#تولد_دوباره
#بی_تو_هرگز
#قسمت_بیست_و_چهارم : روزهای التهاب
روزهای التهاب بود ... ارتش از هم پاشیده بود💢 ... قرار بود امام برگرده ... هنوز دولت جایگزین شاه، سر کار بود ...
خواهرم با اجبار و زور شوهرش از ایران رفتن😔 ... اون یه افسر شاه دوست بود💂 ... و مملکت بدون شاه👑 برای اون معنایی نداشت ... حتی نتونستم برای آخرین بار خواهرم رو ببینم🙍 ...
علی با اون حالش ... بیشتر اوقات توی خیابون بود ... تازه اون موقع بود که فهمیدم کار با سلاح رو عالی بلده 😮... توی مسجد به جوان ها، کار با سلاح و گشت زنی رو یاد می داد... پیش یه چریک لبنانی ... توی کوه های اطراف تهران آموزش دیده بود ...
اسلحه می گرفت دستش و ساعت ها با اون وضعش توی خیابون ها گشت می زد ... هر چند وقت یه بار ... خبر درگیری عوامل شاه و گارد با مردم پخش می شد😕 ... اون روزها امنیت شهر، دست مردم عادی مثل علی بود ...
و امام آمد😄 ... ما هم مثل بقیه ریختیم توی خیابون ... مسیر آمدن امام و شهر رو تمییز می کردیم✊ ... اون روزها اصلا علی رو ندیدم😕 ... رفته بود برای حفظ امنیت مسیر حرکت امام ... همه چیزش امام بود ... نفسش بود و امام بود ... نفس مون بود و امام بود ...
❁﷽❁
مےگویـند:
#ڪربلا قسمٺ نیسٺ، دعوٺ اسٺ!
خـدایـا…
مݩ معنےِ قسمٺ و دعوٺ
را نمےدانم! اما تو معنے #طاقٺ
رامےدانے… مگر نہ؟
دل من لڪ زده براے ڪربلاے #ارباب
#جا_ماندهام_از_سفر_عشق💔
#تولد_دوباره
#بی_تو_هرگز
#قسمت_بیست_و_پنجم : بدون تو هرگز
با اون پای مشکل دارش، پا به پای همه کار می کرد🏃 ... برمی گشت خونه اما چه برگشتنی ... گاهی از شدت خستگی، نشسته خوابش می بر😴د ... می رفتم براش چای بیارم☕️، وقتی برمی گشتم خواب خواب بود💤 ... نیم ساعت، یه ساعت همون طوری می خوابید و دوباره می رفت بیرون ...
هر چند زمان اندکی توی خونه بود🏠 ... ولی توی همون زمان کم هم دل بچه ها رو برد ... عاشقش شده بودن 😍... مخصوصا زینب ... هر چند خاطره ای ازش نداشت اما حسش نسبت به علی ... قوی تر از محبتش نسبت به من بود❤️ ...
توی التهاب حکومت نوپایی که هنوز دولتش موقت بود ... آتش درگیری و جنگ شروع شد💥🔥 ... کشوری که بنیان و اساسش نابود شده بود ... ثروتش به تاراج رفته بود ... ارتشش از هم پاشیده شده بود💢 ... حالا داشت طعم جنگ و بی خانمان شدن مردم رو هم می چشید ... و علی مردی نبود که فقط نگاه کنه ... و منم کسی نبودم که از علی جدا بشم 😓...
سریع رفتم دنبال کارهای درسیم📚 ... تنها شانسم این بود که درسم قبل از انقلاب فرهنگی و تعطیل شدن دانشگاه ها تموم شد ... بلافاصله پیگیر کارهای طرحم شدم💪 ... اون روزها کمبود نیروی پزشکی و پرستاری غوغا می کرد ...
#تولد_دوباره
#بی_تو_هرگز
#قسمت_بیست_و_ششم : رگ یاب❗️
اون شب علی مثل همیشه دیر وقت و خسته اومد خونه🏠 ... رفتم جلوی در استقبالش ... بعد هم سریع رفتم براش شام بیارم🍛 ... دنبالم اومد توی آشپزخونه ...
