eitaa logo
از لاک جیغ تا خدا
2.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
4.2هزار ویدیو
52 فایل
﷽ حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ ️ ارتباط با ما👇 @R_Nurzade لینک پیام ناشناس👇 https://daigo.ir/pm/sOgMoT
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋آیت‌الله بهجت(ره) : چقدر سخت است، اگر برای ما این امر ملکه نشود که در هر کاری که می‌خواهیم اقدام کنیم و انجام دهیم، ابتدا رضایت و عدم رضایت امام زمان✨ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را در نظر نگیریم و رضایت و خوشنودی او را جلب ننماییم!🌱 📚 در محضر بهجت، ج١، ص٨٩ @banomahtab
.📸✨. . . . . 🧡باید‌بدانیـ...‌ هیچ‌چیز‌در‌این‌دنیا‌... اتفاقی‌نیستـ...‌ همه‌چیز‌تحت‌فرمان‌خداستـ...‌ مثلا‌چادری‌بودن‌طُ...🧡 . . @banomahtab
پخش غذا در عید غدیر😍❤️🌸 @banomahtab مبارک🤩✨🌸🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ ارسالی اعضا😊❤️🌸 عید غدیر در خانه😍 شما هم اگه از جشنتون فیلم گرفتین برامون بفرستین☺️🕊 @banomahtab مبارک🤩✨🌸🌼
همین الان یهویی دستتو بزار رو سینه ات یه دقیقه زمـــان بگیـر و مـدام بگـــــــو؛ یامهـــــــــــدی حــداقلش اینه ڪه روزِ قیامت میگے قلبـــــــــم روزی یه‌ دقیقـــه به عشقه آقـــــــام زده 😍 امتحان‌ کنین‌ خیلی‌ شیرینہ...😃❤️ @banomahtab
منوخدا 💌 هیچکس‌نمیتونـه‌مثـل خــدا‌ اینقـدر‌خوشـگل‌و‌آروم‌ آدمـو‌ببخشـه؟ تـازه ‌به ‌روت‌ هم‌نمیاره ڪه‌گاهی‌کی‌بودی‌و‌چی‌شدی^^ هیچوقـت‌ ا‌‌ز تـــوبـه‌ نتـرس✨ @banomahtab
توزیع ۱۰۰ عدد ساندویچ ❤️
وضوی قبل خواب👈 ثواب شب زنده داری و عبادت را داره✨✨✨ عزیزان همراه وضو یادتون نرهــ 🦋 حلالمون کنید 🤲 دعامون کنید 🍃 یاعلی 👋 مبارک🌸🌸🌸🌸🌸🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌸🌸🌸🌸🌸
اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا بَقِيَّةَ اللهِ عرض ادب آقا✋ آغاز میکنیم به نیت حضرت زهرا♡♡♡ ※○قربه الی الله○※
💞 وَلاَتُسَلِّطْ‌عَلَيَّ‌مَنْ‌لاَيَرْحَمُنِي ...♥️ °•مـــرا °•ازدســـٺ‌خـــــودمـــ °•نـــجــــاٺ‌بـــدهـ... 🌱🖇 خداےمہربونمـ✨ @banomahtab
. خدایا‌ شیرینے‌گناھ‌ُ زهر‌مارموטּ‌‌ڪن... 💔 @banomahtab
۞﴾﷽﴿۞ 🧡 دݪم هوآى تـــ♡ــــو دارد ولۍ چگونہ ببندم هزار نامه💌 به پآےِ ڪبوترى🕊 ڪه ندارم؟😔💔 @banomahtab
مے سپارم تار و پود چادرم را دست تو من کنیز خواهرت هستم نظر کن @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا)
چادرم!! من هر روز عاشقانه تر از دیروز خود مینویسم تا همه تب کنند در حسرت معشوقه ای چون تُ❤️ @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا)
AUD-20180829-WA0001.mp3
1.97M
🎵 سه روزه😊👌 🔻چطور دو ماه عزاداری می‌کنیم، سه روز نمی‌تونیم جشن بگیریم؟ استاد پناهیان 💚 @banomahtab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
08 Jahad ba Nafs 1395 Ghom.MP3
5.67M
🔈 📚 📣 جلسه هشتم * مراقبت در سخن گفتن و شنیدن * حق‌الناس، جلوه بروز حق‌الله * حق خدا بر بنده @banomahtab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدین این کلیپ به همه ی خانوما توصیه میشه💯 🌸🍃حجابــ مهربانی استـــ😍 پاسخ زیبای استاد پناهیان @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📱 توئیت حاج حسین یکتا: همون روزِ دستمونو گذاشتن تو دستِ حضرتِ صاحب؛ هستیم بر آن عهد که بستیم. @banomahtab
بعد از شهادت تا مدتها توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند. بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را کنی?" می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم. خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف . ※※※※ توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید. پیکری شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!" میخکوب شدم از درون گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم?! این بدن شده. این بدن قطعه قطعه شده!" بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را کرد و کشید طرفم. داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید?! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه?! کو دست هاش?!" حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده." دوباره فریاد زدم: "کجای آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید!?" داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام،و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر." اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا." نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست مان بدهد. توی دلم شدن به علیها السلام. گفتم: "بی بی جان. خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."😭 یکهو چشمم افتاد به تکه کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😔 بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر . از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی و هم . راقعا به استراحت نیاز داشتم فرداش حرکت کردم سمت دمشق.همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝 به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها آمد پیشم و گفت: " و شهید حججی اومده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم." من را برد پیش پدر محسن که کنار ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن آوردی?" نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر را تحویل داده‌اند? بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند? بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند?😭 گفتم: "حاج‌آقا، مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش." گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭 دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برآوردی، راضی ام." وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام و اربا اربا کرده ان."😭 هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💔 🌷🌷🌷🌷🌷 @banomahtab
اینم 👆نوع دیگری از حق الناس(مسافرت) فقط حواسمون باشه: تست اینایی که الان مسافرت رفتند جوج و نوشابه میل کردن دو هفته دیگه که محرم هست معلوم میشه بعد نگیم بخاطر برنامه ی عزا داری محرم بود🤔🤨 @banomahtab