اینقدر به سر و صورت زد ، یه وقت دید حسن سرش رو بالا آورد ، لبها خونیِ ، یه نگاه کرد صدا زد : زینب دیگه راحت شدم ...
دیگه چشمم به اون کسی که جلو راهِ مادرمُ گرفت نمی افته ...😭😭😭
4_5796475742283891967.mp3
1.98M
کی رود ازخاطر من خاطرات آخرمادر
کربلا وقتی ابی عبدالله نامۀ امام حسن رو باز کرد دید نوشته ، حسین جان! من کربلا نیستم کمکت کنم ، بذار قاسم عوض من بره میدون ، چقدر حساس بود نسبت به حسین
میخوام دلت رو ببرم کربلا ، بعد کوچه ، امام حسن این ذکر رو می گفت:
الهی بشکنه دستِ مغیره
میونِ کوچه ها بی مادرم کرد
اما تا رسیدن کربلا این نوحه رو یه نفر عوض کرد ، اونم یه خانمی بود ، هی می گفت:
الهی حرمله دستت قلم شه
کبوتر بچمو از من گرفتی
مولای غریب ما
امشب
در بین الحرمين بقیع
گهی در عزای جدش رسول الله "ص "
می گرید و
گه بر غربت عمویش حسن " ع "
اجرک الله یا صاحب الزمان