eitaa logo
از لاک جیغ تا خدا
2.8هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
4.3هزار ویدیو
56 فایل
﷽ حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ ️ ارتباط با ما👇 @R_Nurzade لینک کانال روانشناسی ما👇 @Roghaye_nurzade لینک پیام ناشناس👇 https://daigo.ir/pm/sOgMoT
مشاهده در ایتا
دانلود
11.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😱 چه گریه های مسخره ای😱 دیدن این کلیپ و انتشار آن صدقه جاریه است لطفاً ببینید و انتشار دهید..‌. 🏴 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
13.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تفاوت یک اصلاح طلب لیبرال و غرب گرا را به وضوح ببینید.. ‌‎‌‌━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در برابر بی‌حجاب‌ها در مجلس عزای چه کنیم. ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
9.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غزه کربلای جدید است من شیعه نیستم ولی درباره امام حسین مطالعه کردم... بشنوید صحبتهای طوفانی یکی از اهالی غزه را ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴نمازی برای صالح شدن فرزند ✍️روز یکشنبه بین نماز مغرب و عشاء دو رکعت نماز بخواند در رکعت اول بعد از حمد سیزده مرتبه سوره تکاثر و در رکعت دوم بعد از حمد یازده مرتبه سوره تکاثر بخواند ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
این کلام امام سجاد علیه السّلام خلاصه همه ظلم هایی است که بر لشکر امام حسین علیه السّلام و اُسرای کربلا روا داشته شد:😔 ▪️امام سجاد علیه السلام: " والله اگر پیامبر صلی الله علیه وآله به جای اینکه سفارش ما اهلبیت را به مردم کند، مردم را به جنگ علیه ما توصیه کرده بود، نمی‌توانستند بدتر از آنچه بر سر ما آوردند انجام بدهند! " و اللَّهِ لَوْ أَنَّ النَّبِيَّ تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي قِتَالِنَا كَمَا تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي الْوَصَاةِ بِنَا لَمَا زَادُوا عَلَى مَا فَعَلُوه‏ اللهوف، ص۲۰۲. سالروز هفتمین روز شهادت سید الشهدا و یاران باوفایش علیهم السّلام در سرزمین کربلا، تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
26.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🛑سرعت غیر مجاز ممنوع❌ اگر همه‌ی ما این رو رعایت کنیم مشکل بی حجابی حل خواهد شد☺️ این ویدیو رو منتشر کنید و بدست همه‌ی انقلابی ها برسونید🤝🎞 کاری از آقای جوادی مدیر کروه جهادی رسانه‌ای هتنا؛🌱 .
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفاوت نعمت ؛رزق ؛برکت ؟؟؟ خیلی جالبه !!!! دکتر سعید عزیزی روانشناس ‌‎‎‌‎‎‎‌ اللهم عجل لولیک الفرج @Roghaye_nurzade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 شیخ حسین انصاریان همان کسی است که یک روزی این حرفو زد و بهش حمله کردند و گفتند داری سیاه نمایی میکنی‌. اون زمان اگر مسئولین این حرفشو میشنیدن امروز کار به اینجا نمیرسید. الهی هر دستی که این کلیپ را به اشتراک می‌گذارد به ضریح امام حسین ع برسد لطفا اگر تونستید پشت بلند گو های هیئت های خانم ها و آقایون و مساجد هر جا بلندگو دیدید پخش کنید صدای آقای انصاریان بزرگوار را به خاطر نجات اسلام... یا صاحب الزمان ادرکنی🌻 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از لاک جیغ تا خدا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان ازجهنم تابهشت 💗 قسمت شصتم 🍃به روايت راوي(سوم شخص)🍃 محمد جواد مات و مبهوت اتف
با عرض معذرت از دوستانی که رمان از جهنم تا بهشت رو دنبال میکردن بخاطر تأخیری که در بارگذاری قسمتهای پایانی پیش اومد از امروز بقیه رمان رو تقدیمتون میکنیم
از لاک جیغ تا خدا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان ازجهنم تابهشت 💗 قسمت شصتم 🍃به روايت راوي(سوم شخص)🍃 محمد جواد مات و مبهوت اتف
