eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
135 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
9.6هزار ویدیو
381 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
📿🏴 🏴 ❇️ صلوات خاصه بر عليه السّلام 🍃🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَصِيِّ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِمَامِ الْأَتْقِيَاءِ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ وَ الْحُجَّةِ عَلَى الْخَلائِقِ أَجْمَعِينَ 🍃🌺 اللَّهُمَّ كَمَا جَعَلْتَهُ نُورا يَسْتَضِي‏ءُ بِهِ الْمُؤْمِنُونَ فَبَشَّرَ بِالْجَزِيلِ مِنْ ثَوَابِكَ وَ أَنْذَرَ بِالْأَلِيمِ مِنْ عِقَابِكَ وَ حَذَّرَ بَأْسَكَ وَ ذَكَّرَ بِآيَاتِكَ وَ أَحَلَّ حَلالَكَ وَ حَرَّمَ حَرَامَكَ وَ بَيَّنَ شَرَائِعَكَ وَ فَرَائِضَكَ وَ حَضَّ عَلَى عِبَادَتِكَ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ نَهَى عَنْ مَعْصِيَتِكَ 🍃🌺 فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ. شهادت امام هادی علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لحظاتی منتشرنشده از آخرین غبارروبی حاج قاسم سلیمانی در حرم امام هادی (ع)
ظریف در مصاحبه اخیرش که مجری از او پرسید از صفر تا بیست چند درصد اختیار سیاست خارجه باشما بود؟ ظریف: صفر!! اقای ظریف! اگر اختیارتان صفر بود چرا گفتید امضای کری تضمین است؟ چرا گفتید تمام تحریم های بانکی و اشاعه ای و اولیه لغو می شود؟ اگر اختیار نداشتید چرا تحریم های تسلیحاتی ۵ ساله را بدون اجازه حاکمیت پذیرفتید؟ اگر اختیار نداشتید چرا نه برخی خطوط قرمز بلکه همه را رد کردید؟ آقای ظریف شما اختیار نداشتید ۳۷بند از fatfرا خودسر بدون اجازه مجلس اجرا کردید؟ وزیر خارجه هیچ کشوری در دنیا سیاست و نظرات خودش را نمی تواند به جای حاکمیت کلان اعمال کند چه امریکا و چه جیبوتی که به شما ویزا نداد! ✡🔹✡🔹✡🔹✡💎 پس مطلب احتیاج به توضیح دارد وان اینکه اقای ظریف اختیار از خودش ندارد بلکه افسارش دست امریکاست تا جایی که در سال اول وزارتش شکر خورده بوده که ((جزایر سه گانه ایران قابل مذاکره است)) یاصنعت موشکی ایران قابل مذاکره است و،،، و،، البته در داخل توی دهنش زدند ونشد اوامر امریکا را اجرا کند به نوعی این سخن عذر خواهی از کد خداست ✡🔹✡🔹✡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زوایای پنهان ترور دکتر محسن فخری زاده؛ ترور این دانشمند درست چند روز قبل از اینکه واکسن کرونا را به مرحله آزمایش انسانی برساند! 💢 روایتی شنیده نشده و متفاوت برادران و خواهر این دانشمند از نحوه ترور شهید فخری زاده! 🔺در این گفتگو زوایای زیبایی از زندگی این شهید ایرانگرای اسلام طلب را مشاهده فرمائید!
