✳️ من دیگر با حسین غذا نمیخورم!
🔻 نشانههای از خودگذشتگی و گرایشهای انسانی از همان ابتدا در حرکات و سكنات قاسم هویدا بود. برادرش حسین سلیمانی میگوید: حدود ۱۱ سال سن داشتم و کلاس پنجم ابتدایی بودم. بالطبع قاسم هم کلاس چهارم همان مدرسه بود. مادر ما در یک ظرف به من و قاسم غذا میداد تا به مدرسه ببریم و بخوریم. یک روز قاسم به مادرم گفت من دیگر با حسین غذا نمیخورم. من احساس کردم شاید او به علت اینکه من زیاد غذا میخورم، میگوید؛ اما اینطور نبود؛ چون من مراعات میکردم. آن روز گذشت، و قاسم نیامد با من در مدرسه غذا بخورد. فردای آن روز، مادر در دو ظرف جداگانه به من و قاسم غذا داد. آن زمان در مدرسهٔ ما دانشآموزانی از روستاهای اطراف میآمدند که شاید تنها یک وعده در روز غذا میخوردند و اوضاع مالی بسیار بدی داشتند. من به چشم خودم دیدم قاسم، ظرف غذایی را که مادر داده بود، بین همان دانشآموزانی برد که اوضاع مالی خوبی نداشتند و غذای خود را به آنان داد.
📚 از کتاب #سرباز_قاسم_سلیمانی
📖 ص ۲۲
✍ #مصطفی_رحیمی
22.mp3
4.02M
0️⃣5️⃣5️⃣ قصه شب
💠 قصه شب |جنگ 22 روزه
🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا
💠 موضوع قصه: شجاعت در برابر رژیم صهیونیستی
📣📣 هرگونه انتقاد، پیشنهاد و یا کمک در تولید قصه بهتر را با آیدی @T_Child در میان بگذارید.
https://btid.org/fa/video/233193
📎 #دانش_آموزی
📎 #قصه_شب
📎 #فلسطین
کودک شاد🍀
🌱https://eitaa.com/koudakshad
#ورود_حضرت_معصومه_س_به_قم
#کلیپ
ای نور دل زهرا یا حضرت معصومه
وی بانوی بی همتا یا حضرت معصومه
تو تالی زهرایی چون زینب کبرایی
ای مظهر خوبی ها یا حضرت معصومه
#سالروز_ورود_حضرت_معصومه(س)_به_قم 🌺
#مبارکباد🌺
┄┄┅💫🍃🌸♥️🌸🍃💫┅┅┄
#گلستان_کودک_و_نوجوان
#ورود_حضرت_معصومه_س_به_قم
#عمو_بهرمن
#کلیپ
💐🍀 🌸🍀🌹🍀🌼🍀🌺
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf
http://amoobahreman.ir
▫️▫️▫️🍃
🌸🍃معرفت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
در زيارت مأثوره حضرت معصومه عليهاالسلام مى گوييم كه «يا فاطمه اشفعی لى فى الجنّه فان لك عنداللّه شانا من الشان»اين جمله خيلى عجيب است.«اى فاطمه معصومه روز قيامت شفاعت من را براى بهشت بكن و پرونده ام را امضاء كن تا به بهشت بروم» چرا؟ چون تو شأنى از شؤون در نزد خدا دارى. تو شخصيّتى پيش خدا دارى.
انشاءاللّه زيارت فاطمه معصومه عليهاالسلام را به جاى فاطمه زهرا عليهاالسلام قدر بدانيد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام امام خامنه ای به حضرت معصومه سلام الله علیها.....
جایگاه حضرت معصومه سلام الله علیها درکلام معصومان علیهم السلام
🌴امام صادق علیه السلام:
💥إنَّ لَنا حَرَماً و هُوَ بَلَدَةُ قُمَّ و سَتُدفَنُ فيهَا امْرَأةٌ مِن أولادِي تُسَمّي فاطِمَةَ، فَمَن زارَها وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ؛
💥ما را حرمی است و آن "قم" است و به زودی بانويی از فرزندان من به نام فاطمه در آن دفن خواهد شد. هر كس او را زيارت كند، بهشت بر او واجب شود.