- چرا اینقدر گرفته ای؟😑
حسابی جا خوردم ... من که با لبخند و خوشحالی رفته بودم استقبال!! ... با تعجب، چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش... خنده اش گرفت ... 😄
- این بار دیگه چرا اینطوری نگام می کنی؟ ...😁
- علی ... جون من رو قسم بخور ... تو ذهن آدم ها رو می خونی؟ ...
صدای خنده اش بلندتر شد😂 ... نیشگونش گرفتم ...
- ساکت باش بچه ها خوابن ...😴
صداش رو آورد پایین تر ... هنوز می خندید ...
- قسم خوردن که خوب نیست ... ولی بخوای قسمم می خورم ... نیازی به ذهن خونی نیست ... روی پیشونیت نوشته ... 😁
رفت توی حال و همون جا ولو شد ...
- دیگه جون ندارم روی پا بایستم ...😌
با چایی رفتم کنارش نشستم☕️ ...
- راستش امروز هر کار کردم نتونستم رگ پیدا کنم ... آخر سر، گریه همه در اومد😪 ... دیگه هیچکی نذاشت ازش رگ بگیرم ... تا بهشون نگاه می کردم مثل صاعقه در می رفتن⚡️...
- اینکه ناراحتی نداره ... بیا روی رگ های من تمرین کن ...
- جدی؟
لای چشمش رو باز کرد ...
- رگ مفته😊 ... جایی هم که برای در رفتن ندارم ...
و دوباره خندید 😄... منم با خنده سرم رو بردم دم گوشش ...
- پیشنهاد خودت بود ها😏 ... وسط کار جا زدی، نزدی ...
و با خنده مرموزانه ای😈 رفتم توی اتاق و وسایلم رو آوردم ...
@Ostad_Shojaeارتباط موفق_35.mp3
زمان:
حجم:
11.58M
🎙 #ارتباط_موفق ۳۵
- ریز شدن در رفتارهای دیگران
- مُچگیری
-سختگیری
- اشتباهات دیگران را به رویِشان آوردن
- سرزنشگری و ....
💠 درست در مقابلِ صفت #تغافل (خود را به نفهمیدن زدن) قرار دارد.
🎈 اهل تغافل، نرماَند و جذب بالایی دارند، و آنانکه از این صفت خالیاَند؛ هرقدر هم اهل ارتباطات زیادی باشند؛ محال است قدرت جذب بالایی داشته باشد. ✗
🔸 #استاد_شجاعی 🎤
🔸 #حجهالاسلام_فرحزاد
🆔 @khanevadeh_313
3.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🔳 امام خامنهای: آزادی #سقط_جنین باطن بسیار خطرناکی دارد! | #ببینید
#من_زنده_هستم
#جاهلیت_مدرن
#حق_جنین
🆔️👇👇👇
@agha_tanha_nist
🚨 امر به معروف جالب رهبرانقلاب
💠 خانم بی نظیر بوتو که خدمت رهبر انقلاب آمده بود، ما نسبت به #حجاب ایشان ایراد گرفتیم و حتی چادری برایشان پیدا کردیم و ایشان چادر به سر خدمت آقا رسید. آقا از همان اول در مقام نصیحت برآمدند و فرمودند: دخترم، تو فرزند اسلام هستی، تو فرزند امیرالمؤمنینی، تو فرزند اهل بیتی، تو فرزند قرآنی، تو مسلمانی، تو شیعه هستی.
همین طور آقا ادامه دادند و کاری کردند که خانم بی نظیر بوتو شروع به گریه و زاری کرد و در حالی که گریه میکرد، میگفت: یک خواهش دارم و آن اینکه روز قیامت مرا #شفاعت کنید. آقا بلافاصله فرمودند: «شفاعت مخصوص محمد و آل محمد است. بهترین شفاعت در این دنیا این است که شما مشی و مرامتان را با اهل بیت علیهمالسلام هماهنگ کنید. از زیّ خودتان که مسلمانید، دست برندارید و از لباس دین خارج نشوید.
🌐 حجةالاسلام موسوی کاشانی، از اعضای بیت تهران
🆔 @sireh_agha
8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔چیکار کردم؟
میگن اجازه نیست که زائرت باشم...
#امام_حسین
#اربعین