از شریان چپ تا شریان راست علی اصغر بریده شد و یا از گوش تا گوش او ذبح گردید
حسين عليه السّلام با دست خود خون گلوى كودكش را گرفت و به آسمان پاشيد و عرضه داشت
«خدايا! ارزش خون اين كودك كمتر از خون بچه ناقه صالح نيست. بار خدايا! اى مهربان ترين مهربانان! اگر پيروزى آسمانى ات را از ما برداشتى، در هركجا كه اين پيروزى به خير و صلاح ماست آن را برايمان مقدّر فرما و انتقام ما را از اين ستم پيشگان بگير اين مصيبت نيز بر من آسان است چون تو ناظر بر آن هستى، اى مهربان ترين مهربانان
آنگاه از سپاه دشمن دور شد ؛ با شمشيرش قبر كوچكي كند؛ بدن علي اصغر را به خون او آغشته نمود ؛ بر او نماز گزارد و جنازهي كوچك را دفن كرد...
دراین هنگام
از جانب آسمان ندائی شنید
یا حُسَینُ دَعهُ فَاِنَّ لَه مُرضِعاَ فِی الجَنَّهِ
ای حسین علیه السلام در فکر اصغر نباش هم اکنون دایه ای در بهشت برای شیر دادن به او آماده است
این ندا، ندای دلداری به حسین علیه السلام بود تا بتواند فاجعه غمبار مصیبت اصغر را تحمل کند