📚 بحار الأنوار، ج۵۷، ص۲۱۶
🌴🌴🌴امام رضا علیه السلام:
💥من زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الجَنَّةُ؛
💥 هر كس او را با شناخت زيارت كند، بهشت پاداش او خواهد بود.
📚 بحار الأنوار، ج۹۹، ص۲۶۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺سالها تحقیر کردید؛ سالها اشغال کردید؛ سالهای سال اینگونه زنانتان را وحشیانه به جان مردم فلسطین انداختید؛ طوفان کاشتید؛ طوفان...
🔺زنان شما زنان مظلوم کرد و ایزدی نیستند؛ زنان تا دندان مسلح و هار علیه مردم مظلوم فلسطین هستند.
#بصیرت
🔹 کانال صياددلها
@sayadelhaa
💠 حجتالاسلام نوقیان:
🔰 خدا رحمت کند علامه طباطبایی را؛ دخترشان میگفت: پدر ما برای نماز صبح به مادر ما گفته بود: «نماز صبح بیدارکردن بچهها با من!»
کارش این بود که میآمد بالای سر ما با ناز و نوازش و محبت و بوسیدن، آنقدر ناز ما را میکشید،. مگر خسته میشد؟ مگر لحنش عوض میشد؟ مگر تند میشد؟ تا ما بلند شویم و نمازمان را بخوانیم.
🆔 @khanevadeh_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ | نفسهای آخر دشمنی
✏️ اشاره رهبر انقلاب اسلامی درباره گرفتاریهای هولناک رژیم صهیونیستی
🖼 مجموعه تصویری از بیانات یک سال اخیر رهبر انقلاب اسلامی درباره مسئلهی #فلسطین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادای احترام دختر مسیحی به تندیس حاجقاسم سلیمانی؛ ویدئویی که امروز پربازدید شد.
✨﷽✨
#غصه_های_دنیا_را_به_کسی_نگو!
مرحوم اسماعیل دولابی: مؤمن اگر ابتلائات دنیا را به خاطر ایمان تحمل کند و طاقت بیاورد قوی میشود و هنگام بادهای تند حوادث ، هر چه هم که حوادث سختی مثل زلزله و سیل و قحطی و گرانی و ... بیاید ، خودش ذرهای تکان نمیخورد و آرام مینشیند و دیگران به او پناه میبرند و آرامش مییابند.
غصههای دنیا را به کسی نگو. با بزرگان بنشین غصهات از بین میرود. در مجلس عزای امام حسین «علیه السلام» بنشین غصهات زایل میشود.
📚مصباح الهدی، ص۶۴
🔺 تمام افراد حاضر در تصویر شهید شدند
🔹فرزندان هادی، علی و شام که به همراه پدرشان محمد المصری و مادرشان سلام در حمله هوایی اسرائیل امروز در غزه به شهادت رسیدند.
🔹طبق آمار وزارت بهداشت غزه در تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی به نوار غزه ۹۰۰ تن شهید شدند که بیش از ۲۰۰ نفرشان کودک هستند.
#فلسطین #غزه
#رژیم_کودک_کش
#اسرائیل #رژیم_اشغالگر
#صهیونیسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشکلات مثل ماشین لباسشویی هستند
پیچ و تاب میدهند، میچرخانند
و ما را به این طرف و آن طرف میکوبند
اما در نهایت تمیزتر و درخشان تر
از قبل خارج میشویم ...!
