eitaa logo
بانوی پیشران
1هزار دنبال‌کننده
561 عکس
131 ویدیو
27 فایل
شناسه مدیر: @esrazanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
12.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درگیری طرفداران تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی به خوش آمدید 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
کار خوب رستایی ها نشست🪂 برخط رستایی ها 🪂 با موضوع تبیین و شبهات دانش آموزی درباره وقائع اخیر با حضور: 🔻 جناب آقای امیرحسین ثابتی کارشناس سیاسی و رسانه ای 🔺و سید مهدی قادری کارشناس مسائل عبری و عربی و تهیه کننده برنامه جهان آرا جمعه ۲۱مهرماه ۱۴۰۲ ⏰ ساعت ۱۸:۳۰ برای دریافت پیوند جلسه کلمه فلسطین را همراه با نام شهر خود ، به سرشماره 🌵۵۰۰۰۴۸۴۹ 🌵 پیامک کنید 📍📍📍📍 کانال عملیاتی عصر جهاد ویژه عناصر اثرگذارِ "جبهه فرهنگی و اجتماعی انقلاب اسلامی" https://eitaa.com/joinchat/2902196675C3eb098aa8e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این تصاویر مربوط به حرکت مردم اردن هست به سمت مرزهای فلسطین اشغال‌شده. کسی با خلقیات مردم اردن آشنا باشه می‌تونه متوجه ارزش این حرکت باشه. مردمی که سال‌ها تحت حاکمیت نظام پادشاهی کامل خادم و نوکر رژیم پست صهیونیستی بودن و شرایط اجتماعی و اقتصادی بسیار بدی که داشتن امروز دارن می‌رن به سمت مرزهای فلسطین اشغال‌شده‌ آقا می‌گن ی نشونی‌ش همین حرکت‌هاست که دیگه این هیمنه پوشالی این رژیم به پشیزی هم پیش حتی امثال اردنی ها نداره. به خوش آمدید 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارتش حکومت خائن به مردم خودش آتش گشود. دعا کنیم مردم دوام بیارن و عقب نشینی نکنن تا کرانه باختری هم همراه‌تر بشه به پشت گرمی بیرون مرزهای اشغال‌شده به خوش آمدید 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
*حرکت مقدسی صورت گرفته است نبرد حق بر علیه باطل شدت گرفته ما هم ،خودمان را به قافله ی نابودی اسرائیل برسانیم... 👊 *قرار هست حرکتی مادرانه داشته باشیم با استغاثه ی گروهی به سمت حرم حضرت عبدالعظیم* 🚊🕌 با نیت پیروزی فلسطین مظلوم سهمی داشته باشیم در این حرکت مقدس ...✨ 🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🌷وسایل نقاشی برای فرزندان دلبندتان همراه داشته باشید قرار هست نقاشی فلسطین بکشیم. 🌷ناهار ان شاءالله اونجا هستیم همراه خودتون لقمه ی کتلت یا کوکو یا الویه داشته باشید. 🔸🔹🔸🔹🔸🔹 📆 *زمان :* پنجشنبه ۲۷ مهرماه، ساعت حرکت ۹ صبح 📍 *مکان حرکت :* مترو کلاهدوز 📌 *مکان اجتماع:* حرم حضرت عبدالعظیم .محله.ی.امامت.نیروهوایی .القدس Bale.ir/ommahatalqods
هدایت شده از 🇵🇸برای زینب🇵🇸
آغازی دوباره چشم‌هایش را گشوده بود و کنجکاوانه نگاه می‌کرد طوری که انگار نه انگار لحظاتی قبل از شکم مادر زاده شده‌است. او را به مریم نشان دادند. در آن حالِ پر درد و خسته‌ی بعد از زایمان، محو چشمان تیله‌ای و سیاه دخترک شد. صورت نوزاد را روی صورت مریم گذاشتند. نرم و لطیف بود... مریم لبخند زد و چشمانش را بست تا خوب حظ این همه لطافت را ببرد ... مادری، حس قشنگی است... مریم عاشق بچه بود. محمد هم. اما بچه‌دار نمی‌شدند. دکترها می‌گفتند نه او و نه محمد، هیچ کدام مشکلی ندارند. اما بعد از گذشت ۱۲ سال از ازدواج‌شان بچه‌دار نشده‌بودند. وقتی دخترک در شکم مادر جان گرفت و اولین لگد را زد هیچ‌کس باور نمی‌کرد. تمام نه ماه بارداری، مریم به هر بهانه‌ای ذوق بچه را می‌کرد. با هر تکان حتی، دست بر شکم می‌گذاشت، چشمانش را می‌بست و کیف عالم را می‌کرد. مادری حس خیلی قشنگی است... دخترک، تند تند شیر می‌خورد، قلپ قلپ، با کلی صدا و ولع. از آن مدل‌ها که همش آدم نگران می‌شود که نکند دل درد بگیرد. اما بعد کم کم همان طور، چسبیده به سینه مادر سنگین می‌شد و آرام می‌خوابید... مریم، زیر لب برای دل درد نگرفتنش، دعا می‌کرد... واقعا مادری، حس خیلی قشنگی است... تمام نوزادی دخترک همین‌طور گذشت. البته روز هفتم یک فرقی داشت: دخترک وسط شیر خوردنِ قلپ قلپ، ته دلش که سیر شده‌بود سینه را رها کرد، به مریم لبخند زد و دوباره شیر خوردن را از سر گرفت... صدای مهیبی بلند شد.‌ چیزی شبیه زلزله. مریم به بلند شدن از جا، نرسید.