eitaa logo
کانال براهین پاسخگویی به شبهات مذهبی وسیاسی روز
3.8هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
5.9هزار ویدیو
125 فایل
ابرگروه( براهین )پاسخگویی به شبهات‌مذهبی وسیاسی روز در ایتاء http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521 کانال《 براهین @barahin آیدی مدیر @Sotoudeh2
مشاهده در ایتا
دانلود
لا اکراه فی الدین (دردین اجباری نیست )بقره ۲۵۶ چنانچه کفار ایمان نیاوردند آنان را گردن بزنید، محمد آیه ۴
امیرالمؤمنین ع چه جامع فرمودند خداوند را شاکریم که دشمنان ما را از حمقا قرار داده است شبهه افکن ها که‌تعمدا اینگونه قلم میزنند کاش مخاطبین این مطالب ، خود اهل فحص و تحقیق مدقانه باشند . بنابراین اول آیه ۴ سوره محمد را بخوانید و بعد قضاوت نمایید. همان طور که مشهود است، آیه مربوط به شرایط جنگ است، آن هم نه یک فضای کلی، بلکه معرکه‌ی جنگ و یا به قول خودمان «عملیات». «فَإِذا لَقِيتُمُ» یعنی هنگام مواجهه، هنگام رو به رویی در کارزار، هنگام عملیات.. بدیهی است که در حین جنگ، به هنگام کارزار و نبرد، به هنگام رویارویی با دشمنی که به هیچ ارزشی و معیاری و معاهده‌ای پایبند نیست (چون کافر است)، از سوی هیچ رهبر و فرمانده‌ی عاقلی، دستورالعملی مبنی بر لبخند و هدیه گل و شیرینی صادر نمی‌گردد، چه رسد از ناحیه ربّ علیم و حکیم. در عصر مسیحیت، پس از آن که حکومت‌های کافر و فرعونی که گاه در غالب یهودی‌ بر مردم چیره شده بودند و گاه واقعاً یهودی بودند، هر گاه می‌خواستند بر مسیحیان حمله برند، به آنها القا می‌کردند که دین مسیحیت، دین صلح و صفا و مهربانی است و اصلاً در آن جنگ نیست. تا بدین بهانه، نیروی مقاومت را از آنان بگیرند برای اسلام و جامعه‌ای مسلمین نیز از این ترفندها بسیار به کار برده و می‌برند، اما الحمدلله هم خدا قرآن کریم را از تحریف نگاه داشته است و هم امام معصومی در هر زمان وجود داشته است که آیات را در تئوری و عمل تبیین نماید و به مسلمین بیاموزد که در فرهنگ اسلام به هیچ وجه ذلت، خواری، سفاهت، حماقت و بالاخره ذلت وجود ندارد. بلکه دین انسانیت، حکمت، بصیرت، رشد و کمال است. اسلام به جایش دستور به مهربانی و حتی ایثار و از خودگذشتگی می‌دهد و به جایش دستور به مبارزه علیه ظلم، دفاع از مظلوم، مقاومت در مقابل یورش دشمنان، ایستادگی و شهامت با تمام قوا می‌دهد. به وقتش گریه در پیشگاه خدا و قالب تهی کردن از درد ظلم کوچکی به یک پیرزن یهودی در جامعه‌ی اسلامی را روا می‌دارد و به وقتش به دست گرفتن شمشیر ذوالفقار را می‌آموزد و اتفاقاً وحشت دشمنان اسلام [امروز] نیز همین است و به همین دلیل اسلام را خشن و مسلمین را وحشی معرفی می‌کنند و مجاهد را تروریست نام می‌نهند. ابرگروه( براهین )پاسخگویی به شبهات‌مذهبی وسیاسی روز در ایتاء 👇 http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521 کانال《 براهین 》👈 @barahin
هدایت شده از سیدعادل مکتوفی
🔺1. دعوت اسلام به یکتاپرستی، با حکمت و اندرز نیکو همراه بود و خداوند، رسولش را به این مهم توصیه می فرمود که «ادع الی سبیل ربک بالحکمت و الموعظه الحسنه؛1 با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما». 🔺2. پیام حقیقی اسلام، صلح، آرامش و نفی ظلم است. اسلام، جهاد و دفاع را نیز برای ساختن یک زندگی شرافتمندانه، تجویز می کند2 و چنین دینی، یکتاپرستی و توحید را با شمشیر تجویز نمی کند و اتهام «اسلام دین شمشیر است»،3 ادعایی سست و اتهامی نادرست است. 