بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۰۵
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۱۰۵》
#آیه: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ ۖ وَ سَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
#ترجمه: بگو: «عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مى بینند! و بزودى، به سوى داناى نهان
و آشکار، بازگردانده مى شوید. و شما را به آنچه عمل مى کردید، خبر می دهد.
#تفسیر_آیه
در آخرین آیه، بحث هاى گذشته را به شکل تازه اى مورد تأکید قرار مى دهد، و به پیامبر(صلى الله علیه وآله)دستور مى دهد: این موضوع را به همه مردم ابلاغ کن و بگو اعمال و وظائف خود را انجام دهید، و بدانید هم خدا و هم رسولش و هم مؤمنان، اعمال شما را خواهند دید (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ).
اشاره به این که: کسى تصور نکند، اگر در خلوتگاه یا در میان جمع، عملى را انجام مى دهد، از دیدگاه علم خدا مخفى و پنهان مى ماند، بلکه علاوه بر خداوند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان نیز از آن آگاهند.
مى دانیم توجه و ایمان به این حقیقت، چه اثر عمیق و فوق العاده اى در پاک سازى اعمال و نیّات دارد.
معمولاً اگر انسان حسّ کند، حتى یک نفر مراقب او است، وضع خود را چنان مى کند که مورد ایراد نباشد، چه رسد به این که احساس نماید، خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله)و مؤمنان از اعمال او آگاه مى شوند.
این آگاهى، مقدمه پاداش و یا کیفرى است که در جهان دیگر در انتظار او است، لذا به دنبال این جمله مى افزاید: و به زودى به سوى کسى که آگاه از پنهان و آشکار است باز مى گردید، و شما را به آنچه عمل کرده اید خبر مى دهد (وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) و بر طبق آن جزا خواهد داد.
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۰۶
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۱۰۶》
#آیه: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
#ترجمه: و گروهى دیگر به فرمان خدا واگذار شده اند (و کارشان با خداست). یا آنها را مجازات مى کند، و یا توبه آنان را مى پذیرد (هر طور که شایسته باشند). و خداوند دانا و حکیم است.
#تفسیر_آیه
در این آیه، اشاره به گروه دیگرى از گنهکاران شده است، که پایان کار آنها درست روشن نیست، نه چنانند که مستحق رحمت الهى باشند، و نه چنانند که بتوان از آمرزش آنها به کلّى مأیوس بود.
لذا قرآن درباره آنها مى فرماید: گروه دیگرى کارشان متوقف بر فرمان خدا است، یا آنها را مجازات مى کند، و یا توبه آنان را مى پذیرد (وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لاَِمْرِ اللّهِ إِمّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ).
مُرْجَون از ماده ارجاء ، به معنى تأخیر و توقیف است، و در اصل، از رجاء به معنى امیدوارى گرفته شده، و از آنجا که گاهى انسان چیزى را به امید هدفى به تأخیر مى اندازد، این کلمه به معنى تأخیر آمده است، ولى تأخیرى که با یک نوع امیدوارى توأم است.
در حقیقت، این گروه، نه چنان ایمان پاک و محکم و اعمال صالح روشنى دارند که بتوان آنها را سعادتمند و اهل نجات دانست، و نه چنان آلوده و منحرفند که بشود قلم سرخ به روى آنان کشید، و آنها را شقاوتمند دانست، تا لطف الهى (البته با توجه به مقتضیات روحى و موقعیت آنان) با آنها چه معامله کند؟
و در پایان آیه اضافه مى کند: خداوند بدون حساب با آنها رفتار نمى کند، بلکه با علم خویش و به مقتضاى حکمتش، با آنها رفتار خواهد نمود; چرا که خداوند علیم و حکیم است (وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ).
در اینجا سؤال مهمى پیش مى آید، که مفسران کمتر به بحث جامعى پیرامون آن پرداخته اند، و آن این که: این گروه، با گروهى که در آیه ۱٠۲ همین سوره وضع حالشان گذشت چه تفاوتى دارند؟
هر دو گروه جزء گنهکاران بودند، و هر دو از گناه خود توبه کردند (زیرا گروه اول، با اعتراف به گناه ابراز پشیمانى نمودند، و از جمله إِمّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ استفاده مى شود که، گروه دوم نیز توبه نموده اند).
همچنین، هر دو گروه، در انتظار رحمت الهى هستند، و در میان خوف و رجاء قرار دارند.
در پاسخ این سؤال مى توان گفت: این دو گروه از دو جهت با هم تفاوت دارند:
۱ ـ گروه اول، زود توبه کردند، و آشکارا به علامت پشیمانى ـ همانند ابولبابه ـ خود را به ستون مسجد بستند، خلاصه ندامت خود را با صراحت اظهار داشتند، و آمادگى خود را براى هر گونه جبران بدنى و مالى اظهار کردند.
اما گروه دوم، کسانى بودند که پشیمانى خود را در آغاز اظهار نکردند، هر چند در دل پشیمان شدند، و اعلام آمادگى براى جبران ننمودند، و در حقیقت مى خواستند به سادگى از گناهان بزرگ خود بگذرند.
این گروه، که نمونه آشکار آنها سه نفرى است که در بالا اشاره شد، و شرح حال آنها به زودى خواهد آمد، در میان خوف و رجاء باقى ماندند.
