eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
134 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
9.7هزار ویدیو
383 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
📕🌼 فصل ۴ ✅ در انتظار نشانی از مَحبوبم ! فاصله سامرا تا بغداد حدود ۱۲۰ کیلومتر است و ما می‌توانیم این مسافت را با اسب دو روزه طی کنیم . شب را میان راه اتراق کرده و صبح زود حرکت می‌کنیم. در مسیر راه بِشر به ما می‌گوید :« فکر می‌کنم این کنیزی که ما به دنبال او هستیم اهل روم می‌باشد.» _ چطور مگر ؟؟؟ _آخر امام هادی علیه السلام نامه‌ای را به من داد تا به آن کنیز بدهم. این نامه به خط رومی نوشته شده است. _ عجب !!! تو نگاهی به من می‌کنی. دیگر یقین داری این کنیزی که ما در جستجوی او هستیم همان ملیکا است. همان بانویی که دختر قیصر روم است.! ما باید قبل از غروب آفتاب به بغداد برسیم‌ وگرنه دروازه‌های شهر بسته خواهد شد. پس به سرعت پیش می‌تازیم. موقع غروب آفتاب می‌رسیم. چه شهر بزرگی !!! بغداد پایتخت فرهنگی جهان اسلام است. در این شهر شیعیان زیادی زندگی می‌کنند. بِشر دوستان زیادی در این شهر دارد. به خانه یکی از آنها می‌رویم. صبح زود از خواب بیدار می‌شویم. هنوز بِشر خواب است. _ چقدر می‌خوابی ؟؟؟بلند شو ! مگر یادت رفته است که باید ماموریت خود را انجام بدهی؟ _ هنوز وقتش نشده است .امروز سه شنبه است ما باید تا روزجمعه صبر کنیم. _ چرا روز جمعه ؟؟ _امام هادی علیه السلام همه جزئیات را به من گفته است .روز جمعه کشتی کنیزاناز رود دجله به بغداد می‌رسد .عجله نکن ! دجله رود پر آبی است که از مرکز شهر می‌گذرد. از شمال بغداد وارد می‌شود و از جنوب این شهر خارج می‌شود . کشتی‌های کوچک در آن رفت و آمد می‌کنند. اکنون ملیکا در راه بغداد است. خوشا به حال او ! همه زنان دنیا باید به او حسرت بخورند. درست است که الان اسیر است اما به زودی همه فرشتگان اسیر نگاه او خواهند شد . باید صبر کنیم تا روز جمعه فرا برسد. ... ⛅️ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج⛅️ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
چند روز می‌گذرد . همراه با بِشر به کنار رود دجله می‌رویم. چند کشتی از راه می‌رسند. کنیزهای رومی را از کشتی پیاده می‌کنند. آنها در آخرین جنگ روم اسیر شده‌اند. کنیزان را در کنار رود دجله می‌نشانند. چند نفر مامورِ فروش آنها هستند . ما چگونه می‌توانیم در میان این همه کنیز ملیکا را پیدا کنیم ؟ بِشر چ رو به من می‌کند و می‌گوید:« اینقدر عجله نکن! همه چیز درست می‌شود » بِشر به سوی یکی از ماموران می‌رود. از او سوال می‌کند:« آیا شما آقای« نَحّاس» را می‌شناسی؟ _ آری ،آنجا را نگاه کن! آن مرد قد بلند که آنجا ایستاده است نَحّاس است. ما به سوی او می‌رویم. او مسئول فروش گروهی از کنیزان است. بِشر از ما می‌خواهد تا گوشه‌ای زیر سایه بنشینیم. ساعتی می‌گذرد . کنیزان یکی پس از دیگری فروخته می‌شوند. فقط چند کنیز دیگر مانده‌اند. یکی از آنها صورت خود را با پارچه ای پوشانده است . یک نفر به این سو می‌آید. مثل اینکه یکی از تاجران بغداد است که هوس خریدن کنیز کرده است . مرد تاجر رو به نحّاس می‌کند و می‌گوید:« من آن کنیز را می‌خواهم بخرم .» _برای خریدن آن چقدر پول می‌دهی؟؟ _ ۳۰۰ سکه طلا. _ باشد ،قبول است، سکه‌های طلایت را بده تا بشمارم . _بیا این هم سه کیسه طلا ، در هر کیسه ۱۰۰ سکه طلاست . صدایی به گوش می‌رسد:« آهای مرد عرب! اگر سلیمانِ زمان هم باشی به کنیزی تو در نمی‌آیم. پول خود را بیهوده خرج نکن. به سراغ کنیز دیگری برو .» نحّاس تعجب می‌کند . این کنیز رومی به عربی هم سخن می‌گوید.! او جلو می‌آید و به کنیز می‌گوید :«درست شنیدم؟ تو به زبان عربی سخن می‌گویی؟» _ آری! _ نکند تو عرب هستی؟ _ نه ،من رومی هستم ولی زبان عربی را یاد گرفته ام. مرد تاجر جلو می‌آید و به نحّاس می‌گوید:« حالا که این کنیز عربی حرف می‌زند حاضر هستم پول بیشتری برایش بدهم.» بار دیگر صدای کنیز به گوش می‌رسد. یک بار به تو گفتم من به کنیزی تو در نمی‌آیم. نحّاس رو به کنیز می‌کند و می‌گوید:« یعنی چه ؟ آخر من باید تو را بفروشم و پول آن را تحویل دهم‌ اینطور که نمی‌شود .» _ چرا عجله می‌کنی ؟ من منتظر کسی هستم که او خواهد آمد. _ چه کسی خواهد آمد ؟؟ نکند منتظر هستی که جناب خلیفه برای خریدن تو بیاید؟ _ به زودی کسی برای خریدن من می‌آید که از خلیفه هم بالاتر است! نحّاس تعجب می‌کند نمی‌داند چه بگوید؟ در همه عمرش کنیزی اینگونه ندیده است. ... ⛅️ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج⛅️ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞یاصاحب الزمان(عج) وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود قلبم به چشم همزدنی سنگ می شود آقا ببخش که سرم گرم زندگی است کمتر دلم برای شما تنگ می شود چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا؟ دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا؟ کاش در نافله ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا، عبد گنه کار کجا؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چرا در نیمه شعبان به دنیا آمدند؟ 🎙 مرحوم آیت الله مجتبی طهرانی @delneveshtteh🌹