🔺3. جنگ هایی که در مدینه و در عصر پیامبرصلی الله علیه وآله انجام گرفت، همه برای دفاع از کیان دولت اسلامی بود؛4 یعنی برای رفع فتنه5 و ایستادگی در برابر پیمان شکنی دشمن6 بوده است؛ خواه در قالب دفاع یا جهاد. 🔺4. دربارة آیة «لا اکراه فی الدین» نیز چند نکته را یادآور می شویم: *الف) در این آیه، دین اجباری، نفی شده است؛ زیرا دین، عبارت است از یک سلسله معارف علمی که معارفی عملی را به دنبال دارد 👈👈و جامع همة آن معارف، یک کلمه است و آن عبارت است از اعتقادات و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبی است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد؛👉👉 چون کاربرد اکراه، تنها در اعمال ظاهری است که عبارت است از حرکاتی مادی و بدنی (مکانیکی) و اما اعتقاد قلبی، علل و اسباب دیگری از سنخ خود اعتقاد و ادراک دارد و محال است که مثلا جهل، علم را نتیجه دهد و یا مقدمات غیرعلمی، تصدیقی علمی را نتیجه دهد. ب) خدای تعالی پس از جملة «لا اکْراهَ فی الدّین»، جملة «قَد تَبَیَّنَ الرُّشْدُ منَ الغَیِّ»، را آورده تا جملة اول را تعلیل کند و بفرماید که چرا در دین، اکراه نیست و حاصل تعلیل، این است که اکراه و اجبار- که معمولا از قوی نسبت به ضعیف سر می زند- وقتی مورد نیاز قرار می گیرد که قوی و مافوق - البته به شرط این که حکیم و عاقل باشد و بخواهد ضعیف را تربیت کند - هدف مهمی را در نظر داشته باشد که نتواند فلسفة آن را به زیردست خود بفهماند؛ حال یا فهم زیردست، پایین و او از درک آن عاجز است و یا این که علت دیگری در کار است و ناگزیر، قوی متوسل به اجبار می شود و به زیردست دستور می دهد که کورکورانه از او تقلید کند؛ 👈اما در امور مهمی که خوبی و بدی و خیر و شر آنها روشن و حتی آثار سوء و آثار خیری هم که به دنبال دارند، معلوم است، در چنین جایی، نیازی به اکراه نخواهد بود؛ بلکه خود انسان یکی از دو طرف خیر و شر را انتخاب می کند و عاقبت آن را هم - چه خوب و چه بد - می پذیرد و دین، از این قبیل امور است؛ ✔️چون حقایق آن، روشن و راه آن با بیانات الهی، واضح است و سنت پیامبر صلی الله علیه وآله هم آن بیانات را روشن تر کرده است؛ پس معنی رشد و گمراهی، روشن است و معلوم است که رشد در پیروی دین و گمراهی در ترک دین و روی گردانی از آن است. بنابراین، دیگر نیازی نیست که کسی را بر دین اجبار کنند. *ج) به گفتة علامه طباطبایی، این آیة شریفه، یکی از آیاتی است که دلالت می کند بر این که مبنا و اساس دین اسلام، شمشیر و خون نیست و اکراه و زور را تجویز نکرده، پس سست بودن سخن عده ای از آنها که خود را دانشمند می دانند یا متدین به ادیان دیگر هستند و یا به هیچ دیانتی متدین نیستند و گفته اند که اسلام، دین شمشیر است و به مسئله جهاد که یکی از ارکان این دین است، استدلال کرده اند، معلوم می شود. 🔴قتال و جهادی که اسلام، مسلمانان را به سوی آن خوانده، قتال و جهاد با معیار زورمداری نیست و اسلام نخواسته است که با زور و اکراه، دین را گسترش داده، آن را در قلب تعداد بیشتری از مردم، رسوخ دهد؛👈👈 بلکه با معیار حق مداری است و اسلام به این جهت جهاد را رکن شمرده که حق را زنده کرده، از نفیس ترین سرمایه های فطرت، یعنی توحید، دفاع کند و اما بعد از آن که توحید در بین مردم گسترش یافت و همه به آن گردن نهادند، هر چند آن دین، دین اسلام نباشد - بلکه دین یهود یا مسیحیت باشد - دیگر اسلام اجازه نمی دهد که مسلمانی با یک موحد دیگر نزاع و جدال کند؛ پس اشکالی که آقایان کردند،ناشی از بی اطلاعی و بی توجهی بوده است.7❗️ 📚پی نوشت: 1. نحل، آیة 125. 2. انفال، آیة 24. 3. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ص 241. 4. حج، آیة 39. 5. بقره، آیة 193. 6. توبه، آیه 12 - 13. 7. ترجمة تفسیر المیزان، ج 2، ص: 525. ابرگروه( براهین )پاسخگویی به شبهات‌مذهبی وسیاسی روز در ایتاء 👇 http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521 کانال《 براهین 》👈 @barahin