لذا مى بینیم، پیامبر(صلى الله علیه وآله)دستور داد: مردم از آنها فاصله بگیرند، با آنها قطع ارتباط کنند، این وضع، آنان را در محاصره اجتماعى شدیدى قرار داد، و سرانجام ناچار شدند از همان راهى بروند که گروه قبل رفتند، و چون قبولى توبه این گونه اشخاص، در آن زمان، باید با نزول آیه اى اعلام مى شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) همچنان در انتظار وحى بود، تا این که پس از پنجاه روز، یا کمتر توبه آنان پذیرفته شد.
به همین جهت، در ذیل آیه اى که درباره گروه اول است، جمله إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیْم که دلیل بر پذیرش توبه آنها است وارد شده، ولى درباره گروه دوم، تا زمانى که مسیرشان را عوض نکرده اند، جمله وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ آمده است، که هیچ نشانه اى از قبول توبه در آن نمى باشد.
البته، جاى تعجب نیست که در گناهان بزرگ، مخصوصاً در عصر نزول آیات قرآن، ندامت و پشیمانى، براى قبول توبه کافى نباشد، بلکه اقدام به جبران و اعتراف آشکار به گناه، و سپس نزول آیه اى دائر بر قبولى توبه، شرط باشد.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۰۷
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۱۰۷》
#آیه: وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَ كُفْرًا وَ تَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِن قَبْلُ ۚ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَىٰ ۖ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ
#ترجمه: (گروهى دیگر از منافقان) کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان رساندن
(به اسلام)، و (تقویت) کفر، و تفرقه افکنى میان مؤمنان، و کمینگاهى براى کسى که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود. آنها سوگند یاد مى کنند که: «جز نیکى
(و خدمت)، نظرى نداشته ایم.» امّا خداوند گواهى مى دهد که آنها قطعاً دروغگو هستند.
#تفسیر_آیه
بتخانه اى در چهره مسجد!
در آیات گذشته، به وضع گروه هاى مختلفى از مخالفان اشاره شد، و در آیهٔ مورد بحث و آیات بعدی ، گروه دیگرى از آنها را معرفى مى کند، گروهى که با یک نقشه ماهرانه حساب شده وارد میدان شدند، ولى لطف الهى به یارى مسلمانان شتافت، و این نقشه نیز نقش بر آب شد.
در نخستین آیه مى گوید:
گروهى دیگر از آنها کسانى هستند که مسجدى در مدینه اختیار کردند که هدف هاى شومى زیر این نام مقدس نهفته بودند (وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً).
آنگاه، هدف هاى آنها را در چهار قسمت زیر خلاصه مى کند:
1⃣ منظور آنها این بود که:
با این عمل ضرر و زیانى به مسلمانان برسانند(ضِراراً).
ضِرار به معنى: زیان رسانیدن عمدى است، آنها در واقع درست به عکس آنچه ادعا داشتند، که هدفشان تأمین منافع مسلمانان و کمک به بیماران و از کار افتادگان است، مى خواستند با این مقدمات پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را نابود، و مسلمانان را در هم بکوبند، و حتى اگر توفیق یابند نام اسلام را از صفحه جهان براندازند.
2⃣ تقویت مبانى کفر و بازگشت دادن مردم به وضع قبل از اسلام(وَ کُفْراً).
3⃣ ایجاد تفرقه در میان صفوف مؤمنان(وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ).
زیرا با اجتماع گروهى در این مسجد، مسجد قبا که نزدیک آن بود، و یا مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) که از آن فاصله داشت، از رونق مى افتاد.
از این جمله ـ آن چنان که بعضى مفسران استفاده کرده اند ـ چنین بر مىآید که نباید فاصله میان مساجد آن چنان کم باشد که، روى اجتماع یکدیگر اثر بگذارند.
بنابراین، آنها که روى تعصب هاى قومى، و یا اغراض شخصى، مساجد را در کنار یکدیگر مى سازند، و جماعات مسلمین را آن چنان پراکنده مى کنند که صفوف جماعت آنها خلوت، بى رونق و بى روح مى شود، عملى بر خلاف اهداف اسلامى انجام مى دهند.
4⃣آخرین هدف آنها این بود که:
مرکز و کانونى براى کسى که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده بود، و سوابق سوئش بر همگان روشن بود بسازند(وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ)
تا از این پایگاه نفاق، برنامه هاى خود را عملى سازند.
عجب این است که تمام این اغراض سوء و اهداف شوم را، در یک لباس زیبا و ظاهر فریب پیچیده بودند.
و حتى سوگند یاد مى کردند که ما جز نیکى، قصد و نظر دیگرى نداشتیم (وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى).
و این است آئین منافقان در هر عصر و زمان، که علاوه بر استتار در پرده هاى ظاهراً زیبا، متوسل به انواع سوگندهاى دروغین، براى منحرف ساختن افکار عمومى مى شوند.
ولى قرآن اضافه مى کند:
خداوندى که از اسرار درون همه آگاه است، و غیب و شهود برایش یکسان مى باشد، گواهى مى دهد که به طور مسلّم آنها دروغگو هستند(وَ اللّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ).
در این جمله، انواع تأکیدها براى تکذیب آنان به چشم مى خورد.
نخست این که: جمله اسمیه است.
و دیگر این که: کلمه إِنَّ براى تأکید است.