#دڪتر_انوشه
@dranooshe✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش #پلو_پاگشا 😋😍
اسمش پلوی پاگشاست😁میدونی چرا؟
چون قشنگ میتونه جز یکی از آیتم های میز مهمونی هاتون یا سفره های اعیونی ایرونیتون باشه😍
بیا باهم درستش کنیم
برنج ۳لیوان
گوشت چرخکرده ۳۰۰گرم
هویچ یک کیلو
پیاز دو عدد درشت
زرشک نصف لیوان
پلو رو دم بندازین
هویچ رو رشته ای خورد و تفت میدیم
سبک ک شد زعفرون و آبغوره و نمک و فلفل رو اضافه و میزاریم رو شعله ملایم تا طعم بگیره
پیاز رو خلالی خورد و سرخ میکنیم
یدونه پیاز دیگه رو رنده و تفت میدیم زردچوبه میزنیم و بعد گوشت رو اضافه و تفت میدیم
ادویه ها و زعفران رو اصافه و میزاریم رو شعله ملایم تا بپزه
زرشک رو بعد از خیس کردن داخل کره و کمی شکر و کمی ابلیمو سرخ میکنیم زعفران میزنیم و با کمی برنج مخلوط میکنیم
پلو ک اماده شد داخل دیس میکشیم و با موادمون تزیین میکنیم
نوش جان😍
با تشکر از همکار محترممون مطهره بانو🌹
👩🏻🍳🎂دهکده کیک خانگی🎂👩🏻🍳
🍰 @dehkade_cake_home 🍰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : اثر همراهی و همدلی با مظلومین
#حجت_الاسلام_والمسلمین_عابدینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹فریادهای مادر فلسطینی که فرزندان کوچکش در بمباران اسرائیل کشته شدند:
"قسم می خورم حتی اجازه ندادند فرزندانم غذایشان را بخورند. آنها سرسفره غذا کشته شدند"
بیقراری دخترش رو ببینید😔💔
#طوفان_الاقصی
یکی از اهالی غزه نوشتهبود: غریبترین کاری که
امشب انجام دادم این بود که دوتا از پسرانم را
با دوتا از پسران برادرم عوض کردیم. که اگر
خانهی آنها موشک خورد از خانوادهی آنان
کسی زنده بماند و اگر خانهی ما موشک خورد،
از خانوادهی ما کسی زنده بماند…
🔰 #سرخط_دیدار | مروری بر بیانات رهبر انقلاب در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
💠درباره تحصیل جوانان در دانشگاههای افسری نیروهای مسلح
👌نیروهای مسلّح سپر فولادین امنیّت ملّی به شمار میروند
🔻اگر کشوری قدرت دفاع از امنیّت خودش را نداشته باشد:
⭕️مجبور است به یکی خودش را وصل کند؛ یعنی عزّت ملّی خودش را به گروگان بگذارد.
⭕️اگر این کار را نکند، طبعاً حرف سیاسی او هم در دنیا اعتباری ندارد.
⭕️اگر پیشرفت اقتصادیای هم داشته باشد، تضمین تداوم ندارد.
🛡️نیروهای مسلّح دژ امنیّت و عزّت و هویّت ملّی هستند.
🌺امروز شما وارد یک چنین عرصهای شدهاید. بنابراین، به معنای واقعی کلمه، تبریک گفتن به شما جا دارد.
🔖سرافرازی نیروهای مسلح در آزمونهای مهم
🌟نیروهای مسلّح ما آزمونهای مهمّی را از سر گذراندند و سرافراز از آنها بیرون آمدند:
✨مهمترینش⬅️ جنگ تحمیلی هشتساله بود
📍نیروهای مسلّح ما:
❇️از وجببهوجب خاک کشورشان و از حاکمیّت اسلام عزیزشان دفاع کردند،
❇️توطئهی دستهجمعیِ شرق و غربِ آن روز را باطل کردند
✨آخرینش هم ــ البتّه تا امروز ــ◀️ مقابله با فتنهی داعش بود
🔺داعش را آمریکاییها درست کردند برای اینکه ثبات این منطقه را به هم بریزند،
👈که البتّه هدف نهایی هم ایران اسلامی بود
❇️نیروهای مسلّح ما با همراهی نیروهای مسلّح کشورهای هدف، توانستند بر این فتنه فائق بیایند
🥇اینها مدالهای زرّین بر سینهی ستبر نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی است.
🔖توصیههایی راجع به مسائل دانشگاههای افسری
❇️تقویت دانش و پژوهش
❇️ارتقاءِ روحیه و تدیّن و اخلاق دانشجویان
❇️سامان دادن به محیط آموزش و اسکان دانشجویان
❇️اهتمام به سطح سواد ورودیها
💠درباره حوادث بیسابقه در فلسطین
🌐در این چند روز، یک قضیّهی مهمّ سیاسی و نظامی دنیا را متوجّه به خودش کرد و آن، حوادث بیسابقهی فلسطین عزیز است.
👌خوشبختانه مسئولین موضعگیریهای درست و خوبی کردند.