هیچکس منتظری نمی‌شود ۱۲ سال شد که آقای منتظری از کنار ما رفته. همان شیخ ساده لوح، همان شیخی که زبان قدرت را بلد نبود و هرگز یادش نگرفت. همان شیخی که شد قائم مقام رهبری اما نشد نوکر هیچ چیز و هیچ کس. آقای منتظری تمام معادلات من و خیلی‌ها را به هم ریخت! می‌گویم یعنی کسی هست به قدرت برسد و عوض نشود، بد نشود، عوضی نشود؟ منتظری یادم می‌آید! ساکت می‌شوم. می‌گویم کسی هست به خانه‌اش حمله کنند، کتابخانه‌اش را آتش بزنند، خودش را حصر کنند باز دلش برای نظام بسوزد؟ می‌شنوم منتظری. ساکت می‌شوم! می‌گویم کسی هست گروهکی تروریستی فرزندش را بکشند، کینه و خشم بر او غلبه نکند، متهم شود به دفاع از همان گروهک و هیچ نتواند بگوید، و باز بایستد برای خدا؟ می‌بینم منتظری هست. چه بگویم! می‌گویم یعنی روحانی شیعه‌ای هم بوده که بگوید چرا می‌زنید، چرا می‌کُشید، چرا ظلم می‌کنید. نترسد موقعیتش از بین برود، نترسد بودجه‌اش بسته شود، روحانی شیعه‌ای هست که به آن دنیا واقعا ایمان داشته باشد، همه‌اش نخواهد پز مقام معنوی‌اش را بدهد؟ یاد منتظری می‌افتم. بوده! می‌پرسم کسی از مقامات عالی بوده پسرش را بفرستد جبهه، اجازه دهد برود خط اول، وسط درگیری، جانباز شود، منت بر سر مردم نگذارد، نگوید او وجودش برای اسلام و نظام ضروری‌تر بود، نباید می‌رفت جبهه؟ می‌گویند منتظری. من ساکت می‌شوم. کسی بوده فریاد بزند ادامه این جنگ به صلاح نیست، بگوید جوان‌ها دارند گروه گروه می‌میرند، کسی بوده فریاد بزند کدام عملکرد ما با مولا علی قابل قیاس است!؟ کسی بوده نترسد و بگوید اعدام‌های دستجمعی جنایت است؟ منتظری بوده. منتظری بوده! می‌گویم کسی بوده با وجود قدرت، زندگی ساده‌ای داشته، اندیشه ساده‌ای داشته، خانه ساده‌ای داشته، متملقین را از خود دور کرده، چاپلوس‌ها را راه نداده، کسی بوده که حتی از مرده‌اش هم ترسیده باشند؟ می‌بینم منتظری بوده. رهبر دینی‌ای بوده که انسانیت برایش مهمتر از ظواهر دینی بوده؟ رهبر مذهبی بوده که بتواند بگوید اصول اساسی حقوق بشر جهانی همان آموزه‌های دینی ماست؟ مرد بزرگی بوده در عصر ما که بزرگترین ظلم‌ها به او شده باشد، بیشترین تبلیغات منفی علیه او، انواع و اقسام تهمت‌ها، حصر چندین ساله، و بعد میلیون‌ها نفر در تشییعش شرکت کرده باشند. و هر چه از مرگش بگذرد باز محبوب‌تر شود، باز حکومت از او بترسد. می‌بینم منتظری هست. حسینعلی منتظری، شیخ ساده‌ای که پشت پا زد به قدرت، نشان داد می‌شود یک انسان باشد که نشان دهد حکومت از آب بینی یک بز برایش کم ارزش‌تر است، و او افسانه نباشد، نتوانیم بگوییم حکایت است... می‌دانم نام او به نیکی همیشه خواهد ماند. حتی برای فرزندان‌مان که او را ندیده‌اند. و چه سعادتی بالاتر از این و‌ چه زندگی‌ای پر ثمرتر از این و چه نشانی از مردی الهی بالاتر از این و چه نامی ماندگارتر از این؛ حسینعلی منتظری بروند نوچه بپرورانند بروند بودجه هزینه کنند بدهند برایشان کتاب بنویسند هیچکس، هیچکس، منتظری نمی‌شود!