و نیز لام لَکاذِبُون ، که به اصطلاح لام ابتدا و براى تأکید مىباشد.
و همچنین کاذِبُون به جاى فعل ماضى که دلیل بر استمرار و ادامه دروغگوئى آنان مى باشد.
و به این ترتیب، خداوند با شدیدترین وجهى، سوگندهاى غلیظ و شدید آنان را تکذیب مى کند!.
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۰۸
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۱۰۸》
#ترجمه: لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا ۚ لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ ۚ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا ۚ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ
#ترجمه: هرگز در آن (مسجد به عبادت) نایست! مسجدى که از روز نخست برپایه تقوا بنا شده، شایسته تر است که در آن (به عبادت) بایستى. در آن، مردانى هستند که دوست مى دارند پاکیزه باشند. و خداوند پاکیزگان را دوست دارد.
#تفسیر_آیه
در این آیه، تأکید بیشترى روى این موضوع حیاتى کرده، به پیامبرش صریحاً چنین دستور مى دهد:
هرگز در این مسجد قیام به عبادت مکن! و نماز مگزار! (لاتَقُمْ فیهِ أَبَداً).
بلکه به جاى این مسجد، آن مسجدى که در روز نخست بر اساس تقوا بنا شده شایسته تر است که در آن به عبادت بایستى (لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یَوْم أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فیهِ).
نه این مسجدى که، شالوده و اساسش از روز نخست، بر کفر و نفاق، بى دینى و تفرقه بنا شده است.
کلمه أَحَقّ (شایسته تر)، گر چه افعل التفضیل است، ولى، در اینجا به معنى مقایسه دو چیز در شایستگى نیامده، بلکه شایسته و ناشایستهاى را مقایسه مى کند، و این در آیات قرآن، احادیث، و سخنان روزمره نمونه هاى زیادى دارد.
مثلاً: گاه به شخص ناپاک و دزد مى گوئیم: پاکى و درست کارى براى تو بهتر است، معنى این سخن آن نیست که، دزدى و ناپاکى خوب است، ولى پاکى از آن بهتر است، بلکه، مفهومش این است: پاکى خوب، و دزدى بد و ناشایست است.
مفسران گفته اند: مسجدى که در جمله فوق به آن اشاره شده، که شایسته است پیامبر(صلى الله علیه وآله)در آن نماز بخواند، همان مسجد قبا است، که منافقان مسجد ضرار را در نزدیک آن ساخته بودند.
البته این احتمال نیز داده شده که: منظور، مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله)و یا همه مساجدى است که، بر اساس تقوا بنا شود، ولى با توجه به تعبیر أَوَّلِ یَوْم (از روز نخست)، و با توجه به این که مسجد قبا، نخستین مسجدى بود که در مدینه ساخته شد، احتمال اول مناسب تر به نظر مى رسد، هر چند این کلمه با مساجدى همچون مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز سازگار است.
سپس قرآن اضافه مى کند:
علاوه بر این که این مسجد از اساس بر شالوده تقوا گذارده شده،
گروهى از مردان در آن به عبادت مشغولند، که دوست مى دارند خود را پاکیزه نگه دارند، و خدا پاکیزگان را دوست مى دارد (فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرینَ).
در این که منظور از این پاکیزگى، پاکیزگى ظاهرى و جسمانى، یا معنوى و باطنى است، در میان مفسران گفتگو است، در روایتى که در تفسیر تبیان و مجمع البیان ، در ذیل این آیه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده چنین مىخوانیم که به اهل مسجد قبا فرمود:
ماذا تَفْعَلُونَ فِی طُهْرِکُمْ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى قَدْ أَحْسَنَ عَلَیْکُمُ الثَّناءَ، قالُوا نَغْسِلُ أَثَرَ الْغائِطِ:
شما به هنگام پاک ساختن خود، چه کارى انجام مى دهید که خداوند این چنین شما را مدح کرده است؟ عرض کردند: ما اثر مدفوع را با آب مىشوئیم.
روایاتى به همین مضمون از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است، ولى همان گونه که بارها اشاره کرده ایم، این گونه روایات، دلیل بر منحصر بودن مفهوم آیه به این مصداق نیست، بلکه همان گونه که ظاهر اطلاق آیه گواهى مى دهد، طهارت در اینجا معنى وسیعى دارد، که هر گونه پاک سازى روحانى از آثار شرک و گناه، و جسمانى از آثار آلودگى به کثافات را شامل مى شود.
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۰۸
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۱۰۸》
#ترجمه: لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا ۚ لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ ۚ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا ۚ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ
#ترجمه: هرگز در آن (مسجد به عبادت) نایست! مسجدى که از روز نخست برپایه تقوا بنا شده، شایسته تر است که در آن (به عبادت) بایستى. در آن، مردانى هستند که دوست مى دارند پاکیزه باشند. و خداوند پاکیزگان را دوست دارد.
#تفسیر_آیه
در این آیه، تأکید بیشترى روى این موضوع حیاتى کرده، به پیامبرش صریحاً چنین دستور مى دهد:
هرگز در این مسجد قیام به عبادت مکن! و نماز مگزار! (لاتَقُمْ فیهِ أَبَداً).
بلکه به جاى این مسجد، آن مسجدى که در روز نخست بر اساس تقوا بنا شده شایسته تر است که در آن به عبادت بایستى (لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یَوْم أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فیهِ).
نه این مسجدى که، شالوده و اساسش از روز نخست، بر کفر و نفاق، بى دینى و تفرقه بنا شده است.
کلمه أَحَقّ (شایسته تر)، گر چه افعل التفضیل است، ولى، در اینجا به معنى مقایسه دو چیز در شایستگى نیامده، بلکه شایسته و ناشایستهاى را مقایسه مى کند، و این در آیات قرآن، احادیث، و سخنان روزمره نمونه هاى زیادى دارد.
مثلاً: گاه به شخص ناپاک و دزد مى گوئیم: پاکى و درست کارى براى تو بهتر است، معنى این سخن آن نیست که، دزدى و ناپاکى خوب است، ولى پاکى از آن بهتر است، بلکه، مفهومش این است: پاکى خوب، و دزدى بد و ناشایست است.
مفسران گفته اند: مسجدى که در جمله فوق به آن اشاره شده، که شایسته است پیامبر(صلى الله علیه وآله)در آن نماز بخواند، همان مسجد قبا است، که منافقان مسجد ضرار را در نزدیک آن ساخته بودند.
البته این احتمال نیز داده شده که: منظور، مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله)و یا همه مساجدى است که، بر اساس تقوا بنا شود، ولى با توجه به تعبیر أَوَّلِ یَوْم (از روز نخست)، و با توجه به این که مسجد قبا، نخستین مسجدى بود که در مدینه ساخته شد، احتمال اول مناسب تر به نظر مى رسد، هر چند این کلمه با مساجدى همچون مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز سازگار است.
سپس قرآن اضافه مى کند:
علاوه بر این که این مسجد از اساس بر شالوده تقوا گذارده شده،
گروهى از مردان در آن به عبادت مشغولند، که دوست مى دارند خود را پاکیزه نگه دارند، و خدا پاکیزگان را دوست مى دارد (فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرینَ).
در این که منظور از این پاکیزگى، پاکیزگى ظاهرى و جسمانى، یا معنوى و باطنى است، در میان مفسران گفتگو است، در روایتى که در تفسیر تبیان و مجمع البیان ، در ذیل این آیه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده چنین مىخوانیم که به اهل مسجد قبا فرمود:
ماذا تَفْعَلُونَ فِی طُهْرِکُمْ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى قَدْ أَحْسَنَ عَلَیْکُمُ الثَّناءَ، قالُوا نَغْسِلُ أَثَرَ الْغائِطِ:
شما به هنگام پاک ساختن خود، چه کارى انجام مى دهید که خداوند این چنین شما را مدح کرده است؟ عرض کردند: ما اثر مدفوع را با آب مىشوئیم.
روایاتى به همین مضمون از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است، ولى همان گونه که بارها اشاره کرده ایم، این گونه روایات، دلیل بر منحصر بودن مفهوم آیه به این مصداق نیست، بلکه همان گونه که ظاهر اطلاق آیه گواهى مى دهد، طهارت در اینجا معنى وسیعى دارد، که هر گونه پاک سازى روحانى از آثار شرک و گناه، و جسمانى از آثار آلودگى به کثافات را شامل مى شود.
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۱۰
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۱۱۰》
#آیه: لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
بنایى را که آنها ساختند، همواره بصورت وسیله شک و تردید، در دلهایشان باقى مى ماند. مگر این که دلهایشان پاره پاره شود
(و بمیرند. وگرنه، هرگز از دل آنها بیرون نمى رود). و خداوند دانا و حکیم است.
#تفسیر_آیه
اشاره به لجاجت و سرسختى منافقان کرده، مى گوید: آنها چنان در کار خود سرسختند، در نفاق سرگردان، و در تاریکى و ظلمت کفر حیرانند که، حتى بنائى را که خودشان بر پا کردند، همواره به عنوان یک عامل شک و تردید، یا یک نتیجه شک و تردید، در قلوب آنها باقى مى ماند، مگر این که دل هاى آنها قطعه، قطعه شود و بمیرند (لایَزالُ بُنْیانُهُمُ الَّذی بَنَوْا ریبَةً فی قُلُوبِهِمْ إِلاّ أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ).
آنها در یک حالت حیرت و سرگردانى دائم به سر مى برند، و این کانون نفاق و مسجد ضرار ى که بر پا کرده، به صورت یک عامل لجاجت و تردید، در روح آنها همچنان باقى مى ماند، هر چند آن بنا را پیامبر بسوزاند و ویران کند، گوئى نقش آن از دل پر تردیدشان زائل نمى گردد.
و سرانجام مى فرماید: و خداوند دانا و حکیم است (وَ اللّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ).
اگر به پیامبرش دستور مبارزه و در هم کوبیدن چنین بناى ظاهراً حق به جانبى را داد، به خاطر آگاهى از نیات سوء بناکنندگان، و باطن و حقیقت این بنا بود، این دستور عین حکمت، و بر طبق مصلحت و صلاح حال جامعه اسلامى صادر شد، نه یک قضاوت عجولانه بود، و نه زائیده یک هیجان و عصبانیت.
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۱۱
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۱۱۱》
#آیه: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ ۚ وَ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
#ترجمه: خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را خریدارى کرده،که (در برابرش) بهشت براى آنان باشد. (به این گونه که:) در راه خدا پیکار مى کنند، مى کشند و کشته مى شوند. این وعده حقّى است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده. و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون، به داد و ستدى که با خدا کرده اید، شادمان باشید.
