eitaa logo
برادر شهیدم♡
454 دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
98 فایل
ولی من با هر عکسی که ازش تو شهر میبینم دلم براش پر میکشه برای غریبیش برا تنهاییش برا مظلومیتش :) #شهید_حسین_اوجاقی #شهید_علی_خلیلی #شهید_مالک_رحمتی ارسال سوژه : @kosarraheli ادمین تبادل : @m_haydarii 🌿تبلیغات و خدمات: @hich_club
مشاهده در ایتا
دانلود
✨مطیع محض ولایت 🔹اینجانب بنده گناهکار درگاه خداوند از شما امت شهید پرور تقاضا دارم که مطیع محض ولایت حضرت امام خامنه ای نه در حرف بلکه در عمل [باشید]؛ اینگونه نباشید که به خاطر حرف این و آن و عده ای منحرف، حرف ولی در روی زمین بماند یا اگر حرف ولی را مخالف با میل شخصی دیدیم به آن عمل نکنیم. 🌹فرازی از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم🕊🌹 ‌ ‌ 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
می‌گفت: نمیشه توی کار نیارید. زمین باتلاقی که باشه، برید فکر کنید چطور می‌شه ازش رد شد. هر کاری راهی داره. 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
سرجدا‌ ،پیکر‌جدا ، در‌محفل‌دلدار‌رفتن!🤍 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
می‌گفت: انسان باید هر کاری حتی مسائل شخصی خودش را برای رضای خدا انجام دهد :)! 🕊شَھـید‌ابراهیم‌هادی🕊 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
دوست‌شهید: برف‌اومده‌بود‌. چهارراه‌میکائیل‌بودیم. دا‌شتیم‌بابچہ‌ها‌محوراصلی‌خیابون‌روبازمی‌کردیم... شهیدبابڪ‌بابچہ‌های‌حلال‌اهمر‌ داشت‌جانشو‌میذاشت‌بہ‌ماشینایی‌کہ‌توبرف‌ گیر‌میکردن‌کمک‌می‌کرد... 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌱 شهید همت: 🌿 ما هر چه داریم از شهیدان گرانقدرمان داریم و انقلاب خونبارمان مرهون خون این عزیزان است. 📚 کتاب طنین همت 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
هرکس می‌خواست بیاد خونه خواهرم یا جایی می‌رفتن، می‌پرسیدن: «آرمانم هست؟» از بس خوش‌اخلاق و شوخ بود. وقتی که آرمان توی جمع بود، به همه بیشتر خوش می‌گذشت... (به روایت از خاله شهید) 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
شهید‌حسین‌معز‌غلامے 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
مادرشهید : ازوقتی به تکلیف رسید من یکبار هم برای نماز صبح بیدارش نکردم همیشه با صدای باز شدن شیر آب برای وضوش،بیدار میشدم 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
زیارت‌عاشورا‌،رابخوانید؛ حتۍ‌شده‌روزی‌یک‌بار‌! زیرابسیار‌مھم‌است📖! شھیداحمدمشلب 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
ارزشش بیشتر از دیدن بچه است پس از ازدواج، سه سال تمام در اشتیاق داشتن فرزند به سر می برد. می‌گفت: «آرزو دارم پس از شهادت یادگاری از خود بگذارم. اما گویی مصلحت نبود با وجود عشقی که به بچه‌دار شدن داشت، به آن زودی به آرزویش برسد.» قبل از تولد تنها فرزندش «محدثه» از طرف تیپ ۴ سلمان فارسی مسؤولیت پاک‌سازی منطقه‌ی «نصرت آباد» از وجود اشرار، به او واگذار شد. موقع تولد کودک، مادر به او تلفن می‌زند و می‌گوید: «محمود جان! انتظار به سر آمد. تو پدر شدی. پاشو برای دیدن دخترت بیا.» محمود از شنیدن این خبر خوشحال می‌شود و خدا را شکر می‌کند. اما به مادر می‌گوید: «من در منطقه هستم و مأموریتی دارم که از دیدن بچه ارزشش بیشتر است.» آنگاه در نصرت آباد می‌ماند و به وظیفه‌اش می‌پردازد و پس از ۴۵ روز که از حساسیت مأموریت کاسته می‌شود، به دیدار نوزادی می‌آید که سال‌ها چشم به راهش بود.❤️ ❤️ 🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