eitaa logo
بانوی بروز
303 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3.5هزار ویدیو
41 فایل
بانوی بروز،درایمان،اعتقاد،خانه‌داری،فرزندپروری اجتماع‌وسیاست‌بانوی‌ترازمسلمان است. تبادل وتبلیغ نداریم. @banuie_beruz Eitaa.com/banuie_beruz ✅کپی‌آزاداست ادمین @ghoghnuss عضوکانال دیگرمون بشید(#ملکه_باش)👇 https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
مشاهده در ایتا
دانلود
13.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗯 نطق حمید رسایی در جلسه غیرعلنی امروز مجلس: وزیر اقتصاد را استیضاح نکنید، محاکمه کنید. ✾•. عضو شوید.👇 https://eitaa.com/joinchat/1281622041C7f5e91faeb ••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
. رمانی از جبهه مقاومت مستند داستانی 👇
متنی که پیام روی تلفن همراه نوال دید، گویی سطل آب یخ‌ بود که بر سرش ریخته شد. "عطری که بهت داده بودیم رو حتماً به سردار هدیه بده." این جمله،به ظاهر ساده، طعمی تلخ و خیانت‌آمیز داشت. پیام که حالا با ذهنی پر از ابهام و دل‌شوره درگیر بود، تمام تلاشش را کرد تا خودش را آرام کند. اما در عمق ذهنش، صدای یک هشدار بلند بود: "چیزی درست نیست." بی‌درنگ از تلفن همراه نوال فاصله گرفت، گویی هر ثانیه‌ای که بیشتر به آن نگاه می‌کرد، به دنیای دروغ و خیانت نزدیک‌تر می‌شد. در حالی که نوال از سرویس بهداشتی بیرون آمد، نگاهی به پیام انداخت که هنوز در حال خواندن نماز بود، سپس به سمت تلفن همراهش رفت. لحظه‌ای که پیام را دید، چهره‌اش تغییر کرد. او با مهارتی بی‌رحمانه، این تغییر را به سرعت پنهان کرد. بی‌هیچ مکثی، پیام را حذف کرد و آرام و خونسرد نشست. پیام که هنوز در آخرین رکعت نمازش بود، به شدت تلاش می‌کرد تا خود را آرام نشان دهد. اما ذهنش پر از سؤالاتی بود که هرکدام سنگینی یک کوه را بر دوشش می‌گذاشت. وقتی نمازش تمام شد، به سمت نوال برگشت و با لحن بی‌تفاوتی پرسید: • "چیزی از بیرون نمی‌خوای؟" نوال کمی مکث کرد، گویی در تلاش بود تا معنای پنهانی این سؤال را کشف کند: • "بیرون میری؟ بهتر نیست با این وضعیت نری؟" پیام به آرامی خندید، اما این خنده بیشتر یک سیاست بود تا احساس واقعی. میخواست همه چیز را عادی نشان دهد: • "نه بابا، تا دم مغازه پایین میرم. سیب‌زمینی و قارچ می‌گیرم اینکه که خطر نداره، مگر اینکه تو قارچ ها مواد آتش زا گذاشته باشن..." نوال لبخند زد، اما چیزی در آن نگاهش بود که پیام نمی‌توانست آن را نادیده بگیرد. یک تردید عمیق در نگاه نوال وجود داشت. بدون هیچ کلام اضافی، پیام از اتاق خارج شد. همین که قدم به خیابان گذاشت، فوراً تلفنش را بیرون آورد و شماره‌ای که از قبل به او داده بودند را گرفت: • "سلام، شما گفتید اگر چیزی مشکوک دیدم، تماس بگیرم. لطفاً جلسه‌ی ما با سردار رو لغو کنید. فکر می‌کنم یکی از عوامل موساد رو شناسایی کردم. اما همسرم چیزی نمی‌دونه و نیاز به مشورت دارم." مرد پشت خط با صدایی آرام و حساب‌شده پاسخ داد: • "پیام جان، نگران نباش. فقط عادی رفتار