‌ سقف خانه بر سرش آوار شد... و دیگر چیزی نفهمید... محمد فریاد می‌زد... مریم صدا را می‌شنید و نمی‌شنید... محمد از لا به لای خرابه‌ها، پتوی صورتی نبیله را دید... همه جا آوار بود فریاد زد... مریم انگار اینجاست.... چند نفر دویدند کمک... وسیله ای نبود.... آوار را به سختی کنار می‌زدند... محمد دستش به صورت مریم خورد... آوار را سریع‌تر کنار زد... راه نفس کشیدن مریم را باز کرد.... مریم به زحمت چشم باز کرد... محمد لبخند زد. یاد نبیله افتاد.... از پای افتاد... مردم به کمک آمدند... بالاخره مریم و نبیله را از زیر آوار بیرون کشیدند... محمد نبیله را بغل کرد. فریاد زد.... امدادگر را صدا کرد.... امدادگر محمد و مریم را به زور از نبیله جدا کرد. بچه را بغل کرد و دوید... دوید تا بیمارستان... مریم دوید... محمد دوید... چند جوان محل، پی شان... نبیله هنوز لبخند به لب دارد... پیچیده در پارچه‌ای سفید... بر زمینِ لُختِ بیرونِ سردخانه‌ی بیمارستانی که جا ندارد... لبخند می‌زند به صورت مادرش... در انتظار نوبت برای یکی از همین گورهای دسته جمعی ... 🖋سیده هاله حیدری 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
اکرم حافظ کل قرآن و نفر اول کنکور امسال فلسطین هم دیشب در حملات وحشیانه رژیم غاصب پر کشید.... 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
🇵🇸 *خیزش امت اسلامی و انسان های آزاده در حمایت از مظلومیت اهالی غزه* ✊ 🇵🇸 *تجمع مادران و بانوان ایرانی همراه با فرزندان🤱 روبروی دفتر سازمان ملل متحد در ایران* 🇮🇷 ⭕️ به منظور اعتراض به سیاست‌های مماشات گونه سازمان ملل در برابر جنایت های رژیم اشغالگر اسراییل✊ 🔸تحرکوا بسم الله الی الامام و لینصرن الله من ینصره بر همه ی مسلمان ها *واجب* است از فلسطین دفاع کنند (مقام معظم رهبری) ⏰ *زمان:پنج شنبه ۲۷ مهر ساعت ۱۳* 🗓 *مکان: خیابان دروس، بلوار شهرزاد، روبروی دفتر سازمان ملل متحد*
کانال عبری کان: یک کشتی از ترکیه در بندر حیفا پهلو گرفت که حاوی ۴۵۰۰ تن مواد غذایی کمک به رژیم صهیونیستی است. در صورت صحت خبر، باید به جای گفت اردوغان 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
15.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پرسیده بودی روایت یعنی چه و گفته بودم: "بیان یک رویداد که در بستر یک زمان و یک مکان رخ می‌دهد و یک قهرمان دارد." حالا بشنو این روایت را: این تصاویر کودکانی است که آوار خانه‌هاشان، آن‌ها را به بیمارستان کشانده بود تا در امنیت بیمارستان به زندگی نصفه نیمه خود ادامه دهند. اینجا بیمارستان المعمرانی غزه است. همین دیروز و قهرمان این روایت همین کودکانی هستند که درد دارند ولی امید هم و خنده از لبان‌شان دور نمی‌شود. دیروز این کودکان به امید فردایی روشن حتی بدون خانه ولی امن بدون اسرائیل ولی آرام بدون خانواده ولی عزتمند و سربلند دور هم بازی می‌کردند..... روایت یعنی قهرمانی در بستر زمین و زمان و آنچه برای او رخ می‌دهد. این روایت دیروز کودکان آواره غزه بود. 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
بانوی پیشران
پرسیده بودی روایت یعنی چه و گفته بودم: "بیان یک رویداد که در بستر یک زمان و یک مکان رخ می‌دهد و یک ق
پرسیده بودی روایت یعنی چه و گفته بودم: "بیان یک رویداد که در بستر یک زمان و یک مکان رخ می‌دهد و یک قهرمان دارد." حالا بشنو این روایت را: تصاویر کودکانی که از آوار خانه‌هاشان، به بیمارستان پناه آورده بودند، تا در امنیت بیمارستان به زندگی نصفه نیمه خود ادامه دهند، دیگر در دسترس نیست... نیست.... در دسترس نیست.... اصلا بیمارستان المعمرانی غزه دیگر در دسترس نیست. همین امروز و قهرمان این روایت، همان کودکان دیروز که امید داشتند و خنده از لب‌شان دور نمی‌شد، دیگر در دسترس نیستند. فردای روشن‌شان به تاریخ پیوست‌. دیگر نه خانه می‌خواهند و نه امنیت و حتی نه خانواده.... آن‌ها سربلند و عزتمند آرمیده‌اند، در کیسه هایی به اندازه یک نصفه بالش حتی کوچکتر.... دیگر بیمارستان نه دارو می‌خواهد و نه پزشک..... پزشکان را مرخص کن بروند ۱۱۰۰ قبر کوچک یک متری نهایتا یک متر و بیست بکنند حتی شاید کوچکتر😭😭😭 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran