eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
135 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
9.6هزار ویدیو
381 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
👆بخاطر سیصد هزار شهید🥀 چیکار کردید؟!💔 🕊🕊🕊🇮🇷🥀🥀🥀
🌺🌺 به یـــاد داشته باش اگر تــو به کسی خـوبی کردی، مــواظب باش یــادآوری نـــکنی ... و اگر شخــصی به تو نیــکی کرد، مــواظب باش فــراموش نــکنی 9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀ویژه نو+جوان| علمی که ما می‌خواهیم ❓علم‌آموزی چه زمانی مفید است؟ ➕ توصیه آقا برای شما که به دنبال کسب علم هستین ╔═ 🍃📖🍃═════════╗ 🌹@ahsanolhadiss اَحسَنُ الحَدیث ╚═════════════
پویانفر دل‌‌آرام‌ِجهان - yasfatemii .mp3
4.52M
آخرین سال هم گذشت و نیامدی... بزند شنبه بیایی که دل جمعه بسوزد اللهم عجل لولیک الفرج💔 🍃 🌺🍃
﷽❣ ❣﷽ السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌یا‌بقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ اَلسّلامُ عَلَیْکَ‌یا مَولایَ یاصاحِبَ‌الزَّمان اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجاز اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُ‌ویاشَریکَ‌الْقُران وَیااِمامَ الْاُنسِ‌وَالْجان تو کیستی که ز دستت بهار می‌ریزد😊 بهار در قدمت برگ و بار می‌ریزد🌿 ز چشم گرم تو خورشید، نور می‌گیرد☀️ چو مِهرِ روی تو بر شام تار می‌ریزد💚 به زیر پای تو، ای یاس گلشن یاسین❤️ نسیم عشق، گل انتظار می‌ریزد😊 💞سلامتی امام زمان صلوات ✧════•❁❀❁•════✧ ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
امام‌باقرعلیه‌السلام فرمودند: «خداوند سبحان با هيچ ذكري برتر از تسبيحات حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) پرستيده و ستايش نمي‏شود، و اگر چيزی برتر از آن وجود مي‏داشت، پيامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) همان را به حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بخشيده‌بود.» کتاب رازهای نماز - صفحه ۱۶۳ "اثر ارزشمند آیت‌الله‌جوادی‌آملی" 💠
به جبهه که رسید، کفشهاشو داد به یکی! تو جبهه دیگه کسی اونو با کفش ندید! میگفت: اینجا جاییه که خون شهدامون ریخته شده، حرمت داره.. و معروف شد به سید پابرهنه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 من آخر سالی اومدم درموندم اومدم بیچارم اومدم 😭 همه دارن حساب کتاباشونو میبندن آخرسالی آقا... سر ساله‌ست مرد مسکینم نکش از دست خالی ام دامن... به جون رقیه راست میگم من کربلا لازمم... 😔 بار مرا بخر نخری گریه میکنم جان همان که زائر بابا نشد مرا یک کربلا ببر نبری گریه میکنم... 😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹فضيلت و خواص ذكر يونسيه ذكر يونسيه چيست ؟ ✔ 1❗️- پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله وسلم : هر بیمار مسلمانى كه این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مرد پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت خوب شده در حالى كه تمام گناهانش آمرزیده شده است . 2❗️-. رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم : آیا به شما خبر دهم از دعایى كه هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش ‍ حاصل شود؟ اصحاب گفتند: آرى اى رسول خدا. آن حضرت فرمود: دعاى یونس كه طعمه ماهى شد: لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمین 3❗️- امام صادق علیه السلام : عجب دارم از كسى كه غم زده است چطور این دعا را نمى خواند لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمین چرا كه خداوند به دنبال آن مى فرماید: فاستبجنا له و نجیناه من الغم و كذلك ننجى المؤ منین (ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤ منان را نجات مى دهیم ) 4❗️- مرحوم كلینى نقل مى كند: مردى خراسانى بین مكه و مدینه در ربذه به امام صادق علیه السلام برخود و عرضه داشت : فدایت شوم من تا كنون فرزنددار، نشده ام ، چه كنم ؟ حضرت فرمود: هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روى آیه ، و ذالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادى فى الظلمات ان لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمین را تا سه آیه بخوان ان شاء الله فرزنددار خواهى شد. از بسياري از بزرگان اين ختم با عدد 400 مرتبه در سجده خصوصا" در ميان نماز مغرب و عشاء و يا قبل از اذان صبح و يا قبل از اذان صبح و يا بين الطلوعين جهت افاضات روحاني نقل شده است , و اين يكي از ختوماتي است كه معمولا" اساتيد در ابتداي سلوك به شاگردانشان توصيه مي كنند . ناگفته نماند كه اين ختم به منزله ي توبه اي حقيقي است اگر خالصانه براي خدا بجاي اورده شود , اثر شگرفي در پيشبرد انسان دارد وقتي از مرحوم ايت الله كشميري پرسيدند بهترين كار براي سالك در كدام يك از اعمال عبادي است ؟ فرمودند : بهترين ان سجده است كه ذكر يونسيه در ان گفته شود . و فرمودند : امان ذكر يونسيه موجب اتصال به ارواح و باز شدن چشم برزخي مي گردد ( افتاب خوبان , اثر استاد علي اكبر صداقت ) . 🌹اين ذكر شريف اثر بسيار عجيبي در رفع غم و اندوه دارد 🌹امام صادق عليه السلام فرمودند : تعجب مي كنم از چهار كس كه چهار نوع گرفتاري دارند چگونه به اين چهار چيز پناه نمي برند. 🌹از جمله اينها فرمودند : تعجب مي كنم از كسي كه دچار غم و اندوه شده است اما به اين سخن پناه نمي برد، زيرا كه حقتعالي در دنباله آن فرموده: " و نجيناه من الغم و كذلك ننجي الموءمنين " يعني ما او را " حضرت يونس را به سبب اين سخن " از غم و اندوه نجات داديم و اينگونه ما موءمنان را نجات مي بخشيم. منبع: اقتباس از كتاب راهنماي گرفتاران ❗️ذكر يونسيه يعني گفتن: 🌹لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين. 🌹 (آيه 87، سوره انبيا) 💚الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷قال الامام علی عليه‌السلام: فَكُنْ مِنْهُ عَلَى حَذَرِ أَنْ يُدْرِكَكَ وَ أَنْتَ عَلَى حَالٍ سَيِّئَةٍ قَدْ كُنْتَ تُحَدِّثُ نَفْسَكَ مِنْهَا بِالتَّوْبَةِ. 🔸از مرگ بترس! نكند زمانى سراغ تو را گيرد كه در حال گناه يا در انتظار توبه كردن باشى. 📚(نهج‌البلاغه، نامه ۳۱)
3398282020.mp3
10.28M
🌷🌿🌷 🌿🌷 🌷 ۵۸ 👈 میگن؛ قرآن، شرابِ فرح آفرینِ مؤمنه! مراقب باش، وقتِ سرکشیدنش، جامِ این شرابِ طهور رو، به نجاساتِ دنیات، آلوده نکنی! 🌷🌿🌷
روزی بدون حساب.mp3
1.34M
▫️ روزی بدون حساب 👤 مرحوم آیةالله خوشوقت 🍂🍃🍂🍃
