1_9603295453.mp3
7.44M
#پادکست_روز
√ چرا به انتخابات، برچسب دینی میزنید، و آنرا یک مسئله مقدس و واجب میدانید؟
✘ آیا این سوءاستفاده از دین برای مشارکت بالای مردم نیست؟
#رهبری | #سردار_سلیمانی
#استاد_شجاعی ۹۵
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_نوشت | مردم ستون اقامه عدل
🔖 لیقوم الناس بالقسط یعنی مردم خود باید برای اقامه قسط برپا خیزند.
#جمعههای_مهدوی
✅ مرکزتنظیمونشرآثاراستادعابدینی
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🔷یا الله یا زهرا سلام الله علیها🔷 👆
🔆بخـــــوان 🍀 #جوشن_کبیر #فراز ۳۵ 🍀
🌼 به نیت رفع موانع ظهور و تعجیل در فرج مولا صاحب العصر و الزمان
🌷سُبْحانَکَ یَا لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ .🌷
🌹وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا
و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!»
🤲 ما به « الله » اعتماد داریم 🤲
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
*سلام خواهران وبرادران بزرگوار یه خواهش ازتون دارم*
*لطفا امسال اگه فرشها و پتوهاتون نجس نیستن نشورید*
*آیه نازل نشده که حتماً عید ؛ پتو و فرش ، شسته بشه*
*بخدا خشکسالی بیداد میکنه*
*بی بارونی بیدادمیکنه*
*بی آبی بیدادمیکنه*
*خدایی یه کم فکرکنیم*
*خواهش میکنم هر کسی میدونه نیاز به شستن نیست نشوره*
*بعدهم ازهمین الان شروع کنیم تبلیغ کنیم تااونجایی که میتونیم روشنگری کنیم*
*به خانمای وسواس که آب هدر ندن
میزان بارندگی های امسال رو خودمون دیدیم پس لطفا نذاریم به چه کنم چه کنم بیفتیم خدای نکرده
این پیام را مهم بدونیم ودر پخش واطلاع رسانی آن کوتاهی نکنیم وبه گروه های همدیگر ارسال کنیم . 😞 😟
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
♦️همه معاندین در مقابل درخشش بیسابقه برنامه معلی
🔹در اقدامی هماهنگ تمام پیجها و مجموعههای معاند در حال حمله به حسینیه معلی هستند. این نوع اتفاق و اقدام همهجانبه و دائمی برای تخریب یک برنامه معارفی بینظیر و کمسابقه است.
🔹تیترهایی که توسط آن قصد تخریب برنامه معلی را دارند بسیار جالب است:« یکی از شادترین اقشارها هیئتیها هستند»«زکزاکی در صداوسیما عمامهگذاری کرد» «رهبری با کف زدن و شادی در هیئت.ها مشکلی ندارد» و....
🔹همراه با شبکه های ضد انقلاب، جریانی مشکوک در داخل کشور هم قصد انشقاق و تفرقه در بین جامعه مذهبی ایران را دارد و با کوبیدن بر طبل اختلافها درحال تخریب موفقترین برنامه مذهبی سالهای اخیر است.
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
.
♻️ پاسخ های زیبای انتخاباتی از منظر ارزشمند قرآن کریم
✅ ۱- چرا رای بدهیم؟
- جواب: "ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم"(رعد -11)
خدا سرنوشت قومی را تغییر نمیدهد مگر زمانی که خودشان تصمیم بگیرند که سرنوشتشان را تغییر دهند
✅ ۲- من وقتی نمیدانم به چه کسی رای بدهم باید چکار کنم؟
جواب: "فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون" (نحل - 43)
از اهلش بپرسید
✅ ۳- اگر پرسیدم و دیدم هر کسی از پیش خودش اخباری میدهد و تحلیلی میکند آن وقت چه کنم؟
جواب: نگاه کن به شخصی که خبر میدهد که آیا عادل است یا فاسق
قرآن میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ (حجرات -6)
ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﺍﮔﺮ ﻓﺎﺳﻘﻲ ﺧﺒﺮﻱ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ ، ﺧﺒﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻭ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﻲ ، ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺭﺍ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﮔﺰﻧﺪ ﺭﺳﺎﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﻮﻳﺪ .
✅ ۴- اگر در جامعه موقع تبلیغات موجی ایجاد شد چه کنم؟
جواب: "و لا تتبعان سبیل الذین لا یعلمون" (یونس - 8)
راه کسانی را که علم ندارند پیروی نکن
✅ ۵- چگونه افراد اصلح را تشخیص دهیم؟
جواب: به دنبال کسانی که از چاپلوسی و تعریف و تمجید لذت میبرند نروید.
قرآن میفرماید : "یحبون ان یحمدوا بما لم یفعلوا"(آل عمران - 188)
دوست دارند به خاطر کارهایی که در حیطه وظایف آنها بوده و انجام ندادهاند مورد ستایش قرار گیرند
✅ ۶- به چه کسی رای بدهیم؟
"أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ "(مائده - 54)
جواب: به کسی رای بدهیم که آنان نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و در برابر كافران سرسخت و قاطعند، در راه خدا جهاد مىكنند و از ملامت هيچ ملامتكنندهاى نمىهراسند.
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥کارشناس حجاب در تلویزیون: درحال حاضر فقط ۸ درصد زنان روسری ندارند
اقبالی، کارشناس حوزه حجاب:
💥 پس از این که سردار رادان گفت از شنبه با بیحجابی برخورد میکنیم، میزان حضور زنان بیحجاب در خیابان نصف شد
💥اگر قانون حجاب تصویب شود همین ۸ درصد هم نصف میشود.
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از لاک جیغ تا خدا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای💗 قسمت سی ویکم چند دقیقه ای سکوت بینمون حاکم بود - نمیخواین حرفی بزنین
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تسبیح فیروزه ای💗
قسمت سی و دوم
بعد از نماز صبح دیگه خوابم نبرد نزدیکای ساعت ۸ بود که نرگس پیام داد نزدیک خونتون هستیم بیا پایین
لباسمو پوشیدم ،چادرمو سرم کردم رفتم پایین
مامان تو آشپز خونه بود
- سلام
مامان: سلام ،صبح بخیر
- مامان جان ،نرگس جون و آقا رضا دارن میان دنبالم بریم واسه آزمایش...
مامان: باشه گلم ،فقط رها جان ،روی میز یه کارته بابات گذاشته گفت شاید به پول نیاز داشته باشی..
- الهی قربون جفتتون بشم ،دستش درد نکنه،فعلن خدا نگهدار
مامان: به سلامت
از خونه بیرون رفتم،ماشین اقا رضا دم در خونه بود ،نرگس هم جلو نشسته بود سوار ماشین شدم - سلام
آقا رضا: سلام
نرگس: سلام عروس خانم ،( برگشت به سمتم ) ببخش رها جون ،طبق دستور آقا داداش ،تا محرم نشدین جلو نیای بهتره...
خندم گرفت
آقارضا: عع نرگس جان
نرگس: جان دلم ،ببخش داداشی از همین اولین روز بین خواهر شوهر و زنداداش تفرقه ننداز
همه خندیدیم و حرکت کردیم سمت آزمایشگاه
بعد از آزمایش دادن ،یه کم رفتیم دور زدیم تا جواب آماده بشه ...
دلشوره داشتم ،میترسیدم جواب مثبت نباشه ،۱۰۰۰ تا صلوات نذر کردم ،خودم از این کارم خندم گرفته بود...
ولی دلم نمیخواست آقا رضا رو از دست بدم
بعد از دوساعت برگشتیم آزمایشگاه، من و نرگس داخل ماشین منتظر شدیم تا آقا رضا بره جواب و بگیره بیاد
نرگس: از قیافه ات مشخصه که میترسی بری داخل جا ترشی...
- دیونه
نرگس: ولا یه لحظه تو آینه خودتو نگاه کن ،چته تو !