مداحی آنلاین - تموم جـاده ها بازن - مهدی رسولی.mp3
3.43M
🍃شبا دلتنگ تو میشم ، برای گریه، شب خوبه 🍃برای توبه کردن هم میگن خوبه 🎤 میخوام امسال روز پدر،ایوون طلا باشم😭
🔔احکام شرعی ‼️ ♻️به قسمت توجه در تصویر دقت کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما ببینید و نشر بدید مخصوصا اونایی ک ولنتاین کادو گرفتن ضربه‌ی اصلی رو، تو دوستی ها ی خیابونی، دخترها می‌خورند... وگرنه هیچ پسری، تو این دوستی ها، نه تعهد داره نه قصد تاهل
0⃣2⃣ 💠ترسوهای امیدوار 💢توصیه ای که برای ثابت قدم بودن بسیار مفید است: امید و ترس؛ اولی به رحمت خدا و دومی از عظمت خدا. 💢شرایطش را که بدانی، فقط می‌ماند داشتن کمی اراده؛ یعنی عمل کردن یا نادیده گرفتن؟ 💢شناخت، یکی از شرایط آن است. به عنوان مثال کودک از مار نمی‌ترسد، چون شناختی از آن ندارد. 👌 اگر درک درستی از عظمت خداوند داشته باشیم، هیچگاه با گستاخی گناه نمی‌کنیم. از طرفی باید به رحمت خدا هم امید داشت؛ چرا که خداوند ارحم الراحمین است. 📌ترس و امید، مهدوی می‌شود، وقتی بدانی ترس از خدا جلوی گناه کردن را می‌گیرد و گناه نکردن، باعث تعجیل در فرج می‌شود. و امید یعنی وجود امام زمان؛ یعنی خدایی که اجازه داد ما هم در تحول جهان موثر باشیم. 🔰ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرد گندم سه صفر 450 گرم آرد برنج 250 گرم پودر بادام 200 گرم پودر قند 700 گرم هل آسیاب شده 20 گرم کره 350 گرم روغن جامد 2 ملاقه کوچک زنجبیل به میزان لازم طرز تهیه: آرد را در ماهیتابه روی حرارت با شعله ی کم قرار دهید و تف دهید تا خامی ارد بره و بوش کامل بلند بشه...نباید آرد برای این حلوا تیره شود و باید رنگ ان روشن باشد ....بعده تفت خوردن ارد....آرد برنج را نیز بریزید بعد آرد ها را از روی حرارت برداشته و الک کنید . دوباره تابه را روی حرارت گذاشته کره و روغن جامد را اضافه کنید . و بگذارید تا ارد با روغن کمی تف بخورد سپس از روی حرارت برمی داریم و پودر قند و پودر بادام و هل و زنجبیل را اضافه کنید و در نهایت در یک ظرف پهن کنید .و به قطر یک سانت و بعد به دلخواه برش بزنید یا قالب بزنید و در یخچال به مدت 2 تا 3 ساعت قرار دهید
🔰 📚 مصرف پولِ عزاداری 💠 سؤال: اگر پولی برای اطعام عزاداران جمع شده باشد ولی به جهتی نتوان آن را در ایام عزاداری مصرف کرد، تکلیف این پول چیست؟ ✅ جواب: برای اطعام در عزاداری سال بعد استفاده کنند و یا با اجازه صاحبان وجوه، در موارد دیگر مصرف کنند. 🆔 @leader_ahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیک کره ای با مغز میوه های خشک برای کیک: 125 گرم کره همدمای اتاق 1/2 پیمانه روغن مایع 4 تخم مرغ همدمای اتاق 1ونیم پیمانه شکر 3/4 پیمانه شیر وانیل 3 قاشق غذاخوری ماست 1 قاشق غذاخوری بیکینگ پودر 2 و 1/4 الی 2ونیم پیمانه آرد - برای داخل کیک: 1/2 پیمانه گردو ریز خرد شده 1/2 پیمانه زردآلو خشک، خرد شده 1/2 پیمانه کشمش - برای گاناش سفید: 100 گرم شکلات سفید 80 گرم خامه صبحانه برای داخل کیک، به کشمشها و زردآلو های خشک، خرد شده یکی دو قاشق غذاخوری آرد بریزین و مخلوط کنین بعد آرد اضافی رو بریزین . برای کیک، کره، وانیل و شکر رو با همزن برقی بزنین تا رنگش روشن شه و پفی، بعد تخم مرغ هارو یکی یکی اضافه کنین و هرسری درحد ترکیب شدن هم بزنین بعد شیر، ماست و روغن رو اضافه و مخلوط کنید و آرد و بیکینگ پودر رو مخلوط و الک کنین و به مخلوط کیک اضافه کنید و با لیسک زیرو رو کنید تا گلوله ای از آرد نمونه . اگه 2 و 1/4 پیمانه آرد زدین و دیدین مخلوط شلتر از توی ویدیو هستش، آرد بیشتری الک کنین و مخلوط کنین قالب رو چرب کنین و بزارین یخچال نصف مخلوط رو داخل قالب بریزید و مواد داخل کیکو روش بریزین، اجازه ندین دیواره قالب بخوره، بعد بقیه مخلوط کیک رو روش بریزین و در فر از قبل گرم شده 160 درجه بپزین تا روش سرخ شه و خلال چوبی از وسط کیک تمیز دربیاد . مدت زمان پخت رو نگفته ولی حدود 45 دقیقه و بیشتر خواهد شد. برای گاناش ، خامه رو داغ کنین ولی نجوشونین بعد روی شکلات های خرد شده بریزید و مخلوط کنید و روی کیک سرد شده بریزین . برای داخل کیک، میتونین آجیل و میوه خشک دیگه استفاده کنید.
