▪️روایت اول:
از دامن زن مرد به معراج میرود
همسرش را از شک نجات داد. از تردیدی که نزدیک بود مرد را تا لبههای دوزخ بکشاند؛ دوزخِ بی حسین بودن.
دلِ مرد را یکدله کرد، با یک تلنگر؛
«تو را چه شده زهیر؟! پسرِ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تو را دعوت کرده و تو رد میکنی؟!»
نهیبِ بانو، مرد را از جا کنده و از دودلی جدا کرد.
از خیمهی حسین(علیه السلام) که برگشت، همهی وجودش را شوقی غریب پر کرده بود.
«آقا، چیزی به شما گفته؟ وعدهای داده که اینطور سر از پا نمیشناسی؟!»
مرد درحالیکه چشمانش میدرخشید، گفت: «آقا فرمودند: جانت در راهِ ما فدا خواهد شد.»
***
سلام بر تو ای بانوی زهیر بن قین که هر سال شب اول محرم یادت در دلهایمان زنده میشود.
سلام بر آن لحظهای که همسر خود را به بهشتِ با حسین بودن تشویق کردی.
سلام ما، از ایرانِ چهارده قرن بعد از آن روز تو، به ایمان و معرفت و شهامت زنانهی تو که هر سال در ماه محرم، ستایشش میکنیم.
دعا کن ما را بانوی زهیر!
دعا کن ما هم کربلایی شویم آنگونه که تو شدی.
✍🏻 زهرا کبیری پور
پ.ن: ... فقالت له زوجته: -و هیَ دیلم بنتُ عَمر- سبحان الله! ایبعَثُ اِلیکَ ابن رسول الله ثمّ لا یأتیه؟!...
منبع: زهره یزدانپناه، زنان عاشورایی، نشر موعود عصر، صفحه ۱۲۷.
#محرم
#زنان_عاشورایی
#امام_حسین_علیهالسلام
#زهیربنقین
#بانوان_بهشتی
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
🧕@banovanebeheshti
┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┄┄