نترس بابا ،این داداشمون کمپلت مال خودته - زشته نرگسی الان میاد
،کی میشه منم بیام یه روز این حالتو ببینم
نرگس: فعلن که عزیز جون دبه ترشیمو آماده کرده
- ععع،،،پس آقا مرتضی چی میشه این وسط
( نرگس سرخ شد و چیزی نگفت)
- ای شیطون ،
نرگس: بفرما ،داداش رضا هم داره میاد ،ولی قیافه اش چرا اینجوریه ؟
- نمیدونم ،یعنی.....
قلبم داشت میاومد تو دهنم ،آقا رضا سوار ماشین شد
منو نرگس: خووووب !
اول یه کم ناراحت بود بعد خندید و گفت مبارکه
یعنی دلم میخواست اون لحظه بزنمش
نرگس: ( با برگه آزمایش زد تو سرش ) یکی از طرف من ،دوتا هم از طرف رها جان که داشت سکته میکرد
- دستت دردنکنه نرگس جون
نرگس: فدات بشم،اگه بخوای بیشتر بزنمشااا
- دیگه نمیخواد دق و دلی بچگی تا الانتو رو کنی
آقا رضا ،رو کرد سمت من:
شرمندم
- خواهش میکنم ،لطفا دیگه تکرار نشه ..
آقا رضا: چشم
نرگس: ای زن زلیل از همین اول بسم الله شروع کردی؟
همه خندیدیم و رفتیم سمت بازار...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 تسبیح فیروزه ای💗
قسمت سی و سوم
بعد از خرید لباس و حلقه ،شام و بیرون خوردیم ، آقا رضا و نرگس منو رسوندن خونه وارد خونه شدم ،همه تو پذیرایی نشسته بودن با دیدن وسیله ها مامان و هانا اومدن سمتم...
مامان: مبارکت باشه رها جان - خیلی ممنونم
هانا: خواهرجون میزاری ببینم لباستو - اره ،بریم بالا بهت نشون بدم
بابا روبه روی تلوزیون نشسته بود ، حتی نگاهمم نکرد
رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم
هانا اومد تو اتاق
هانا: ببینم لباس عقدت و
لباس و درآوردم بهش نشون داد
یه پیراهن کرم رنگ بلند که به خواسته آقا رضا ساده و باحجاب گرفته بودم
هانا: ساده است ولی خیلی شیکه ،مطمئنم خیلی بهت میاد ،مبارکت باشه - قربونت برم ،مرسی
قرار شد عقد توی محضر بگیریم
صبح آقا رضا با نرگس اومدن دنبالم با هم رفتیم آرایشگاه
نزدیکای غروب بود که آقا رضا اومد دنبالم آرایشگاه، چون چادر سرم بود ،نتونستم ببینم با کت و شلوار چه شکلی میشه
البته لباسامونو ست هم رنگ برداشتیم به پیشنهاد من ،مدلش با آقا رضا بود ،انتخاب رنگش با من...
فقط صداشو میشنیدم و قدمای جلوی پاهامو میدیدم
در جلو رو برام باز کرد سوار شدیم
حرکت کردیم
توی راه هیچ حرفی نزدیم
رسیدیم به محضر آقا رضا درو برام باز کرد
منم مثل بچه کوچیکا یواش یواش راه میرفتم
نرگس به دادم رسید و اومد بازمو گرفت و باهم از پله های محضر بالا رفتیم
مهمونای زیادی نیومده بودن ،چون قرار بود شام همه برن خونه عزیز جون
نشستم کنار سفره عقد
حاج آقا شروع کرد به خوندن خطبه عقد
باراول نرگس گفت : عروس خانم رفتن مدینه گل بیارن
بار دوم گفت،عروس خانم رفتن کربلا گلاب بیارن
از گفتن حرفاش خوشم اومده بود
دیگه بار سوم رسید
نرگس: آقا دوماد عروس خانم لفظی میخوانااا
خندم گرفت
بعد آقا رضا یه جعبه کوچیک کادو شده رو سمت من آورد
آقا رضا: بفرمایید - خیلی ممنونم
حاج آقا : برای بار سوم میپرسم عروس خانم، وکیلم ؟
- با اجازه پدرو مادرم بله
بعضیا دست میزدن ،بعضیا صلوات میفرستادن
بعد حاج آقا از آقا رضا پرسید وکیلم: با اجازه ی آقا امام زمانم و عزیز جونم بله
یه لحظه دستی دستمو لمس کرد
دست آقا رضا بود
گرمای دستاش آرومم میکرد
زیر گوشم زمزمه کرد : مبارک باشه خانومم - خندم گرفت :مبارک شما هم باشه آقا
بعد از تبریک گفتن های جمع
چشمم به پدرم افتاد که یه گوشه نشسته
رفتم سمتش
رو به روش نشستم - بابا جون نمیخوای واسه خوشبختی دخترت دعا کنی ؟
من که جز شما کسی و ندارم...