و این است همان رستگارى و پیروزى بزرگ!
#تفسیر_آیه
یک تجارت بى نظیر
از آنجا که در آیات گذشته، درباره متخلفان از جهاد سخن به میان آمد، در این دو آیه، مقام والاى مجاهدان با ایمان، با ذکر مثال جالبى، بیان شده است.
در این مثال، خداوند خود را خریدار، و مؤمنان را فروشنده معرفى کرده، و مى فرماید: خداوند از مؤمنان جان ها و اموالشان را خریدارى کرده، که در برابر این متاع، بهشت براى آنان باشد (إِنَّ اللّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ).
و از آنجا که در هر معامله، پنج رکن اساسى وجود دارد یعنى: خریدار، فروشنده، متاع، قیمت و سند معامله، خداوند در این آیه، به تمام این ارکان اشاره کرده است.
خودش را خریدار ، مؤمنان را فروشنده ، جان ها و اموال را متاع و بهشت را ثمن (بها)، براى این معامله قرار داده است.
منتها، طرز پرداخت این متاع را با تعبیر لطیفى چنین بیان مى کند: آنها در راه خدا پیکار مى کنند، و دشمنان حق را مى کشند، و یا در این راه کشته مى شوند و شربت شهادت را مى نوشند (یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ).
در حقیقت، محل تحویل متاع، میدان جهاد است، اعم از جان، و یا اموالى که در جهاد مصرف مى شود!.
و به دنبال آن به اسناد معتبر و محکم این معامله، که پنجمین رکن است اشاره کرده، مى فرماید: این وعده حقى است بر عهده خداوند، که در سه کتاب آسمانى تورات، انجیل و قرآن آمده است (وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْراةِ وَ الإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ).
البته، با توجه به تعبیر فِى سَبِیْلِ اللّهِ ، به خوبى روشن مى شود که: خداوند خریدار جان ها، تلاش ها، کوشش ها و مجاهدت هائى است که، در راه او صورت مى گیرد، یعنى: در راه پیاده کردن حق و عدالت، و آزادى و نجات انسان ها، از چنگال کفر و ظلم و فساد.
سپس، براى تأکید روى این معامله بزرگ اضافه مى کند: چه کسى وفادارتر به عهدش از خدا است ؟ (وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ).
یعنى: گر چه بهاى این معامله فوراً پرداخت نمى شود، اما خطرات نسیه را در بر ندارد، چرا که خداوند، به حکم قدرت، توانائى و بى نیازى، از هر کس، نسبت به عهد و پیمانش وفادارتر است، نه فراموش مى کند، نه از پرداخت عاجز است، و نه کارى بر خلاف حکمت انجام مى دهد، که از آن پشیمان گردد و نه العیاذ باللّه خلاف مى گوید.
بنابراین، هیچ گونه جاى شک و تردید در وفادارى او به عهدش، و پرداختن بها در رأس موعد، باقى نمى ماند.
و از همه جالب تر این که: پس از انجام مراسم این معامله، همان گونه که در میان تجارت کنندگان معمول است، به طرف مقابل تبریک گفته، و معامله را معامله پر سودى براى او مى خواهد، مى فرماید: بشارت باد بر شما به این معامله اى که انجام دادید ! (فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ).
و این پیروزى و رستگارى بزرگى براى همه شما است (وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ).
نظیر همین مطلب، با عبارات دیگرى در سوره صف ، آمده است، آنجا که مى فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَة تُنْجیکُمْ مِنْ عَذاب أَلیم * تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنّات تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فی جَنّاتِ عَدْن ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم:.
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۱۲
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۱۱۲》
#آیه: التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ
#ترجمه: توبه کنندگان، عبادت کنندگان، سپاس گویان، جهادگران، رکوع کنندگان، سجده گزاران، امرکنندگان به معروف، نهى کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهاى) الهى، (مؤمنان حقیقى اند). و بشارت ده به (اینچنین) مؤمنان!
