🖤ای که موسی الرضا را خواهری
🕯در سما و کهکشان ها اختری
🖤بــاب حاجات تمــــام شیعیــان
🕯در میـان شهر قم تو گوهری
🥀با گدایی حرم فخر به دنیا داریم
🥀هرچه داریم از این دختر موسی داریم
💔سالروز وفات غریبانه کریمه ی اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س) تسلیت باد🖤
🟢شهادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها برای برآورده شدن حاجات و دفع بلایا
🌺 10 صلوات هدیه به روح مطهر حضرت معصومه (ع) بفرستید🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیـچ بَرگی بی اِذن خدا ،زَمین نمیفته
ایمان داشته باش
که هر روزت بهتر خواهد شد
خود خدا گفته که:
بعداز هرسختی آسانیست،
امیدوار باش که بهترین ها درانتظارته
🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
••🥀••عمه جان!
شما غنیمت روزهای سخت مایید؛
شنیدهام به شفاعت شماست که همه شیعیان بهشتی میشوند!
حالا هم چشممان به شفاعت شماست؛
برای نجات از برهوتِ غیبت؛
برای رسیدن به بهشتِ ظهور؛
🥀ای عمّهی امام زمان ، اشفعی لنا!🥀
🏴وفات #حضرت_معصومه سلام الله علیها تسلیت باد.
#وفات_حضرت_معصومه
#ڪریمہ_اهل_بیت
#اللَّهُمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِيِّكَ_الفـَـرَج
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
💔
به جایی رسید
که حضرت آقا بهش میگفت.. :
شما نفس کشیدنت هم مبارزه است..
بهش میگفت:
هر موقع هر جوری بمیری
قطعا شهیدی..!
✍🏻خیلی حرفه ها..💔
باید اینجوری بشیم.. 😔
#شهید_علی_خوش_لفظ
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 مکاشفه شهید مدافع حرم در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
#وفات_حضرت_معصومه
#ڪریمہ_اهل_بیت
#اللَّهُمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِيِّكَ_الفـَـرَج
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#همچون_مادرش ....
🌷رفتم پیش جواد محب، فرمانده گروهان خودمان. وارد سنگر شدم. نشستم گوشه سنگر به کارهای محمد (محمدرضا تورجی زاده) فکر می کردم. یادم افتاد در ایام کربلای ٥ یکبار با محمد صحبت می کردم. حرف از شهادت بود. محمد گفت: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یا زهرا(س) است. من هم فرمانده گردان یا زهرا(س) هستم!
🌷نمی دانم چرا یکدفعه یاد این حرفها افتادم. خیلی دلشوره داشتم. یکدفعه صدای خمپاره آمد. برگشتم به سمت نوک تپه. گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود!
🌷به همراه یکی از بچه ها دویدیم به سمت نوک تپه. دل توی دلم نبود. همه خاطرات گذشته ای که با محمد داشتم در ذهنم مرور می شد. با این حال به خودم دلداری می دادم. می گفتند: محمد تورجی شدید مجروح شده. رنگ از چهره ام پرید. برای چند لحظه به چهره ( برادر محب ) خیره شدم. خدا کند آنچه در ذهنم آمده درست نباشد.
🌷به چشمان هم خیره شدیم. برادر محب سرش را به علامت تأييد تکان داد. بعد در حالی که اشک از چشمانش جاری بود گفت: تورجی هم پرواز کرد!
🌷آری محمدرضا پرواز کرد همانطور که گفته بود و همانطور که باید! همچون مادرش زهرا(س)
پــهلـو ....
بـــازو ....
عاشق آنست که رنگ معشوق به خود گیرد...
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
هر دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) بودیم. دفعه آخر که برای خداحافظی رفتیم حرم، وقتی برمیگشتیم، گفت: دفعات قبلی خودم کار را خراب کردم عزیز! گفتم: چرا؟ گفت: چون همیشه موقع خداحافظی میگفتم یا حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) من را دو ماهی قرض بده تا برای حضرت زینب (سلاماللهعلیها) نوکری کنم. ولی اینبار از حضرت خواستم من را ببخشد به حضرت زینب (سلاماللهعلیها). من هم خندیدیم و گفتم: خب چه فرقی کرد؟ گفت: اینها دریای کرم هستند، چیزی را که ببخشند دیگر پس نمیگیرند.
شهید پس از چهارمین اعزامش به سوریه روز شنبه ۲۹ مهر سال ۱۳۹۶ در منطقه دیرالزور توسط تکتیراندازان تکفیری به شهادت رسید.
