eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
135 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
9.6هزار ویدیو
381 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 لوح| روحانی زاهد و مورد علاقه مردم مشهد 🏴 ایام سالگرد وفات حضرت آيت‌الله سيد جواد خامنه‌ای؛ پدر گرامی رهبر معظم انقلاب ‏━💠🍃🌸🍃💠━ 🌹دولت جوان حزب‌اللهی، علاج مشکلات کشور است. 💠پیروز بزرگ انتخابات، ملت ایران است. ☀️امام خامنه‌ای⁦⁦⁦⁦ 🇮🇷 @SANGAR_1🇮🇷 🇮🇷مجموعه فرهنگی سنگر🇮🇷‏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 آیت الله ناصری: شب ۲۵ ذی القعده (امشب) شبی است که هر کسی در خانه خدا برود، محروم بر نمی گردد 🌺شب دحوالارض یکی از 4 شب نمونه در سال برای عبادت و ارتباط با خداوند است. 🌿🍃🌸🍃🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیطانی # قسمت پایانی 🎬 الان تقریبا سه ماه از اون واقعه گذشته,پدرومادرم برای پذیرفتن عقیل به فرزندی خیلی خوشحال شدندومن مطمینم این بهترین شانس زندگی عقیل بود,تواین مدت زبان فارسی راکار کردم. عقیل پسرباهوشی هست ,مطلب راسریع میگیره ,الفبای فارسی رایادگرفته وگاهی جمله های کوتاه هم میگه,مادرم مثل پسرواقعی خودش دوسش داره ودورش میگرده,بابا به عشق عقیل روزها بیشترتوخونه میمونه. یک ماه بعداز مراجعتمان به جانم سو قصدشدوخوشبختانه ناموفق موند وپلیس گفت که ازطرف موسادبوده. مهرابیان هفته ای دو سه بار به بهانه ی دیدن عقیل ,اما درحقیقت دیدارخواهرعقیل,به خانه مان میاید,مهرش به دل بابا افتاده. الان هم از سر سفره ی عقد برایتان ,اخرین قسمت رمان را میگذارم.😊 عاقد:خانم هما سعادت برای بارسوم ,سوال میکنم,ایا بنده وکیلم شمارابه عقددایم آقای سعید مهرابیان بامهریه وصداق معلوم درآورم؟؟؟ واینبار سعید هست که میگه:عروس داره رمانش راتمام میکنه😂 من:بااجازه ی بزرگترا بببببله...👏👏👏👏 ⚡️پایان⚡️ باما همراه باشید ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌
این نوزاد پریشب بیمارستان تامین اجتماعی بوشهر بدنیا اومده..فامیلیش سلیمانی بوده اسمشم گذاشتن قاسم و عکس سردار سلیمانی رو روی لباسش چاپ کردن🥰🥰
‼️شرط بندی و پیش بینی نتیجۀ مسابقه 🔷س 5525: آیا در سایت ها برای تیم برنده در فوتبال حرام است؟ ✅ج: احتیاط در ترک شرکت در این مسابقات است، هر چند حرام نیست، اما کسی که در پیش بینی برنده می شود، شرعا مالک جایزه نمی شود، مگر آن که مالک ، ضمن یکی از عقود شرعی مانند هبه یا صلح، جایزه را به تملیک کند. 🆔 @resale_ahkam مقام معظم رهبری
4_5888655502916715784.mp3
841.2K
✅ چگونه خشم خود را در مواجه با شیطنت فرزندان، کنترل کنیم.