Banifatemeh-ShahadatImamHadi1395[02].mp3
2.36M
یه کاری کن که قلبم یه ذره آروم بشه 🔶شور بسیار زیبا ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
🍳 🌻 😋😋😋 آرد 1 و نیم لیوان . شکر 2/3 لیوان . روغن مایع 2/3 لیوان . ماست یا شیر ولرم 1/2 لیوان گلاب 2 قاشق غذاخوری . تخم مرغ 2 عدد . بکینگ پودر 1 قاشق چایخوری . پودر هل مقداری طرز تهیه : آرد ، بکینگ پودر و نوک قاشق پودر هل را باهم مخلوط کنید ؛ تخم مرغ ها را داخل کاسه ای بشکنید و 1 دقیقه با همزن بزنید سپس شکر را اضافه کنید و خوب مخلوط کنید تا شکر حل شود. ماست ، روغن مایع و گلاب را داخل کاسه ای بریزید و هم بزنید سپس مخلوط تخم مرغی را اضافه کنید و مجدد بزنید ؛ در ادامه مخلوط آرد را قاشق قاشق به مایه کیک اضافه کنید و با دور کند همزن مخلوط نمایید تا یکدست شود. داخل قالب کیک یزدی یا مافین را با کپسول های کاغذی پر کنید و داخل هر کپسول تا 2/3 از مایه کیک بریزید و قالب را داخل فری که از قبل با دمای 180 درجه سانتیگراد روشن کرده اید و گرم شده است 10 – 15 دقیقه قرار دهید تا روی کیک ها طلایی شود. کیک را پس از پخت از فر خارج کنید و اجازه دهید خنک شود سپس سرو کنید ( در صورت تمایل میتوانید برای تزیین کیک یزدی پیش از پخت مقداری کنجد یا پودر پسته روی کیک ها بپاشید) 🌸🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫هشدار ،حتما کلیپ رو تا انتها ببینید ‌ و برای درک کامل موضوع سه کلیپ شرایط امر به معروف رو کامل ببینید.‌ ‌ ‌ شرط آخر وجوب امر به معروف درواقع اینه که سبک سنگین کنی بیینی گناهی که رخ داده ارزش چقدر هزینه کردن رو داره؟ ‌ مثلا یه آدم قاتل چاقو به دست پوست شکلات انداخت زمین؛ نمیخواد بری تذکر بدی 😐‌ ‌ بعضی ها هم الکی میگن هر خطری مفسده است پس خیلی جاها امر به معروف واجب نیست!عجببب...اگه اینجوریه پس امام حسین که میدونست شهید میشه اما باز هم قیام کرد احکام امر به معروف بلد نبوده؟؟؟😒‌ ‌ نشر بدین ‌
(یکی از غذاهای سنتی اصفهان ) 📝 مواد لازم خورده برنج۱/۵پیمانه باقلا۱/۲ پیمانه سبزی کوفته(تره جعفری گشنیز شوید نعنا ترخون مرزه ترخون)نیم کیلو گوشت چرخ کرده:به میزان دلخواه نمک فلفل و زردچوبه و ادویه کاری به میزان دلخواه کشمش زرشک آلو ...برای داخل کوفته طرز تهیه برنج را از قبل میخیسونم (میتوانید هم برنج را با کمی آب بذارید نیم پزشه این طور احتمال اینکه کوفته وا بره کمتر هست) باقالی را هم نیم پز کرده همه ی مواد را داخل قابلمه بریزید ( مواد آب نداسته باشه)کمی مخلوط کرده اندازه ۴قاشق از مواد را برداشته کنار بگذارید .