eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
134 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
383 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷قسمت سی و نهم 🌷 شال گردن بوی روزهای باران خورده را میداد که تلفنم زنگ زد. اسم تو روی صفحه افتاده بود. _هیچ معلومه کجایی آقا مصطفی؟ _اول سلام! _بسیار خب،علیک،حالا کجایی؟ _فرودگاه! _کجا میری؟ _بگم جیغ و داد راه نمیندازی؟ _بگو آقا مصطفی،قلبم اومد تو گلوم! _عراق! گلوله های کاموا را چنگ زدم. _میری عراق؟به اجازه کی؟که بعد بری سوریه؟ _رشته ای بر گردنم افکنده دوست! زدم زیر گریه. _کاش الان اونجا بودم عزیز! _که چی بشه؟ _آخه وقتی گریه میکنی خیلی خوشگل میشی! _لذت میبری زجر بکشم؟ _بس کن سمیه!چرا فکر میکنی من دل ندارم؟خیال میکنی خوشم میاد از تو و فاطمه دل بکنم؟ بلند تر گریه کردم.انگار همه مسافرها متوجه شده بودند. _خداحافظ سمیه،مواظب خودت و فاطمه باش! گوشی را قطع کردی.چند بار شماره ات را گرفتم،اما گوشی ات خاموش بود.سرم را به شیشه پنجره تکیه دادم،درحالی که اشک هایم می آمدند.کجا میرفتی آقا مصطفی؟میرفتی تا ماه شوی. ((باید وقتی میره و زنگ میزنه کلی هم بهش روحیه بدی دخترم.)) این را مامانم گفت. کل خانواده ام موافق سوریه رفتنت بودند. فقط مامان میگفت:((کاش قبل رفتنش بگه و بره!))اما خودم میدانستم چندان فرقی هم نمیکرد،چه میگفتی چه نمیگفتی.تازه اگر از قبل میدانستم روزهای بیشتری زجر میکشیدم.از سفر شمال آمدم.فاطمه را گذاشتم پیش مامان و آمدم خانه خودمان که دیدم آنجا شده بود سلول انفرادی . چند دست لباس برای خودم و فاطمه برداشتم و زدم بیرون. از همان روز حال من بد شد و حال فاطمه بدتر. تب کرده و تهوع داشت،اما آزمایش ها هیچ ویروس یا میکروبی را نشان نمیداد. به دکتر گفتم:((پدرش ماموریته. میتونه علت بیماریش همین باشه؟))گفت:((چرا که نه؟ولی باهاش مدارا کنین.))اورا میبردم خرید،پارک،شهربازی،اما فاطمه فقط تورا میخواست،مثل دلِ من. پدرت،پدرم و دایی هایش می آمدند کمک حال فاطمه باشند،حالی که خراب بود و او که جیغ میزد و گریه میکرد. گاه مجبور بودم مسافتی طولانی را بغلش کنم و این به قلبم فشار می آورد. کافی بود به دلش راه نیایم،ساعت ها گریه میکرد،جان سوز و بی امان و من هم پا به پای او. روزی پدرت مارا به حضرت عبدالعظیم (ع)برد. چون فاطمه توانسته بود آیت الکرسی را حفظ کند،برایش چادر خرید . از آنجا ما را به دریاچه چیتگر برد تا قایق سواری کنیم. فاطمه میخندید و شاد بود و من به خورشیدِ در حال غروب نگاه میکردم و آبی که به رنگ خون درآمده بود. اشک هایم می آمدند. یادم افتاد که یکبار فاطمه از روی چهارپایه افتاد و گل سری که به موهایش زده بودم در سرش فرو رفت و خون پیشانی اش را پوشاند . دست و صورتش را شستم و سرش را چسب زدم و اورا خواباندم و رویش