#امام_زمان
#حضرت_معصومه
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید علیاکبر شیرودی لبخند زد و گفت : نماز! اذان میگویند ..
🥀🥀🥀
🎙علی زکریایی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🔻کتاب بی آرام
برای سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی
به روایت: زهرا امینی (همسر شهید)
نوشته: فاطمه بهبودی
قسمت اول:
صدای حاج خانم توی سرم پیچید:
- داداشی، اومده یم خواستگاری زهرا.
مامان گفت: «به سلامتی، برای کی؟ حاج خانم گفت: «کی بهتر از اسماعیلم!»
یک مرتبه همه ساکت شدند.
حاج خانم سنگینی فضا را شکست:
- زن داداش نمی خواید جواب بدید؟
مامانم با دستپاچگی گفت: "والله چی بگم"
سرم را بالا آوردم و توی دلم گفتم:
- خدایا قربانت بروم؛ همین دیروز بود که با خودم گفتم یا زن اسماعیل میشوم یا اصلا ازدواج نمیکنم. اما آن لحظه فکر نمیکردم اسماعیل بیاید خواستگاری ام. آخر حاج خانم دختری از فامیل را برای اسماعیل نشان کرده و سال ها او را «عروسم» صدا زده بود. حالا چه شده بود که به خواستگاری من آمده بودند.
صدای مامان روی سرم آوار شد
- دختر، شیر سماور رو ببند قوری سررفت. سینی پر آب شد. تا به خودم بجنبم مامان شیر سماور را بست و دستمال به دست من را کنار زد. زیر لب با خودش غرغر میکرد که صدای بابا حرفش را برید:
- دخترم، بابا، چی میگی؟
سرم را پایین انداختم و گفتم: "هر چی خودتون صلاح میدونید." مامان دست از دستمال کشیدن برداشت و با تعجب نگاهم کرد.
بابا از آشپزخانه بیرون رفت. با اشاره او، مامان پشت سرش.
سرم را چسباندم به در. مامان و بابا پچ پچ میکردند.
- قبل این ندیده و نشنیده میگفت نه!
- این جواب با حرفای قبلش زمین تا آسمون فرق داره.
مامان سینی چای را گرداند و گفت: «حاج خانوم، اجازه بدید فکر کنیم.»
- مگه فکر کردن می خواد؟ ما با هم فامیلیم.
بابا را خطاب کرد و گفت:"مگه ما فکر کردیم داداش؟" و آب و تاب داد به صدایش.
- اسماعیلم فردا میخواد بره جبهه. شما باید الان جواب بدید. صدا از دیوار درآمد از مامان و بابا درنیامد. یکهو صدای حاج خانم بلند شد:
- زهرا ... زهرا خانوم ....
صدایم توی سینه حبس شده بود. نفس عمیقی کشیدم و گفتم: «بله»
- بیا تو عمه !
خودم را جمع و جور کردم اما انگار قلبم داشت از سینه ام بیرون می زد. حاجی آقا زودتر از همه سرش را به طرف آشپزخانه چرخاند. سلام کردم. نگاهم کشید به حاج خانم و ناهید خانم و شرید روی اسماعیل. حاج خانم من را کنارش کشید و گفت: «خب، عمه، تو چی میگی؟» زبانم سنگین شده و صورتم گر گرفته بود. پلک هایم تند تند می پرید و انگار می خواست آبرویم را ببرد. نگاهم به فرش خیره مانده و نفس هایم تند شده بود. لام تا کام حرف نزدم.
حاج خانم گفت: «خب مبارکه!» و در قندان را برداشت و پولکی تعارفم کرد. یکی برداشتم. قندان را کشید طرف اسماعیل و گفت: "دهنت رو شیرین کن مامان که تا آخر زندگی تون شیرینی باشه" و زد به شانه اسماعیل و گفت: «مامان، برو جبهه. ان شاء الله وقتی برگردی عروسیت رو میگیریم.»
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
حسینعلی از همان نوجوانی پسری آرام و سربهزیــــر بود. نماز میخواند و روزه میگرفت
بخشــــندگی، یکی از صفات بارز او بود.
به گفتهی دوستانش حسین از آنها خواسته بود اگر لبــــاس اضافــــه یا کفش و پول و نذورات دارند برای فقــــرا کنار بگذارند.