به مناسبت سالگرد ارتحال والد گرامی مقام معظم رهبری امام خامنه ای ارواحنافداه
ارتباط موفق_11.mp3
10.6M
🎙 ۱۱ 💠 میزان ارزشمندی شما در نَفسِ دیگران؛ با میزانِ ارزشمندی الگوهای زندگی‌تان رابطه‌ی مستقیم و تنگاتنگ دارد. حتی اگر هرگز از این الگو حرفی نزنی و یا زبان به معرفی‌اَش باز نکنی! 💠نفوس انسانها هوشمندند... نیازی به حرف زدن نیست! 👑 ارزش شما در درون شما، ثبت شده و قابل فهم است. 🔸 🔸 🆔 @khanevadeh_313
✅حضرت امام رضا علیه السلام فرمود :👇👇 ⭕️تبلیغ غدیـــــر واجــب است 🌹🍃کسی که عید غدیر را گرامی بدارد خداوند خطاهای کوچک و بزرگ او را می بخشد و اگر از دنیا برود در زمره‌ی شهداء خواهد بود. 📚اقبال الاعمال۴۶۴/۱ ─🍃🌸غدیرخم🌸🍃─
💠به مناسبت هفته حجاب و عفاف امور بانوان اداره کل تبلیغات اسلامی استان قم برگزار میکند 💠 کارگاه ۱۶ ساعته مجازی 🔹طلایه داران عفاف🔹 با ارائه گواهینامه برخی سرفصل ها عبارتند از: علل بدحجابی و راهکارهای پیشنهادی حجاب از دیدگاه فیزیولوژی و روانشناسی شبهات پیرامون حجاب راهکارهای تبلیغ و ترویج حجاب و... ✅هزینه ثبت نام ۳۰ هزار تومان جهت ثبت نام باید نام و نام خانوادگی و تحصیلات خود را به آیدی @Zand6631 در ایتا ارسال نمایید. 🕠مهلت ثبت نام ۱۲ تا ۱۸ تیرماه ✅جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره تماس ۰۲۵۳۲۹۰۶۶۴۶ در ساعات اداری تماس بگیرید.
‼️نماز خواندن با لباس عکس دار 🔷س 5549: آیا با لباسهایی که روی آن و یا حیوان منقوش است ولی ( ) در زیر لباسی دیگر پوشیده شده است، دارد؟ ✅ج: کراهت دارد. 🆔 @resale_ahkam مقام معظم رهبری
•|بـسمـ الـله الـرحمن الـرحـیم|• 🌸💕 مقدمه: مثل معتاد ها شده بودم. اگه شب به شب به دستم نمی‌رسید ‌به خواب نمی‌رفتم و انگار چیزی کم داشتم. شبی‌ رو با چمران به روایت همسر صبح می‌کردم، شبی رو هم با همت به روایت همسر. بین رفقام دهن به دهن می‌شد مجموعه جدیدی چاپ شده به نام اینک شوکران که زده روی دست نیمه پنهان ماه. در به در راه افتاده بودیم دنبالش... اینجا‌ زنگ بزن، اونجا‌ زنگ بزن. با خاطرات منوچهر مدق که پاک ریختیم‌ به هم. ثانیه شماری می‌کردیم که رفیقمون از تهران خاطرات ایوب بلندی رو زودتر برسونه. بعدها که تو وادیِ نوشتن افتادم، جز آرزوهام بود که برای شهیدی کتابی بنویسم در قدوقواره مدق، چمران، همت، ایوب بلندی و... و روایت فتح اونو چاپ کنه. ولی هیچ وقت به مخیله ام خطور نمی‌کرد روزی برای روایت فتح، زندگی رفیق شهیدم و بنویسم. برای همون ‌رفیقی که خودش هم یکی از اون مشتری های پروپاقرص اون کتاب بود. برای همون رفیقی که خودش هم به همسرش وصیت کرده بود بعد از شهادتش، خاطراتش رو درقالب نیمه پنهان ماه، چاپ کنه! شروع: حسابی کلافه شده بودم. نمی‌فهمیدم جذبِ چه چیزه