( بابا یه نگاهی به چشمای اشک بارم کردم ،با دستاش اشکای صورتمو پاک کرد )
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تسبیح فیروزه ای💗
قسمت سی و چهارم
بابا یه نگاهی به چشمای اشک بارم کردم ،با دستاش اشکای صورتمو پاک کرد )
بابا: خوشبخت بشی دخترم ( بغلش کردم و گریه میکردم ،بعد از مدتی آقا رضا هم اومد کنارمون ، با بابا روبوسی کرد و رو کرد سمت من )
آقا رضا: خانومم قیافه ات و دیدی؟
- نه چی شده مگه ؟
( رفتم سمت نرگس )
نرگس: یا خدااا این چه قیافه ایه درست کردی واسه خودت - یه آینه بده
نرگس: رو سفره عقد آینه هست برو نگاه کن ،حالا موقع آبغوره گرفتن بود دختر
رفتم تو اینه خودمو نگاه کردم ،واااییی آقا رضا با دیدنم فرار نکرد خوب بود ،لعنت به من
آقا رضا: اشکال نداره برو داخل سرویس صورتتو بشور ،اینجوری خیلی بهتره...
- چشم
آقا رضا: چشمت بی بلا خانومم
صورتمو شستم درو باز کردم ،اقا رضا دم در بود نگاهی به من انداخت و لبخند زد
آقا رضا: حالا خوشگل شدی
لبخندی زدم و رفتیم پیش مهمونا
مامان اومد نزدیکم: رها جان چند دست لباس گذاشتم تو یه ساک دادم به خواهر شوهرت ،که رفتی ،لباست و عوض کنی - دستتون درد نکنه
مامان: کاری نداری ،ما دیگه بریم ( بغلش کردم): بابت همه چی ممنونم
مامان: انشاءالله که خوشبخت بشین
یکی یکی مهمونا داشتن میرفتن
آقا رضا اومد سمتم
آقا رضا: خانومم بریم یه جایی؟
- بریم
از همه خداحافظی کردیم و رفتیم سوار ماشین شدیم آقا رضا از نایلکس پشت ماشین چادرمو درآورد ...
آقا رضا: عزیزم چادرت و عوض کن - چشم
آقا رضا: چشمت بی بلا
روسریمو حجاب کردمو چادرمو سرم کردم
راه افتادیم
توی راه آقا رضا هی نگاهم میکرد و میخندید - چی شده ،هنوزم صورتم سیاهه؟
آقا رضا: نه خانومم ،دارم از دیدنت لذت میبرم ( یعنی یه قندی تو دلم آب شد که نگو ، منم نگاهش میکردم و لبخند میزدم )
آقا رضا: چیزی شده؟ - نه، دارم از دیدنت لذت میبرم️
هر دومون خندیدیم
آقا رضا: خیلی دوستت دارم رها جان - منم
آقا رضا: منم چی؟
- منم دوستت دارم
آقا رضا: این شد ،حرف نصفه نداریم - چشم
آقا رضا: الهی قربون ،چشم گفتنت بشم - آقا رضا؟
آقا رضا: دیگه آقا رضا نیستم بانو ،رضا جانم برات - چشم ،رضا جان
رضا : جان دلم - کجا داریم میریم ؟
رضا: گلزار ،رفتی تا حالا ؟
- نه نرفتم
رضا: الان بری عاشقش میشی - من فقط عاشق یه نفرم
رضا : این که صد البته ،ولی این عشق با اون عشق فرق داره بانو
تا برسیم،رضا اینقدر حرفای قشنگی میزد ،که مسافت برام مثل برق گذشت
رسیدیم به گلزار ،رضا دستمو گرفت و حرکتی کرد در کنارش قدم زدن حس خوبی بود ،انگار دنیارو به من بخشیدن چه برسع به اینکه دستانم در دستانش گره خورده بود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🔷یا الله یا زهرا سلام الله علیها🔷 👆
🔆بخـــــوان 🍀 #جوشن_کبیر #فراز ۳۶ 🍀
🌼 به نیت رفع موانع ظهور و تعجیل در فرج مولا صاحب العصر و الزمان
🌷سُبْحانَکَ یَا لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ .🌷
🌹وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا
و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!»