کن و حواست به جزئیات باشه. به همسرت بگو جلسه لغو شده چون سردار برای مأموریتی مهم از شهر خارج شده. بعداً یه ماشین می‌فرستیم تا شما رو به محل ما بیاره. اونجا باهات صحبت می‌کنیم. همسرت هم به بهانه‌ای جداگانه بررسی می‌شه. قبل از اینکه به اتاق برگردی، یه زنگ بزن تا جزئیات رو دوباره مرور کنیم و وقتی رفتی داخل اتاق من بهت زنگ میزنم و اونجا میگم جلسه لغو شده که همه چیز عادی به نظر برسه." پس از این مکالمه، مرد پشت خط فوراً به هادی زنگ زد: • "حاج‌آقا، ظاهراً پیام خودش به جاسوس بودن نوال پی برده. جلسه‌ی سردار هم که از اول صحنه‌سازی بوده منتها این خودش زنگ زده گفته کنسل کنید. اما پیام حالا کاملاً مشکوک شده. گفتم در جریان باشید." هادی که تا این لحظه آرام و خونسرد بود، با سر تکان دادن و لبخندی پنهان به نشانه تأیید گفت: • "پس بازی داره عوض می‌شه. حالا باید بفهمیم موساد برای مرحله بعد چه نقشه‌ای کشیده..." وقتی پیام وارد اتاق شد، همکارش فوراً با او تماس گرفت: • "پیام، متأسفانه سردار برای جلسه‌ای فوری از مشهد خارج شده. جلسه لغو شد." پیام تلفن را گذاشت و به نوال که در کنارش ایستاده بود، گفت: • "خیلی ناراحتم که این فرصت از دست رفت." نوال هم ابراز ناراحتی کرد، اما چیزی در نگاهش بود که پیام به وضوح آن را احساس کرد. نگاه نوال شبیه به یک رمز مخفی بود که پیام نتواست آن را رمزگشایی کند. قرار شد پیام و نوال برای دیدار یکی از دوستان پیام بیرون بروند. این بهانه ای بود تا نوال را به محل جلسه ببرد. در این دیدار، پیام و همکارش هادی در اتاقی جداگانه نشسته بودند و نوال با یکی از همکارهای خانم از محل خارج شد. پیام با لحنی مستقیم وارد اصل ماجرا شد: • "روی تلفن همراه نوال پیامی دیدم. حس می‌کنم خیلی پنهان‌کاری می‌کنه. مشکوک به نظر میاد همکار هادی گفت: محتوای پیام چی بوده؟ پیام توضیح داد و بعد همکار هادی با لبخندی که در آن تلخی نهفته بود گفت: • "یادت هست درباره روز حادثه باهات صحبت کردیم؟" پیام با سری که به علامت تأیید تکان می‌داد پاسخ داد: • "بله، نوال گفت که جلسه‌اش طول کشید و وقتی رسید، تیراندازی شروع شده بود." همکار هادی به آرامی ادامه داد: • "خب، ما دوربین‌های مداربسته رو بررسی کردیم. نوال در محوطه بود. جلسه‌اش تموم شده بود. بعد صدای تیراندازی اومد و یک پیامک برای گوشی نوال ارسال شد. همون لحظه از محل خارج شد." چهره پیام سرد شد، تمام قطعات پازل در ذهنش کنار هم چیده می‌شدند: • "خدایا! دختره جاسوسه..." ادامه دارد... . ✾•. عضو شوید.👇 https://eitaa.com/joinchat/1281622041C7f5e91faeb
11.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رحمت بر پدر و مادرت کاش این کلیپ کامل تر بود و در مورد پترو دلار هم توضیح میداد.و اینکه ترامپ چرا اینقدر در مقابل چاپ پول بریکس حساسه و میدونه که بریکس بزودی اقایی رو از بین میبره کجای دنیا نوزاد بدهکار بدنیا میاد؟! ابر بدهکار دنیا کیست؟! ابر دنیا کیست؟! 🌀 رسانه باشیم و در جهانیان شریک باشیم . ✾•. عضو شوید.👇 https://eitaa.com/joinchat/1281622041C7f5e91faeb ••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