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان از جهنم تا بهشت 💗 قسمت شصت و یکم امیرعلی.... امیرعلی بلی؟ _ بگو جونم امیرعلی_ جونم؟ _ افرین. حالا اون کتابتو ببند گوش کن. امیرعلی_ خب؟ _ این قضیه دوست شهید چیه؟ منم دوست شهید میخوام امیرعلی_ ببین میگن هرکس بهتره یه دوست شهید داشته باشه تا باهاش حرف بزنه ، درد و دل بکنه و ازش طلب شفاعت بکنه . و اون رو الگو زندگی خودش قرار بده. _ چه خوب. خب من چجوری میتونم دوست شهید انتخاب کنم؟ امیرعلی_ شاید این جزو محدود چیزایی باشه که چهره توش دخیله. باید به عکس شهدا نگاه کنی و شهیدی که لبخندش، چهرش، تورو جذب کرد رو به عنوان دوست شهیدت انتخاب کنی. با گفتن این حرف امیرعلی ذهنم پر میکشه به سفر قم. عکسی که تو گوشی امیرعلی بود ، عکسی که با وجود اینکه هیچ اشنایی با شهدا نداشتم اما برام جذاب بود. _ اون اون.... اون عکسی که تو گوشیت بود، گفتی دوست شهیدمه. اون شهید. لبخندی میزنه و صفحه گوشیش رو بهم نشون میده عکس همون شهیده ، با همون جذابیتی که اون روز برام داشت. انگار خیلی وقته میشناسمش. _ اسمش؟ امیرعلی_ شهید احمد محمد مشلب _ گفتی کجاییه؟ امیرعلی_ لبنان. زندگینامه و عکساش رو برات میفرستم. نمیدونم چرا اما ناخوداگاه اشکام جاری میشن ، گیج شدم. بدون هیچ حرفی برمیگردم به اتاق خودم. گوشیم رو برمیدارم و نتم رو روشن میکنم. بی توجه به پیامایی که پشت سرهم سر و صدا ایجاد میکنن، میرم تو کاربری امیرعلی منتظر میشم. یه حس عجیبی دارم ، حسی که نمیتونم درکش کنم. اولین عکسش میاد ، اولین صفتی که به ذهنم میرسه زیباییشه و بعد خوشتیپی. ذهنم پر میکشه پیش خانوادش. چقدر سخته از عزیزت بگذری. عکسی خیلی توجهمو جلب میکنه. عکس یه خانوم جوون کنار همون شهید و نوشتش ؛ برگرد و تنها یک بغل فرزند من باش. شدت اشکام بیشتر میشه، و عکس بعد ، عکس دختر کوچولوی نازی بغل همون شهید که زیرش نوشته بود ، حنین خواهر شهید مشلب. ای جانم. چقدر برای یه خواهر سخته که از برادرش بگذره. زندگینامش و وصیت نامش. نفر هفتم لبنان تو رشته انفورماتیک ، پولدارترین شهید مدافع حرم. فقط یک سال از من بزرگتر بوده. اشکام پشت سر هم جاری میشن . " خدایا عجب عشقی میخواد اینجوری گذشتن " حدود سه روز از آشنایی من با شهید مشلب و مدافعان حرم میگذره ، که باعث تصمیمی شد که برای گرفتنش دو دل بودم. مامان_ حانیه حاضرشدی؟ _ اره. " وای باید چادر بپوشم" چادر رو دوست داشتم چون یادگار خانوم فاطمه زهرا بود ، اما نمیدونستم جمعش کنم ، و میترسیدم همین باعث بی حرمتی و توهین بشه . چادرم رو بر میدارم و از اتاق بیرون میرم. قلبم تند تند به قفسه ی سینم میکوبه. قراره با مامان اینا بریم بهشت زهرا و من هم تصمیمم رو عملی کنم. آروم آروم قدم میزنم، اما قلبم هنوزم بی قراره. استرس دارم ، بار دومیه که به اینجا میام. بی اختیار اشکام دوباره سرازیر میشه ، خیلی شدید و بی درنگ. به سمت مزار مدافعان حرم میرم ، کنار مزار یکی از شهدا میشینم و شروع میکنم به گفتن ، به عهد بستن. به درد و دل کردن ؛ " تو این مدت انقدر از شیرینی زندگی های مذهبی شنیدم که ارزش این عهد رو داره. خدایا ، امام زمان ، شهید مشلب ؛ میخوام همینجا ، کنار قبر همین شهید ، همین شهیدی که معلوم نیست چند نفر چشم به راه نگاه دربارش بودن ، همین شهید که نمیدونم با رفتنش شاید دختری بیوه و بچه ای یتیم شده باشه، از همینجا باهاتون عهد میبندم و قول میدم ، اگر همسرم ، یه روز تصمیم به جنگیدن توراه اهل بیت رو گرفت ، نه تنها مخالفت نکنم بلکه تشویقش هم بکنم. " حرفم که به اینجا میرسه خودم رو روی قبر شهید که با گل رز پوشیده شده بود میندازم و اشکام دونه دونه رو گل برگای رز میشینه ، " خدایا خودت کمکم کن." چندتا از گلای پر پر شده رو کنار میزنم و به اسم شهید میرسم ؛ شهید محمد کامران. ...................................................... برگرد و تنها يك بغل فرزند من باش ....................................................... نویسنده رمان: اين قسمت ، قسمت مورد علاقه منه به خیلی دلایل که اصلی ترینش اینه که من به شخصه از دوستی با شهدا به خصوص این شهید به خیلی جاها رسیدم و از این شهید خیلی چیزا دیدم که باعث شده فوق العاااااده نسبت بهشون ارادت داشته باشم و عاشقانه دوستشون داشته باشم و اینکه این قسمت رو واقعا از ته دلم نوشتم و کاملا لحظه به لحظش رو درک کردم. ... 🍁نویسنده :ح سادات کاظمی 🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━