🤲 ما به « الله » اعتماد داریم 🤲
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
رویداد مجازی «جامعهٔ مجاهد»
ــــــــــــــــــــــــ
توانمند سازی مبلغان و کنشگران
در عرصه افزایش مشارکت در انتخابات
ــــــــــــــــــــــــ
▫️تبیین گونهشناسی جامعهٔ ایرانی و اقناع برای مشارکت در انتخابات
▫️کارگاه ایده یابی برای کنشگری مجازی در حوزهٔ افزایش مشارکت
▫️ارائهٔ راهبردهای گفتمانی جهت گفتوگو با گونههای مختلف اجتماعی
▫️معرفی بستههای محتوای تبلیغی ویژهٔ مبلغین و کنشگران
▫️ارائهٔ راهکارهای عملیاتی جهت افزایش مشارکت
ــــــــــــــــــــــــ
یکشنبه ۲۹ بهمن الی جمعه ۴ اسفند
ساعت ۱۳:۳۰ الی ۱۷
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
✨﷽✨
🌼عنایت استاد
✍️روزی یکی از یاران درس، مصرانه و عاجزانه از حضرت استاد حسن زاده آملی تقاضا کردند که: حضرت آقا عنایتی بفرمایید ذکری، دعایی، چیزی بفرمایید، بلکه از این گرفتاری روحی نجات پیدا کنم، خیلی گرفته و در قبض هستم. حضرت استاد (دام عزه) که تا آخر لحظه سر به زیر انداخته بودند و در سکوتی پر معنی و مراقبهای ملکوتی به سر میبردند سر را بلند کرده و فرمودند: آقا جان! من هم گرفتارم، من هم از شما بدترم!!
چند لحظهای درنگ فرمودند و ادامه دادند: دو مطلب به شما عرض میکنم، یقینا اثر دارد به شرط اینکه اقلا یک اربعین (40 روز) بر آن مداومت داشته باشید. ذکر شریف یا حی یا قیوم یا من لا اله الا انت که گفتهاند، اکثار در آن سبب حیات و زیادت عقل میشود و مجرب هم است.
سوره غنی (واقعه) را بخوانید تا غنی در علم و بعدا هم چیزهای دیگری شوید چون روایت شده که: ابن مسعود از پیامبر (صلی الله علیه و آله ) نقل کرده که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: هر کس سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ گاه محتاج نمیشود.
📚صراط سلوک
✅کانال استاد قرائتی
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨هُوَ الوَکیل
💎یک دقیقه با انتخابات ۱۴۰۲💎
🔹️سخنران: دکتر عبدالمجید فرخیان🔸️
✳ موضوع: #انتخاب_اصلح
برای اسلام یا به صلاح خودتان؟
《برای خواص جامعه بفرستید تا حتما ببینند》
#درمحضربزرگان
🌷اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ بِحَقِّ الحُسَینِ عَلَیهِ السَّلامُ وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ🌷
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🔴 7 توصیه انتخاباتی و کلیدی امروز رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم آذربایجان شرقی
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🔷یا الله یا زهرا سلام الله علیها🔷 👆
🔆بخـــــوان 🍀 #جوشن_کبیر #فراز ۳۷ 🍀
🌼 به نیت رفع موانع ظهور و تعجیل در فرج مولا صاحب العصر و الزمان
🌷سُبْحانَکَ یَا لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ .🌷
🌹وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا
و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!»