هدایت شده از سیدعادل مکتوفی
✖️شما از این‌ پس وکیل من نمی‌باشید 🔻روایت رهبر انقلاب از عزل منتظری 32 سال پیش و در چنین روزهایی، حدفاصل 6 تا 8 فروردین 68 اتفاقات مهمی رخ داد و امام خمینی اقدام به عزل آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبری کرد.‌ امام خمینی 2 نامه در تاریخ 6 و 8 فروردین نوشته و انتقادات مهمی نسبت به منتظری انجام می‌دهد که تا سال 76 نامه اول رسانه‌ای نمی‌شود.‌ نامه‌ای که اگر در زمان نگارش منتشر می‌شد آبرویی برای قائم مقام معزول رهبری باقی نمی‌ماند. آیت‌الله خامنه‌ای دراینباره می‌گویند: «ما مشهد بودیم، ایّام عید بود. آقای هاشمی تلفنی دنبال من می‌گشت. گفتند آقای هاشمی تماس گرفته، شما را می‌خواهد.. بالاخره تماس برقرار شد. ایشان گفت که شما باید فوری بیایی تهران. گفتم چرا؟ گفت کار بسیار مهمّی است، قضیّه آقای منتظری دارد به یک جاهای خیلی باریکی می‌رسد و بیا ببینیم چکار باید بکنیم...و خب ما هم حقیقتاً فکر اینکه ممکن است برکناری آقای منتظری پیش بیاید ناراحت بودیم. یعنی هیچ واقعاً راضی نبودیم که این کار انجام بگیرد.»‌ روز ششم فروردین آیت‌الله خامنه‌ای به تهران رسیده و مستقیماً به دفتر آقای هاشمی رفتند. ایشان می‌گویند: «امام گفته بودند یکی از سه چیز باید انجام بگیرد: یا ایشان قول بدهد که اصلاح کند کارش را، بیتش را، حرف‌هایش را، این‌ها را درست کند؛ یا اینکه استعفا بدهد؛ یا اینکه مجلس خبرگان تشکیل بشود و تصمیم ‌ گیری کنند. معلوم بود که امام خیلی جدّی عازم این قضیّه‌اند. در همین حین که ما صحبت می‌کردیم، حاج احمد آقا تلفن زد به آنجا و آقای هاشمی گفت که فلانی اینجا است. ایشان گفت پس فلانی هم بشنود. من هم رفتم پای تلفن. گفت امام این نامه را به آقای منتظری نوشته و شروع کرد نامه را خواندن. خب نامه خیلی تکان دهنده بود برای ما... گوشی را گذاشتیم و گفتیم حالا چه کار کنیم؟ آقای هاشمی گفت گفته‌ام آقای مشکینی و هیئت رئیسه خبرگان بیایند اینجا که بنشینیم صحبت کنیم وقتی که آمدند... آنها هم مثل ما نگران شدند... به ذهن‌مان رسید که برویم با امام ملاقات کنیم و ایشان را از این کار منصرف کنیم.»‌ آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون ملاقات با امام نقل می‌کنند: «ساعت حدود نه شب بود. اینکه امام این ساعت ملاقات بدهد، خیلی چیز غیرمتعارفی بود. لکن خب ما رفتیم. رفتیم در همان اتاق امام و امام نشسته بودند و اخم کرده... آقای هاشمی شروع کرد به صحبت و گفت که آمده‌ایم که یک فکری بکنیم برای این کار. تا این حرف از ایشان صادر شد، امام برگشتند گفتند: «چه فکری؟» «آقای منتظری «...» و «...» و «فاجر» است.» این سه تعبیر را ایشان کردند.‌ خب واقعاً برق از چشم همه ‌ ی ‌ ما پرید. این تعبیر؟! امام در حرف زدن خیلی آدم مواظبی بود. یعنی حقیقتاً آدمی بود که من داستان‌ها دارم از این که چیزی را که می‌خواست نسبت به کسی مخصوصاً بیان کند، مواظبت می‌کرد که زیاد و کم نشود. اگر یک وقتی یک چیزی گفته می‌شد که یک قدری این طرف و آن طرف بود، در اوّلین وقت ممکن اصلاح می‌کرد.‌ من نگاه می‌کردم به آقای مشکینی و آقای امینی که چرا شماها یک چیزی نمی‌گویید؟ ما همه آمده ‌ ایم که همکاری کنیم. اما آنها سکوت کرده بودند. اصلاً کانّه جرأت نمی‌کردند حرف بزنند. هر کدام یک جمله ‌ ی کوتاهی گفتند. جلسه حدود سه ربع ساعت یا شاید بیشتر طول کشید. گفته شد پس اجازه بدهید این نامه در رادیو خوانده نشود.»‌ ایشان کلام تعریض ‌ گونه ‌ ی شدیدی نسبت به آقای منتظری گفتند.«بعد آقای هاشمی یک مقداری بیشتر اصرار کرد و تعبیرات دیگری گفت. امام دو بار به ایشان خطاب کردند. یک بار گفتند: «اگر تا صبح هم اینجا اصرار کنید فایده ندارد.» یک بار دیگر گفتند: «اگر خیلی اصرار کنید، می‌گویم همین امشب نامه را بخوانند.» یعنی تهدید کردند.»‌ روز هفتم فروردین ‌ ماه آقای عبدالله نوری نامه امام خمینی(ره) را به قم برد و تحویل آیت ‌ الله منتظری داد. آن ‌ گونه که در خاطرات آیت ‌ الله منتظری آمده، حدود یکی دو ساعت از ظهر گذشته بود که آقای عبدالله نوری وارد منزل آیت ‌ الله منتظری شد و ضمن اظهار ناراحتی زیاد، به او گفت: «قرار بوده این نامه را در رادیو و تلویزیون بخوانند و اگر نامه پخش شود چه می‌شود؛ خیلی بد شده و امام خیلی ناراحت هستند و شما باید چیزی بنویسید که ایشان قانع شوند.». آقای منتظری می‌گوید: ‌ «آقای نوری با حالت گریه متنی را از جیب‌شان درآورده و گفتند من در ماشین این متن را نوشته ‌ ام که شما این مضمون را به امام بنویسید.».‌ آیت‌الله منتظری در نهایت در نامه 7 فروردین به امام عملاً از رهبری آینده کنار کشیده و از امام خمینی(ره) اجازه خواسته بودند که در حوزه علمیّه به فعّالیّت علمی اشتغال داشته باشند. این نامه، باعث شد حضرت امام (قدّس ‌ سرّه) از انتشار عمومی نامه 6/1 منصرف شده و نامه‌ی دیگری را برای انتشار عمومی، ‌ خطاب به آیت‌الله منتظری بنویسند/فرهیختگان ابرگروه( براهین
هدایت شده از سیدعادل مکتوفی
)پاسخگویی به شبهات‌مذهبی وسیاسی روز در ایتاء 👇 http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521 کانال《 براهین 》👈 @barahin
هدایت شده از سیدعادل مکتوفی
1- ترک ازدواج با همسر یک شخصیت بزرگ، نوعی احترام به وی به شمار می رود. 2- همسری با همسران پیامبر نوعی فضیلت بود که می توانست برای عده ای کم ظرفیت، مشروعیت و فضیلت اجتماعی آورده و آن را مورد سوء استفاده قرار بدهند، همانطور که در جنگ جمل دیدیم چطور همسری یک پیامبر بهانه برای فتنه انگیزی و خونریزی و مقابله با وصی پیامبر، امیر المؤمنین علی علیه السلام شد. 3- همسری با همسران پیامبر نوعی دسترسی برای آگاهی از اسرار نبوت است، امری که برای سودجویان و تحریف گران خیلی جذاب خواهد بود. 4- وقتی خداوند همسران پیامبر را مادران امت معرفی می کند (احزاب آیه 6) در واقع حداقلِ حکمِ مادر بودن بر آنها باید بار شود، و آن اینکه ازدواج با مادر حرام است. بنابراین حرمت ازدواج با زنان پیامبر نوعی چاره اندیشی و پاسداشت حریم رسول خدا و حفظ دین، نیز جلوگیری از تحریف و انحراف مکتب پیامبر به شمار می آید. موفق باشید. ابرگروه( براهین )پاسخگویی به شبهات‌مذهبی وسیاسی روز در ایتاء 👇 http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521 کانال《 براهین 》👈 @barahin