حالا مواد را خوب ورز بدید هرچه بیشتر ورز بدید چسبندگی بیستر میشه . داخل قابلمه بزرگ پیاز داغ درست کرده اندازه ۱لیوان آب داخل قابلمه بریزید وقتی جوش اومد موادی که کنار گذاشته بودید را داخل قابلمه بریزید و بذارید جوش بیاد(با این روش یک ته دیگ خوشمزه دارید)حالا از مواد کوفته برداشته داخل اون را کشمش زرشک یا هرچی دوست دارید بذارید کوفته را ببندید خوب گرد کنید و داخل اب جوش بندازید همه ی کوفته ها را داخل قابلمه بندازید دقت کنید کوفته ها روی هم جمع نشن با حرارت متوسط وقتی اب کوفته جمع شد اون را مثل دم بندازید با شعله پخش کن این کوفته اب و سس نداره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 خوش‌رویی با خانواده 🔹 موضوع : رفتار حاج قاسم با همسر و فرزندانش چگونه بود؟ 📌 مجموعه کلیپ ، برش‌هایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی سردار حاج قاسم سلیمانی تقدیم تان می‌ گردد. 🎥 ✾✨•🖤•✾•🖤•✨✾ 🔘
📖 🖋 حال سخت و زجرآوری بود که هر لحظه‌اش برای دل تنگ و غمزده‌ام، یک عمر می‌گذشت. حدود یکسال بود که گاه و بی‌گاه مادر از درد مبهمی در شکمش می‌نالید و هر روز اشتهایش کمتر و بدنش نحیف‌تر می‌شد و هر بار که درد به سراغش می‌آمد، من کاری جز دادن قرص معده و تهیه نبات داغ نمی‌کردم و حالا نتیجه این همه سهل‌انگاری، بیماری وحشتناکی شده بود که حتی از به زبان آوردن اسمش می‌ترسیدم. وضو گرفتم و با دست‌هایی لرزان قرآن را از مقابل آیینه برداشتم، بلکه کلام خدا آرامم کند. هر چند زبانم توان چرخیدن نداشت و نمی‌توانستم حتی یک آیه را قرائت کنم که تنها به آیینه پاک و زلال آیات کتاب الهی نگاه می‌کردم و اشک می‌ریختم. نماز مغربم را با گریه تمام کردم، چادر نماز خیس از اشکم را از سرم برداشتم و همانجا روی زمین نشستم. حتی دیگر نمی‌توانستم گریه کنم که چشمه اشکم خشک شده و نگاه بی‌رمقم به گوشه‌ای خیره مانده بود. دلم می‌خواست خودم را در آغوش مادرم رها کرده و تا نفس دارم گریه کنم، اما چه کنم که حتی تصور دیدار دوباره مادر هم دلم را می‌لرزاند. ای کاش می‌دانستم تا الآن عبدالله حرفی به مادر زده یا هنوز به انتظار من نشسته تا به یاری‌اش بروم. خسته از این همه فکر بی‌نتیجه، خودم را به کناری کشیدم و سرم را به دیوار گذاشتم که در اتاق باز شد و مجید با صورتی شاد و لب‌هایی که چون همیشه می‌خندید، قدم به اتاق گذاشت. نگاه مصیبت‌زده‌ام را از زمین برداشتم و بی‌آنکه چیزی بگویم، به چشمان مهربان و زیبایش پناه بردم. با دیدن چهره تکیده و چشمان سرخ و مجروحم، همانجا مقابل در خشکش زد. رنگ از رخسارش پرید و با صدایی لرزان پرسید: «چی شده