این آدم شدن؟!! از طرف خانوم ها چند خواستگار داشت؛ مستقیم بهش گفته بودن. اون هم وسط دانشگاه... وقتی شنیدم گفتم: چه معنی داره یه دختر بره به یه پسر بگه قصد دارم باهات ازدواج کنم، اونم با چه کسی! اصلا باورم نمی‌شد..! عجیب تر اینکه بعضی از اون ها مذهبی نبودن. به نظرم که هیچ جذابیتی تو وجودش پیدا نمی‌شد براش حرف و حدیث درست کرده بودن. مسئول بسیج خواهران تاکید کرد: وقتی زنگ زد، کسی حق نداره جواب تلفن رو بده! برام اتفاق افتاده بود که ‌زنگ بزنه و جواب‌ بدم باورم ‌نمی‌شد این‌ صدا، صدای خودش باشه. بر خلاف ظاهر خشک و خشنش، با آرامش و طمانینه حرف می‌زد. تُن صداش زنگ و موج خاصی داشت. از تیپش خوشم‌ نمی‌اومد. دانشگاه‌ رو با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود... شلوار شیش جیب پلنگی گشاد می‌پوشید با پیراهن یقه گرد سه دکمه و آستین بدونِ مچ که می‌انداخت رو شلوار... تو‌‌ فصل سرما با اورکت سپاهی‌اش تابلو بود. یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می‌انداخت رو شونه‌اش، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ. وقتی راه می‌رفت، کفش هاش رو روی زمین‌ می‌کشید. ابایی هم ‌نداشت تو ‌دانشگاه‌ سرش رو با چفیه ببنده. از وقتی پام به بسیج دانشگاه باز شد،‌ بیشتر میدیدمش. به‌ دوستام می‌‌گفتم: این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه شصت پیاده شده و همونجا مونده! به خودش هم گفتم.. اومد اتاق بسیج خواهران و پشت به ما و رو به دیوار نشست. اون دفعه رو خودخوری کردم. دفعه بعد رفت کنار میز که نگاش به ما نیافته. نتونستم جلوی خودمو بگیرم و بلند بلند اعتراضم و به بچه ها گفتم..! به در گفتم تا دیوار بشنوه؛ زور می‌زد جلوی خنده اش رو بگیره. معراج شهدا که انگار ارث پدرش بود. هرموقع می‌رفتیم، با دوستاش اونجا می‌پلکیدن. زیر زیرکی می‌خندیدم و می‌گفتم: بچه ها، بازم دار و دسته محمد خانی! بعضی از بچه های بسیج با سبک و سیاق و کار و کردارش موافق بودن، بعضی هاهم مخالف...! بین مخالف ها معروف بود به تند روی‌ کردن و متحجر بودن. اما همه ازش حساب می‌بردن... برای همین ازش بدم می‌اومد، فکر می‌کردم از این آدم های خشک مقدسِ از اون‌ طرف‌ بام افتاده س. اما طرفدار زیاد داشت! خیلی ها میگفتن: مداحی می‌کنه، هیئتیه، می‌ره تفحص شهدا، خیلی شبیه شهداست! توی چشم‌ من ‌اصلا اینطور نبود..! با نگاه عاقل اندر‌ سفیهی بهشون می‌خندیدم که این قدرها هم آش دهن سوزی نیست. کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه، دعای عرفه برگزار می‌شد. دیدم فقط چند تا موکت پهن کرده ان. به مسئول خواهران اعتراض کردم: دانشگاه به این بزرگی و این چند تا تیکه موکت‌؟؟ در جواب حرفم گفت: همینا هم بعیده پر بشه!