🔖نکاتی خطاب به ملت ایران و برادرانمان در کشورهای اسلامی:
1️⃣رژیم غاصب صهیونیستی از لحاظ نظامی و اطّلاعاتی یک شکست غیر قابل ترمیم خورده است.
🪓این زلزله ویرانگر توانسته است بعضی از سازههای اصلی حاکمیّت رژیم غاصب را ویران کند که تجدید بنای آن سازهها به این آسانی امکانپذیر نیست.
🚨از شنبهی پانزدهم مهر، رژیم صهیونیستی [دیگر] رژیم صهیونیستیِ قبلی نیست.
2️⃣عملکرد خود صهیونیستها این بلا را بر سرشان آورد.
💡اقدام شجاعانه و در عین حال فداکارانهی فلسطینیها پاسخ به جنایت دشمن غاصب بود که سالها ادامه داشت و در ماههای اخیر شدّت آن افزایش پیدا کرده بود؛
👈مقصّر هم دولت کنونی حاکم بر رژیم غاصب صهیونیستی است.
⁉️یک ملّت غیور، یک ملّت کهنسال، در مقابل این همه ظلم چه واکنشی از خودش نشان بدهد؟
🌪️خب معلوم است که طوفان بهپا میکند.
👊ای ستمگران صهیونیست! مقصّر خود شما هستید؛ عامل این طوفان خود شما هستید؛ خودتان بلا را به سر خودتان آوردید.
3️⃣مظلومنمایی رژیم غاصب صد درصد خلاف و دروغ است.
💢این دشمن خبیث و ظالم، حالا که سیلی را خورده، سیاست مظلومنمایی در پیش گرفته، رسانههای دنیای استکبار هم کمکش میکنند.
👆البتّه این هم یک محاسبهی غلط است
❌هیچ کس نمیتواند از این هیولای دیوسیرت چهرهی یک مظلوم بسازد.
4️⃣مظلومنمایی رژیم غاصب؛ بهانهای برای تداوم ظلم مضاعف
📍سران و تصمیمگیران رژیم غاصب و حمایتکنندگانشان بدانند که:
🚨همین کار، بلای بزرگتری بر سر آنها خواهد آورد
🚨واکنش این ظلمها سیلیِ سنگینتری بر رخسار زشت آنها است.
📌البتّه دنیای اسلام در مقابل این جنایتها نبایستی ساکت بمانند، بایستی عکسالعمل نشان بدهند.
5️⃣ شکلگیری این حماسه توسط طراحان و جوانان فلسطینی
🗣️حامیان رژیم و بعضی از افرادِ خودِ رژیمِ غاصب، یاوهگوییهایی در این دو سه روز کردهاند و ادامه دارد، از جمله اینکه ایران اسلامی را پشت این حرکت معرّفی میکنند؛ اشتباه میکنند.
↙️البتّه ما از فلسطین دفاع میکنیم، ما از مبارزات دفاع میکنیم،
📌ما پیشانی و بازوی طرّاحان مدبّر و هوشمند و جوانان شجاع فلسطینی را میبوسیم،
✅ما به آنها افتخار میکنیم.
❌امّا آنهایی که میگویند «کار فلسطینیها ناشی از غیرفلسطینیها است» ملّت فلسطین را نشناختهاند.
🍀طرّاحان هوشمند، جوانان شجاع، فعّالان ازجانگذشته توانستهاند این حماسه را به وجود بیاورند و این حماسه انشاءاللّه گام بزرگی برای نجات فلسطین خواهد بود.
🌷قسمت سی و ششم 🌷
#اسمتومصطفاست
سمیه با یک نفرازاهالی شهر ری آشناشده ام که درسوریه برای رزمنده هاغذا تدارک میبینه. میخوام همراش برم
_یعنی میخوای بری غذادرست کنی؟تویک نیمرو بلدنیستی درست کنی آقامصطفی!
_بحث غذا درست کردن نیست،بحث رفتنه!
_نمیفهمم،میخوای بری بجنگی؟
نه بابا!همین که توی آشپزخونه باشم،بالای سر آشپزوآشپزخونه.
_من که سردرنمیارم.حالا واقعاتصمیمت روگرفتی؟
_تصمیم مراگرفته و ول نمیکنه!