#تفسیر_آیه
در دومین آیه مورد بحث، مؤمنان را که فروشندگان جان و مال به خدا هستند، با نُه صفت بارز معرفى مى کند، یعنى خداوند با چنین فروشندگانى به معامله مبادرت مى کند:
۱ ـ
آنها که توبه کارانند، و دل و جان خود را به وسیله آب توبه، از آلودگى گناه شستشو مى دهند (التّائِبُون). ۲ ـ آنها
که عبادت کارانند، و در پرتو راز و نیاز با خدا، و پرستش ذات پاک او خودسازى مى کنند (العابِدُون). ۳ ـ آنها که در برابر نعمت هاى مادّى و معنوى پروردگار،
سپاس
گزارند. (الحامِدُون). ۴ ـ آنها که از یک کانون عبادت و پرستش به کانون دیگرى رفت و آمد دارند . (السّائِحُون). و به این ترتیب، برنامه هاى خود سازى آنان در پرتو عبادت، در محیط محدودى خلاصه نمى شود، و به افق خاصى تعلق ندارد، بلکه همه جا کانون عبودیت پروردگار، و خودسازى و تربیت براى آنها است، و هر کجا درسى در این زمینه باشد طالب آنند. سائِح در اصل از ماده سیح و سیاحت ، به معنى جریان و استمرار گرفته شده. و در این که منظور از سائِح در آیه فوق، چه نوع سیاحت و جریان و استمرارى است، در میان مفسران گفتگو است: بعضى همان گونه که در بالا گفتیم، سائح را به معنى سیر در میان کانون هاى عبادت گرفته اند. در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: سِیاحَةُ أُمَّتِی فِی الْمَساجِدِ: سیاحت امت من در مساجد است. بعضى دیگر، سائِح را به معنى صائم و روزه دار گرفته اند; زیرا روزه یک کار مستمر در سراسر روز است، در حدیثى مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: إِنَّ السّائِحِیْنَ هُمُ الصّائِمُونَ: سائحان روزه دارانند. بعضى دیگر از مفسران، سیاحت را به معنى سیر و گردش در روى زمین ، و مشاهده آثار عظمت خدا، و شناخت جوامع بشرى، و آشنائى به عادات و رسوم و علوم و دانش هاى اقوام، که اندیشه انسان را زنده و فکر او را پخته مى سازد، دانسته اند. بعضى دیگر از مفسران، سیاحت را به معنى سیر و حرکت به سوى میدان جهاد، و مبارزه با دشمن مى دانند، و حدیث نبوى معروف: إِنَّ سِیاحَةَ أُمَّتِى الْجَهادُ فِى سَبِیْلِ اللّهِ: سیاحت امت من جهاد در راه خدا است را شاهد آن گرفته اند. و سرانجام، بعضى آن را به معنى، سیر عقل و فکر در مسائل مختلف مربوط به جهان هستى، و عوامل سعادت و پیروزى، و اسباب شکست و ناکامى دانسته اند. ولى، با توجه به اوصافى که قبل و بعد از آن شمرده شده، معنى اول مناسب تر از همه به نظر مى رسد، هر چند اراده تمام این معانى از این کلمه نیز، کاملاً ممکن است; زیرا همه این مفاهیم در مفهوم سیر و سیاحت جمع است. ۵ ـ آنها که در برابر عظمت خدا، رکوع مى کنند (الرّاکِعُون). ۶ ـ آنها که سر بر آستانش مى سایند و سجده مى آورند (السّاجِدُون). ۷ ـ آنها که مردم را به نیکى ها دعوت مى کنند (الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوف). ۸ ـ آنها که تنها به وظیفه دعوت به نیکى قناعت نمى کنند، بلکه با هر گونه فساد و منکرى مى جنگند (وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَر). ۹ ـ و آنها که پس از اداى رسالت امر به معروف و نهى از منکر، به آخرین و مهم ترین وظیفه اجتماعى خود یعنى: حفظ حدود الهى، اجراى قوانین او، و اقامه حق و عدالت قیام مى کنند (وَ الْحافِظُونَ لِحُدوُدِ اللّه). پس از ذکر این صفات نُه گانه، خداوند بار دیگر، چنین مؤمنان راستین و تربیت یافتگان مکتب ایمان و عمل را تشویق مى کند، و به پیامبرش مى گوید: این مؤمنان را بشارت ده ! (وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِین).
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۱۲
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۱۱۲》
#آیه: التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ
#ترجمه: توبه کنندگان، عبادت کنندگان، سپاس گویان، جهادگران، رکوع کنندگان، سجده گزاران، امرکنندگان به معروف، نهى کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهاى) الهى، (مؤمنان حقیقى اند). و بشارت ده به (اینچنین) مؤمنان!
#تفسیر_آیه
در دومین آیه مورد بحث، مؤمنان را که فروشندگان جان و مال به خدا هستند، با نُه صفت بارز معرفى مى کند، یعنى خداوند با چنین فروشندگانى به معامله مبادرت مى کند:
۱ ـ
آنها که توبه کارانند، و دل و جان خود را به وسیله آب توبه، از آلودگى گناه شستشو مى دهند (التّائِبُون). ۲ ـ آنها
که عبادت کارانند، و در پرتو راز و نیاز با خدا، و پرستش ذات پاک او خودسازى مى کنند (العابِدُون). ۳ ـ آنها که در برابر نعمت هاى مادّى و معنوى پروردگار،
سپاس