الهه؟» نفسی که در سینه‌ام حبس شده بود، به سختی بالا آمد و حلقه اشکی که پای چشمم به خواب رفته بود، باز سرازیر شد. کیفش را کنار در انداخت و با گام‌هایی بلند به سمتم آمد. مقابلم روی دو زانو نشست و با نگرانی پرسید: «الهه! تو رو خدا بگو چی شده؟» به چشمان وحشتزده‌اش نگاهی بی‌رنگ انداختم و خواستم حرفی بزنم که هجوم ناله امانم نداد و باز صدای گریه‌ام فضای اتاق را پُر کرد. سرم را به دیوار فشار می‌دادم و بی‌پروا اشک می‌ریختم که حتی نمی‌توانستم قصه غمزده قلبم را برایش بازگو کنم. شانه‌های لرزانم را با هر دو دستش محکم گرفت و فریاد کشید: «الهه! بهت میگم بگو چی شده؟» هر چه بیشتر تلاش می‌کرد تا زبان مرا باز کند، چشمانم بی‌قرارتر می‌شد و اشک‌هایم بی‌تاب‌تر. شانه‌هایم را محکم فشار داد و با صدایی که دیگر رنگ التماس گرفته بود، صدایم زد: «الهه! جون مامان قَسَمِت میدم... بگو چی شده!» تا نام مادر را شنیدم، مثل کسی که تحملش تمام شده باشد، شانه‌های خمیده‌ام را از حلقه دستان نگرانش بیرون کشیدم و با قدم‌هایی که انگار می‌خواستند از چیزی فرار کنند، به سمت اتاق دویدم. روی قالیچه پای تختم نشستم و همچنانکه سرم را در تشک فرو می‌کردم تا طنین ضجه‌هایم را مادر نشنود، زار می‌زدم که صدای مضطرّ مجید در گوشم نشست: «الهه... تو رو خدا... داری دیوونه‌ام می‌کنی...» بازوانم را گرفت، با قدرت مرا به سمت خودش چرخاند و با چشمانی که از نگرانی سرخ شده بود، به صورتم خیره شد و التماس کرد: «الهه! با من این کارو نکن... بخدا هر کاری کردم، حقم این نیس...» با کف دستم پرده اشک را از صورتم کنار زدم و با صدایی که از شدت گریه بُریده بالا می‌آمد، پاسخ اینهمه نگرانی‌اش را به یک کلمه دادم: «مامانم...» و او بلافاصله پرسید: «مامانت چی؟» با نگاه غمبارم به چشمانش پناه بردم و ناله زدم: «مجید مامانم... مامانم سرطان داره... مجید مامانم داره از دستم میره...» و باز هجوم گریه گلویم را پُر کرد. مثل اینکه دستانش بی‌حس شده باشد، بازوانم را رها کرد و نگرانی روی صورتش خشکید. با چشمانی که از بُهتی غمگین پُر شده بود، تنها نگاهم می کرد و دیگر هیچ نمی‌گفت و حالا دریای دردِ دل من به تلاطم افتاده بود: «مجید مامانم این مدت خیلی درد کشید. ولی هیچ کس به فکرش نبود... خیلی دیر به دادش رسیدیم... خیلی دیر... دکتر گفته باید زودتر می‌بردیمش...» هر آنچه در این مدت از دردها و غصه‌های مادر در دلم ریخته بودم، همه را با اشک و ناله بازگو می‌کردم و مجید با چشمانی که از غصه می‌سوخت، تنها نگاهم می‌کرد و انگار می‌خواست همه دردهای دلم را به جان بخرد تا قدری قرار بگیرم.