با لخته خونی در تشت و صورتی كه به كبودی ميزد، جعدهی نمکنشناس را نفرین کرد كه آن همه حُسن را نديد و قاتل آقايش حسن شد!
امان از این همه غربت که امام حتی در خانهی خود هم غریب بود؛ در خانهی خود...! البته خدا را شکر ایشان خانهای داشتند و آوارهی بیابانها نبودند.
نمیدانم این روزها امام زمان از دست ما چه میکشند؟!
شهادت #امام_حسن مجتبی، کریم اهل بیت، را محضر امام زمان و شما شیعیان تسلیت عرض میکنیم
نمیدانم امشب باید از کدام غربت گفت؛ چه روضهای خواند؛ و مصیبت کدامین غریب را بازگو نمود.
زمانی که لحظه شهادت امام حسن علیه السلام نزدیک شد. آن حضرت برادرش حسین بن علی علیهما السلام را طلب کرد و در آن لحظات پایانی به او گفت:
ای برادربه زودى از تو جدا مىشوم و به دیدار پروردگار خود، نائل مىگردم. مرا مسموم کرده اند و امروز پاره جگرم در میان طشت افتاد؛ می دانم چه كسى این جفا را بر من كرده و این ظلم از كجا سرچشمه گرفته؛ من در پیشگاه خدا با وى دشمنى خواهم كرد؛ ولی سوگند به حقى كه بر تو دارم از تو می خواهم که این پیشآمد و مرتكب آن را تعقیب مكن و منتظر قضای الهی درباره من باش.
هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان و غسل بده و كفن كن و بر تختخه ای (تابوتی) گذارده؛ كنار مزار جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله ببر تا تجدید عهدى كنم. سپس مرا به سوی قبر جدهام فاطمه بنت اسد (مادر امیرالمومنین) منتقل کن و در آنجا به خاك بسپار
به زودى خواهى دید جمعى به این گمان که مىخواهى مرا در كنار قبر جدم به خاک بسپاری براى جلوگیرى گرد هم مىآیند و مقابلتان می ایستند. اكنون به تو سفارش مىكنم براى خاطر خدا سعى كن در پاى جنازه من، خونی ریخته نشود.
بعد از آنکه امام حسن علیه السلام چشم از دنیا فرو بست؛ امام حسین علیه السلام ، برادر را غسل داد و كفن كرد و بر روى سریری گذارد تا طبق وصیتش براى آخرین وداع ، بدن مطهرش را کنار قبر مقدس رسول خدا ص ببرد.
مروان و سایر بنی امیه که جزء دار و دسته او بودند یقین کردند که مردم مشایعت کننده قصد دارند بدن مطهر را در کنار رسول خدا صلی الله علیه وآله به خاک بسپارند. از این رو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند.
همینکه امام حسین علیه السلام بدن مبارک را به سوی مزار شریف حرکت دادند تا تجدید عهدی با جدش رسول خدا کرده باشد؛ طرف مقابل (پیروان سقیفه) در قالب جماعتی در مقابلشان صف آرایی کردند و مانع آنها شدند. عایشه هم سوار بر قاطری به جمع آنها ملحق شد
مروان که زمینه را برای عقده گشایی مناسب دید دهان باز کرد و گفت: أَ یُدْفَنُ عُثْمَانُ فِی أَقْصَى الْمَدِینَةِ وَ یُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ النَّبِیِّ؛ عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن در کنار پیامبر؟! چنین چیزی نشدنی است
و بعد با جمله وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ؛ تشیع کنندگان را تهدید به جنگ و برخورد شدید کرد.
باید مراسم تشییع با شکوهی برگزار شود اما غربت را ببین میگویند فرزند نباید کنار پدر دفن شود ! کار به جایی رسید که دست به کمان بردند و تابوت جگر گوشه ی پیامبر را آماج تیر های کینه قرار دادند . به جای گلباران تابوت را تیرباران کردند .
تشییع جنازه تیرباران تابوت امام حسن (ع) خیلی برای حضرت ابوالفضل (ع) سخت گذشت . تیرها به تابوت اصابت نمیکرد بر قلب حضرت ابوالفضل مینشست و جگر او را میخراشید . تحمل نکرد و دست به شمشیر برد اما امام حسین (ع) مانع شد . فرمود : برادر صبر کن . وصیت امام حسن (ع) این است که هیچ خونی در تشییع جنازه ایشان ریخته نشود . عرض میکنیم : یا ابوالفضل تیرباران تابوت امام حسن (ع) را تحمل نکردی پس چه میکردی اگر با زینب روی تل زینبیه می بودی ؟ آن هنگامی که حضرت زینب (س) نگاه کرد دید شمشیر ها بالا میروند نیزه ها بالا میروند و همه در یک نقطه فرود می آیند .
ابن عباس جلو رفت و خطاب به مروان گفت
ارْجِعْ یَا مَرْوَانُ مِنْ حَیْثُ جِئْتَ برگرد به همان جایی که بودی ما قصد نداریم این بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپاریم تنها قصدمان این است که با زیارت دادن این بدن مبارک، تجدید عهدی با رسول خدا شده باشد و بعد از آن به سمت بقیع رفته و او را بنابر وصیت حضرتش در کنار قبر مادربزرگش فاطمه [بنت اسد] به خاک می سپاریم
مطمئن باش اگر وصیت کرده بود که بدن مطهرش را کنار رسول خدا دفن کنیم تو کوچکتر از آن بودی که بتوانی مانع ما شوی و لکن آن حضرت به خدا و رسولش و نیز حرمت قبر شریفش بیش از دیگران عالم است و می دانست که نباید خرابى در آن پدید آید، چنانچه این كار را دیگران كردند و بدون اذن آن حضرت صلی الله علیه وآله به خانه اش وارد شدند
سپس رو به عایشه کرد و گفت:
این چه رسوائى است؟ عایشه! روزى بر استر و روزى بر شتر! (اشاره به جنگ جمل) می خواهى نور خدا را خاموش كنى و با دوستان خدا بجنگى؟ بازگرد!