گزارند. (الحامِدُون). ۴ ـ آنها که از یک کانون عبادت و پرستش به کانون دیگرى رفت و آمد دارند . (السّائِحُون). و به این ترتیب، برنامه هاى خود سازى آنان در پرتو عبادت، در محیط محدودى خلاصه نمى شود، و به افق خاصى تعلق ندارد، بلکه همه جا کانون عبودیت پروردگار، و خودسازى و تربیت براى آنها است، و هر کجا درسى در این زمینه باشد طالب آنند. سائِح در اصل از ماده سیح و سیاحت ، به معنى جریان و استمرار گرفته شده. و در این که منظور از سائِح در آیه فوق، چه نوع سیاحت و جریان و استمرارى است، در میان مفسران گفتگو است: بعضى همان گونه که در بالا گفتیم، سائح را به معنى سیر در میان کانون هاى عبادت گرفته اند. در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: سِیاحَةُ أُمَّتِی فِی الْمَساجِدِ: سیاحت امت من در مساجد است. بعضى دیگر، سائِح را به معنى صائم و روزه دار گرفته اند; زیرا روزه یک کار مستمر در سراسر روز است، در حدیثى مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: إِنَّ السّائِحِیْنَ هُمُ الصّائِمُونَ: سائحان روزه دارانند. بعضى دیگر از مفسران، سیاحت را به معنى سیر و گردش در روى زمین ، و مشاهده آثار عظمت خدا، و شناخت جوامع بشرى، و آشنائى به عادات و رسوم و علوم و دانش هاى اقوام، که اندیشه انسان را زنده و فکر او را پخته مى سازد، دانسته اند. بعضى دیگر از مفسران، سیاحت را به معنى سیر و حرکت به سوى میدان جهاد، و مبارزه با دشمن مى دانند، و حدیث نبوى معروف: إِنَّ سِیاحَةَ أُمَّتِى الْجَهادُ فِى سَبِیْلِ اللّهِ: سیاحت امت من جهاد در راه خدا است را شاهد آن گرفته اند. و سرانجام، بعضى آن را به معنى، سیر عقل و فکر در مسائل مختلف مربوط به جهان هستى، و عوامل سعادت و پیروزى، و اسباب شکست و ناکامى دانسته اند. ولى، با توجه به اوصافى که قبل و بعد از آن شمرده شده، معنى اول مناسب تر از همه به نظر مى رسد، هر چند اراده تمام این معانى از این کلمه نیز، کاملاً ممکن است; زیرا همه این مفاهیم در مفهوم سیر و سیاحت جمع است. ۵ ـ آنها که در برابر عظمت خدا، رکوع مى کنند (الرّاکِعُون). ۶ ـ آنها که سر بر آستانش مى سایند و سجده مى آورند (السّاجِدُون). ۷ ـ آنها که مردم را به نیکى ها دعوت مى کنند (الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوف). ۸ ـ آنها که تنها به وظیفه دعوت به نیکى قناعت نمى کنند، بلکه با هر گونه فساد و منکرى مى جنگند (وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَر). ۹ ـ و آنها که پس از اداى رسالت امر به معروف و نهى از منکر، به آخرین و مهم ترین وظیفه اجتماعى خود یعنى: حفظ حدود الهى، اجراى قوانین او، و اقامه حق و عدالت قیام مى کنند (وَ الْحافِظُونَ لِحُدوُدِ اللّه). پس از ذکر این صفات نُه گانه، خداوند بار دیگر، چنین مؤمنان راستین و تربیت یافتگان مکتب ایمان و عمل را تشویق مى کند، و به پیامبرش مى گوید: این مؤمنان را بشارت ده ! (وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِین).
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۱۳
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۱۱۳》
#آیه: مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَن يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَىٰ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ
#ترجمه: براى پیامبر و مؤمنان، شایسته نیست که براى مشرکان، پس از آنکه بر آنها روشن شد که این گروه اهل دوزخند، (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزدیکانشان باشند.
#تفسیر_آیه
شأن نزول:
در تفسیر مجمع البیان ، روایتى به این مضمون در شأن نزول آیات فوق نقل شده است:
گروهى از مسلمانان به پیامبر اسلام مى گفتند: آیا براى پدران ما که در عصر جاهلیت از دنیا رفتند، طلب آمرزش نمى کنى؟ آیات فوق نازل شد و به همه آنها اخطار کرد: هیچ کس حق ندارد براى مشرکان استغفار نماید.
لزوم بیگانگى از دشمنان
آیه نخست، با تعبیرى رسا و قاطع، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان را از استغفار براى مشرکان نهى مى کند و مى فرماید: شایسته نیست که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و افراد با ایمان، براى مشرکان طلب آمرزش کنند (ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکینَ).
آنگاه، براى تأکید و تعمیم اضافه مى کند: حتى اگر از نزدیکانشان باشند (وَ لَوْ کانُوا أُولی قُرْبى).
پس از آن، دلیل این موضوع را ضمن جمله اى چنین توضیح مى دهد: بعد از آن که براى مسلمانان روشن شد که مشرکان اهل دوزخند، طلب آمرزش براى آنها معنى ندارد (مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحیمِ).
این کارى است بیهوده، و آرزوئى است نابجا; چرا که مشرک به هیچ وجه قابل آمرزش نیست، و آنان که راه شرک را پوئیدند، راه نجاتى براى آنها تصور نمى شود.
به علاوه، استغفار و طلب آمرزش، یک نوع اظهار محبت، پیوند و علاقه با مشرکان است، و این همان چیزى است که بارها در قرآن از آن نهى شده است.
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۱۴
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۱۱۴》
#آیه: وَ مَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ ۚ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ
#ترجمه: و استغفار ابراهیم براى پدرش [= سرپرستش که در آن زمان، عمویش آزر بود]، فقط بخاطر وعده اى بود که به او داده بود. (تا وى را به سوى ایمان جذب کند). امّا هنگامى که براى او روشن شد که وى دشمن خداست، از او بیزارى جست. به یقین، ابراهیم دلسوزو بردبار بود.
#تفسیر_آیه
و از آنجا که مسلمانان آگاه و آشنا به قرآن، در آیات این کتاب آسمانى خوانده و شنیده بودند:
ابراهیم براى(عمویش) آزر استغفار کرد، این سؤال ممکن بود در ذهن آنها پدید آید: مگر آزر مشرک نبود؟
اگر این کار ممنوع است; چرا این کار را پیامبر بزرگ خدا انجام داد؟!
لذا در این آیه، به پاسخ این سؤال پرداخته مى گوید:
استغفار ابراهیم براى پدرش (عمویش آزر) به خاطر وعده اى بود که به او داد، اما هنگامى که براى او آشکار شد که وى دشمن خدا است، از او بیزارى جست و برایش استغفار نکرد(وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهیمَ لاَِبیهِ إِلاّ عَنْ مَوْعِدَة وَعَدَها إِیّاهُ فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ).
و در پایان آیه اضافه مى کند:
ابراهیم کسى بود که، در پیشگاه خدا خاضع، از خشم و غضب پروردگار خائف و ترسان، و مردى بزرگوار و حلیم و بردبار بود(إِنَّ إِبْراهیمَ لاَ َوّاهٌ حَلیمٌ).
این جمله، ممکن است دلیلى براى وعده ابراهیم به آزر در زمینه استغفار بوده باشد; زیرا حلم و بردبارى از یک سو، و اوّاه بودن او، که طبق بعضى از تفاسیر به معنى رحیم بودن است از سوى دیگر، ایجاب مى کرد: حداکثر تلاش و کوشش را براى هدایت آزر انجام دهد، اگر چه از طریق وعده استغفار و طلب آمرزش از گذشته او باشد.
این احتمال نیز وجود دارد جمله فوق، دلیل این موضوع باشد که ابراهیم به خاطر خضوع و خشوعى که داشت، و ترس از مخالفت پروردگار، هرگز حاضر نبود براى دشمنان حق استغفار کند، بلکه این کار مخصوص به زمانى بود که، امید هدایت آزر را در دل مى پروراند.
لذا به محض آشکار شدن عداوت او، از این کار صرف نظر کرد.
اگر سؤال شود مسلمانان از کجا مىدانستند، ابراهیم براى آزر استغفار کرد؟
پاسخ این است: آیات سوره توبه ، همان گونه که در آغاز اشاره کردیم، در اواخر عمر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد، و قبلاً مسلمانان در سوره، مریم ، آیه ۴۷ خوانده بودند که:
ابراهیم با جمله: سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی به آزر وعده استغفار داده بود، و مسلماً پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) بیهوده وعده نمى دهد، و هر گاه وعده داده، به وعده اش وفا کرده است.
و نیز، در سوره ممتحنه آیه ۴ خوانده بودند
ابراهیم به او گفت: "لاَ َسْتَغْفِرَنَّ لَک: من براى تو استغفار خواهم کرد."
همچنین در سوره شعراء که از سوره هاى مکّى است، استغفار ابراهیم براى پدرش صریحاً آمده است، آنجا که مى گوید: وَ اغْفِرْ لاَِبی إِنَّهُ کانَ مِنَ الضّالِّین.
✍تهیه و تنظیم : عاشوری
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۱۵
نام سوره: توبه
شماره آیه:《۱۱۵》
#آیه: وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّىٰ يُبَيِّنَ لَهُم مَّا يَتَّقُونَ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
#ترجمه: ممکن نیست خداوند قومى را، پس از آن که آنها را هدایت کرد
(و ایمان آوردند) گمراه (و مجازات) کند. مگر آن که امورى را که باید از آن بپرهیزند، براى آنان بیان نماید (و آنها مخالفت کنند). زیرا خداوند به هر چیزى داناست.
#تفسیر_آیه
مجازات پس از تبیین
این آیه، اشاره به یک قانون کلى و عمومى دارد، که عقل نیز آن را تأئید مىکند، و آن این که:
مادام که خداوند حکمى را بیان نفرموده، و توضیحى در شرع پیرامون آن نرسیده است، هیچ کس را در برابر آن مجازات نخواهد کرد، و به تعبیر دیگر 《تکلیف و مسئولیت، همواره بعد از بیان احکام است》 و این همان چیزى است که در علم اصول از آن به "قاعده قبح عقاب بلا بیان" تعبیر مى شود.
لذا در آغاز مى فرماید:
چنین نبوده که خداوند گروهى را پس از هدایت، گمراه سازد، تا این که آنچه را که باید از آن بپرهیزند براى آنها تبیین کند(وَ ما کانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتّى یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ).
منظور از یُضِلَّ ، که در اصل به معنى گمراه ساختن است، یا حکم به گمراهى مى باشد، آن چنان که بعضى از مفسران احتمال داده اند (همانند تعدیل و تفسیق، که به معنى حکم به عدالت و حکم به فسق است).
یا به معنى گمراه ساختن از طریق ثواب و پاداش هاى روز قیامت است، که در واقع به مفهوم مجازات کردن خواهد بود.
و یا این که، منظور از اضلال همان است که در سابق نیز داشته ایم و آن بر گرفتن نعمت توفیق، و رها ساختن انسان به حال خود، که نتیجه اش گمراه شدن و سرگردان ماندن در طریق هدایت است.
و این تعبیر اشاره لطیفى به این حقیقت است که همواره گناهان سرچشمه گمراهى بیشتر، و دور ماندن از طریق هدایت است.
و در پایان آیه مى فرماید:
خداوند به هر چیزى دانا است(إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْء عَلیمٌ ).
یعنى علم و دانائى خداوند، ایجاب مىکند تا چیزى را براى بندگان بیان نکرده است، کسى را در برابر آن مسئول نداند و مؤاخذه نکند.
✍تهیه و تنظیم : عاشوری