eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
136 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
9.7هزار ویدیو
385 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
آغاز هفته بسیج گرامی باد
23.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهشت را ندیده باید خرید پیش ایران همدل
کمک به جبهه مقاومت ادامه دارد 💐💐💐 اهداء انگشتر طلا به جبهه مقاومت، توسط بانوی فلاردی سرکار خانم *حليمه بارانی*
اهداء النگو به جبهه مقاومت توسط بانوی فلاردی پویش
اهداء انگشتر طلا به جبهه مقاومت توسط یکی دیگر از بانوان فلاردی پویش
تقدیم طلا به ارزش ۸۰ میلیون تومان توسط بانوی فلاردی سرکار خانم سعیدی همسر محترم کربلایی رحیم غفاری در نمازجمعه
تقدیم یک قطعه النگو از طرف خانواده محترم سعیدی به اداره تبلیغات اسلامی شهرستان فلارد برای کمک به مردم مظلوم غزه و لبنان
گردن بند روزی پیامبر(ص) نماز جماعت را با مسلمانان به جماعت می‌خواند، پس از نماز جمعی در محضر رسول خدا(ص) نشستند، در این هنگام پیرمرد بینوایی نزد حضرت رسول خدا(ص) آمد و اظهار داشت «گرسنگی در جگرم اثر گذاشته، و برهنه‌ام، به من غذا و لباس بده که سخت تهیدست می‌باشم». پیامبر(ص) در آن هنگام چیزی نداشت، به بلال حبشی فرمود: این پیر را به خانه‌ی فاطمه(س) برسان. بلال او را به خانه فاطمه(س) آورد و او جریان تهیدستی خو را به فاطمه(س) گفت. مدّت سه روز بود، غذا نرسیده بود، و فاطمه و علی(ع) گرسنه بودند، در این بحران، فاطمه(س) در فکر پیرمرد بود که جواب مثبت به او بدهد... فاطمه(س) یک عدد گردنبند نقره‌ای داشت که دختر عمویش (دختر حمزه سیدالشّهداء) به او یادگاری داده بود، آن را از گردنش درآورد و به پیرمرد داد، و به او فرمود: «آن را بفروش و پولش را در رفع نیازهای خود، مصرف کن». پیرمرد با خوشحالی از خانه‌ی فاطمه(س) بیرون آمد، و به حضور پیامبر(ص) رسید و جریان را گفت پیامبر منقلب شد و اشک در چشمانش حلقه زد... پیرمرد آن گردنبند را در معرض فروش قرار داد. عمّار به او فرمود آن را چند می‌فروشی؟ پیرمرد گفت: «به اندازه یک وعده غذا که مرا سیر کند، و یک لباس که با آن نماز بخوانم، و یک دینار پول، که با آن مخارج سفر به خانه‌ام را تأمین کنم». عمّار، از سهمیه‌ی غنیمت جنگ که به او رسیده بود و آن را فروخته بود، مقداری پول داشت، ٢٠ دینار و ٢٠٠ درهم به پیرمرد داد، و یکدست لباس نیز به او داد، و مرکب خود را نیز در اختیار او گذاشت، و یک وعده غذای نان و گوشت نیز به او اعطا کرد. پیرمرد، شاد شد و از عمّار یاسر تشکر کرد و سپس چنین دعا کرد: «خدایا به فاطمه(س) آنقدر ببخش که نه چشم آنرا دیده و نه گوش آنرا شنیده باشد». پیامبر فرمود: آمین - آنگاه پیرمرد رفت... عمّار یاسر، آن گردنبند را با مشک، خوشبو کرد و در میان یک لباس یمانی نهاد و به غلامش بنام «سهم» داد و گفت: نزد فاطمه(س) برو، و این گردنبند را به او بده، تو را نیز به فاطمه(س) بخشیدم، از این پس، تو غلام فاطمه(س) هستی. «سهم» دستور عمّار را انجام داد، فاطمه(س) گردنبند را گرفت و «سهم» را آزاد کرد. «سهم» که از آغاز تا پایان، جریان را اطلاع داشت، خنده‌اش گرفت، فاطمه‌(س) پرسید: «چرا می‌خندی؟» سهم گفت: «برکت این گردنبند مرا به خنده آورد، چرا که گرسنه‌ای را سیر کرد، و برهنه‌ای را پوشانید، و فقیری را بی‌نیاز نمود، و برده‌ای را آزاد ساخت و سرانجام به صاحبش داده شد!!»
حقیقتا همینطوره؛ بانوان عزیزی که از روی انسانیت و با بزرگ منشی تمام، طلای خود را به جبهه مقاومت و کودکان گرسنه و مظلوم غزه اهداء می کنند بی شک برکت این هدیه به زندگی آنها بازخواهد گشت و چیزی از دست نمی رود و هیچ کار خیری پیش خدا گم نمی شود. مرحبا به این بانوان و خواهران و مادران که مایه افتخار ما هستند.🌹🌹
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کتابفروشی که از رهبر انقلاب لجش گرفت! 😉