🤲 ما به « الله » اعتماد داریم 🤲
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 اگر از انقلاب دفاع کنیم به ما میگن ماله کش😳
واقعا کمبودها و نقصها رو نمیبینیم؟ از چی داریم دفاع میکنیم؟
👈🏻اتفاقاً برای اصلاح وضع....
🎙️استاد راجی
#مشارکت_حداکثری
#انتخابات
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
پوستر مراسم تشییع و تدفین همسر مکرمه شهید مدافع حرم سجاد طاهرنیا
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این گفتگوی تلویزیونی با همسر شهید طاهرنیاست. حتما ببینید؛ اما اگه از اول هم نمیبینید، از دقیقه حدود 17:04 به بعد رو ببینید و فکر کنید.
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پویش
#روز_امید
⏳ ۶ روز مانده به #روز_امید
🗓 نیمه شعبان روز امید است
📱با انتشار این فایل در استوری و فضای مجازی، انتخاب تصویر پویش به عنوان عکس پروفایل خود و بازنشر محتوای مهدوی با هشتگ #روز_امید به این پویش بپیوندید و دیگران را نیز برای پیوستن به پویش دعوت کنید
#استوری
#روزشمار
کانال و صفحه رسمی مسجد مقدس جمکران👇
🆔 @jamkaran_ir
سایت رسمی مسجد مقدس جمکران 👇
🌐 www.jamkaran.ir
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از لاک جیغ تا خدا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای💗 قسمت سی و چهارم بابا یه نگاهی به چشمای اشک بارم کردم ،با دستاش اشکای
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تسبیح فیروزه ای💗
قسمت سی و پنجم
اول رفتیم سر مزار بابای رضا ،یه فاتحه ای خوندیم بعد رفتیم سمت گلزار
روی سنگ قبر ها رو میخوندم ،نوشته بود شهید ،شهید ،شهید گمنام ،شهید مدافع حرم
تا زمانی که رضا ایستاد
نشست کنار قبر شهید گمنام
شروع کرد به حرف زدن
رضا: سلام دوست من ،با رها خانم اومدم ،دستت درد نکنه که کمکم کردی بهش برسم
رها جان ،این دوست شهیدمه
خیلی وقته که با هم دوستیم
اولین باری که تو رو دیدم هیچ حسی بهت نداشتم ،تو رو مثل نرگس میدیدم
تا وقتی که تو شلمچه روی خاک نشسته بودی و گریه میکردی ،نمیدونستم چی میخواستی از شهدا
ولی وقتی دیدمت ،فهمیدم که نمیتونم تو رو مثل نرگس ببینم
هر روز که گذشت قلبم بیشتر میتپید برای بدست آوردنت...
نمیدونستم تو قبول میکنی با من ازدواج کنی یا نه،از دوست شهیدم خواستم که کمکم کن تو مال من بشی (رفتم روبه روش نشستم ، اشک از چشمام جاری شد، با دستای قشنگش اشکامو پاک میکرد)
رضا: دیگه نبینم چشمای خانومم گریون باشه هااا - چشم
رضا: چشمت بی بلا...
بعد مدتی یه کم دور زدیم تو خیابونا بعد رفتیم سمت خونه عزیز جون
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تسبیح فیروزه ای💗
قسمت سی و ششم
در حیاط و باز کردیم ،یه نگاهی به هم انداختیم و خندیدیم
رضا: نا سلامتی ما عروس و دوماد بودیماا ،چه استقبالی شد از ما...
