳ دانش‌آموز شهیده دارد(شهدای حمله ی تروریستی کرمان) 🔸مراسم نمادین نواختن زنگ انقلاب اسلامی در هنرستان اندیشه‌نو کرمان برگزار شد، ۳ دانش‌آموز این مدرسه در حمله تروریستی ۱۳ دی‌ماه سال‌جاری شهید شدند. ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
«چله همگانی زیارت پرفیض عاشورا هدیه به شهــیدنوید صفـری» از روز پنج شنبه ۱۲ بهمن ماه ۱۴٠۲ تا روز دوشنبه ۲۱ اسفندماه ماه مصادف با آخرین روز ماه شعبان المعظم، چهــل روز زمان هست. فرصت خوبیه برا چله گرفتن طبق توصیه ای که شهید عزیز داشتند که ان شالله به لطف خدا و دعا و واسطه گری شهیدنوید همه حاجت روا بشند. برکات برگزاری همگانی این چله، برکسی پوشیده نیست، چرا که یداله مع الجماعه و لطف خدا بیشتر شامل جمع مومنین میشه. شاید صاحب نفسی، دل شکسته ای در جمع مون باشه که به برکت حضور اونها، خداوند به همه نظر لطف و عنایت داشته باشه. (کانال تحت نظارت خانواده شهیدنوید هست) شهیدآنلاین| برای شرکت در چله همگانی زیارت عاشورا به جمع ما بپیوندید: 👇 https://eitaa.com/shahidonline
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 به وقت رمان👌 💗 رمانی مذهبی و عاشقانه 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از لاک جیغ تا خدا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای 💗 پارت هفتم در اتاق باز شد ،زیبا وارد اتاق شد و درو بست زیبا: هنوز آ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای💗 پارت هشتم شروع کردم به گریه کردن... - چرا با من این کارا رو میکنی ،تو که دورو برت پره دختر ریخته ... زن میخوای چیکار عوضی... نوید: اینش به خودم مربوطه ،فردا صبحم میام دنبالت بریم واسه لباس عروس... بعد رفتن نوید شروع کردم به گریه کردن در اتاق باز شد هانا اومد داخل ... هانا: چی شده رها ؟ اتفاقی افتاده؟ - نه ،برو بیرون تنهام بزار هانا... هانا رفت و من گریه ام شدت گرفت بعد مدتی آروم شدم از گوشه پنجره چشمم به آسمون افتاد... -تو فقط خدای کسایی هستی که نماز میخونن؟ من اینقدر دختر بدی هستم که اینجور باید تاوان بدم؟ من که تنها عیبم ،نماز نمیخونمو حجابم کامل نیست به اون حرومزاده نگاه نمیکنی؟ داره تو کثافت ،خوش میگذرونه! نگار گفت به تو توکل کنم خدایا به تو توکل میکنم،کمکم کن ،تو تنها امیدم هستی... بعد مدتی خوابم برد صبح زود از خواب بیدار شدم و خوابم نمیبرد،رفتم تو گالری گوشیم ،به عکسا نگاه میکردم،همینجور که به عکسا نگاه میکردم چشمم افتاد به عکس ملیحه ،ملیحه یه سال از من بزرگتر بود و درسش تمام شده بود ملیحه دختر خیلی آرومی بود ،جنوب زندگی میکرد رابطه خیلی خوبی با هم داشتیم یاد نقشه ام افتادم بی توجه به اینکه ساعت چنده شمارشو گرفتم بعد از چند تا بوق برداشت - سلام ملیحه: به رها خانم خوبی؟ -مرسی ،تو خوبی ملیحه جان؟ ملیحه: شکر ،تو چه خبر ،چه کارا میکنی؟ چه عجب یاد ما افتادی! - هیچی،ما هم یه نفسی میکشیم ملیحه: خوب همینم جای شکر داره عزیزم - ملیحه جان ،مهمان نمیخوای؟ ملیحه: داری شوخی میکنی؟ تو که همیشه میگفتی از جنوب خوشم نمیاد که -مزاح کردم بابا،الان دلم میخواد بیام یه دوری بزنم... ملیحه: خیلی خوشحالم میشم گلم ،قدمت رو تخم چشام... - فدات بشم ،فقط آدرس دقیقت و میفرستی؟ ملیحه: چشم حتمن، حالا کی میای؟ - نمیدونم ،احتمالن چند روز دیگه ،باز بهت خبر میدم ملیحه: باشه ,با خانواده میای دیگه؟ - نه عزیز خودم میام ملیحه: باشه ،پس منتظرت هستم... -فدات شم ،میبوسمت ،به خانواده سلام برسون ملیحه: همچنین تو گلم اینم از این،حالا باید چه جوری فرار کنم.. صدای پیامک اومد ،نگاه کردم ،ملیحه آدرسو فرستاده بود.... بلند شدم برم دست و صورتمو بشورم گوشیم زنگ خورد نوید بود ،جوابشو ندادم رفتم بیرون دست و صورتمو شستم رفتم تو اشپز خونه ،یه چیزی خوردم زیبا: سلام عزیزم ،سحر خیز شدی... - سلام صدای زنگ آیفون اومد ،مامان رفت درو باز کرد - زیبا جون کی بود؟ زیبا: نویده ،اومده دنبالت برین بازار... لباس مناسب نداشتم ،سریع از پله ها رفتم بالا ،رفتم تو اتاقم... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━