بعدها که به دانشگاه آزاد رفت اگر از ناهار و شام دانشجویـــان، غــــذایی اضافــــه میآمــــد داخل ظرف یکبار مصرف میریخت و تا ساعت یک و دو نصف شب به منازل فقرا میبُرد و پخش میکرد.
🌕شهید مدافعحرم #حسینعلی_کیانی
راوے: پدر شهید
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجاهدت شهید نیلفروشان از نوجوانی تا شهادت
📌ما را با ترور، تحریم و شهادت تهدید نکنید. این لباس سبز پاسداری لباس کفن ماست و ما پیشمرگان ملت هستیم.
#شهید_عباس_نیلفروشان
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
🔸پدر شهید زینالدین که از فعّالان سیاسی و مذهبی بود، توسط ایادی رژیم دستگیر و به شهر سقّز در استان کردستان تبعید شد.آقا مهدی، در همین ایام که پدرش در تبعید بود، در کنکور سراسری شرکت کرد و رتبه چهارم رشته پزشکی دانشگاه شیراز را به دست آورد.
🔹 شهید زینالدین از وارد شدن به دانشگاه انصراف داده و در مغازه پدرش مشغول به کار شد. او درباره علت انصراف از دانشگاه گفته بود: «مغازه پدرم سنگر است و رژیم پهلوی با تبعید پدرم میخواهد سنگر محکم او خالی بماند، ولی من نمیگذارم این سنگر مبارزه خالی بماند».
▪️گفتنی است که در آن روزها، آن مغازه، کانون مبارزه و محلی برای پخش اعلامیههای علماء و فعالیتهای ضد رژیم بود.
#شهید_مهدی_زین_الدین
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
وَ لا تَمْنَعْنی لِقِلَّةِ صَبْری »
یاالله!
به خاطر کم طاقتیام،
لطفت را از من دریغ مکن!🌱
+ آمین یاربالعالمین
🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
سعی کنيد عاشق باشيد!
عاشق خدمت کردن؛
منتظر نباشيد که کسی
به شما بگويد خدا قوت،
کسی از شما تشکر کند
و یا کسی قدر کار و تلاش و
مشقتی را که کشیده اید بداند ..
• شهید حسین ناجی •
#شهیدانه
🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
ازخداخواستمبدنمحتی
یکوجبازخاکزمینرااشغالنکند..
+آبِدجلهاورابرایهمیشہباخودبرد..!💔
#شهید_مهدی_باکری
🕊⃟🇮🇷 @baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
.
گوشه ای از وصیت نامه شهید رضا ساکی
🔸خدا را فراموش نکنید، جاه و مقام شما را فریب ندهد، واقعا دانش جو باشید و خداجو نه سودجو و مقام جو. ضعفا و فقرا را بیاد داشته باشید، مسئولیت خون شهدا بر گردن یکایک شماست. حرمت خون آنها را حفظ کنید و آنرا پامال نکنید.
#شهید_رضا_ساکی
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
کار هر شبش بود. با این که از صبح تا شب کار و درس داشت و فعالیت میکرد، نیمههای شب هم بلند میشد نماز شب میخواند. یک شب بهش گفتم: «یه کم استراحت کن. خسته ای.» با همان حالت خاص خودش گفت: «تاجر اگه از سرمایهاش خرج کنه، بالاخره ورشکست میشه؛ باید سود بدست بیاره تا زندگیش به چرخه، ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست میشیم.»
#شهید_مصطفی_چمران
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
62.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #حال_گیری_مهدی_زین_الدین 😁
خاطره ی جالب شهیدان سلیمانی و کاظمی و باکری و خرازی و زین الدین و قالیباف به روایت محمدباقر قالیباف....
#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_شهید_حاج_حسین_خرازی
#سردار_شهید_حاج_احمد_کاظمی
#سردار_شهید_مهدی_باکری
#سردار_شهید_مهدی_زینالدین
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯
یحیی سنوار:از کشته شدن برای دین خود نمی ترسیم
📌اگر از مرگ میترسیم، از مردن در بستر خود میترسیم، همانطور که شتر میمیرد، میترسیم در تصادفات جادهای، سکته مغزی یا سکته قلبی بمیریم، اما از کشته شدن به خاطر دین خود نمی ترسیم.
وطن و مقدسات و خون و جان ما از خون کوچکترین شهیدی که جان خود را فدا کرده است، ارزشمندتر نیست...
#شهید_یحیی_سنوار
🕊⃟🇮🇷@baradar_shahidam •••❥⊰🥀↯