🗣 Farhad Ghoddoussi بعد از گذراندن ۴۵ سال از عمر خود در زندان‌های ، نائل برغوثی، طولانی‌ترین زندانی جهان، قرار است هفته آینده در قالب توافق تبادل زندانیان آزاد شود. ✾•. عضو شوید.👇 https://eitaa.com/joinchat/1281622041C7f5e91faeb ••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
. رمانی از جبهه مقاومت مستند داستانی 👇
همکار هادی که در حالتی کاملاً آرام قرار داشت، پاسخ داد: • "روی پیامک‌هایی که به نوال ارسال شده دقت کردی؟ گفتی درباره عطر بود؟ چرا باید به سردار عطر هدیه بده؟" پیام که به حقیقت پی برده بود با تعجب و خشم گفت: • "خیلی واضحه. ترور بیولوژیک!" همکار هادی لبخندی زد، اما واکنش بیشتری نشان نداد و طوری که انگار میخواست وانمود بکند اصلا خبر ندارد که جلسه ی سردار از ابتدا ساختگی بوده و جلسه ای در کار نبوده به پیام گفت: • "فقط خدا رو شکر که سردار از مشهد خارج شده." • . پیام گفت: واقعا خدا رو شکر، منتها برای من یه فکری بکن، من الان گیجم. من باید چی کار کنم؟ • همکار هادی گفت: تو خبرنگاری، الانم معروف تر شدی و احتمالا موساد بخواد از طریق دختره و به کمک تو سوالاتی از مسئولان رده بالا بپرسه که افشا اطلاعات بشه، شایدم قبلا همین استفاده رو ازت کرده باشه که تو الان باید بری فکر کنی ببینی همچنین چیزی بوده یا نه و اگر بوده همه رو برام بنویسی، و از این به بعد حواست باشه بیش تر از این ناخواسته افشا اطلاعات رخ نده... • پیام گفت: اینا درست، الان باید چی بگم؟ • همکار هادی، برای اینکه پیام را آرام کند، تجهیزات حفاظتی روی میز گذاشت: یک شوکر، یک گاز اشک‌آور، و یک کلت. سپس با لحنی کاملاً مطمئن گفت: • "این‌ها رو تحویل بگیر و به نوال بگو بهت آموزش می‌دیم که ازشون استفاده کنی. تو فقط علاقه‌ت رو به نوال بیشتر نشون بده و همه چیز رو عادی نگه دار. بقیه کارها رو ما انجام می‌دیم." پیام درگیر افکار خودش بود که نوال نزدیک شد. سلاح و تجهیزات حفاظتی روی میز بود و همکار محسن گفت: پس اینها رو داشته باشید و موقتا در مشهد باشید تا آموزشش رو کامل به خودتون یاد بدم و یه سری موارد حفاظتی رو به همسرتون هم توضیح بدم... نوال و پیام تشکر کردند و رفتند. بعد از آن همکار محسن با هادی تماس گرفت: حاج آقا کامل صحبت کردیم، فهمیده دختره جاسوسه ما هم یه سری توضیحات بهش دادیم. توضیحاتی هست که باید خصوصی خدمت شما عرض کنم. بعد از این جمله هادی خودش را به "همکار محسن رساند". همکار محسن گفت: به دختره گفته بودن یه عطر به سردار هدیه بده که پیام این رو روی گوشی خونده هادی گفت: یعنی قرار بوده به فرض برگزاری جلسه ترور بیولوژیکیش کنن! همکار محسن: کاملا درسته هادی: پس موساد اولا مطمئن هست که لو نرفته، دوما میخواد از ظرفیت دختره برای هر کاری که امکانش باشه استفاده کنه همکار محسن گفت: فرمایش شما کاملا درسته، برای این باید یه برنامه ی دقیق داشته باشیم. هادی گفت: به یه دیدار با یه سردار مهم نیاز داریم. همکار محسن گفت: از کجا معلوم به این سرداره هم عطر هدیه بده؟ هادی گفت: اگر بتونیم همون فردی که اینا در نظر دارن یا کسی در اون جایگاه رو پیدا کنیم میشه امید داشت. همکاری هادی گفت: من این رو حتما پیگیری میکنم، منتها شما فکر کنم یه نکته ای داشتید در خصوص نوال درسته؟ هادی گفت: بله، امشب به یک سری خبرگزاری، خبر سوءقصد به جان یک خبرنگار رو بدید کار کنن، که اسم پیام به عنوان کسی که مورد هدف قرار گرفته بیفته سر زبون ها و به خودش هم اطلاع بدید که جا نخوره، بعد نامه‌نگاری با صدا و سیما انجام بشه، میخوام به عنوان یک زوج خبرنگار که مثلا طوری کار کردن که دشمن به جانشون سوءقصد کرده دعوت بشن، همه چیز کاملا عادی باشه قرار شد در این خصوص با خود پیام و نوال هم صحبت شود. پیام و نوال این روزها در محل اقامت خود در مشهد بودند اما پیام با وجود تاکید نمی‌توانست آن طور که باید با نوال گرم بگیرد. از طرفی کاملا آشفته بود. او هیچ وقت در عمرش تا این اندازه به یک جاسوس نزدیک نبود. منتها فقط یک خوش شانسی آورده بود و آن هم اینکه نوال تصور میکرد پیام به خاطر مسئله ترور چنین حالی دارد. جلسات مختلفی با پیام و نوال به بهانه ی آموزش‌های حفاظتی گذاشته شد. به پیام توضیح دادند که باید با رسانه ها مصاحبه کند که سوءقصد شده و ناموفق بوده است، پیام نمی‌دانست وقتی قبلا به مخاطبش گفته که من ترور نشدم، چطور حالا باید به مسئله بپردازد؟ او یک ویدئو منتشر کرد و گفت: عملیاتی برای کشتن من ترتیب داده بودند اما من چون زنده ماندم و از طرفی می خواستم شما نگران نشوید انکارش کردم و عذرخواهی میکنم. رسانه ها درباره ی پیام صحبت میکردند. دوستان مختلفی با او تماس می‌گرفتند و او حسابی مشهور شده بود. همکار محسن گفت: به زودی یک دیدار با خود سردار در مشهد خواهید داشت. به نوال هم بگو. پیام گفت: برای سردار خطری نداشته باشه؟ محسن گفت: اصلا شما به هیچ چیز فکر نکن، با خیال راحت شرکت کن تو جلسه، همین. پیام به نوال خبر داد. نوال در پوست خودش نمی‌گنجید چون حالا می توانست عطر را به سردار هدیه دهد و از طرفی به این فکر میکرد که کی باید از ایران خارج شود و اساسا دستور موساد چیست؟ ادامه دارد... ✾• https://eitaa.com/joinchat/1281622041C7f5e91faeb
. مطمئن باشیم در هر شغلی ڪہ هستیم اگر ذره اے در ما باشد سقوط میڪنیم. .
🔻پاسخ 60 درباره دین اسلام ۱_ اگه اسلام دین برتره چرا خدا از اول دین اسلامو نفرستاد و آخرین دین قرار داد؟ ۲_ میگن مهم نیست مسلمون باشی،انسان باش! ۳_ چرا بعضی مُرتدا تو اسلام باید اعدام بشن؟ ۴_ چرا دین اسلام کافرو نجس میدونه؟ ۵_ ما از ادیان دیگر آگاهی نداریم چطور آنهارا نفی میکنیم و فقط دین اسلامو می پذیریم؟ ۶_ میگن مسلمونا بیسوادن.یک مسلمان با نگاه به ساعتی که پیتر هنلاین اختراع کرده فهمید وقت اذانه،با ماشینی که کارل بنز اختراع کرد به مسجد رفت و بعد از خدا خواست که کفار را هلاک کند! ۷_ ایرانیا چه نقش اثرگزاری در پیشرفت دین اسلام داشتن؟ ۸_ آیا اسلام آغازگر جنگها بوده یا دفاع کننده؟ ۹_ آیا اسلام تناسخ را قبول دارد؟دیدگاه اسلام در این رابطه چیست؟ ۱۰_ اگه گفتن دین از علم جداست چی جواب بدیم؟ ۱۱_ اگه اسلام دین رحمته،پس چرا اینقدر میگید مرگ بر آمریکا؟ ۱۲_ قانون کشور ما اسلامی نیست! ۱۳_ آیا دین اسلام و قرآن با علم تناقض دارند؟(پاسخ پروفسور مسلمان شده) ۱۴_ شبهه:دنبال علم باش نه دین.پیامبر بیسواد بوده و همش دنبال جنگ بود! ۱۵_ شبهه:وضعیت علم و فرهنگ در ایران باستان خیلی بهتر از ایران بعد از ورود اسلام است! ۱۶_ همش دنبال دین هستیم و از دنیا جاموندیم!اونور دنیا به فکر زندگی تو کره ماه هستن،ما هنوز داریم درمورد موی سگ و گربه حرف میزنیم! ۱۷_ آیا دینداری در سلامت جسم تاثیر داره؟(تحقیقات جدید) ۱۸_ چرا عدد ۴۰ اینقدر در دین تکرار شده؟چرا در اسلام میگن شراب خوار تا۴۰چروز نمازش درست نیست! ۱۹_ سگ به این نازی چرا در اسلام بهش میگن نجس؟ ۲۰_ اسلام مخالف شادی و لذته.موسیقی،دوست دختر داشتن،شراب و ..‌‌. را حرام کرده! ۲۱_ آیا اسلام کپی از ادیان میسحیت و یهود است؟ ۲۲_ آیا اسلام موسیقی رو حرام کرده؟چرا؟ ۲۳_ چرا آثار وعده ای که از دینداری به ما داده شده در زندگی مشاهده نمیکنیم؟ ۲۴_ شبهه:دین ضد عقلانیته!ایمان به خدا و دین عقاید پوچ و خرافاته! ۲۵_ انسانیت،بهترین دینه؟اصلا دین بالاتره یا انسانیت؟چرا انسانیت کافی نیـست؟ ۲۶_ اسلام که دنیای پیروانش را خراب کرده چگونه آخرتشان را آباد میکند؟ ۲۷_ چرا پیش بینی آتئیست ها(بی خدایان)مبنی بر از بین رفتن تدریجی دین محقق نشد؟(پروفسور مک کراث) ۲۸_ میگن تو کتاب تاریخ طبری نوشته اسلام از طریق جنگ وارد ایران شده و مثل داعش سر مردم رو بریدن و حتی امام علی خودش مشاوره داده به عُمَر که اینجوری حمله کن پیروز بشی. ۲۹_ آخوندهای دانشمند مسلمان چگونه جهان علم رو متحول کردند؟ ۳۰_ اگر انتخاب دین باید از روی تحقیق و اگاهی باشد،چرا کودکان را از کودکی به نماز و عباداتی که در دین اسلام امده وادار میکنیم؟ ۳۱_ ما به آخوند و دین و قرآن کاری نداریم!عقل خوب و بدو تشخیص میده! ۳۲_ آیا ثروت و دین منافاتی باهم دارند؟ ۳۳_ زکریای رازی900سال پیش الکل رو کشف کرد.چطور اسلام1400سال پیش اونو حرام کرده؟ ۳۴_ آیا ما ایرانیان به زور شمشیر اعراب مسلمان شدیم؟ ۳۵_ چرا سگ در اسلام نجسه؟ ۳۶_ آقا شما که میگید اسلام خشونت طلب نیست،چرا هشتاد جنگ در زمان پیامبر رخ داده؟ ۳۷_ سرنوشت کافرایی که اسلام به آنها نرسیده است چی میشه؟ ۳۸_ میگن در اسلام شادی نداریم!حتی آیه داریم خدا شادی کنندگانو دوست نداره! ۳۹_ فقط ما مسلمونا میریم بهشت بقیه دنیا میرن جهنم؟ ۴۰_ حکم فردی که در دنیا بهش دین اسلام نرسیده چه میشه؟ ۴۱_ هرکس هر جا بدنیا میاد،دین همون جامعه رو داره؛پس ازکجا معلوم دین ما درست باشه؟ ۴۲_ آیا جامعه و نظام ما اسلامی است؟ ۴۳_ چرا اسلام تونست وارد ایران بشه؟ ۴۴_ آیا افرادی مثل ادیسون میرن بهشت؟یا چون مسلمان نیستن جهنمین؟ ۴۵_ آیا بهشت فقط جای مسلموناست؟ ۴۶_ غیر‌مسلمونا یا بچه‌هارو چطور با اسلام آشنا کنم؟ ۴۷_ میگن اسلام مال سالها پیشه،پس قدیمی شده! ۴۸_ اسلام فقط بفکر ساخت مسجده و فقرا فراموش شدن!با انسانیت فاصله داره! ۴۹_ دین اسلام چرا میخواد همه لذتارو از مابگیره؟ ۵۰_ این چه دینی هست که اینقدر بین فتوای مراجع تقلید تفاوته؟ ۵۱_ میگن اگه دین از زندگی مردم جدا شه،زندگیشون بهتر میشه! ۵۲_ آيا دين،آدم بد را بدتر ميكنه؟دین چه ارتباطی با انسانیت داره؟ ۵۳_ شبهه:اسلام دین جنگ و خونریزیه! ۵۴_ اگر شب اول قبر ازم بعنوان شيعه بپرسند چرا اسلامو انتخاب کردي چی جواب بدم؟ ۵۵_ چرا دین اسلام کافرو نجس میدونه؟مگه آدم نیست! ۵۶_ چرا حکم‌ مسلمانی که مرتد بشه اعدامه؟مگه خدا آزادی عقیده نداده به انسان؟ ۵۷_ آيا دين،آدم بد را بدتر ميکنه؟دین چه ارتباطی با انسانیت داره؟ ۵۸_ آیا هرکی مسلمان نباشه میره جهنم؟افرادی مثل ادیسون به جهنم میرن؟ ۵۹_ میگه:اگر اروپا بدنیا میومدید مسیحی میشدید!اگر هند بدنیا میومدید گاوپرست میشدید!دین و تعصباتش ناشی از جبر جغرافیاست! ۶۰_ اگه اسلام خوبه،چرا نتونسته اینهمه آدمو مسلمون کنه؟ 📍پاسخ1500شبهه‌ با لیست‌موضوعی https://eitaa.com/joinchat/1281622041C7f5e91faeb
. رمانی از جبهه مقاومت مستند داستانی 👇
نوال قلباً خوشحال بود، اما یک سوال جدی ذهنش را مشغول کرده بود که هیچ پاسخی برای آن پیدا نمی‌کرد. به اکانت موساد پیام داد: «سلام رفیق، من هنوز توی ایران هستم. امروز فیلمی از یک فرمانده دیدم که هدیه‌ای را قبل از استفاده به جمع تعارف کرده بود.» نوال می‌خواست به طرز زیرکانه‌ای بگوید: اگر سردار عطر را بگیرد و به بهانه‌ای آن را به ما هم بزند، چه؟ اکانت موساد پاسخ داد: «چقدر جالب! اتفاقاً من هم شنیدم که چند سال پیش یه سرویس اطلاعاتی از طریق یکی از نیروهایش عطری به یک مقام رده‌بالا داده بود. آن مقام در آن جلسه عطر را بیرون آورد و به همان فرد زد، و سپس خودشم از همان عطر زد. فردی که جاسوس موساد بود، پس از خروج از آن کشور پادزهر همان عطر را دریافت کرد.» اکانت موساد ادامه داد: «اگر به هر دلیلی از آن عطر به تو هم زده شد، حتماً پادزهر در اختیارت قرار خواهد گرفت...» پیام و نوال برای دعوت جلسه با سردار آماده شدند. جلسه در محلی خاص در یک پادگان در مشهد ترتیب داده شده بود. نوال و پیام با سردار دیدار کردند. نوال که همیشه برای کشف اطلاعات مورد نظر موساد به دنبال فرصتی بود، طبق معمول چند سوال از سردار پرسید و سردار نیز طبق دستورالعمل‌هایی که قبل از دیدار با این جاسوس از چگونگی مواجهه با او برایش شرح داده بودند پاسخ داد. در انتهای دیدار، نوال عطر را به سردار هدیه داد و سردار بدون هیچ تعللی عطر را از او دریافت کرد. آنها با سردار خداحافظی کردند، اما پس از آن، خبری عجیب در رسانه‌ها منتشر شد. رسانه‌ها از آتش‌سوزی در پادگان‌های سپاه در مشهد خبر دادند. در متن خبر آمده بود که در آتش‌سوزی، بخشی از وسایل چند فرمانده که در محل جلسات حضور نداشتند، سوخته است. اما حقیقت چیز دیگری بود؛ خبری از آتش‌سوزی نبود. هادی که همیشه یک قدم