سلام بر دوستان گرامی
یک مجموعه فایل صوتی خیلی جالب داغ داغ دستم رسیده که بنظرم خیلی بدرد بخوره و خودم خیلی استفاده کردم و به هرکسی دادم شدیدا تاثیر گذار بود
حیفم اومد که به دوستان عزیز و گرامی ام ارسالش نکنم.
لذا جلسات روپنج شنبه ها براتون میزارم
هر کسی را هم که فکر می کنید این فایلها بدردش می خوره به کانال اضافه کنید و بلامانع است.
این فایلهای صوتی درباره دنیای پس از مرگ است.
در واقع بر اساس کتابی به نام آنسوی مرگ با نویسندگی یک ایرانی است و خاطره سه نفر که مرگ تقریبی داشتند یعنی رفتند به کما و برگشتند را نقل می کنه
ضمنا راستی آزمایی هم کرده که واقعا این چیزهایی که میگن درسته یانه
این کتاب را یکی از اساتیددر دانشگاه فردوسی برای بچه های مهندسی بازخوانی کرده
بسیار زیبا از تاثیر اعمال ما و شکلشان در بهشت و جهنم برزخی میگه
کلا 39 فایل و هر کدام تقریبا 40 دقیقه است .
در این وانفسای گرفتاری های دنیایی بنظرم بسیار تاثیر گذار بر روی سبک زندگی همه مان است.
انشاءالله که مفید فایده واقع شود.
https://eitaa.com/ahkerat
🔝جهت دسترسی به کل فایل های آنسوی مرگ
نظام تقديم 83.mp3
8.49M
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ
🔇 جلسه دهم
فاطمه سلام الله علیها بانوی عالمین
هدیه ای ویژه به والدین در شب جمعه eitaa.com/banoyealam
هدیه ای ویژه به والدین در شب جمعه🌹
4_5974223951671328894.mp3
13.64M
دعای کمیل
eitaa.com/banoyealam
متن دعاي كميل.pdf
240.1K
📖 متن درشت دعای کمیل
eitaa.com/banoyealam
#شب_جمعه
#شب_زیارتی حضرت عشق
داستان عجيب سليمان اعمش
علامه مجلسى كه از چهره هاى برجسته علمى و در فنّ حديث و حلّ مشكلات اخبار و روايات و تشخيص صحيح از غير صحيح آن، شخصيتى كم نظير است- داستان عجيبى را از جلوه رحمت اهل بيت عليهم السلام آورده كه چنين است:
در پاره اى از تأليفات دانشمندان شيعه ديدم كه سليمان اعمش گفته است: من مقيم كوفه بودم. همسايه اى داشتم كه با او رفت و آمد و نشست و برخاست مى كردم. شب جمعه اى نزد او آمده، گفتم: در مورد زيارت حضرت امام حسين عليه السلام چه رأى و نظرى دارى؟ گفت: زيارت بدعت و خلاف مقرارت شرع، و هر بدعتى گمراهى است و هر آلوده به گمراهى و ضلالتى در آتش است!!
سليمان مى گويد: در حالى كه همه وجودم پر از خشم بود از نزد او برخاستم و پيش خود گفتم: هنگام سحر نزد او مى روم و حقايقى از فضايل و مناقب حضرت امام حسين عليه السلام را براى او مى گويم، اگر بر عناد و تعصب جاهلى اش اصرار و پافشارى ورزيد او را به قتل مى رسانم.
چون وقت سحر شد به سوى او شتافته، درِ خانه اش را كوبيدم و او را به نام صدا زدم كه ناگهان همسرش به من گفت: او ابتداى شب به قصد زيارت حضرت حسين عليه السلام به سوى كربلا رفت، من هم از پى او به زيارت حضرت امام حسين عليه السلام شتافتم.
هنگامى كه وارد حرم شدم همسايه خود را ديدم كه در حال سجده براى خدا، مشغول مناجات و گريه و درخواست توبه و آمرزش است.
پس از مدتى طولانى سر از سجده برداشت و مرا نزديك خود ديد، به او گفتم: تو ديشب مى گفتى زيارت حضرت حسين عليه السلام بدعت است و هر بدعتى گمراهى است و هر گمراهى در آتش است ولى امروز به حرم حسين آمدى، او را زيارت مى كنى؟
گفت: سليمان! سرزنشم مكن! من كسى بودم كه براى اهل بيت عليهم السلام قائل به پيشوايى و امامت و ولايت نبودم تا ديشبم فرا رسيد كه خوابى ديدم كه مرا در حيرت و بهت فرو برد و دچار ترس و وحشت نمود.
به او گفتم: چه ديدى؟ گفت: انسانى بلند مرتبه و با عظمت را ديدم كه قامتى معتدل داشت نه بسيار بلند بود و نه بسيار كوتاه. از توصيف جمال و جلالش ناتوانم و از بيان ارزش و كمالش عاجزم. با گروه هايى كه گرداگردش بودند به سرعت در حركت بود و پيش رويش سوارى بود كه بر سرش تاجى قرار داشت، تاج داراى چهار ركن بود و بر هر ركنى گوهرى كه از مسير سه روزه راه مى درخشيد.