ماه رمضان شروع شده و باید سعی بشه از نوشیدنی و غذاهایی استفاده کنیم که مناسب این ماه هستند. نوشیدنی تخم شربتی زعفرانی خوشمزه و سنتی یکی از همین هاست. من برای درست کردن نوشیدنی تخم شربتی زعفرونی از شیره زعفرونی که خودم درست کردم استفاده می کنم. یک لیوان شکر ، دو لیوان آب و کمی زعفرون روی حرارت میگذارم تا غلیظ بشه. در پایان یک قاشق چایخوری آبلیموی تازه بهش اضافه میکنم و میگذارم کنار سرد بشه. از این شیره داخل شربت تخم شربتی هم استفاده کردم چون آب را به خودش جذب میکنه، وقتی میخوریم به مدت زیادی تشنه نمیشیم. تخم شربتی را ازچند دقیقه قبل با آب جوش خیس کرده و بعد داخل شربت استفاده کنید. من داخل تخم شربتی زعفرانی عرق بیدمشک و گلاب هم استفاده می کنم تا عط و طعم بهتری بگیره. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 😉
🦋 💙 مادرم که حال من را می‌دید پشت سرم همه جا می آمد می گفت کبرا من رو سوزوندی کبرا آروم بگیر. آن شب تا صبح خواب به چشمم نیامد از پشت پنجره به آسمان خیره شده بودم همه زندگیم از بچگی تا ازدواج تا به دنیا آمدن بچه ها و جنگ مثل یک فیلم از جلوی چشم هایم می گذشت. آن شب فهمیدم که همیشه در زندگی‌ام رازی وجود داشته. رازی نگفتنی انگار همه چیز به هم مربوط می‌شد زندگی و سرنوشت من طوری رقم خورده و پیشرفته بود که باید آخرش به اینجا می‌رسید. آن شب حوصله حرف زدن با هیچکس را نداشتم دلم میخواست تنهای تنها باشم خودم باشم و خدا. در دومین شب گم شدن زینب بعد از ساعت ها فکر کردن در تاریکی و سکوت وقتی همه گذشته خودم و زینب را کنار هم گذاشتم به حقیقت جدیدی رسیدم. من، کبری نذر کرده حسین(ع) به دنیا آمدم تا بتوانم زینب را به دنیا بیاورم او را شیر بدهم و بزرگ کنم من یک واسطه بودم واسطه ای برای آمدن زینب به این دنیا. زینب حقیقت من بود همه عشق و ایمانی که به واسطه کربلا در من به امانت گذاشته شده بود در زینب به اوج رسید و به بالاترین جایی رسید که من نرسیده بودم. وقت نماز صبح شده بود بلند شدم و چادر نماز زینب را سرم کردم و روی سجاده اش ایستادم و نماز صبح را خواندم. نماز عجیبی بود در نماز حال غریبی داشتم همه جا را می‌دیدم خانه آبادانم، خانه محله دستگرد، خانه شاهین شهر، گلزار شهدا. ترسی که در دو روز گذشته به جانم نیشتر می‌زد رفته بود می دانستم که زینب گم شده اما وحشت نداشتم انگار که او در جای امنی باشد. با این وجود خودم را آدم دردمندی می‌دیدم درد مند ترین آدمی که با روشنایی روز باید تکیه گاه همه خانواده می شد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💔 😔 روز سوم مهران از آبادان آمد شهلا به باباش زنگ زده و او هم به مهران خبر داده بود مهران و باباش در کنج پذیرایی ماتم زده به دیوار تکیه داده بودند. مهران از اول جنگ با ماندن زینب در آبادان مخالفت کرد به خیال خودش میخواست از خواهر کوچکش محافظت کند. کاری کند که او را از توپ و ترکش خمپاره دو نگه دارد. خواهرش در یک محیط امن بزرگ شود آینده ای روشن داشته باشد. مهران مظلومانه سکوت کرده بود اما بابای مهربان همه چیز را از چشم من می‌دید من هیچ وقت جلوی بچه‌ها را نگرفته بودم بعد از انقلاب همیشه آنها را تشویق کرده بودم که به مملکت و امام خدمت کنند. به زینب خیلی اعتماد داشتم و می‌دانستم که هر جا برود و هر کاری بکند فقط برای رضایت خداست. بابای بچه ها هرگز راضی نبود که این همه درگیر خطر شوند. او یک زندگی آرام و بی دغدغه میخواست برایش پیشرفت تحصیلی بچه ها از همه چیز مهمتر بود. پدر بچه ها سال‌ها در پالایشگاه کارگری کرده بود کار در آب و هوای طاقت فرسای آبادان کار آسانی نیست. او