🌸💕 وقتی دیدم توجهی نمیکنه، رفتم پیش آقای محمد خانی. صداش زدم، جوابی نداد.. چند بار داد زدم تا شنید. سر به زیر اومد که: +بفرمایین؟؟ بدون مقدمه گفتم: - این موکتا کمه! گفت: +قد همینشم نمیان بهش توپیدم - ما مکلف به وظیفه ایم نه نتیجه. با عصبانیت جواب داد: +این وقت روز دانشجو از کجا میاد؟ بعد رفت دنبال کارش... همین که‌ ‌دعا شروع شد، روی همه موکتا کیپ تا کیپ نشستن، همشون افتادن به تکاپو که: حالا از کجا موکت بیاریم!! یک‌بار از کنار معراج شهدا یکی از جعبه های مهمات رو آوردیم اتاق بسیج خواهران به جای قفسه کتابخونه... مقرر کرده بود برای جابه‌جایی وسایل بسیج، حتما باید نامه نگاری بشه. همه کارها با مقررات و هماهنگی خودش بود. من که خودمو قاطی این ضابطه ها نمی‌کردم! هرکاری به نظرم درست بود همونو انجام ‌می‌دادم. جلسه داشتیم، اومد اتاق بسیج خواهران؛ با دیدن قفسه خشکش زد‌! چند دقیقه زبونش بند اومد و مدام با انگشترهاش ور می‌رفت... مبهوت مونده بودیم با دلخوری پرسید: این اینجا چیکار می‌کنه؟‌؟ همه بچه ها سرشون رو انداختن پایین. زیر چشمی به همه نگاه کردم دیدم کسی نُطُق نمی‌زنه! سرم رو گرفتم بالا و با جسارت گفتم: - گوشه معراج داشت خاک می‌خورد، آوردیم اینجا برای کتابخونه. باعصبانیت گفت: +من مسئول تدارکات رو توبیخ کردم! اون وقت شما به این راحتی می‌گین کارش داشتین؟؟ حرف دلم و گذاشتم کف دستش: - مقصر شمایین که باید همه کارها زیر نظر و با تائید شما انجام بشه!‌ اینکه نشد کار..! لبخندی نشست روی لبش و سرش رو انداخت پایین. با این یادآوری که: +زودتر جلسه رو شروع کنین، بحث رو عوض کرد. وسط دفتر بسیج جیغ کشیدم، شانس ‌آوردم کسی این دور و بر نبود..‌. نه ‌که ‌آدم جیغ جیغویی ‌باشم هااا، ناخودآگاه از ته دلم زد بیرون! بیشتر شبیه جُک و شوخی بود. خانوم ابویی که‌ به زور جلوی خنده اش رو گرفته بود گفت: +آقای محمد خانی منو واسطه کرده برای خواستگاری از تو! اصلا به ذهنم خطور نمی‌کرد مجرد باشه! قیافه‌ی جا افتاده ای داشت. اصلا تو باغ نبودم تا حدی که فکر نمی‌کردم مسئول بسیج دانشجویی، ممکنه از خودِ دانشجو ها باشه. می‌گفتم تهِ تهِش کارمندی چیزی از دفتر نهاد‌ رهبریِ... بی محلی به خواستگارهاش رو هم سر‌همین می‌دیدم که خب، آدم متاهل دنبال دردسر نمیگرده! به خانوم ابویی گفتم: - بهش بگو این فکر رو از توی مغزش بریزه بیرون! شاکی هم شدم که چطور به خودش اجازه داده از من خواستگاری کنه. وصله نچسبی بود برای‌دختری که لای پنبه بزرگ شده‌! کارمون شروع شد.. از من ‌انکار و از اون ‌اصرار.. سر در نمی‌آوردم آدمی که تا دیروز رو به دیوار می‌نشست، حالا اینطور مثل سایه ‌همه جا حسش میکنم دائم صدای کفشش تو گوشم بود و مثل سوهان‌ رو مغزم کشیده می‌شد! ناغافل مسیرم و کج‌می‌کردم، ولی این سوهان مغز تمومی نداشت. هرجا می‌رفتم جلوی چشمم بود: معراج شهدا، دانشکده، دمِ در دانشگاه، نماز خونه و جلوی دفتر نهاد‌ رهبری. گاهی هم سلامی می‌پروند. دوستام میگفتن: از این آدم ماخوذ به حیا بعیده این کارا!
