با توام آی حضرت باران
داری از قصد میزنی یک ریز
با سر انگشت خود به شیشۀ من
قطره قطره نمک بپاش امشب
روی زخم دل همیشۀ من
eitaa.com/banoyealam
تو که در کوچه راه افتادی
همه جا غیر کربلا بودی!
با توام آی حضرت باران
ظهر روز دهم کجا بودی؟
eitaa.com/banoyealam
تو که حال رباب را دیدی
تو به درد دلش دوا بودی
با توام آی حضرت باران
ظهر روز دهم کجا بودی؟
eitaa.com/banoyealam
کاش می شد این ایام سرور وشادی، زائر حریمت باشم و به خیل عظیم عاشقانت در صحن هایت بپیوندم اما چه کنم؟! راه دور است و مشکلات زندگی مجال نمی دهد ولی یقین دارم از فرسنگ ها دور هم سلام های ما را بی پاسخ نمی گذاری.
هم اینک چشم هایم را می بندم و دل به حریمت می سپارم...
نگاهی به سمت و سوی این دل شیدایی و سوخته ام بکنیدقبول دارم گناهانم زیادست اما عشق و ارادت من به شما زیادتر...
و دستهای نیازم را دخیل شبکه های ضریحت می کنم آقا...همینکه دقایقی لحظاتم متبرک از نام تو می شوند آرامم می کند اما کاش می شد همیشه مقیم آستانت بود و هر لحظه در آسمان حریمت بال و پر گشود مثل کبوتر حرم.
دلم می خواهد یک بار دیگر در یکی از رواق هایت بنشینم و زانوهایم را در بغل بگیرم و آنگاه گوشم را به همهمه ی رضا رضای زائرانت بسپارم!
eitaa.com/banoyealam