*سلام علیکم
سوپرایز عالی از خادم امام زمان
میخوای بدونی امام زمان عزیزمون چه پیامی برات داره؟
یک کدوم از شماره های ۱ تا ۷ رو انتخاب کن و پیامتو بخون
۱* https://digipostal.ir/c43iiqe
*۲* https://digipostal.ir/cgjt5d1
*۳* https://digipostal.ir/cq62fxr
*۴* https://digipostal.ir/cqkvs4f
*۵* https://digipostal.ir/cztze56
*۶* https://digipostal.ir/cp5uelv
*۷* https://digipostal.ir/cwnsvm2
به خودت قول بده سعی کنی به؛ پیام رسیده از امام زمانت گوش کنی🥰*
🌻أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🌻
🌸🌱 بسوی ظهور 🌱🌸
🌸🍃 @besuiezuhur
‼️ شرکت در مسابقهای که جایزه میدهند
🔷 س ۵۷۹۴: آیا شرکت و دریافت جایزه، در مسابقاتی که به برنده مسابقه جایزه میدهند، جایز است؟
✅ ج: در صورتی که مفسدهای نداشته باشد و به گونهای نباشد که از بازنده مالی گرفته شده و به برنده داده شود، فی نفسه اشکال ندارد.
🆔 @resale_ahkam
33.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹سرود حماسی و بسیار زیبای 🔺
#سلام_فرمانده
سیدعلی دهه نودیها شو فراخوانده
✅ اجرا از
حاج ابوذر روحی
و سربازان کوچک مهدی موعود عج
👌ببینید و لذت ببرید...
💢 والدین عزیزپخش کنیدوبگذاریدحتماکودکانمان گوش بدهند🙏🏻
"گروه سرود ۳۱۳ نفری ماح"
ویدیوی کامل ۷ دقیقه : در آپارات
https://www.aparat.com/v/NsYC3
•┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈•
#مساجد_فعال_خوزستان :
https://eitaa.com/masaajed
✅ویژگیهای فصل بهار و اهمیت رعایت تدابیر آن
✍️همچنان که طبع هر فصلی از فصلهای سال با طبع فصل دیگر تفاوت دارد، لازم است جهت حفظ سلامتی در هر فصلی، از تدابیر مناسب آن فصل استفاده شود. فصل بهار دارای طبع گرم و تر بوده که نشانه آن، افزایش حرارت و رطوبت هواست و فصل هیجان و غلبه خون است. در این فصل افراد دارای طبع گرم و تر (دموی) دچار مشکلات بیشتری میشوند و میانسالان، سالخوردگان و افراد دارای طبع سرد و خشک (سوداوی) حال بهتری پیدا میکنند. به دلیل از بین رفتن سرما و ایجاد گرما و رطوبت معتدل بهاری، قوای بدنی تقویت شده، خونسازی تشدید میشود و شخص ممکن است دچار غلبه طبع دم (خون) شود، به ویژه اگر تدابیر این فصل را رعایت نکند یا طبع او دموی باشد.
در بهار نیز باید به بدن کمک کرد تا مواد فاسد را بیرون بریزد و در صورت غلبه طبع، چارهای برای آن اندیشیده شود. تدابیری که در ادامه ذکر میشوند به منظور کاهش درگیری با مشکلات در بهار میباشند: پاکسازی بدن با حجامت، فصد، قی و.. برای گریز از بیماریهای بهاری و لذت بردن از لطافت و اعتدال مزاجی آن، هیچ چیز بهتر از پاکسازی بدن از اخلاط زمستانی نیست. اخلاطی که در زمستان ساکن و منجمد شده، به واسطه گرمی هوا به حرکت در آمده و برانگیخته میشود و به سمت اعضای ضعیف جاری شده و موجب بروز بیماری میشود، لازم است که در ابتدای فصل بهار و قبل از جنبش این اخلاط در حدی که ضرورت دارد به پاکسازی بدن پرداخت.
در این پاکسازی، فرد باید بر اساس دلایل غلبه هر طبع و بسته به نیاز هر فرد و البته با مشورت طبیب، از حجامت، فصد، استفاده از مسهلات مناسب و قی بهره ببرد. این تدابیر، هم اخلاط فاسد را از بدن خارج میکنند و هم غلبه خون را میکاهند. اگر تدابیر فصل بهار، به شیوههای صحیح مورد توصیه طبع هر فرد انجام شوند، بهاری خوشایند را سپری خواهیم نمود و برای تابستانی کم درد سر و بدون بیماری آماده میشویم. تاکید میشود که در واقع تدابیر سلامتی در هر فصل، از فصل پیش از آن آغاز میشوند.