- خوب ،تو کلید داشتی دیگه ،کسی که خبر نداشت ما داریم میایم ،به نظرم الان بریم با هم تو خونه همه ذوق زده میشن
رضا: چشم - چشمت بی بلا
درو باز کردیم وارد خونه شدیم
همه با دیدنمون اول جا خوردن بعد شروع کردن به دست زدن
نرگس: کجا بودین تا حالا
- رفته بودیم گلزار
نرگس:ععع میگفتین منم میاومدم دیگه ،خیلی لوسی
- انشاءالله دفعه بعد همراه آقا مرتضی، ۴ تایی میریم
نرگس: هییییسسسسس ! لال شی دختر مامانش اینا هم اینجان - ععع بی ادب ،عشق ادبم ازت گرفته هااا...
یه دفعه یکی از خانوما گفت: نرگس جان ،این عروس خانمو ول کن بزار ما هم یه کم ببینیمش
نرگس: ببخشید ،رها جان برو
رضا رفت یه اتاق دیگه که آقایون بودن ،خانوما هم یه اتاق دیگه بودیم
بعد از خوردن شام یکی یکی رفتن
خیلی خسته بودم
عزیز جون: رها جان ،دخترم برو تو اتاق رضا ،خسته شدی - چشم
نرگس: زنداداش ،ساکت هم تو اتاق داداش گذاشتم - دستت درد نکنه نرگس جون
در اتاق و باز کردم ،باز همون اتاق ،باز همون آرامش
یه دفعه رضا زیر گوشم آروم گفت: دنبال کسی میگردی؟
(خجالت کشیدم با این حرفش، که نرگس اومد )
نرگس: داداش ،دایی یوسف کارت داره
رضا: الان میام
رضا رفت و منم چادرمو برداشتم
لباسای راحتی و از داخل ساک بیرون آوردم پوشیدم
موهامو باز کردم
لباسامو گذاشتم داخل کمد رضا
بعد روی تخت نشستم و این بار با دقت به اطرافم نگاه میکردم
دراتاق باز شد و رضا اومد داخل ،با چشمام براندازش میکردم
اومد کنارم نشست
موهامو نوازش کرد
رضا: چقدر موهای قشنگی داری...
راستی لفظی سر عقدت و باز کردی ببینی چی بود؟
- نه
رضا : عع چه بی ذوق ...
- وقتی بهترین هدیه زندگیم بودن کنار توعه ،چیز دیگه ای نمیخوام...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تسبیح فیروزه ای💗
قسمت سی و هفتم
رضا: ولی بازش کنی بهتره هااا
- چشم ،الان میرم میارمش...
رفتم داخل کیفم ،جعبه کوچیک کادو شده رو آوردم کنارش نشستم
بازش کردم ،خیره شده بودم بهش
باورم نمیشد
همون تسبیح فیروزه ای که دیدمش تو راه شلمچه - از کجا میدونستی من اینو میخواستم ؟
رضا: اون روز که تو اون مغازه بودیم ،دیدم چشمت بهش خیره شده بود ،همون روز نخریدمش قبل اینکه بیایم خواستگاری رفتم خریدم و برگشتم
- یعنی رفتی همونجا خریدی ؟
رضا: اره
- واااییی خیلی ممنونم
رضا : اینجور مواقع کاره دیگه ای هم میکنناااا - چه کاری ؟
صورتشو آورد جلو
رضا: ماچ
( داشتم از خجالت آب میشدم )
رضا: چشمامو بستم که خجالت نکشی ،بدو بدو - آروم صورتشو بوسیدم
رضا هم بغلم کرد :،خوشحالم که تو اینجایی و مال من شدی - من خوشحالم که تو مال من شدی و من الان اینجام توی اتاق تو
بعد از خوندن نماز صبح خوابیدیم
با صدای در بیدار شدم
نرگس: رها خانم ،بیدار نمیشی ؟
( چشمام به زور باز میشد، یه نگاهی به کنارم کردم ،رضا نبود)
- چیزی شده ؟
نرگس: خانم خانما، من مرخصی قبل عقد به شما دادم نه مرخصی بعد عقد - وااییی نرگس تو رو خدا یه امروزه هم مرخصی باشم ،قول میدم از فردا از تو زودتر بیدار شم ،قول قول
نرگس: مثل بچه کوچیکا قول دادی که ،باشه فردا نیای ،اخراجی
- چشم ،رییس بد اخلاق
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━