eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
135 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
9.6هزار ویدیو
382 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۲۳》 : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ : اى کسانى که ایمان آورده اید! (نخست) با کافرانى که به شما نزدیکترند، پیکار کنید. (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نسازد.) آنها باید در شما شدّت و قدرت، احساس کنند. و بدانید خداوند با پرهیزگاران است. دشمنان نزدیک تر را هدف قرار دهید! در آیه فوق، به تناسب بحث هائى که تا کنون پیرامون جهاد در این سوره ذکر شده، به دو دستور دیگر در زمینه این موضوع مهم اسلامى، اشاره گردیده است: نخست روى سخن را به مؤمنان کرده، مى گوید: اى کسانى که ایمان آورده اید با کفارى که به شما نزدیک ترند پیکار کنید (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفّارِ). درست است که با تمام دشمنان باید مبارزه کرد، و تفاوتى در این باره وجود ندارد، ولى از نظر روش مبارزه، بدون شک باید نخست از دشمنان نزدیک تر شروع کرد; چرا که خطر دشمنان نزدیک تر بیشتر است، همان گونه که به هنگام دعوت به سوى اسلام، و هدایت مردم به آئین حق، باید از نزدیک تر شروع نمود. پیامبر(صلى الله علیه وآله)نیز دعوت خود را به فرمان خداوند از بستگانش شروع کرد، پس از آن مردم مکّه را تبلیغ فرمود، آنگاه به سراسر جزیرة العرب مبلّغ فرستاد، و سپس نامه براى سلاطین جهان نوشت، و بدون شک این روش به پیروزى نزدیک تر است. البته هر قانونى استثناءئى دارد، ممکن است مواقع فوق العاده اى دشمن دورتر به مراتب خطرناک تر باشد، که قبلاً باید به دفع او شتافت، اما همان گونه که گفتیم، این یک استثناء است نه یک قانون همیشگى. و اما این که: پرداختن به دشمن نزدیک تر لازم تر است، دلائلش واضح است، زیرا: 1⃣ اوّلاً ـ خطر دشمن نزدیک، از خطر دشمنان دور بیشتر مى باشد. 2⃣ ثانیاً ـ آگاهى و اطلاعات ما، نسبت به دشمنان نزدیک تر، افزون تر است، و این خود به پیروزى کمک مى کند. 3⃣ ثالثاً ـ پرداختن به دور، و رها کردن نزدیک، این خطر را دارد که دشمنان نزدیک ممکن است از پشت سر حمله کنند، و یا کانون اصلى اسلام را به هنگام خالى شدن مرکز، در هم بکوبند. 4⃣ رابعاً ـ وسائل و هزینه مبارزه با نزدیک، کمتر و ساده تر، و تسلّط بر جبهه در آن آسان تر است، به این جهات، و جهات دیگر، دفع این گونه دشمنان، لازم تر است. ذکر این نکته نیز لازم به نظر مى رسد: آن موقع که آیه فوق نازل شد، اسلام تقریباً همه جزیرة العرب را گرفته بود، و بنابراین نزدیک ترین دشمن در آن روز، شاید امپراطورى روم شرقى بود، که مسلمانان براى مبارزه با آنان به تبوک شتافتند. این را نیز نباید فراموش کرد که، آیه فوق گر چه از پیکار مسلحانه ، و از فاصله مکانى سخن مى گوید، ولى بعید نیست روح آیه در پیکارهاى منطقى و فاصله هاى معنوى نیز حاکم باشد، به این معنى که: مسلمانان به هنگام پرداختن به مبارزه منطقى و تبلیغاتى با دشمنان، اول باید به سراغ کسانى بروند که، خطرشان براى جامعه اسلامى بیشتر و نزدیک تر است. مثلاً در عصر ما، که خطر الحاد و مادّى گرى همه جوامع را تهدید مى کند، باید مبارزه با آن را مقدم بر مبارزه با مذاهب باطل قرار داد، نه این که آنها فراموش شوند، بلکه باید لبه تیز حمله، متوجه گروه خطرناک تر گردد. یا مثلاً مبارزه با استعمار فکرى، سیاسى و اقتصادى باید در درجه اول قرار گیرد. دومین دستورى که در زمینه جهاد، در آیه فوق مى خوانیم: دستور شدت عمل است، آیه مى فرماید: دشمنان باید در شما یک نوع شدت و خشونت احساس کنند (وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً). اشاره به این که: تنها شجاعت و شهامت درونى، و آمادگى روانى براى ایستادگى و مبارزه سرسختانه با دشمن کافى نیست، بلکه باید این آمادگى و سر سختى خود را به دشمن نشان دهید، و آنها بدانند در شما چنین روحیه اى هست، تا همان سبب عقب نشینى و شکست روحیه آنان گردد.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۲۴》 : وَ إِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَٰذِهِ إِيمَانًا ۚ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَ هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ : و هنگامى که سوره اى نازل مى شود، بعضى از آنان (به افراد دیگر) مى گویند: «این سوره، ایمان کدام یک از شما را افزون ساخت؟!» (به آنها بگو:) امّا کسانى که ایمان آورده اند، بر ایمانشان افزوده است. و آنها (به فضل و رحمت الهى) خوشحالند. تأثیر آیات قرآن بر دل هاى آماده و آلوده به تناسب بحث هائى که درباره منافقان و مؤمنان گذشت، در این دو آیه، اشاره به یکى از نشانه هاى بارز این دو گروه شده است. نخست مى گوید: هنگامى که سوره اى نازل مى شود، بعضى از منافقان به یکدیگر مى گویند: ایمان کدام یک از شما به خاطر نزول این سوره افزون شد ؟! (وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إیماناً). و با این سخن مى خواستند، عدم تأثیر سوره هاى قرآن، و بى اعتنائى خود را نسبت به آنها بیان کنند، و بگویند این آیات، محتواى مهم و چشم گیرى ندارد، و مسائلى است عادى و پیش پا افتاده!. اما قرآن با لحن قاطعى به آنها پاسخ مى دهد، و ضمن تقسیم مردم به دو گروه، مى فرماید: اما کسانى که ایمان آورده اند، نزول این آیات بر ایمانشان مى افزاید، و آثار شادى و خوشحالى در چهره هایشان آشکار است (فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إیماناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۲۵》 : وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَىٰ رِجْسِهِمْ وَ مَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ : و امّا کسانى که در دلهایشان بیمارى است، پلیدى بر پلیدیشان افزوده. و از دنیا رفتند در حالى که کافر بودند. و اما آنها که در دل هایشان بیمارى نفاق و جهل و عناد و حسد است، پلیدى تازه اى بر پلیدیشان مى افزاید ! (وَ أَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلى رِجْسِهِمْ). و سرانجام در حال کفر و بى ایمانى، از دنیا خواهند رفت (وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۲۶》 : أَ وَ لَا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَّرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ وَ لَا هُمْ يَذَّكَّرُونَ آیا آنها نمى بینند که در هر سال، یک یا دو بار آزمایش (مهمى) مى شوند؟! باز نه توبه مى کنند، و نه متذکّر مى شوند. آزمایش سالانه این آیات نیز، سخن را درباره منافقان ادامه مى دهد، و آنها را مورد سرزنش و اندرز قرار داده مى گوید: آیا آنها نمى بینند که در هر سال، یک یا دو بار، مورد آزمایش قرار مى گیرند ! (أَ وَ لا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فی کُلِّ عام مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ). و عجب این که: با این همه آزمایش هاى پى در پى، از راه خلاف باز نمى ایستند، توبه نمى کنند و متذکر نمى شوند (ثُمَّ لایَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ). در این که منظور از این آزمایش سالانه، که یک یا دو بار تکرار مى شود چیست؟ در میان مفسران گفتگو است: بعضى، آن را بیمارى ها بعضى، گرسنگى و شدائد دیگر، بعضى، مشاهده آثار عظمت اسلام، و حقانیت پیامبر(صلى الله علیه وآله)را در میدان هاى جهاد، که منافقان به حکم اجبار محیط در آن شرکت داشتند، و بعضى، پرده بر داشتن از اسرار آنها، مى دانند. اما با توجه به این که در آخر آیه مى خوانیم: آنها متذکر نمى شوند، روشن مى شود: آزمایش از نوع آزمایش هائى بوده، که باید باعث بیدارى این گروه گردد. و نیز از تعبیر آیه چنین بر مى آید که: این آزمایش غیر از آزمایش عمومى است، که همه مردم در زندگى خود با آن روبرو مى شوند. با توجه به این موضوع، به نظر مى رسد: تفسیر چهارم، یعنى پرده بردارى از اعمال سوء آنها، و ظاهر شدن باطنشان، به مفهوم آیه نزدیک تر است. این احتمال نیز وجود دارد که: افتنان و امتحان در آیه مورد بحث، مفهوم جامعى داشته باشد، که شامل همه این موضوعات بشود. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۲۷》 : وَ إِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ نَّظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ هَلْ يَرَاكُم مِّنْ أَحَدٍ ثُمَّ انصَرَفُوا ۚ صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُم بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُونَ : و هنگامى که سوره اى نازل مى شود، بعضى از آنها [= منافقان ] به یکدیگر نگاه مى کنند (و مى گویند:) آیا کسى شما را مى بیند؟ سپس منصرف مى شوند (و از حضور پیامبر بیرون مى روند). خداوند دلهایشان را (از حق) منصرف ساخته. چرا که آنها، گروهى هستند که نمى فهمند (و بى دانشند). در ادامه آیه قبل در این آیه، اشاره به قیافه انکارآمیزى که آنها در برابر آیات الهى به خود مى گرفتند کرده مى گوید: هنگامى که سوره اى از قرآن نازل مى شود، آنها با نظر تحقیر و انکار نسبت به آن سوره، به یکدیگر نگاه مى کنند، و با حرکات چشم، مراتب نگرانى خود را ظاهر مى سازند(وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْض). ناراحتى و نگرانى آنها از این نظر است که: مبادا نزول آن سوره، رسوائى جدیدى برایشان فراهم سازد. و یا به خاطر آن است که، بر اثر کوردلى چیزى از آن نمى فهمند، و انسان دشمنِ چیزى است که نمى داند. به هر حال، تصمیم بر این مى‌گیرند که از مجلس بیرون بروند، تا این نغمه هاى آسمانى را نشنوند، اما از این بیم دارند که، به هنگام خروج، کسى آنها را ببیند، لذا آهسته از یکدیگر سؤال مى کنند: آیا کسى متوجه ما نیست... آیا کسى شما را مى بیند ؟! (هَلْ یَراکُمْ مِنْ أَحَد). و همین که اطمینان پیدا مى کنند جمعیت به سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) مشغولند و متوجه آنها نیستند، از مجلس بیرون مى روند (ثُمَّ انْصَرَفُوا). جمله: هَلْ یَراکُمْ مِنْ أَحَد: کسى شما را مى بیند؟ را، یا با زبان مى گفتند، و یا با اشاره چشم ها، در صورت دوم، جمله نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْض با این جمله، یک مفهوم را بیان مى کند، و در حقیقت هَلْ یَراکُمْ مِنْ أَحَد ، تفسیرى است براى نگاهشان به یکدیگر. در پایان آیه، به ذکر علت این موضوع پرداخته، مى گوید: آنها به این جهت از شنیدن کلمات خدا ناراحت مى شوند که: خداوند قلوبشان را (به خاطر لجاجت و عناد و به خاطر گناهانشان) از حق منصرف ساخته، (و یک حالت دشمنى و عداوت نسبت به حق پیدا کرده اند); چرا که آنها افرادى بى فکر و نفهم هستند(صَرَفَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَفْقَهُونَ). در مورد جمله صَرَفَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ ، مفسران دو احتمال داده اند: 1⃣نخست این که: جمله خبریه باشد، آن چنان که در بالا تفسیر کردیم. 2⃣دیگر این که: جمله انشائیه و به معنى نفرین باشد، یعنى خداوند دل هاى آنها را از حق منصرف کند، ولى احتمال اول نزدیک تر به نظر مى رسد. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۲۸》 : لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ : به یقین، پیامبرى از میان شما به سویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است. و اصرار بر هدایت شما دارد. و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است. آخرین آیات قرآن مجید آیات پایانی سوره مبارکه توبه که به گفته بعضى از مفسران، آخرین آیاتى است که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله)نازل شده است، و با آن سوره برائت نیز پایان مى پذیرد، در واقع اشاره اى است به تمام مسائلى که در این سوره گذشت، زیرا: از یکسو، به تمام مردم، اعم از مؤمنان، کافران و منافقان گوشزد مى‌کند که سخت گیرى هاى پیامبر و قرآن، و خشونت هاى ظاهرى که نمونه هائى از آن در این سوره بیان شد، همه به خاطر عشق و علاقه پیامبر(صلى الله علیه وآله)به هدایت و تربیت و تکامل آنها است. و از سوى دیگر، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز خبر مى دهد که از سرکشى‌ها و عصیان‌هاى مردم، که نمونه‌هاى زیادى از آن نیز در این سوره گذشت، نگران و ناراحت نباشد، و بداند که در هر حال خداوند، پشتیبان و یار و یاور او است. بنابراین در این آیه، روى سخن را به مردم کرده، مى گوید: پیامبرى از خودتان به سوى شما آمد ! (لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ). این که به جاى مِنْکُم در این آیه مِنْ أَنْفُسِکُم آمده است، اشاره به شدت ارتباط پیامبر(صلى الله علیه وآله)با مردم است، گوئى پاره اى از جان مردم، و از روح جامعه در شکل پیامبر(صلى الله علیه وآله) ظاهر شده است. به همین دلیل، تمام دردهاى آنها را مى داند، از مشکلات آنان آگاه است، و در ناراحتى ها و غم‌ها و اندوه‌ها با آنان شریک مى باشد، و با این حال تصور نمى‌شود سخنى جز به نفع آنها بگوید، و گامى جز در راه آنها بردارد، و این در واقع نخستین وصفى است که در آیه فوق، براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) ذکر شده است. و عجب این که گروهى از مفسران که تحت تأثیر تعصبات نژادى و عربى بوده اند گفته‌اند: مخاطب در این آیه نژاد عرب است! یعنى پیامبرى از این نژاد، به سوى شما آمد!. به عقیده ما: این بدترین تفسیرى است که براى آیه فوق ذکر کرده اند; زیرا مى دانیم: چیزى که در قرآن از آن سخنى نیست، مسأله نژاد است، همه جا خطابات قرآن با یا أَیُّهَا النّاس و یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا و امثال آنها شروع مى شود، و در هیچ موردى یا أَیُّهَا الْعَرَبُ و یا قُرَیْشُ و مانند آن وجود ندارد. به علاوه، ذیل آیه که مى گوید: بِالْمُؤْمِنینَ رَئُوفٌ رَحیمٌ ، به روشنى این تفسیر را نفى مى کند; زیرا سخن از همه مؤمنان است، از هر قوم و ملت و نژادى که باشند.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: توبه شماره آیه:《۱۲۹》 : فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ : اگر آنها (از حق) روى بگردانند، (نگران مباش!) بگو: «خداوند مرا کفایت مى کند. هیچ معبودى جز او نیست. بر او توکّل کردم. و او پروردگار عرش عظیم است.» در این آیه، که آخرین آیه سوره است، پیامبر(صلى الله علیه وآله)را دلدارى مى‌دهد که از سرکشى ها و عصیان هاى مردم، دلسرد و نگران نشود، مى فرماید: اگر آنها روى از حق بگردانند نگران نباش، و بگو: خداوند براى من کافى است ; چرا که او بر هر چیزى توانا است (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ). همان خداوندى که هیچ معبودى جز او نیست و بنابراین تنها پناهگاه او است (لا إِلهَ إِلاّ هُوَ). آرى، بگو من تنها بر چنین معبودى تکیه کرده‌ام، و به او دل بسته‌ام و کارهایم را به او واگذارده‌ام (عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ). و او پروردگار عرش بزرگ است (وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ). جائى که عرش و عالم بالا و جهان ماوراء طبیعت، با آن همه عظمتى که دارد، در قبضه قدرت او، و تحت حمایت و کفالت او است، چگونه مرا تنها مى گذارد، و در برابر دشمن یارى نمى کند؟ مگر قدرتى در برابر قدرتش تاب مقاومت دارد؟ و یا رحمت و عطوفتى بالاتر از رحمت و عطوفت او تصور مى‌شود؟ ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم 🔹نام سوره: یونس 🔹شماره آیه:《۱》 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الر ۚ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ *بنام خداوند بخشنده مهربان* الر، این آیاتِ کتابِ حکیم است (کتابى حکمت آمیز و استوار). رسالت پیامبر در این سوره، بار دیگر با حروف مقطعه قرآن روبرو مى شویم، که به صورت الف و لام و راء ذکر شده است (الر). به دنبال آن، نخست اشاره به عظمت آیات قرآن کرده، مى فرماید: آنها آیات کتاب حکیم است (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکیمِ). تعبیر به آنها (اسم اشاره بعید)، به جاى هذِهِ (اینها) (اسم اشاره به نزدیک)، که نظیر آن در آغاز سوره بقره نیز آمده است، از تعبیرات لطیف قرآن محسوب مى شود، و کنایه از عظمت و والا بودن مفاهیم قرآن است. زیرا مطالب پیش پا افتاده و ساده را، غالباً با اسم اشاره نزدیک مى آورند، اما مطالب مهمى که در سطح بالا، و گوئى بر فراز آسمان ها در یک افق عالى قرار گرفته، با اسم اشاره دور بیان مى کنند. و اتفاقاً در تعبیرات روزمره، ما نیز از این تعبیر استفاده مى کنیم، و براى عظمت اشخاص، هر چند در حضورشان بوده باشیم، آن جناب یا آن حضرت مى گوئیم، نه این جناب و این حضرت ، ولى به هنگام تواضع، کلمه اینجانب را به کار مى بریم. توصیف کتاب آسمانى یعنى: قرآن به حکیم ، اشاره به این است که: آیات قرآن داراى آن چنان استحکام، نظم و حسابى است که، هر گونه باطل و خرافه و هزل را از خود دور مى سازد، جز حق نمى گوید، و جز به راه حق دعوت نمى کند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۲》 أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ ۗ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَٰذَا لَسَاحِرٌ مُّبِينٌ آیا براى مردم، موجب شگفتى بود که به مردى از آنها وحى فرستادیم (و گفتیم:) «مردم را (از عواقب کفر و گناه) بیم ده، و به کسانى که ایمان آورده اند بشارت ده که براى آنها، سابقه نیک [= نیکنامى و پاداش] نزد پروردگارشان است»؟! (امّا) کافران گفتند: «این مرد، ساحر آشکارى است!» آیه دوم، به تناسب اشاره اى که در آیه قبل به قرآن مجید و وحى آسمانى شده، یکى از ایرادات مشرکان نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله)را بیان مى کند، همان اشکالى که به طور مکرر در قرآن مجید آمده، و تکرارش نشان مى دهد، از ایرادات مکرّر مشرکان بوده است و آن این که: چرا وحى آسمانى از ناحیه خدا، بر انسانى نازل شده؟ چرا فرشته اى مأموریت این رسالت بزرگ را به عهده نگرفته است؟! قرآن در پاسخ این گونه سؤالات مى فرماید: آیا براى مردم موجب شگفتى بود که ما به مردى از بین آنان وحى فرستادیم (أَ کانَ لِلنّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَیْنا إِلى رَجُل مِنْهُمْ). در واقع جواب ایراد آنها، با کلمه مِنْهُمْ (از جنس آنان)، داده شده است یعنى: اگر رهبر و راهنما، هم جنس پیروانش باشد، دردهاى آنها را بداند و از نیازهایشان آگاه گردد، جاى تعجب نیست، تعجب در این است که، از غیر جنس آنها باشد، که بر اثر نا آگاهى از وضعشان، نتواند آنها را رهبرى کند. سپس، به محتواى این وحى آسمانى اشاره کرده، آن را در دو چیز خلاصه مى کند: نخست این که: به او وحى فرستادیم که: مردم را انذار کن و از عواقب کفر و گناه بترسان (أَنْ أَنْذِرِ النّاسَ). دیگر این که: به افراد با ایمان بشارت ده، که براى آنان در پیشگاه پروردگارشان قدم صدق است ! (وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْق عِنْدَ رَبِّهِمْ). در این که منظور از قدم صدق چیست؟ در میان مفسران بحث است، اما روى هم رفته، یکى از سه تفسیر (یا هر سه با هم)، براى آن قابل قبول است. 1⃣ نخست این که: اشاره به آن است که ایمان سابقه فطرى دارد، و در حقیقت مؤمنان با ابراز ایمان، مقتضاى فطرت خود را تصدیق و تأکید کرده اند; زیرا یکى از معانى قدم ، سابقه است، چنان که مى گویند: لِفُلان قَدَمٌ فِى الإِسْلامِ ـ أَوْ قَدَمٌ فِى الْحَرْبِ: فلان کس در اسلام، یا در جنگ و مبارزه، سابقه دارد. 2⃣ دوم این که: اشاره به مسأله معاد و نعمت هاى آخرت باشد; زیرا یکى از معانى قدم ، مقام و منزلت است (به تناسب این که انسان با پاى خود به منزلگاهش وارد مى شود) یعنى: براى افراد با ایمان، مقام و منزلت ثابت و مسلّمى در پیشگاه خدا است، که هیچ چیز نمى تواند آن را تغییر دهد و دگرگون سازد. 3⃣ سوم این که: قدم به معنى پیشوا و رهبر است، یعنى براى مؤمنان پیشوا و رهبرى صادق فرستاده شده است. روایات متعددى که در تفاسیر شیعه و اهل تسنن در ذیل این آیه وارد شده، و قدم صدق را به شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله)، یا ولایت على(علیه السلام) تفسیر کرده است، مؤید همین معنى است. همان گونه که گفتیم، ممکن است: هدف از تعبیر فوق بشارت به همه این امور بوده باشد. در پایان آیه، باز به یکى از اتهاماتى که مشرکان کراراً بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد مى کردند، اشاره کرده، مى فرماید: کافران گفتند: این مرد، ساحر آشکارى است (قالَ الْکافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبینٌ). کلمه إِنَّ و لام تأکید ، و صفت مُبِین ، همه نشانه تأکیدى است که آنها روى این تهمت داشتند، و تعبیر به هذا (اسم اشاره به نزدیک)، براى این بوده که، مقام پیامبر(صلى الله علیه وآله) را تحقیر کنند.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۳》 إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ۖ مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ پروردگار شما،خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران]آفرید. سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت، و به تدبیر کار (جهان) پرداخت. هیچ شفاعت کننده اى، بى اذن او نیست. این است خداوند، پروردگار شما! پس او را پرستش کنید. آیا متذکّر نمى شوید؟ خداشناسى و معاد قرآن پس از اشاره به مسأله وحى و نبوت در نخستین آیات این سوره، به سراغ دو اصل اساسى تعلیمات همه انبیاء، یعنى: مبدأ و معاد مى رود، و در دو آیه فوق، این دو اصل مهم را ضمن عباراتى کوتاه و گویا بیان مى کند. نخست مى فرماید: پروردگار شما همان خداوندى است که، آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید (إِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیّام). سابقاً هم اشاره کرده ایم، کلمه یَوْم در لغت عرب، و روز در فارسى، و معادل آن در سایر لغات، در بسیارى مواقع به معنى دوران استعمال مى شود چنان که مى گوئیم: روزى در کشور ما استبداد حکومت مى کرد، ولى اکنون در پرتو انقلاب، روز آزادى است، یعنى دورانى استبداد بود، و پس از پایان استبداد، دوران رهائى مردم رسیده است. بنابراین، مفهوم جمله فوق این مى شود: پروردگار شما آسمان و زمین را در شش دوران آفریده است، و چون درباره این دوران هاى ششگانه سابقاً سخن گفته ایم، از تکرار آن خوددارى مى کنیم. آنگاه اضافه مى کند: خداوند پس از آفرینش جهان، زمام امور آنها را در دست گرفت (ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ). همه کارهاى جهان به فرمان او است، و همه چیز در قبضه تدبیرش (یُدَبِّرُ الأَمْرَ). کلمه عرش ، گاهى به معنى سقف ، گاهى به معنى چیزى که داراى سقف است، و زمانى به معنى تختِ بلند پایه، مى آید، این معنى اصلى آن است. اما معنى کنائى آن: همان قدرت است، چنان که مى گوئیم: فلان شخص بر تخت نشست، یا پایه هاى تختش فرو ریخت، و یا او را از تخت به زیر آوردند، همه اینها کنایه از قدرت یافتن، و یا از دست دادن قدرت است، در حالى که ممکن است اصلاً تختى در کار نبوده باشد، به همین دلیل، اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ به معنى این است: خداوند زمام امور جهان را بر دست گرفت . یُدَبِّرُ از ماده تدبیر ، در اصل از دبر (بر وزن ابر)، به معنى پشت سر و عاقبت چیزى است. بنابراین، تدبیر به معنى بررسى کردن عواقب کارها، و سنجیدن مصالح، و بر طبق آن عمل نمودن است. پس از آن که روشن شد خالق و آفریدگار اللّه است، زمام اداره جهان هستى به دست او است، و تدبیر همه امور به فرمان او مى باشد، معلوم مى گردد بت ها، این موجودات بى جان، عاجز و ناتوان، هیچ گونه نقشى در سرنوشت انسان ها نمى توانند داشته باشند، لذا در جمله بعد مى فرماید: هیچ شفاعت کننده اى جز به اذن و فرمان او وجود ندارد (ما مِنْ شَفیع إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ)آرى این چنین است اللّه پروردگار شما، او را باید پرستش کنید نه غیر او را (ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ). آیا با این دلیل روشن متذکر نمى شوید ؟ (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۴》 إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا ۖ وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا ۚ إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ ۚ وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ بازگشت همه شما تنها به سوى اوست. خداوند وعده حقّى فرموده. او آفرینش را آغاز مى کند، سپس آن را باز مى گرداند، تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند، بعدالت جزا دهد. و براى کسانى که کافر شدند، نوشابه اى از آب سوزان و عذابى دردناک است، به سزاى آن که کفر می ورزیدند! در آیه بعد، همان گونه که اشاره کردیم، سخن از معاد مى گوید، و در جمله هاى کوتاهى هم اصل این مسأله، هم دلیل، و هم هدف آن را بیان مى دارد. نخست مى فرماید: بازگشت همه شما به سوى خدا است (إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً). پس از آن، روى این مسأله مهم تکیه و تأکید کرده، اضافه مى کند: این وعده قطعى خداوند است (وَعْدَ اللّهِ حَقّاً). آنگاه با این عبارت، اشاره به دلیل آن کرده، مى گوید: خداوند آفرینش را آغاز کرد و سپس تجدید مى کند (إِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ). یعنى: آنها که در معاد تردید دارند، باید آغاز خلقت را بنگرند، کسى که جهان را در آغاز ایجاد کرد، توانائى اعاده آن را دارد. این استدلال به صورت دیگرى در سوره اعراف آیه ۲۹، ضمن یک جمله کوتاه بیان شده است، مى فرماید: کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُون: همان گونه که شما را در آغاز ایجاد کرد باز مى گرداند ، که شرح آن در تفسیر سوره اعراف گذشت. آیات مربوط به معاد در قرآن نشان مى دهد: علت عمده تردید مشرکان و مخالفان، این بوده که در امکان چنین چیزى تردید داشته اند و با تعجب سؤال مى کردند: آیا این استخوان هاى پوسیده و خاک شده، بار دیگر لباس حیات و زندگى در بر مى کند، و به شکل نخست باز مى گردد؟ لذا قرآن نیز، روى همین مسأله امکان انگشت گذارده، مى گوید: فراموش نکنید! آن کسى که جهان را از نو سامان مى بخشد، و مردگان را زنده مى کند، همان آفریدگارى است که در آغاز چنین کرده است. سپس، از هدف معاد سخن به میان مى آید که: حیات و زندگى دیگر براى آن است که خداوند، افرادى را که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، با عدالت پاداش دهد، بى آن که کوچک ترین اعمال آنها از نظر لطف و مرحمت او مخفى و بى اجر بماند (لِیَجْزِیَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ بِالْقِسْطِ). اما باید بدانند براى آنها که راه کفر و انکار پوئیدند، (مجازاتى دردناک و)، نوشیدنى از مایعى گرم و سوزان، و عذاب الیم است به خاطر آن که کفر مىورزیدند (وَ الَّذینَ کَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیم وَ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ). چرا که عمل صالحى نداشته اند، به دلیل این که عمل خوب از اعتقاد خوب سرچشمه مى گیرد. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۵》 هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَ قَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ ۚ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَٰلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ ۚ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ او کسى است که خورشید را روشنایى بخش، و ماه را نورافشان قرار داد. و براى آن منزلگاههایى مقدّر کرد، تا عدد سالها و حساب (زمان) را بدانید. خداوند این را جز بحق نیافریده. او آیات (خود را) براى گروهى که آماده درک حقایقند، شرح مى دهد. گوشه اى از آیات عظمت خدا در آیات گذشته، اشاره کوتاهى به مسأله مبدأ و معاد شده بود، ولى از این آیه به بعد، این دو مسأله اصولى، که مهم ترین پایه دعوت انبیاء بوده است، به طور مشروح مورد بحث قرار مى گیرد، و به تعبیر دیگر آیات آینده نسبت به گذشته، از قبیل تفصیل و اجمال است. در این آیه، اشاره به قسمت‌هائى از آیات عظمت خدا در جهان آفرینش کرده مى‌فرماید: او کسى است که خورشید را ضیاء و روشنى، و قمر را نور قرار داد (هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً). خورشید با نور عالم گیرش، نه تنها بستر موجودات را گرم و روشن مى‌سازد، که در تربیت گیاهان و پرورش حیوانات سهم عمده و اساسى دارد، و اصولاً هر حرکت و جنبشى در کره زمین وجود دارد، حتى حرکت بادها، امواج دریاها و جریان رودها و آبشارها ـ اگر درست دقت کنیم ـ از برکت نور آفتاب است، و اگر روزى این اشعه حیات بخش از کره خاکى ما قطع شود، در فاصله کوتاهى تاریکى، سکوت و مرگ، همه جا را فرا خواهد گرفت. ماه با نور زیبایش، چراغ شب‌هاى تار ما است، نه تنها شبروان را در بیابان‌ها رهبرى مى‌کند، بلکه روشنائى ملایمش، براى همه ساکنان زمین مایه آرامش و نشاط است. پس از آن، به یکى دیگر از آثار مفید وجود ماه اشاره کرده مى‌فرماید: خداوند براى آن منزلگاه‌هائى مقدّر کرد، تا شماره سال ها و حساب زندگى و کار خویش را بدانید(وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِسابَ). اگر مىبینید ماه از نخستین شب که هلال باریکى بیش نیست، رو به افزایش مى‌رود تا حدود نیمه ماه که کامل شود، و از آن پس تدریجاً نقصان مى‌یابد تا یکى دو روز مانده به ماه بعد، در تاریکى محاق فرو مى‌رود، و بار دیگر به شکل هلال ظاهر مى‌گردد، و همان منزلگاه‌هاى پیشین را طى مى‌کند، این دگرگونى عبث و بیهوده نیست، بلکه یک تقویم بسیار دقیق و زنده طبیعى است، که عالم و جاهل مى توانند آن را بخوانند، و حساب تاریخ کارها و امور زندگى خود را نگه دارند، و این اضافه بر نورى است که ماه به ما مى بخشد. سپس اضافه مى‌کند: این آفرینش و این گردش مهر و ماه، سرسرى و از بهر بازیگرى نیست خداوند آن را جز به حق نیافریده(ما خَلَقَ اللّهُ ذلِکَ إِلاّ بِالْحَقِّ). و در پایان آیه تأکید مى‌کند که: خدا آیات و نشانه‌هاى خود را براى آنها که مى‌فهمند و درک مى‌کنند شرح مى‌دهد(یُفَصِّلُ الآْیاتِ لِقَوْم یَعْلَمُونَ). اما بى‌خبران بى‌بصر، چه بسیار از کنار همه این آیات و نشانه‌هاى پروردگار مى‌گذرند، و کمترین چیزى از آن درک نمى‌کنند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۶》 إِنَّ فِي اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَّقُونَ به یقین در آمد و شد شب و روز، و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده، آیات (و نشانه هایى) است براى گروهى که پرهیزگارند (و حقایق را مى پذیرند). در این آیه، به قسمتى دیگر از نشانه ها و دلائل وجود پروردگار در آسمان و زمین پرداخته مى فرماید: در آمد و شدِ شب و روز، و آنچه خداوند در آسمان و زمین آفریده است، نشانه هائى است براى گروهى که مى خواهند پرهیزکار باشند(إِنَّ فی اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ فِی السَّماواتِ وَ الأَرْضِ لآَیات لِقَوْم یَتَّقُونَ). نه تنها خود آسمان ها و زمین از آیات خدا است، بلکه تمام ذرات موجوداتى که در آنها وجود دارد، هر یک آیتى و نشانه اى محسوب مى شود، اما تنها کسانى آنها را درک مى کنند که، در پرتو تقوا و پرهیز از گناه، صفاى روح و روشن بینى یافته، و مى توانند چهره حقیقت و جمال یار را ببینند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۷》 إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ کسانى که امید و ایمان به لقاى ما (و روز رستاخیز) ندارند، و (تنها) به زندگى دنیا راضى شدند و بر آن تکیه کردند، و کسانى که ازآیات ما غافلند. بهشتیان و دوزخیان در آغاز این سوره همان گونه که اشاره شد، قرآن نخست یک بحث اجمالى پیرامون مسأله مبدأ و معاد نموده، سپس