_از حالادلشوره به جونم انداختی آقا مصطفی!وای خداچیکارکنم؟
_هیچ کاری نکن،فقط بخواه که رفتن من هر چه زودتردرست بشه!
هنوزدراندیشه مینشستیم
همان آپارتمان ۵۹متری
برای رفتن به هیئت می آمدیم کهنز منزل آقای حاج نصیری.خانه سه طبقه بود
طبقه سوم خودشان مینشستند،طبقه اول حسینیه ای برای اقایون بود و طبقه وسط را هم بعد از رفتن مستاجر به هیئت خانم ها اختصاص داده بودند.پیش از سفرت به سوریه، رفتیم آنجا.طبقه دوم رافرش کرده و پشتی گذاشته و بخاری روشن کرده بودند برای خانم ها. بعد از پایان مراسم، خانم حاج آقا گفت:(مستاجرمون رو جواب کردیم ، اگه مستاجرخوب میشناسین معرفی کنین)
_شرطتون چیه؟
_ماهواره نداشته باشن و با هیئتم مشکلی نداشته باشن.
برای رفتن به سوریه ۱۵میلیون گرو گذاشته بودی.
آنرا از دایی ات قرض کرده بودی و حالا دستت خالی بود، اما با آقای حاج نصیری صحبت کردی. گفت:(رهن کامل اینجا بالاست ، اما شما پانزده میلیون بده با اجاره ای مختصر،فقط ماهواره نباشه!)
خندیدی..
خندیدی:((حاج آقا ما که بدون ماهواره نمیتونیم زندگی کنیم!))
_جسارت نباشه پسرم، ولی مستاجر قبلی توری رو سوراخ کرده بود و سیم ماهواره رد کرده بود.
_پس این سوراخا رو نگیرید تا دوباره توری رو سوراخ نکنیم!
حاج آقا گفت:((شما مثه پسرم هستی،اگه بیاین اینجا خیالم راحت میشه.))
از همان جا رفتیم منزل پدرت. دیر وقت بود . بعد از کمی صحبت گفتی:((خانه حاج آقا نصیری رو دیدیم و پسندیدیم.))
_اگه خوبه،معامله کنید !
کمی مکث کردی:((نه بابا همین جا که نشستیم خوبه!))
_اگه مشکلت پوله، به شما قرض میدم!
هم آدم مغروری بودی هم صاحب عزت نفس،ولی بالاخره قبول کردی از پدرت قرض بگیری و قرارداد خانه را بستیم. خانه نه پرده داشت نه وسایل اندک ما آنجا را پر میکرد،اما تو مدام دل داری ام میدادی.
_یه موقع فکر و خیال نکنی ها! همه این وسایل رو میخرم برات.
بخاری جهیزیه ام را که طرح شومینه ای بود،همان سال اول ازدواجمان که هوا گرم شد بردی حسینیه و دیگر نیاوردی. سال بعد که هوا سرد شده بود مجبور شدیم پنج شعله گاز را روشن و خاموش کنیم.
مدتی هم از خواهرت بخاری کوچکی قرض کردیم تا اینکه در خانه جدید،پدرت به عنوان چشم روشنی برایمان یک بخاری خرید.
یک فرش شش متری هم که مال بابابزرگ بود،مامانم به ما داد و باقی اش را هم با وسایل خودمان پر کردیم.
ادامه دارد ...✅🌹
🌷قسمت سی وهفتم🌷
#اسمتومصطفاست
خوبی این خانه در این بود که دو اتاق خواب داشت. اگر مهمان می آمد مجبور نبود در هال بخوابد. از بودن در این خانه راضی بودیم و خوشحال و میتوانستی بمانی و دنبال درامد بیشتر باشی. اما توافق های بزرگتری را میدیدی . تو عقاب بودی نه کلاغ و رسم نیست که عقابان بر کف خیابان زندگی کنند.
چشمانم از خستگی روی هم می افتد . حتی یک فنجان قهوه ای هم که خوردم کارساز نیست. این آخرین صحبتی است که امشب میکنم. بقیه صحبت ها بماند برای فردا بعد از ظهر که میخواهم بروم سر مزار شهدای گمنام. همان رفقایت که یک بار جلوی چشمم حسابی باهاشان دعوا کردی!
