eitaa logo
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
58.2هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
3هزار ویدیو
622 فایل
تقدیم به مولایمان صاحب الزمان .عج. از طرف تمامی خوبان عالم درجهت تعجیل فرجشان ☀️لینک کانال eitaa.com/banoyealam ☀️پل ارتباطی بامدیریت کانال @Ashnagharib20
مشاهده در ایتا
دانلود
وصرفا به دلیل ذکر خیری از جناب شیخ عباس قمی گوشه های کوچکی از زندگی این بزرگوار روتقدیم می کنیم پيشاپیش از کم و کاستی ها عذرخواهی می نماییم
درعلمای شیعه کسی مثل آقا شیخ عباس قمی نیست که این قدر ذکرش در محافل باشد و این قدر کتاب هایش چاپ شده باشد. بعد از قرآن بیشترین کتابی که چاپ شده است مفاتیح است. ایشان یک انسان بوده است ولی خدا را شناخته و مَن خودش را کنار گذاشته است ،کسی که با خدا پیوند بخورد صورت الهی اش می ماند. هر نفسی که خرج خدا می شود می ماند.
مرحوم شیخ عباس قمی ملقب به «محدث قمی» در سال ۱۲۹۴ هجری قمری در قم متولد شد، پدرش محمدرضا کاسبی فردی متدین بود که مردم برای یادگیری احکام دین به او مراجعه می‌کردند.  
محدث قمی دوران کودکی و نوجوانی را در قم سپری کرد و دروس مقدماتی را فرا گرفت؛ در این بین «آیت‌الله حاج میرزا محمد ارباب ‌قمی» از اساتیدی بود که نقش بیشتری در آموزش او داشت.
شیخ عباس در سن ۲۲ سالگی برای کسب معرفت بیشتر تصمیم به هجرت گرفت و راهی نجف شد.
شیخ عباس قمی روزانه بیش از ۱۷ ساعت مطالعه می‌کرد و با مراجعه به منابع معتبر اسلامی به تدوین جهان اسلام می‌پرداخت که حاصل آن تالیفات ارزشمندی همچون «منتهی‌الآمال» در خصوص تاریخ تحلیلی و مستند پیامبر اسلام و اهل‌بیت (علیهم السلام) و کتاب دیگری به نام «پیرامون نهضت امام حسین (علیه السلام) و وقایع کربلا» است.
شاید بتوان سه مشخصه برای شیخ عباس قمی بر شمرد
۱ـ عارف و اهل معرفت؛ ۲ـ زاهد و به دور از مقام، شهرت و ثروت؛ ۳ـ عالم و عامل، محقق و پژوهشگر و در نهایت مترجم و مؤلف.
حاج شیخ عباس قمی، همان خضوعی که در برابر قرآن داشت، نسبت به ائمه اطهار (ع) و آثار و احادیث آن انوار مقدس نیز از خود نشان می داد. هیچ گاه بدون وضو و طهارت حدیثی یادداشت نمی کرد و یا دست بی وضو بر صفحه کتاب حدیث یا جلد آن نمی گذاشت و همواره هنگام مطالعه کتب حدیث، دو زانو و رو به قبله می نشست.
مرحوم میرزا علی محدث زاده می گوید: «فراموش نمی کنم زمانی که در نجف اشرف بودیم، یک روز صبح در حدود سال ۱۳۵۷ ق، یعنی دو سال قبل از وفاتشان، از خواب برخاستند و اظهار داشتند: امروز چشمم به شدت درد می کند و قادر به مطالعه و نوشتن نیستم و بسیار ناراحت به نظر می رسید و تقریباً زبان حالشان این بود که شاید خاندان پیغمبر (ص) مرا از در خانه شان طرد کرده باشند و این مطلب را با تأثر گفت و گریست.
در آن اوقات، مشغول تحصیل بودم. رفتم به درس و ظهر که به خانه برگشتم، دیدم ایشان مشغول نوشتن هستند. عرض کردم: درد چشمتان بهتر شد؟ فرمود: درد به کلی مرتفع گردید، سؤال کردم: به چه چیز معالجه فرمودید؟ گفتند