به شرح آن پرداخته است، در آیات قبل، شرحى پیرامون مسأله مبدأ بود، و در این آیه و آیات بعد شرحى پیرامون معاد، و سرنوشت مردم در جهان دیگر، دیده مى شود. نخست مى فرماید: کسانى که امید به لقاى ما را ندارند، و به رستاخیز معتقد نیستند، و به همین دلیل تنها به زندگى دنیا خشنودند و به آن اطمینان مى کنند... (إِنَّ الَّذینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها). و همچنین آنها که از آیات ما غافلند و در آنها اندیشه نمى کنند... ، تا قلبى بیدار، و دلى مملوّ از احساس مسئولیت پیدا کنند... (وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۸》 أُولَٰئِكَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ آنها جایگاهشان آتش است، به سزاى آنچه که انجام مى دادند. این هر دو گروه جایگاهشان آتش است; به خاطر اعمالى که انجام مى دهند (أُولئِکَ مَأْواهُمُ النّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ). در حقیقت نتیجه مستقیم عدم ایمان به معاد، دلبستگى به این زندگى محدود، مقام هاى مادّى، و اطمینان و اتکاء به آن است، و نتیجه این دلبستگى، آلودگى از نظر عمل و فعالیت هاى مختلف زندگى است، و پایان آن چیزى جز آتش نخواهد بود. همچنین غفلت از آیات الهى، سرچشمه بیگانگى از خدا، و بیگانگى از خدا، سرچشمه عدم احساس مسئولیت، و آلودگى به ظلم، فساد و گناه است، و سرانجام آن چیزى جز آتش نمى تواند باشد. بنابراین، هر دو گروه فوق، یعنى: آنها که ایمان به مبدأ یا ایمان به معاد ندارند، مسلماً از نظر عمل آلوده خواهند بود، و آینده هر دو گروه تاریک است. این دو آیه بار دیگر این حقیقت را تأکید مى کند: براى اصلاح یک جامعه و نجات آن از آتش ظلم و فساد، تقویت پایه هاى ایمان به خدا و معاد ، دو شرط ضرورى و اساسى است; چرا که بدون ایمان به خدا، احساس مسئولیت از وجود انسان برچیده مى شود، و بدون توجه به معاد، ترس از مجازات از میان خواهد رفت، و به این ترتیب، این دو پایه اعتقادى، پایه تمام اصلاحات اجتماعى است. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۹》 إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُم بِإِيمَانِهِمْ ۖ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ (ولى) کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ایمانشان هدایت مى کند. از زیر (قصرهاى) آنها در باغهاى پر نعمت بهشتى، نهرها جارى است. پس از آن، به حال گروه دیگرى اشاره مى کند که، نقطه مقابل این دو گروه مى باشند مى فرماید: کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، خداوند به کمک ایمانشان آنها را هدایت مى کند (إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ یَهْدیهِمْ رَبُّهُمْ بِإیمانِهِمْ). این نور هدایت الهى که از نور ایمانشان سرچشمه مى گیرد، تمام افق زندگانى آنها را روشن مى سازد. در پرتو این نور، آن چنان روشن بینى پیدا مى کنند که، جار و جنجال هاى مکتب هاى مادّى، و وسوسه هاى شیطانى، و زرق و برق هاى گناه، و زر و زور، فکر آنها را نمى دزدد، و از راه به بیراهه گام نمى نهند. این حال دنیاى آنها است اما در جهان دیگر خداوند در باغ هاى پر نعمت بهشت، قصرهائى به آنها مى بخشد که از زیر آنها، نهرهاى آب جریان دارد (تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الأَنْهارُ فی جَنّاتِ النَّعیمِ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۱۰》 دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ ۚ وَ آخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ گفتار (و دعاى) آنها در آنجا این است که: «خداوندا، منزّهى تو!» و تحیّت آنها در آن جا: سلام.، و آخرین سخنشان این است که: «حمد و سپاس، مخصوصِ خداوندى است که پروردگار جهانیان است. آنها در محیطى مملوّ از صلح و صفا، و عشق به پروردگار، و انواع نعمت ها به سر مى برند. و هر زمان که جذبه ذات و صفات خدا وجودشان را روشن مى سازد، مى گویند: پروردگارا! از هر گونه عیب و نقص پاک و منزّهى (دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَکَ اللّهُمَّ). و هر زمان به یکدیگر مى رسند، سخن از صلح و صفا مى گویند و تحیتشان آنجا سلام است (وَ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ). و سرانجام، هر گاه از نعمت هاى گوناگون خداوند در آنجا بهره مى گیرند، به شکر پرداخته، مى گویند: حمد و سپاس مخصوص خداوندى است که پروردگار عالمیان است (وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ). ✍دعا خواه و دعاگو : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۱۱》 وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُم بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ ۖ فَنَذَرُ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ اگر همان گونه که مردم در به دست آوردنِ «خوبى»ها عجله دارند، خداوند (نیز) در مجازاتشان شتاب مى کرد، (بزودى) عمرشان به پایان مى رسید (و همگى نابود مى شدند). ولى کسانى را که امید و ایمان به لقاى ما ندارند، در سرکشى و طغیانشان رها مى کنیم تا سرگردان شوند. انسان هاى خود رو! در این آیات نیز، همچنان سخن پیرامون مسأله پاداش و کیفر بدکاران است. آیه نخست مى گوید: اگر خداوند مجازات مردم بد کار را سریعاً در این جهان مى داد، همان گونه که آنها در به دست آوردن نعمت و خیر و نیکى عجله دارند، عمر همگى به پایان مى رسید و اثرى از آنها باقى نمى ماند (وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللّهُ لِلنّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ). ولى از آنجا که لطف خداوند همه بندگان ـ حتى بدکاران و کافران و مشرکان را نیز ـ شامل مى شود، در مجازاتشان عجله به خرج نمى دهد، شاید بیدار شوند، توبه کنند، و از بیراهه به راه بازگردند. به علاوه، اگر مجازات با این سرعت انجام مى گرفت، حالت اختیار که پایه تکلیف است تقریباً از میان مى رفت، و اطاعت مطیعان جنبه اضطرارى به خود مى گرفت; چرا که در صورت تخلّف فوراً مجازات دردناکى را در برابر خود مى دیدند. این احتمال نیز در تفسیر جمله فوق داده شده است که: گروهى از کفار لجوج ـ همان گونه که آیات قرآن کرارا بازگو کرده ـ به پیامبران مى گفتند: اگر شما راست مى گوئید! هر چه زودتر از خدا بخواهید ما را نابود یا مجازات کند، و اگر خدا مى خواست این تقاضاى آنها را بپذیرد، احدى از آنها باقى نمى ماند. ولى تفسیر اول نزدیک تر به نظر مى رسد. و در پایان آیه مى فرماید: براى مجازاتشان همین بس، افرادى که ایمان به رستاخیز و لقاى ما ندارند را به حال خود رها مى کنیم تا در طغیانشان حیران و سرگردان شوند ، نه حق را از باطل بشناسند، و نه راه را از چاه، (فَنَذَرُ الَّذینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنا فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۱۲》 وَ إِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَىٰ ضُرٍّ مَّسَّهُ ۚ كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ هنگامى که به انسان زیان (و ناراحتى) رسد، ما را (در هر حال:) در حالى که به پهلو خوابیده، یانشسته، یا ایستاده است، (براى حل مشکل خود) مى خواند. امّا هنگامى که زیان را از او برطرف ساختیم، چنان مى رود که گویى هرگز ما را براى برطرف کردن زیانى که به او رسیده بود، نخوانده است. این گونه براى اسرافکاران، اعمالشان زینت داده شده است (که زشتى این عمل را درک نمى کنند). در ادامه آیه قبل، در این آیه، اشاره به وجود نور توحید در فطرت، و عمق روح آدمى کرده مى‌فرماید: هنگامى که به انسان زیانى مى‌رسد، و دستش از همه جا کوتاه مى‌شود، دست به سوى ما دراز مى کند، و ما را در همه حال، در حالى که به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده است مى‌خواند (وَ إِذا مَسَّ الإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً). آرى، خاصیت مشکلات و حوادث دردناک، کنار رفتن حجاب‌ها از روى فطرت پاک آدمى است، در کوره حوادث، تمام قشرهاى سیاهى که روى این فطرت را پوشانده است مى‌سوزد، و از میان مى‌رود، و براى مدتى ـ هر چند کوتاه ـ درخشش این نور توحیدى آشکار مى‌گردد. سپس مى‌فرماید: اما این افراد، چنان کم ظرفیت و بى خردند که به مجرد این که بلا و ناراحتى آنها را بر طرف مى سازیم، آن چنان در غفلت فرو مى‌روند که، گویا هرگز از ما تقاضائى نداشتند و ما نیز به آنها کمکى نکردیم (فَلَمّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلى ضُرّ مَسَّهُ). آرى، این چنین، اعمال مسرفان در نظرشان جلوه داده شده است(کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ). اجمال سخن در این که چه کسى اعمال این گونه افراد را در نظرشان جلوه و زینت مى‌دهد، این است: زینت دهنده خداوند است، اما از این طریق که این خاصیت را، در اعمال زشت و آلوده آفریده، که هر قدر انسان به آنها بیشتر آلوده شود، بیشتر خو مى‌گیرد و نه تنها قبح و زشتى آنها تدریجاً از میان مى‌رود، بلکه کم‌کم به صورت عملى شایسته در نظرشان مجسم مى‌گردد! و اما چرا در آیه فوق، این گونه افراد به عنوان مسرف (اسرافکار)، معرفى شده اند؟ به خاطر این که اسرافى از این بالاتر نیست که انسان، مهم ترین سرمایه وجود خود، یعنى عمر، سلامت، جوانى و نیروها را بیهوده در راه فساد و گناه و عصیان، و یا در مسیر به دست آوردن متاع بى‌ارزش و ناپایدار این دنیا به هدر دهد، و در برابر این سرمایه چیزى عائد او نشود. آیا این کار، اسراف نیست؟! و چنین کسانى مسرف محسوب نمى شوند؟! ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۱۳》 وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا ۙ وَ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ وَ مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا ۚ كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ ما اقوام پیش از شما را، هنگامى که ظلم کردند، هلاک نمودیم. در حالى که پیامبرانشان دلایل روشن براى آنها آوردند، ولى آنها هرگز ایمان نیاوردند. این گونه گروه مجرمان را کیفر مى دهیم! ستمگران پیشین و شما این آیه و آیه بعد نیز، اشاره به مجازات هاى افراد ستمگر و مجرم در این جهان مى‌کند و با توجه دادن مسلمانان به تاریخ گذشته به آنها گوشزد مى نماید که اگر راه آنان را بپویند، به همان سرنوشت گرفتار خواهند شد. در این آیه مى‌فرماید: ما امت‌هاى قبل از شما را هنگامى که دست به ستمگرى زدند ـ با این که پیامبران با دلائل و معجزات روشن براى هدایت آنان آمدند و هرگز به آنها ایمان نیاوردند ـ هلاک و نابود ساختیم(وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمّا ظَلَمُوا وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا). و در پایان آیه مى‌افزاید: این برنامه مخصوص جمعیت خاصى نیست، اینچنین مجرمان را کیفر مى‌دهیم(کَذلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمینَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۱۴》 ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِن بَعْدِهِمْ لِنَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ سپس شما را پس از ایشان جانشینان آنها در روى زمین قراردادیم. تا ببینیم شما چگونه عمل مى کنید. در ادامه آیه قبل، در این آیه، مطلب را صریح تر بیان مى کند و مى‌گوید: سپس شما را جانشین آنها در زمین قرار دادیم، تا ببینیم چگونه عمل مى‌کنید(ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی الأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ). جمله: لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ ببینیم چگونه عمل مى کنید؟ ، مسلماً، نه به معنى نگاه کردن با چشم است، و نه تفکر و نگاه قلبى، چون خداوند از هر دو پیراسته است، بلکه مفهوم آن، حالتى شبیه انتظار است یعنى: "شما را به حال خود واگذارده ایم، و منتظریم چه خواهید کرد؟" ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۱۵》 وَ إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ ۙ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَٰذَا أَوْ بَدِّلْهُ ۚ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِي ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ ۖ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ و هنگامى که آیاتِ روشنِ ما بر آنها خوانده مى شود، کسانى که امید و ایمان به لقاى ما (و روز رستاخیز) ندارند مى گویند: «قرآنى غیر از این بیاور،یا آن را تغییر ده. (و آیات نکوهش بتها را بردار)» بگو: «براى من روا نیست که از پیش خود آن را تغییر دهم. فقط از چیزى که بر من وحى مى شود، پیروى مى کنم. من اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از مجازاتِ روزِ بزرگ (قیامت) مى ترسم!» این آیات نیز، در تعقیب آیات گذشته که پیرامون مبدأ و معاد سخن مى گفت، در همین زمینه و مسائل مربوط به آن بحث مى کند. نخست به یکى از اشتباهات بزرگ بت پرستان اشاره کرده مى فرماید: هنگامى که آیات آشکار و روشن ما بر آنان خوانده مى شود، آنها که به رستاخیز و لقاى ما ایمان ندارند مى گویند: قرآن دیگرى غیر از این بیاور! و یا لااقل آن را، تبدیل کن ! (وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّنات قالَ الَّذینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآن غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ). این بى خبران بینوا، پیامبر(صلى الله علیه وآله)را براى رهبرى خود نمى خواستند، بلکه او را به پیروى از خرافات و اباطیل خویش دعوت مى کردند. قرآنى از او مى خواستند که دنباله رو انحرافاتشان باشد، نه اصلاح کننده مجتمعشان، آنها نه فقط به قیامت ایمان نداشتند و در برابر کارهاى خود احساس مسئولیت نمى کردند، بلکه این گفتارشان نشان مى داد، اصلاً مفهوم نبوت را نفهمیده بودند، یا آن را به بازى مى گرفتند. قرآن با صراحت، آنها را از این اشتباه بزرگ در مى آورد، و به پیغمبر (صلى الله علیه وآله)دستور مى دهد: به آنها بگو: براى من ممکن نیست که از پیش خود آن را تغییر دهم (قُلْ ما یَکُونُ لی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسی. سپس براى تأکید اضافه مى کند: من فقط از چیزى پیروى مى کنم که بر من وحى مى شود (إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ ما یُوحى إِلَیَّ). نه تنها نمى توانم تغییر و تبدیلى در این وحى آسمانى بدهم، که: اگر کمترین تخلّفى از فرمان پروردگارم بکنم، از مجازات آن روز بزرگ (رستاخیز) مى ترسم (إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْم عَظیم). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۱۶》 قُل لَّوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُم بِهِ ۖ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ بگو: «اگر خدا مى خواست، من این (قرآن) را بر شما نمى خواندم. و (خداوند) از آن آگاهتان نمى کرد. چه این که مدّتها پیش از این، در میان شما زندگى نمودم. (و هرگز آیه اى نیاوردم.) آیا نمى فهمید؟!» دراین آیه، به دلیل این موضوع پرداخته مى گوید: به آنها بگو: من کمترین اراده اى درباره این کتاب آسمانى از خود ندارم، و اگر خدا مى خواست این آیات را بر شما تلاوت نمى کردم، و از آن آگاهتان نمى ساختم (قُلْ لَوْ شاءَ اللّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ وَ لاأَدْراکُمْ بِهِ). به دلیل این که: سال ها پیش از این در میان شما زندگى کردم (فَقَدْ لَبِثْتُ فیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ). هرگز این گونه سخنان را از من نشنیده اید، اگر این آیات از ناحیه من بود، لابد در این مدت چهل سال از فکر من بر زبانم جارى مى شد، و حداقل گوشه اى از آن را بعضى از من شنیده بودند. آیا مطلبى به این روشنى را درک نمى کنید (أَ فَلا تَعْقِلُونَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۱۷》 فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ ۚ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته، یا آیات او را تکذیب کرد؟! به یقین مجرمان رستگار نخواهند شد. باز براى تأکید آیهٔ قبل اضافه مى کند: من به خوبى مى دانم: بدترین انواع ظلم و ستم، آن است که کسى بر خدا افتراء ببندد، چه کسى ستمکارتر است از کسى که، دروغى را به خدا نسبت بدهد یا آیات او را تکذیب کند ؟! (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ). بنابراین، چگونه ممکن است من چنین گناه بزرگى را مرتکب بشوم که بر خدا افترا ببندم یا آیات او را تکذیب کنم؟ اگر شما از عظمت گناه تکذیب و انکار آیات حق بى خبرید، من بى خبر نیستم، و به هر حال این کار شما جرم بزرگى است، و مجرمان هرگز رستگار نخواهند شد (إِنَّهُ لایُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۱۸》 وَ يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَ لَا يَنفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هَٰؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ ۚ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَ لَا فِي الْأَرْضِ ۚ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ آنها غیر از خدا، چیزهایى را مى پرستند که نه به آنان زیانى مى رساند، و نه سودى مى بخشد. و مى گویند: «اینها شفیعان ما نزد خدا هستند.» بگو: «آیا خدا را به چیزى خبر مى دهید که در آسمانها و زمین سراغ ندارد؟!» منزّه است او، و برتر است از آنچه همتاى او قرار مى دهند! در این آیه نیز، بحث توحید ، از طریق نفى الوهیت بت ها تعقیب شده است، و با دلیل روشنى بى ارزش بودن بت ها اثبات گردیده، مى فرماید: آنها غیر از خدا معبودهائى را مى پرستند که نه زیانى به آنان مى رساند ـ که از ترس زیانشان آنها را بپرستند ـ و نه سودى مى رساند ـ که به خاطر سودشان مورد عبادت قرار دهند ـ (وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لایَضُرُّهُمْ وَ لایَنْفَعُهُمْ). بدیهى است اگر بت ها فرضاً منشأ سود و زیانى بودند، باز هم شایسته عبودیت نبودند، ولى قرآن با این تعبیر مى خواهد این نکته را بفهماند که: بت پرستان کوچک ترین بهانه اى براى این کار ندارند، و موجوداتى را مى پرستند که مطلقاً بى خاصیتند، و این بدترین و زشت ترین پرستش است. پس از آن، به ادعاى واهى بت پرستان پرداخته، مى گوید: آنها مى گویند: این بت ها شفیعان ما در پیشگاه خدا هستند، یعنى: مى توانند از طریق شفاعت، منشأ سود و زیانى شوند، هر چند مستقلاً از خودشان کارى ساخته نباشد (وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللّهِ). مى دانیم: اعتقاد به شفاعت بت ها، یکى از انگیزه هاى بت پرستى بود، و چنان که در تواریخ آمده: هنگامى که عمرو بن لحى ، یکى از بزرگان عرب، براى استفاده از آب هاى معدنى شام و مداواى خویش به آن منطقه رفته بود، وضع بت پرستان نظر او را به خود جلب کرد، هنگامى که دلیل این پرستش را از آنها پرسید، به او گفتند: این بت ها سبب نزول باران، حلّ مشکلات، و شفاعت در پیشگاه خدا هستند. او که یک مرد خرافى بود، تحت تأثیر قرار گرفت و خواهش کرد، بعضى از بت ها را در اختیار او بگذارند تا به حجاز ببرد، و به این طریق، بت پرستى در میان مردم حجاز رواج یافت. قرآن در پاسخ این پندار مى گوید: آیا شما خداوند را از چیزى خبر مى دهید، که در آسمان ها و زمین سراغ ندارد (قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللّهَ بِما لایَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الأَرْضِ). اشاره به این که: اگر خدا چنین شفیعانى مى داشت، در هر نقطه اى از زمین و آسمان که بودند، از وجودشان آگاه بود، زیرا وسعت علم خداوند چنان است که: کوچک ترین ذره اى در آسمان و زمین نیست، مگر این که از آن آگاهى دارد. این درست به آن مى ماند که به کسى بگویند: تو چنین نماینده اى دارى، و او در پاسخ بگوید: من از وجود چنین نماینده اى خبر ندارم، و این بهترین دلیل بر نفى وجود او است، چرا که ممکن نیست کسى از وجود نماینده خود بى خبر باشد. و در پایان آیه براى تأکید مى فرماید: خداوند منزّه، و برتر است از شریک هائى که براى او مى سازند (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا یُشْرِکُونَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۱۹》 وَ مَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا ۚ وَ لَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (در آغاز) همه مردم جز امّت واحدى نبودند. سپس اختلاف کردند. و اگر وعده قطعى پروردگارت (درباره عدم مجازات سریع آنان) از قبل صادر نشده بود، در میان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى مى شد (و بى درنگ مجرمان به مجازات مى رسیدند). این آیه، به تناسب بحثى که در آیه قبل در زمینه نفى شرک و بت پرستى گذشت، اشاره به فطرت توحیدى همه انسان ها مى کند مى فرماید: در آغاز همه افراد بشر، امت واحدى بودند و جز توحید در میان آنها آئین دیگرى نبود (وَ ما کانَ النّاسُ إِلاّ أُمَّةً واحِدَةً). این فطرت توحیدى که در ابتدا دست نخورده بود، با گذشت زمان، بر اثر افکار کوتاه و گرایش هاى شیطانى، دستخوش دگرگونى شد. گروهى از جاده توحید منحرف شدند و به شرک روى آوردند، و طبعاً ... جامعه انسانى به دو گروه مختلف تقسیم شد(فَاخْتَلَفُوا) ...گروهى موحّد و گروهى مشرک. بنابراین، شرک در واقع یک نوع بدعت و انحراف از فطرت است، انحرافى که از مشتى اوهام و پندارهاى بى اساس سرچشمه گرفته است. در اینجا ممکن بود این سؤال پیش بیاید که چرا خداوند این اختلاف را از طریق مجازات سریع مشرکان بر نچید؟ تا بار دیگر همه جامعه انسانى موحّد شوند. قرآن بلافاصله براى پاسخ به این سؤال، اضافه مى کند: اگر فرمان سابق الهى، دائر بر آزادى بشر در مسیر هدایت، که رمز تکامل و پیشرفت او است نبود، خداوند به زودى در میان آنها، در آنچه اختلاف داشتند داورى مى کرد و مشرکان و منحرفان را به کیفر مى رسانید (وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فیما فیهِ یَخْتَلِفُونَ). بنابراین، کلمه در آیه فوق، اشاره به سنت و فرمان آفرینش دائر به آزادى انسانها است، که از آغاز چنین بوده است; چه این که اگر منحرفان و مشرکان بلافاصله مجازات شوند، ایمان موحدان تقریباً جنبه اضطرارى و اجبارى پیدا مى‌کند و حتماً از روى ترس و وحشت خواهد بود، و چنین ایمانى نه مایه افتخار است، و نه دلیل بر تکامل. خداوند این داورى و کیفر را بیشتر براى سراى دیگر گذاشته است، تا نیکوکاران و پاکان آزادانه راه خود را انتخاب کنند. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۲۰》 وَ يَقُولُونَ لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ ۖ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ مى گویند: «چرا معجزه اى از پروردگارش بر او نازل نمى شود؟!» بگو: «غیب (و ظهور معجزات) تنهابراى خدا (و به فرمان او) است. شما درانتظار باشید، من هم با شما در انتظارم! (شما در انتظار معجزات بهانه جویانه باشید، و من هم در انتظار مجازات شما!)» معجزات اقتراحى دگر بار قرآن، به بهانه‌جوئى‌هاى مشرکان، به هنگام سر باز زدن از ایمان و اسلام مى‌پردازد و مى‌گوید: مشرکان چنین مى‌گویند: چرا معجزه اى از ناحیه خداوند بر پیامبر نازل نشده است(وَ یَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ). البته به قرائنى که بعداً اشاره خواهیم کرد، منظور آنها هر گونه معجزه‌اى نبوده است زیرا مسلماً پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) علاوه بر قرآن، معجزات دیگرى نیز داشته، و تواریخ اسلام و بعضى از آیات قرآن گواه بر این حقیقت است. بلکه منظور آنها این بوده که هر وقت معجزه‌اى به میل خود پیشنهاد کنند، فوراً آن را انجام دهد! آنها چنین مى‌پنداشتند: اعجاز امرى است در اختیار پیامبر(صلى الله علیه وآله) و هر وقت و هر گونه اراده کند مى‌تواند انجام دهد. علاوه بر این، موظف است از این نیروى خود، در برابر هر مدعى لجوج و بهانه‌جو استفاده کند و مطابق میل او عمل نماید. لذا، بلافاصله به پیامبر(صلى الله علیه وآله)چنین دستور داده مى‌شود: به آنها بگو: معجزه مخصوص خدا و مربوط به جهان غیب و ماوراء طبیعت است(فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلّهِ). بنابراین، چیزى نیست که در اختیار من باشد و من بر طبق هوس‌هاى شما هر روز معجزه تازه‌اى انجام دهم و بعداً هم با عذر و بهانه‌اى از ایمان آوردن خوددارى کنید. و در پایان آیه، با بیانى تهدیدآمیز به آنها مى‌گوید: اکنون که شما دست از لجاجت بر نمى‌دارید در انتظار باشید، من هم با شما در انتظارم(فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ). شما در انتظار مجازات الهى باشید و من هم در انتظار پیروزیم! و یا این که شما در انتظار آمدن چنین معجزاتى باشید و من هم در انتظار مجازات شما افراد لجوجم! ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۲۱》 وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِّن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُم مَّكْرٌ فِي آيَاتِنَا ۚ قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْرًا ۚ إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ هنگامى که به مردم، پس از زیانى که به آنها رسیده است، رحمتى بچشانیم، در مورد آیات ما (با توجیهات ناروا) توطئه مى کنند. بگو: «تدبیر خداوند (از شما) سریع تر است. و رسولان [=فرشتگان] ما، آنچه را توطئه مى کنید، مى نویسند!» به هنگام مشکلات به خدا روى مى آورند در این آیه و آیات بعد، باز سخن از عقائد و کارهاى مشرکان، و سپس دعوت آنها به توحید و نفى هر گونه شرک است. این آیه، اشاره به یکى از نقشه‌هاى جاهلانه مشرکان کرده، مى‌فرماید: هنگامى که مردم را براى بیدارى و آگاهى، گرفتار مشکلات و زیان‌هائى مى‌سازیم، سپس آن را بر طرف ساخته، طعم آرامش و رحمت خود را به آنها مى‌چشانیم، به جاى این که متوجه ما شوند، این آیات و نشانه ها را به باد مسخره و استهزاء گرفته، و یا با توجیهات نادرست در مقام انکار آنها بر مى‌آیند (وَ إِذا أَذَقْنَا النّاسَ رَحْمَةً مِنْ بَعْدِ ضَرّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذا لَهُمْ مَکْرٌ فی آیاتِنا). مثلاً بلاها و مشکلات را به عنوان غضب بت‌ها، و نعمت و آرامش را دلیل بر شفقت و محبت آنان مى‌گیرند، و یا به طور کلّى همه را معلول یک مشت تصادف مى‌شمرند. کلمه مکر در این آیه، که به معنى هرگونه چاره اندیشى است، اشاره به توجیهات ناروا و راه‌هاى فرارى است که مشرکان در برابر آیات پروردگار و ظهور بلاها و نعمت‌ها مى‌اندیشیدند. اما خداوند به وسیله پیامبرش، به آنها چنین هشدار مى دهد: به آنها بگو: خدا از هر کس در چاره‌اندیشى و طرح نقشه‌هاى کوبنده قادرتر و سریع‌تر است(قُلِ اللّهُ أَسْرَعُ مَکْراً). همان گونه که مکرّر اشاره کرده‌ایم: مکر، در اصل به معنى هرگونه چاره‌اندیشى توأم با پنهان‌کارى است، نه به آن معنى که در فارسى امروز از آن مى‌فهمیم، که توأم با یک نوع شیطنت است، بنابراین، هم در مورد خداوند صدق مى‌کند و هم در مورد بندگان. اما این که مصداق مکر الهى در این آیه، چیست؟ ظاهراً اشاره به همان مجازات‌هاى پروردگار است، که بعضاً در نهایت اختفا، و بدون هیچ مقدمه، و با سرعت هر چه تمام‌تر انجام مى‌گیرد، حتى گاهى خود مجرمان را با دست خودشان مجازات مى کند، بدیهى است: آن کس که از همه قادرتر، و بر دفع موانع و تهیه اسباب تواناتر است، نقشه‌هاى او نیز سریع تر خواهد بود. به تعبیر دیگر او هر زمان اراده مجازات و تنبیه کسى کند، بلافاصله تحقق مى‌یابد، در حالى که دگران چنین نیستند. سپس آنها را تهدید مى کند که: گمان نبرید این توطئه ها و نقشه‌ها فراموش مى گردد، خیر، فرستادگان ما، یعنى فرشتگان ثبت اعمال، تمام نقشه‌هائى را که براى خاموش کردن نور حق مى‌کشید مى‌نویسند(إِنَّ رُسُلَنا یَکْتُبُونَ ما تَمْکُرُونَ). و باید خود را براى پاسخ‌گوئى و مجازات در سراى دیگر آماده کنید. درباره ثبت اعمال، و فرشتگان مأمور آن، ذیل آیات مناسب بحث خواهیم کرد. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۲۳》 فَلَمَّا أَنجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ ۗ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَىٰ أَنفُسِكُم ۖ مَّتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ امّا هنگامى که خدا آنها را رهایى بخشید، (بار دیگر) به ناحق، در زمین ستم مى کنند. اى مردم! ستمهاى شما، به زیان خود شماست. از زندگى دنیا بهره (اندکى مى برید)، سپس بازگشت شما به سوى ماست. و ما، شما را به آنچه عمل مى کردید، خبر مى دهیم. اما هنگامى که خدا آنها را رهائى مى بخشد و به ساحل نجات مى رسند، شروع به ظلم و ستم در زمین مى کنند (فَلَمّا أَنْجاهُمْ إِذا هُمْ یَبْغُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ). ولى اى مردم بدانید: هر گونه ظلم و ستمى مرتکب شوید، و هر انحرافى از حق پیدا کنید، زیانش متوجه خود شما است (یا أَیُّهَا النّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلى أَنْفُسِکُمْ). آخرین کارى که مى توانید انجام دهید این است که: چند روزى از متاع زندگى دنیا بهره مند شوید. (مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا). سپس بازگشت شما به سوى ما است (ثُمَّ إِلَیْنا مَرْجِعُکُمْ). آنگاه ما شما را از آنچه انجام مى دادید آگاه خواهیم ساخت (فَنُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ). ✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم نام سوره: یونس شماره آیه:《۲۲》 هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا كُنتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ ۙ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَٰذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ او کسى است که شما را در صحرا و دریا سیر مى دهد. زمانى که در کشتى قرار مى گیرید، و بادهاى موافق کشتى نشینان را (به سوى مقصد) مى برد و خوشحال مى شوند، (ناگهان) طوفان شدیدى مىوزد. وامواج از هر سو به سراغ آنها مى آید. و گمان مى کنند هلاک خواهند شد. (در آن هنگام) خدا را از روى خلوص عقیده مى خوانند که: «اگر ما را از این گرفتارى نجات دهى، حتماً از سپاسگزاران خواهیم بود.» دست به اعماق فطرت بشر انداخته و توحید فطرى را براى آنها تشریح مى کند، که چگونه انسان در مشکلات بزرگ و به هنگام خطر، همه چیز را جز خدا فراموش مى نماید، اما به محض این که بلا بر طرف شد، آتش خاموش گشت و مشکل حل گردید، بار دیگر ستمگرى را پیشه مى کند، و از خدا بیگانه مى شود. نخست مى گوید: او خدائى است که شما را در صحرا و دریا سیر مى دهد (هُوَ الَّذی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ). تا هنگامى که در کشتى قرار مى گیرید، و بادهاى موافق، سرنشینان کشتى را آرام، آرام به سوى مقصد حرکت مى دهند، و همه شادمان و خوشحالند (حَتّى إِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِریح طَیِّبَة وَ فَرِحُوا بِها). ناگهان طوفان شدید و کوبنده اى مىوزد، و امواج از هر سو به طرف آنها هجوم مى آورد، آن چنان که مرگ را با چشم خود مى بینند، و دست از زندگانى مى شویند (جاءَتْها ریحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکان وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحیطَ بِهِمْ). درست در چنین موقعى به یاد خدا مى افتند و او را از روى اخلاص مى خوانند، و آئین خود را براى او از هر گونه شرک و بت پرستى خالص مى کنند ! (دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ). در این هنگام، دست به دعا بر مى دارند و مى گویند: خداوندا! اگر ما را از این مهلکه رهائى بخشى، سپاسگزار تو خواهیم بود (لَئِنْ أَنْجَیْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّاکِرینَ) نه ستم مى کنیم و نه به غیر تو روى مى آوریم. ✍تهیه و تنظیم : عاشوری