جلوتر از دشمن حرکت می‌کرد، می‌دانست که موساد منتظر خواهد ماند. چند ماه بعد، یا سردار به دلیل استفاده از عطر دچار بیماری خواهد، یا اگر سالم بماند، احتمالاً متوجه می‌شود که عملیات لو رفته و باید اقداماتی جدید انجام دهد. در نتیجه، هادی تصمیم گرفت تا همه‌چیز به شکل عادی پیش برود و این آتش سوزی را برای ایجاد گمراهی ضروری میدید. پس از پایان جلسه و خداحافظی نوال و پیام، عطر از سردار گرفته شد و به تیم تحقیقاتی موساد در حوزه ترورهای بیولوژیک سپرده شد. بررسی‌ها آغاز شد تا مشخص شود موساد چه نقشه‌ای در سر داشت. در مدت 72 ساعت، یک افسر آزمایشگاهی توانست موارد شگفت‌انگیزی کشف کند: در عطر اثری از ویروس یا سم معده نبود. هیچ اثری از آرسینیک پیدا نشد. نانوذراتی که باید روی معده، کبد یا مغز اثر می‌گذاشتند، در عطر نبودند. اما حقیقت بزرگ‌تری آشکار شد. موساد از ماده‌ای دیر اثر به نام «آنتیموان» استفاده کرده بود که آهسته آهسته اثر می‌گذاشت. این ماده هیچ علائم فیزیکی نداشت و اثرات کشنده‌اش بعد از چند ماه بروز می‌کرد. آنتیموان در قالب ریزذرات به عطر تزریق شده بود و در یک روند طبیعی، باعث ایجاد سرطان می‌شد. اثرات آن بعد از چند ماه خود را نشان می‌داد. هادی که اطلاعات کاملی از وضعیت عطر داشت، از افسر مربوطه پرسید: «آیا راه درمانی برای این نوع حملات داریم؟» افسر پاسخ داد: «اطلاعات کاملی در این زمینه ندارم، اما اگر نیاز باشد می‌توانید با نامه‌نگاری رسمی پیگیری کنید.» هادی بدون تردید دفترچه‌ای از کیفش بیرون آورد و نوشت: «بسم‌الله الرحمن‌الرحیم، با توجه به اینکه موساد از یک شیوه جدید ترور بیولوژیک استفاده کرده، از بخش مورد نظر درخواست داریم که این موضوعات را فوراً با در نظر گرفتن توضیحات تخصصی درباره ی نوع حمله مورد بررسی قرار دهد: آیا راه مقابله یا درمانی برای مدل ترور جدید موساد وجود دارد؟ اگر چنین راهی وجود ندارد، آیا مجموعه ظرفیت کافی برای دستیابی به راه‌های مقابله دارد؟ اگر امکان دارد چقدر زمان می برد؟ اگر این نیز امکان‌پذیر نباشد، آیا می‌توان با بعضی کشورها یا رده‌های مشابه در دیگر کشورها برای مقابله هماهنگی کرد؟ مورد استفاده موساد به تفصیل در پیوست ارائه می‌شود.» هادی برگه را به یکی از نیروهای خود داد و گفت: «همین حالا تایپ و پیگیری کنید. آنی باید انجام بشه.» سپس، نامه‌ای دیگر نوشت: «اخیراً یک روش جدید ترور بیولوژیک موساد در ایران کشف شده است. مجموعه‌ی مورد نظر باید اقدامات لازم را برای آگاهی نیروها، مقامات کشوری و لشکری و مقابله با این تهدید انجام دهد. دستورالعمل‌های مقابله با آلوده شدن مسئولان نیز باید در دستور کار قرار گیرد.» نامه را به یکی از نیروهایش داد تا برای پیگیری به مراکز مورد نظر تحویل دهد. پس از این، هادی پیگیر مسئله‌ی پیام شد و تصمیم گرفت که او و نوال هر چه زودتر در یک برنامه تلویزیونی حاضر شوند و به بهانه‌ی اتفاقات اخیر مصاحبه‌ای انجام دهند. ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/1281622041C7f5e91faeb