آرزو داشت بچه ها حسابی درس بخوانند به تحصیلات بالا برسند و کارگر نشوند و زندگی راحت تری داشته باشند. ولی من بیشتر از درس به دین و ایمان بچه ها اهمیت می‌دادم و نماز خواندن شان و به عشق آنها به اهل بیت و امام حسین ع 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💛 با جعفر و مهران می‌خواستیم به آگاهی برویم آقای روستا قبل از رفتن ما آمد و گفت دیشب منافقین یک نامه تهدیدآمیز توی خونه ما انداختن. خانه ما خیابان سعدی، فرعی ۷ و خانه آقای روستا فرعی ۵ بود. مثل اینکه منافقین خانه ما را تحت نظر داشتند و از رفت و آمد افراد و پیگیری‌ های ما با خبر بودند. در نامه‌ای که در حیاط آقای روستا انداخته بودند اینطور نوشته شده بود: اگر شما بخواهید با خانواده کمایی برای پیدا کردن دخترشان همکاری کنید از ما در امان نیستید. خانواده آقای روستا نگران شده بودند بعد از رفتن آقای روستا خانم کچویی به خانه ما آمد. ترسیده بود و مثل بید میلرزید. او گفت :منافقین به خونم تلفن زدند و گفتند که ما زینب کمایی را کشتیم اگه صدات در بیاد همین بلا رو سر تو هم میاریم. آنها به خانم کچویی فحاشی کرده و حرف‌های زشت و نامربوطی زده بودند توهین‌های منافقین روحیه خانم کچویی را خراب کرده بود. وقتی شنیدم که منافقین تلفنی و به صراحت گفته‌اند زینب کمایی را کشتیم ذره‌ای امید که در دلم مانده بود به یاءس تبدیل شد. حرف های خانم کچویی حکم خبر مرگ زینب را داشتند من و شهلا با دل شکسته گریه میکردیم. مهران و بابای بچه ها به حیاط رفتند آنها می‌خواستند دور از چشم ما گریه کنند. شهرام خانه نبود نمی‌دانستم کجا دنبال زینب می گشت. مادرم و خانم کچویی کنار هم نشسته بودند و اشک می ریختند. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💜 ☂ ناخودآگاه بلند شدم و رفتم یک پیراهن دخترانه از کمد در آوردم و آمدم کنار خانم کچویی. لباس را به او نشان دادم و گفتم چند روز قبل از عید از توی خرت و پرتایی که از آبادان آورده بودیم این پارچه کویتی را پیدا کردم. مادرم قبل از جنگ برام خریده بود پارچه را به خیاط دادم و این پیراهن کلوش را برای زینب دوخت اما هر کاری کردم که زینب روز اول عید این لباس رو بپوشه قبول نکرد. او به من گفت مامان ما امسال عید نداریم خدا میدونه که الان خانواده شهدا چه حالی دارد. تو از من میخواد تو این موقعیت لباس نو بپوشم. مادرم لباس را از دستم گرفت و به چشمهایش مالید من ادامه دادم دخترم میدونست که امسال عید نداریم و ما هم دست کمی از خانواده شهدا نداریم. همان موقع شهرام به خانه آمد. او کم سن و سال بود اما خیلی خوب همه چیز را می‌فهمید انگار چیزی شنیده بود. می‌خواست با مهران حرف بزند پرسیدم شهرام کسی آمده چیزی شنیدی؟ سرش را به علامت نه تکان داد. به مادرم گفتم ای کاش میتونستیم به مهرداد خبر بدیم که خودش رو به خونه برسونه اما هیچ خبری از مهرداد نداشتیم ماه ها می گذشت و ما از او بی خبر بودیم. مهرداد با زینب صمیمی بود اگر خبر گم شدن زینب را می شنید حتما خودش را می رساند. مهران به من خبر داد که مینا و مهری برای عملیات فتح المبین به بیمارستانی در شوش رفتند. از روز گم شدن زینب هیچ ترسی برای مهران و مهرداد و مینا و مهری نداشتند انگار ترسم ریخته بود ترس از دست دادن بچه ها با گم شدن زینب کمرنگ شده بود. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