eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد🇮🇷🏴
139 دنبال‌کننده
11هزار عکس
11.1هزار ویدیو
404 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
مےگویند براے شناختـ دختر مادرش را باید دید من دختر فاطمـہ(س)ام❤ از مادرم آموختہ‌ام نامحرمـ بودن بہ چشم بینا نیستـ؛ مادرم را اگرشناختے تمام دختران پاڪ سرزمینمـ را خواهےشناختـ
✳️ راه آدم شدن! 🔻 همیشه، وقتی برای بردن غذای وارد اتاقشان می‌شدم، می‌دیدم را باز کرده‌اند و مشغول قرائت قرآن هستند. 🔹مدتی این مسئله ذهنم را مشغول کرده بود تا اینکه روزی به امام عرض کردم: «حاج آقا شما سراپای وجودتان قرآن عملی است. دیگر چرا این قدر قرآن می‌خوانید؟!» 🔺️ امام مکثی کردند و فرمودند: «هرکس بخواهد از سر در بیاورد و آدم بشود، باید دائم قرآن بخواند.» 👤 راوی: (دباغ) ♻️شبکه سایبری ثامن
تکنیک درمان سه سوته عفونت دندان سرکه سیب و نمک دریا: 🔹️1-2 قاشق چای خوری سرکه سیب، 1/2 قاشق چای خوری نمک دریا و چند آب گرم تهیه کنید. 🔹️تمام این مواد را با هم مخلوط کنید. قبل از مسواک زدن دندان ها، از این مخلوط برای شستن دهان خود استفاده کنید. 🔹️پس از 2-3 دقیقه، سرکه سیب را بیرون بریزید. 🔹️دندان هایتان را به طور عادی مسواک بزنید. 🔹️این روش را 2 تا 3 بار در هفته برای بهبود آبسه های دندانی خود و حذف پلاک و سایر باکتری های مضر در دهان خود انجام دهید. 💊 @tebe_mojezegar
8.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقیرترین پزشک فوق تخصص ایرانی که ماشین و خانه شخصی ندارد، مطبش اجاره ای است، با دوچرخه رفت و آمد می کند و جدیدا هم دوچرخه اش را به یک نیازمند بخشیده است! او سالیان سال است که از بیماران خود، هیچگونه حق ویزیتی نمی گیرد و رایگان طبابت می کند! حیف است ایرانیان این بزرگمرد را نشناسند! اطلاع رسانی کنید، شاید نیازمندی نزد ایشان به رایگان ویزیت شود!
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چرا برای نباید از رنگ شاد استفاده کرد؟🔸مگه رنگ مشکی افسردگی نمیاره؟☝🏻حتماً این خانم چه زیبا جواب میده! ✨با زدن انگشت بر روی لینک👇به ما بپیوندید لینک بانوان فرهیخته فلارد ┄┅═✧❁•🍃🌻🍃•❁✧═┅┄ @banovan_farhikhte_felard ┄┅═✧❁•🍃🌻🍃•❁✧═┅┄
‏میشه وسط غرب زدگی ها مثل وحید شمسایی سلبریتی باشی و ‎ رو برای زندگی انتخاب کنی. این کار پسندیده رو نشر بدیم
15.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰دکتر 👀 نگاه خیلی ها به حجاب غلطه !!... ⭕حتماااا ببینید و تا میتونید منتشر کنید
🌸💕 سفره خاطراتش رو باز کرد که به این شهدا متوسط شده که یکی رو پیدا کنن که پای کارش باشه. حتی اومده و ازشون خواسته بتونن راضی‌م کنند به ازدواج. می گفت: +قبل از اینکه قضیه ازدواج ما مطرح بشه خیلی از دوستانش اومده و درباره من از اون مشورت می خواستن. حتی بهش گفته بودن که براشون از من خواستگاری کنه. غش غش میخندید که: +اگه میگفتم دختر مناسبی نیست بعدا‌ به خودم میگفتن پس چرا خودت ‌گرفتیش؟ اگه هم می گفتم برای خودم می خوام که معلوم نبود تو بله بگی. حتی گفت: +اگه اسلام دست وپام رو نبسته بود، دلم میخواست ‌شمارو یه کتک مفصل بزنم. اون کل کل های قبل از ازدواج ،تبدیل شدن به شوخی و بذله گویی. اون شب هرچی شهید گمنام تو شهر بود زیارت کردیم. فردای روز عقد رفتیم خونه خاله مادرش. اونجا هم یک‌سر ماجرا وصل میشد به شهادت... همسر شهید بود، شهید موحدین. روز بعداز عقد نرفتم برای امتحان.. محمدحسین هم ظهرش امتحان داشت. با اعتماد به‌نفس، درس نخونده رفت سرجلسه! قبل از امتحان نشسته بود پای یکی از رفقاش که کل درسو تو ده دقیقه براش بگه. جالب اینکه اون درس و پاس کرد... قبل از امتحان زنگ زد که: +دارم میام ببینمت. گفتم: - برو امتحان بده که خراب نشه. پشت گوشی خندید که: +اتفاقا دارم میام که امتحانم خراب نشه. اومد چند دقیقه‌ گوشه حیاط ایستاد، یکم باهم صحبت کردیم. دوباره این جمله رو تکرار کرد: تو همونی که دلم خواست،‌کاش منم همونی شم که تو دلت میخواد. رفت که بعد امتحان زود برگرده. تولدش روز بعد از عقدمون بود... هدیه خرید بودم: پیراهن، کمربند و ادکلن. نمیدونم چقدر شد ولی به خاطر دارم چون می خواستم خیلی مایه بزارم همه رو مارکدار خرید و جیبم خالی شد. بعد از ناهار یه دفعه با کیک و چند تا شمع رفتم داخل اتاق شوکه شد. خندید: تولد منه؟ تولد توئه؟ اصلا کی به کیه؟ وقتی کادو رو بهش دادم گفت: +چرا سه تا؟ خندیدیم که: - خب دوست داشتم. نگاهی به مارک پیراهنش انداخت و طوری که توی ذوقم نزده باشه به شوخی گفت: +اگه ساده تر می خریدی به جای بر نمی خورد. یک پیس از ادکلن رو زد کف دستش،معلوم بود خیلی از بوش خوشش اومده! گفت: +لازم نکرده فرانسوی باشه. مهم اینه که خوشبو باشه. برای کمربند چرم دورو هم حرفی نزد آخرسر خندید که: + بهتر نبود خشکه حساب می‌کردی می دادم هیئت. سر جلسه امتحان بچه ها با چشم و ابرو به من تبریک می گفتن صبرشون نبود بیایم بیرون تا ببینن با چه کسی ازدواج کردم. جیغی کشیدن شبیه همون جیغ خودم وقتی که خانم ابویی گفت: + محمدخانی اومده خواستگاری‌ت. گفتن: +ما رو دست انداختی؟ هرچی قسم و آیه خوردم باورشون نشد. به من زنگ زد اومده نزدیک دانشگاه. بچه ها پشت سرم اومدن که ببینن راست میگم یا شوخی می کنم. نزدیک در دانشگاه گفتم: - اینا ها. باور کردین؟؟ اون جا منتظرمه. گفتن: + نه تا سوار موتورش نشی باور نمی کنیم. وقتی نشستم پشت سرش پرسید:+این همه لشکرکشی برای چیه؟ همینطور که به چشمهای باباقوری بچه ها می خندیدم گفتم: - اومدن ببینن واقعا تو شوهرمی یا نه؟
🌸💕 البته اون موتورتریل معروفش رو نداشت. کلا موتور وقف هیئت بود. عاشق موتورسواری بودم ولی بلد نبودم چطور باید با حجاب کامل بشینم روی موتور. خانوم های هیئت یادم دادن. راستش تا قبل از ازدواج سوار نشده بودم چند بار با اصرار ، داییم رو مجبور کردم که بشینم ترک‌ موتورش. با هم رفتیم خونه دانشجویی‌اش تو یک زیرزمین که باور نمی کردی خونه دانشجویی باشه... بیشتر به حسینیه نقلی شبیه بود ولی از حق نگذریم خیلی کثیف بود! اونقدر اونجا هیئت گرفته بودن و غذا پخته بودن که از در و دیوارش لک چرک می بارید. تازه می گفت: + به خاطر تو اینجا رو تمیز کردم. گوشه یکی از اتاق ها یک عالمه جوراب تلنبار شده بود، معلوم نبود کدوم لنگه برای کدومه! فکر کنم اشتراک می پوشیدن... اتاق ها پر بود از کتیبه های محرم و عکس های شهدا.. از این کارش خوشم اومد. بابت شکل و شمایل و متن کارت عروسی خیلی بالا پایین کرد خیلی از کارت ها رو دیدیم پسندش نمیشد نهایتاً رسید به یک جمله از حضرت آقا با دست خط خودشون: +بسم الله الرحمن الرحیم همسری شما جوانان عزیزم را که پیوند دلها و جسم ها و سرنوشت هاست؛ صمیمانه به همه شما فرزندان عزیزم تبریک می گویم. سید علی خامنه ای. دست خط رو دانلود کرد و ریخت روی گوشی. انتخابمون برای مغازه دار جالب بود گفت: + من به رهبر ارادت دارم ولی تا به حال ندیدم کسی خط ایشون رو داخل کارت عروسیش چاپ کنه. از طرفی هم پافشاری می‌کرد که نمیشه و و از متن های حاضر یکی رو انتخاب کنیم. محمدحسین نو این کارها سررشته داشت.. به طرف گفت که: +میشه در فتوشاپ این کارت رو با این مشخصات طراحی و چاپ کرد. قضاوت دیگران هم درباره کارت متفاوت بود. بعضی ها میگفتن قشنگه، بعضی ها هم خوششون نمیومد. نمیدونم کسی بعد از ما از این نوع کارت استفاده کرد یا نه ولی بابش باز شد تا چند نفر از بچه های فامیل، عقدشون رو داخل امامزاده برگزار کنن! از همون اول با اسباب و اثاثیه زیاد موافق نبود،میگفت: +این همه چی رو تخته به چه کارمون میاد؟ از هر دری سخنی گفتم و چند تا منبر رفتم براش تا راضیش کنم.... موقع خرید حلقه پاشو کرده بود تو یه کفش که به جاش انگشتر عقیق بخریم،‌باز باید میز مذاکره تشکیل میدادیم و آقا رو قانع می‌کردیم! بهش گفتم انگشتر‌عقیق باشه برای بعد الان باید حلقه بخریم. حلقه رو خرید ولی اولین بار که رفتی مشهد انگشتر عقیق انتخاب کرد و دادیم همونجا براش ساختن. کاری به رسم و رسوم نداشت هر چی دلش میگفت همون راه رو می رفت.. از حرکات و سکنات و خانواده اش کاملا مشخص بود هنوز در حیرتن که آیا این آدم همون محمدحسینیِ که هزار رقم شرط و شروط داشت؟
2.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 زمان ازدواج رهبرمعظم انقلاب از زبان خودشان در مصاحبه تلویزیونی
4.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رضاخان نتونست ولی فضای مجازی افسارگسیخته تونست 👤 حجت‌الاسلام پورآقایی ⚘جانم بصیرت https://eitaa.com/joinchat/2843082800Ca86a5fb01b