@Teb340_ir
@Teb340_ir
#طب_سنتی #اسرارالشفاء #بهار #طبیعت
❤️سلام مولای من!
نفس ها در سینه مانده است...
💔میلادت آمده و تو هنوز نیامده ای...
🌺مهربان پدر بیا...
#سلام
تقویم 1401 یامهدی.pdf
9.45M
تقویم 1401
با احادیث مهدویت، تقدیم به شما 🌸
لطفا نشر بدید 🙏💐
#ساره
#قسمت_صد_و_نود_و_یکم
چاره ای نبود، دو ظرف ماست خریدم با قیمت بیش تر از یک ماست معمولی. سرش را که باز کردیم کف کرده بود و ترش بود.
آب ریختیم توی ماست که حداقل ترشی اش کمتر شود. کمی هم نمک زدیم که حداقل ترش مزه نباشد.
رفته بودیم مسجد خرمشهر؛ یک زیلو پهن کردیم و سفره ای انداختیم. ماست که دیگر آب بود را ریختیم روی برنجمان و خوردیم.
بعد از خوردن غذا، به راننده گفتیم ما را ببرید خرمشهر تا یک دوری بزنیم و اول ما را ببرید مزار شهدا.
خرمشهر دیگر شهر نبود. عراقی ها همه ی خانه ها را خراب کرده بودند، آن قدر موشک و خمپاره زده بودند به شهر که گویا با بلدوزر همه ی خانه ها را کپه کپه و در یک جا جمع کرده بودند.
شهر خرمشهر پر از خاکریز بود. از کنار این خاکریز ها با اتوبوس می رفتیم. اتوبوس بلند بود و دراز و وقتی از کنار خاکریز ها می رفت، بی آن که ما بخواهیم، سرک می کشید و عراقی ها را دید می زد.
یک دفعه متوجه شدیم خمپاره می آید. از این کوچه رد می شدیم، پشت سرمان خمپاره می نشست. جلوتر که می رفتیم یک خمپاره دیگر.
دلهره، نگرانی و ترس همراهمان بود. من و خانم بردبار و یکی دیگر که خاطرم نیست، در اتوبوس باردار بودیم.
#ساره
#قسمت_صد_و_نود_و_دوم
عراقی ها دقیق ما را می دیدند، چون خمپاره ها نزدیک و نزدیک تر به ما می خورد. راننده اتوبوس فقط گاز می داد و خاک و سنگ و شن می خورد به شیشه های اتوبوس.
یک ماشین جیپ جنگی خودش را به ما رساند. اتوبوس را نگه داشت و گفت: آقا با این همه زن و بچه کجا داری می ری؟
-هیچی جناب، داریم می ریم مزار شهدا.
-این جا منطقه جنگیه. برگرد آقا، برگرد. عراقی ها دارن شما رو می زنند.
با تندی به راننده گفت: داری زن و بچه مردم رو به کشتن می دی؟ کی بهت اجازه داد این جا بیای؟
دست و پاهایمان می لرزید. سر اتوبوس را برگرداند و دوباره رفتیم کنار مسجد خرمشهر. ما و اتوبوس کنار دیوار مسجد خرمشهر پناه گرفتیم تا ترسمان بریزد.
یکی دو ساعت همان جا ماندیم. خوب شد که آن جیپ ارتشی ما را دید و برگرداند، وگرنه ما هم جزو شهدای همان مزار شهدایی می شدیم که برای زیارتش می رفتیم.
غروب، هوا که خنک تر شد، به طرف اهواز به راه افتادیم.
با شنیدن این اتفاق، گرچه حساسیت همسرانمان بیش تر شده بود، اما روزهای جمعه کارمان همین بود؛ با همان اتوبوس و یک سرباز به عنوان نگهبان، می رفتیم شهرهای خوزستان را می دیدیم. یک جمعه می رفتیم بُستان، یک جمعه سوسنگر، یک جمعه هم نماز جمعه اهواز.
گاهی همه خانم ها می آمدند. گاهی تعدادمان کم بود و پشت تویوتای جنگی سوار می شدیم و می رفتیم.