زمزمه های رفتنت از شعبان سال ۱۳۹۲ شروع شد و در ماه رمضان به اوج خود رسید . انگار میخواستی از این ماه و حال و هوایش سکوی پرش درست کنی . عصر هجدهم ماه رمضان بود، داشتم جارو برقی میکشیدم که تلفن زدی((عزیز،حدس بزن کجام؟))
_کجایی؟
_فرودگاه!
_اونجا چیکار میکنی آقا مصطفی؟!
_داریم میریم سوریه!
صدای شیون جارو برقی را خفه کردم ((مصطفی نرو،خواهش میکنم!))
اِ خیال میکردم برای چنین لحظه ای ساختمت!جبهه جنگ که نمیرم،میرم آشپزخونه!
هر چقدر التماست کردم بی فایده بود.
استرس افتاده بود به جانم.
در اتاق راه میرفتم و می گفتم حالا چیکار کنم؟زنگ زدم به سجاد:((داداش،مصطفی داره میره سوریه،الان فرودگاه امامه!))
_میخوای بیام دنبالت بریم پیشش؟
_تا ما بریم که رفته!
_میرسونمت.
سجاد که حدس زده بود چه حالی دارم آمد دنبالم. مامان و سبحان را هم آورده بود. همین که رسیدیم فرودگاه دیدم جلوی در ورود از کشورهای دیگر و خروج از ایران،ایستاده ای و با چند تا از بچه های پایگاه صحبت میکنی. حتی نگذاشتم سجاد ماشین را پارک کند.
با عجله پیاده شدم و آمدم جلو،چهره ات در هم بود.
_چی شده آقا مصطفی؟
_تو اینجا چیکار میکنی؟
_بگو چیشده؟
_ساکم رفت،خودم نه!
_یعنی چی؟
انگار که من مقصر باشم جوابم را ندادی. سجاد رسید. جواب اورا هم ندادی. هر جور بود سجاد راضی ات کرد سوار ماشین شویم و برگردیم . در جاده فرودگاه نگاهت را به بیرون دوخته بودی و بلند بلند گریه میکردی. سابقه نداشت هیچوقت جلوی دیگران بشکنی. خندیدم:((آقا مصطفی مرد که گریه نمیکنه!))
با خشم نگاهم کردی:((تو راضی نبودی و نشد!))
شروع کردم سر به سرت گذاشتن.
به اینکه خدا دوستم داشته و خواسته ام را اجابت کرده،به اینکه حالا فرصت زیاده،به اینکه نباید من را با یک بچه کوچک تنها بگذاری. مامانم و داداش هایم ساکت بودند. جلوی در خانه،مامان هر چه اصرار کرد پیاده شوی و افطار کنی،قبول نکردی و سجاد باز ماشین را روشن کرد و ما را رساند خانه خودمان. افطاری را حاضر کردم. خوردی. پرسیدم:((چطور شد ساک رو فرستادی خودت نرفتی؟))
_توی خیابون بودم که تلفن کردن بیا سمت فرودگاه و به چند تا از دوستاتم که پاسپورت دارن و آمادهن بگو بیان. اینا که زنگ زدن از بچه های فاطمیون بودن. منم زنگ زدم به آقای حاج نصیری و گفتم اگه میخوای با پسرتون بیایین. میدونستم پاسپورت دارن . حاجی و پسرش اومدن. ساکامون رو دادیم. اونا از گیت رد شدن،اما جلوی من رو گرفتن و گفتن ویزای عراق داری و نمیتونی وارد سوریه بشی. گفتم :((خب چون سربازی نرفتی ویزای سوریه رو نمیدن. ویزای عراق رو هم وقتی دادن که ودیعه گذاشتی!))
گفتی:((قسمت نبود سمیه! آخه جلوی چشمم رفقا رفتن و من جا موندم!))
بعد از افطار ضربان قلبم بالا رفت. سفره را همان طور که نشسته بودم جمع کردم،اما بلند نشدم که ببرم آشپزخانه. تو هم انگار که من مقصر باشم برنداشتی و با اخم بلند شدی و رفتی اتاق فاطمه.
ربع ساعتی دراز کشیدی و بعد آمدی:((من میرم بیرون.))
ادامه دارد ...✅🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش گل سیب زمینی👌