از برخى از خادمان آن بزرگوار پرسيدم: اين كيست؟ گفتند: محمّد مصطفى! گفتم: اين ديگرى كيست؟ گفتند: على مرتضى جانشين رسول اللّه! سپس چشم به آن فضاى ملكوتى انداختم، كه ناگهان ناقه اى از نور ديدم كه هودجى از نور بر آن بود و در آن دو زن قرار داشتند و ناقه ميان آسمان و زمين در پرواز بود! گفتم: اين ناقه از كيست؟ گفتند: از خديجه كبرى و فاطمه زهرا عليهما السلام، گفتم: اين جوان كيست؟ گفتند: حسن بن على، گفتم: اين گروه كجا مى روند؟ همه گفتند: زيارت مقتول به ستم، شهيد كربلا حسين بن على المرتضى.
من به سوى هودجى كه حضرت فاطمه زهرا در آن بود رفتم كه ناگهان ورقه هاى مكتوب را ديدم كه از آسمان به زمين مى آيد! پرسيدم اين اوراق چيست؟ گفتند: اوراقى است كه در آن ايمنى از آتش دوزخ براى زائران حسين در شب جمعه نوشته شده است.
من امان نامه اى را درخواست كردم؛ به من گفت: مگر تو نمى گويى زيارت حسين بدعت است؟! اين امان نامه به تو نمى رسد، مگر آنكه حسين را زيارت كنى و به فضل و شرفش اعتقاد ورزى!
با تر س و هول از خواب بيدار شدم و همان وقت و ساعت قصد زيارت آقايم حسين عليه السلام را نمودم و اكنون به پيشگاه خدا توبه و انابه آورده ام و به خدا سوگند اى سليمان! از قبر او جدا نمى شوم تا روح از بدنم جدا گردد !!
حاج على بغدادى بر پايه نقل محدث قمى در مفاتيح الجنان در ملاقات با امام زمان به حضرت عرضه داشت حديث اعمش صحيح است؟
حضرت فرمود: آرى، درست و كامل است.
1_18528263.mp3
7.54M
اینو تو تاریکی و خلوت گوش بدید
شبهای جمعه میگیرم هواتو .....😭
eitaa.com/banoyealam
خیلی خیلی دعای مخصوص کنید برای مشکل دارها و شفای بیماران
خیلی ملتمس دعاهاتون هستیم
ان شالله اماده بشیم برا مناجات و زیارت عاشورا و نماز شب و اگه دلتون شکست حتما یاد همه حاجتمندا باشید
سجاده نماز شب امشب رو با نام مبارک امام زمان عج پهن میکنیم و ثواب نماز شب امشب رو به محضر مبارک ایشان هدیه میکنیم
🔴برای دسترسی به نحوه نمازشب وهمچنین مناجات باخدا (مناجات های خمسه عشر) کلیک کن
http://eitaa.com/joinchat/2469527564C2dbfd3a04f
ریسمان خدا امام زمان علیه السلام است. این عملِ شما(دعای ندبه) در صبحهای جمعه، چسبیدن به این ریسمان و رفتن به آسمان است
متن دعاي ندبه.pdf
257.1K
📗 متن دعای ندبه
eitaa.com/banoyealam
صوت ترجمه دعاي ندبه2.mp3
9.2M
🔊 صوت زیبای ترجمه دعای ندبه
eitaa.com/banoyealam
صوت دعاي ندبه - فرهمند2.mp3
4.87M
🔊 صوت دعای ندبه
🎤 فرهمند
eitaa.com/banoyealam
همیشه دوست داشتم عکس ها و متن هایی که در فضای مجازی به اشتراک میگذارم، درباره شما باشد؛ تا مردم مرا با شما بشناسند و از شما بدانند. هرچند همان بهتر که مردم چیزی از من ندانند؛ برای غریبی شما همین بس، که کسی مانند من یار شما باشد...
چند روز پیش از لا به لای عکسهایی که هرکدام به نوعی درد فراق تان را به یاد می آورد، تعدادی را برگزیدم. تصمیم گرفتم تعدادی را آن روز و بقیه را هفته آینده، در فضای مجازی به اشتراک بگذارم. ناگهان طوفانی در وجودم بپا شد؛ چقدر تلخ! اما انگار داشتم برای روزهای نبودنتان برنامه ریزی میکردم. انگار مطمئن بودم که تا هفته آینده نمیآیید...
از خودم میپرسم، ما چگونه به نبودنتان عادت کرده ایم و چگونه منتظرانی هستیم که با درد فراق تان زنده ایم، و نه با امید وصال تان؟! دروغ چرا؟ انگار گاهی تنها به این دلیل به هیئت میرویم که مداح از مصائب کربلا برایمان بگوید و ما هم گریه کنیم تا کمی سبک شویم...
انگار فراموش کرده ایم که گریه بر اباعبدالله، بهترین چیز است؛ اما همه چیز نیست. گریه، نقطه ابتدایی اتصال است؛ راهی است برای شست و شوی دل و پاک شدن از گناهان؛ اما هنر این است که محکم پای باورمان بایستیم، تا سیم های اتصالمان قطع و قلبمان آلوده نشود. ای کاش میفهمیدیم که گاهی تنها شنونده مردانگی دیگران بودن کافی نیست؛ باید خودمان هم مرد میدان شویم.
باید برای امام زمانمان، زینب و عباس شویم. باید پیش از آمدنش، ولایت پذیری را در اطاعت از نایب اش تمرین و «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را در زندگی معنا کنیم.