  ┄┅═✧✨﷽✨✧═┅┄ 🍃✨فضائل امیرالمومنین تا عید ولایت🍃✨ 🗓 22 روز مانده تا عید بزرگ غدیر خم در قرآن.. ✨« وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِیْ مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ » ( بقره ۲۵) ✨« به کسانی که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده اند، بشارت ده که باغهایی از بهشت برای آنهاست که نهرها از زیر درختانش جاریست » 💢در تفسیر فرات کوفی آمده است که منظور از کسانی که ایمان آورده اند: 💫💐امیرالمومنین و اوصیای بعد از ایشان و شیعیان ایشان هستند 💫💐 📚منابع: ( تفسیر فرات کوفی ص ۵۳ ، شواهد التنزیل ۱/۷۴) 🌷🍃
15-JavadiAmoli_L.mp3_101771.mp3
3.05M
جایگاه زن در ارزشهای معنوی سخنان «آیت الله جوادی آملی» در پاسخ به این سوال که «آیا قرآن بهای بیشتری به مردها داده است یا نه؟و در این میان جایگاه زن چیست؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🍂 🌼🌸🌼🌸🌼🌸🍃 🌸🌺🌸🌺🌸🍂 🌼🌸🌼🌸🍃 🌸🌺🌸🍂 🌼🌸🍃 🌸🍂 🧞‍♀️🧜‍♀️═ஜ👑ஜ═🧜‍♀️🧞‍♀️ ••———*💕*~💕~*💕*———
تخم مرغ 3 عدد روغن 60 میلی (یک چهارم لیوان) شکر 80 گرم ( یک سوم لیوان) شیر 160 میلی ( دو سوم لیوان) پودر نارگیل 70 گرم (دو سوم لیوان) آرد سفید 225 گرم (یک و نیم لیوان) وانیل یا هل نصف ق چ بیکینگ پودر 5 گرم (1 ق م) برای شربت شکر دو سوم لیوان آب دو سوم لیوان زعفران به میزان لازم گلاب یک چهارم لیوان مواد به دمای محیط برسه . تخم مرغ و شکر رو با همزن خوب پنج دقیقه زدم . وانیل یا هل رو اضافه کردم . روغن مایع و شیر رو هم ریختم . پودر نارگیل هم اضافه کردم می تونین کمتر و بیشتر هم پودر نارگیل بریزید و حتی قابل حذف هم هست و همچنین می تونین از انواع پودرها مثل پودر پسته و بادام و ... هم استفاده کنید . آرد و بیکینگ پودر رو مخلوط و الک کردم و داخلش ریختم و ترکیب کردم . داخل قالب به انداره 15 در 25 سانت کفش کاغذ روغنی انداختم و یا می تونید با ارده یا روغن جدا کننده چرب کنید . در مورد اندازه قالب این بستگی داره که دوست داشته باشید ارتفاع کیک بیشتر بشه یا کمتر . مایه کیک رو ریختم و داخل فر با دمای 180 درجه که از یک ربع قبل گرم شده در طبقه وسط ، به مدت 40 و 45 دقیقه قرار دادم .البته دمای فرها متفاوت هست حتما چک کنید . بعد از پخت که کمی از دما افتاد از قالب خارج کردم . کاغذ روعنی رو کندم و دوباره کیک رو داخل قالب قرار دادم وبرش ( هر شکل مربع و یا لوزی) دادم . روی کیک که خنک شده و از دما افتاده ، شربت خنک ریختم . هر چه قدر بیشتر بمونه داخل یخچال خوشمزه تره . برای شربت : شکر و آب رو داخل ظرفی ریختم و روی حرارت ملایم قرار دادم تا زمانی که شکر حل بشه و بجوشه و بعد زعفران اضافه کردم جدودا ده دقیقه روی گاز بمونه و آخر هم گلاب اضافه کردم . می تونین هل هم داخل شربت بریزید . پ.ن : بدون فر به راحتی این کیک رو داخل تابه روی گاز می تونید درست کنید از شعله پخش کن استفاده کنید و حرارت ملایم رو به کم باشه . تابه از یک ربع قبل مثل فر گرم بشه و بعد مایه کیک بریزید درش رو بزارید و تایم بدید حدود 10 تا 15 دقیقه البته حتما خودتون چک کنید . اگر تابه دو طرفه هم باشه به راحتی می تونید برگردونید تا اون طرفش هم رنگش تغییر کنه .
🖼🔹دیامس تازه مسلمان🔹 🌀خواننده سابق رپ فرانسوی از اسلام و حجاب خود  می گوید: 📝«جسمم و زن بودنم در کنترل خودم است»😊 ✋ خواهرم! با حفظ حجابت برای تازه مسلمانان الگو باش‼️ 👆👆👆👆👆👆👆 @ala_allah