را پوشاندم. وقتی آمدی با مقدمه چینی و دلهره گفتم:(شرمنده،حواسم به فاطمه بود،فقط یک لحظه از او غافل شدم که از روی چارپایه افتاد و سرش شکست!) گفتی:(میخوای فاطمه رو قربونی کنم تا از روی اون رد شی؟) تو نبودی و من تمام دلتنگی ام را در دفتری جلد چرمی که ماه و ستاره ای روی آن بود با کاغذ هایی صورتی میریختم. برایت دلنوشته مینوشتم ورد اشک هایم را به جا میگذاشتم. میخواستم وقتی آمدی، بدهم آنها را بخوانی. دفتر شده بود سنگ صبور و من منتظر که بیایی و سنگ صبورم را جلوی چشمانت بگیری و بگویم:((بخون آقا مصطفی! بخون و ببین چه خونابه ای در دلش موج میزنه!)) روزهای نبودنت، روزهای نبودنت، روزهای دلتنگی ام بود. روزهای سرد و دل اشوبه و اضطراب. از تو فقط یک شماره تلفن داشتم که آن هم برای آشپزخانه ای بود که در زیر زمین حرم حضرت رقیه (ع) بود. هرروز چند بار پشت هم زنگ میزدم آنجا. یکبار گفتی:((سمیه چند نفر از بچه های کهنز اینجان. خانم یکی از اینا وقتی زنگ میزنه خیلی بی قراری میکنه. میشه شماره اش رو بدم بهش زنگ بزنی و نصیحتش کنی؟)) گفتم:((یکی باید خودم رو نصیحت کنه!)) با این همه شماره را گرفتم و بهش زنگ زدم. خانم عسگرخانی بود. از من کوچک تر بود و نگران تر. باهم دوست شدیم. تو میخواستی با این آشنایی متوجه شوم که تنها نیستم و غیر از من قلب های عاشق دیگری هم هست. من و او هر دو درد مشترکی داشتیم. هر دو نگران همسرانمان بودیم و وقتی با هم حرف میزدیم، این هم صحبتی ها آراممان میکرد. روزی زنگ زدی:(آمریکا تهدید کرده به سوریه حمله میکنه، اگه حمله کرد و خبری از من نشد بدون که من توی پناهگاهم.) ادامه دارد...✅🌹
🔹هشت کتاب با موضوع فلسطین 1ـ کتاب 10 غلط مشهور در براه اسرائیل نوشته، ایلان پاپه ترجمه، وحید خضاب 2ـ کتاب آژانس یهود نویسنده: محمد عبدالرووف سلیم مترجم: کاظم نراقی 3ـ منازعه فلسطین و اسرائیل نویسنده؛ تمرا بی. اور ترجمه؛ پریسا صیادی 4ـ کتاب قضیه فلسطین نوشته؛ محسن محمد صالح ترجمه: صابر گل عنبری 5ـ تو زودتر بکش ( چند جلدی) نوشته: رونین برگمن ترجمه وحید خضاب نشر شهید کاظمی 6ـ متاستاز اسرائیل نوشته، کوروش علیانی 7ـ تا فراموش نشوی (خاطرات رانده شدگان سرزمین فلسطین) انتشارات سروش، جمعی از خبرنگاران خبرگزاری قدس 8ـ اختراع قوم یهود اثر شلومو سند ترجمه؛ فهیمه چاکر الحسینی
❓❓ ✍ پادشاهی به وزیرش گفت: دقت کردی، همیشه خدمتکارم از من خوشحال‌تر است در حالی که او هیچ چیز ندارد!! و منِ پادشاه که همه چیز دارم، حال و روزِ خوبی ندارم!!؟ وزیر گفت: سرورم شما باید قاعده ۹۹ را امتحان کنید !! پادشاه گفت: قاعده ۹۹ چیست؟!! *وزیر گفت: ۹۹ سکه طلا در کیسه‌ای  بگذارید و شب، هنگام رفتن خدمتکار به او بدهید و بگویید این ۱۰۰ سکه طلا هدیه‌ای است برای تو و ببینید فردا چه اتفاقی رخ می‌دهد* !! پادشاه نقشه را آن‌طور که وزیر به او گفته بود، انجام داد.... خدمتکار پادشاه، آن کیسه را برداشت و از پادشاه بخاطر این انعام گرانبها تشکر فراوان کرد، موقعی که به خانه رسید سکه‌ها را شمرد، متوجه شد یکی کم دارد!! پیش خود فکر کرد که شاید آن را در مسیر راه گم کرده است!! همراه با خانواده‌اش، کل شب را دنبال آن یک سکه طلا گشتند و هیچی پیدا نکردند!! ناراحت و ناامید به خانه برگشتند!! هزار فکر و پریشانی به سراغش آمد که این یک سکه را کجا گم کرده، با آنکه آن‌ همه سکه‌های دیگر را در اختیار داشت!! تمام فکرش معطوف به آن یک سکه بود... روز بعد خدمتکار پریشان حال بود چرا؟! چون شب نخوابیده بود، وقتی که پیش پادشاه رسید چهره‌ای درهم و ناراحت داشت، مثل روزهای قبل شاد و خوشحال نبود!! پادشاه آن موقع فهمید که معنی قاعده ۹۹ چیست!!  آری *، قاعده ۹۹ آن است که ما داشته های خود را نمی بینیم و تمرکز ما بر روی نداشته هاست* ... و در تمام ادوار زندگیمان دنبال آن یک گمشده می‌گردیم و خودمان را به خاطر آن ناراحت می‌کنیم و فراموش کرده‌ایم که شاید داشته های ما بسیار بیشتر از نداشته هایمان است. *قاعده ۹۹ همان تمامیت خواهی و کمال گرایی افراطیست.* *قاعده ۹۹، زیستن در فضای ناهوشیاریست.* *قاعده ۹۹، عدم پذیرش واقعیت و شرایط زندگیست.* *پس به داشته هایمان بیاندیشیم و قدر آنها را بدانیم.* *آسایش و آرامش و رشد در فضای شکرگذاری و افکار مثبت حاصل میشود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصاحبه‌ای قدیمی با شهید شیخ احمد یاسین بنیان‌گذار حماس: ⭕️ اسرائیل سال ۲۰۲۷ نابود خواهد شد، این وعده الهی‌ست . 🌏 👇 🆔 @takhribchi110
امام على عليه السلام: مَنِ اشتَغَلَ بِغَيرِ المُهِمِّ ضَيَّعَ الأهَمَّ هر كس به چيزى كه مهم نيست بپردازد، آنچه را كه اهميت بيشترى دارد از دست مى دهد غررالحكم حدیث8607
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 لحظات پایانی و قبل از شهادت 🔹 فریاد بر سر امت اسلامی که حرکت کنید؛ ما از شما هیچ نمی‌خواهیم، نان و آب نمی‌خواهیم .. فقط قیام کنید ... حرکت کنید. 👈 شهید احمد الأشهب همراه با ۴۴ نفر از خانواده خود دیروز به شهادت رسید چقد دردناک 😭 | عضوشوید 👇 @hosein_darabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی، صبح امروزت ز غم دور دلت از حسرت هر بیش و کم دور خدا یارت، نگهدارت، به هرجا از اقبالت، دو چشم پر زِ نَم دور نصیبت حال خوش، شادی و لبخند لبت از ناله هاي‌ دم به دم دور🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔴 :خیلی از معارفی که خـــــدا به من داد به خاطر اون بوسیدن دست همسرم موقع جر و بحثمون بود.
☔️🌧 🎋تویِ مُشتش بود....😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔چرا رهبر معظم انقلاب انقدر آرامش دارند؟ دیدن این فیلم را از دست ندهید... 📣 به عشق رهبری حتما نشر حداکثری