پاسخ شایعه 1183
۱. در منابع شیعه روایتی مبنی بر وجود دعایی که خواندنش برای یکبار در عمر کافی باشد نداریم!
۲. نه روایت و نه دعای ذکر شده در متن شایعه نیز در هیچ منبعی یافت نشد! این متن به دعای “جلیل الجبار” هم مشهور است و اصالت ندارد!
۳. دعاها و عباداتی که در آنها وعده ثواب های عظیم داده شده، مشروط به ایمان، اخلاص و… است تا فکر و خُلق و عمل انسان را هدایت کند و فقط انجام آن طاعت ها کافی نیست!
۴. مستجاب نشدن دعاها حکمتهایی دارد و برخلاف وعده شایعه، انسان هرگز از راز و نیاز و دعا بی نیاز نمی شود! دعا همنشینی و ارتباط نزدیک با آفریننده تواناست.
۵. دعا اساس عبادت است که با نجات انسان از تکبّر و خود پرستى، موجب کمال او می شود. بر خلاف پیام شایعه، به انجام و مداومت بر دعا در منابع دینی دستور و تاکید ویژه ای شده است!
شبهه1184
واقعاً عجيبه پسر استاد شجریان میشه همایون شجریان و پسر استاد ناظری میشه حافظ ناظری که هر دو در جوانی جز مفاخر موسیقی هستند، پسر استاد مشایخی میشه رهبر ارکستر و پسر استاد داوود رشیدی میشه دکتر رشیدی استاد دانشگاه سوربن، پسر استاد انتظامی میشه استاد مجید انتظامی و پسر استاد ایرج خواجه امیری هم احسان خواجه امیری خواننده پر طرفدار پاپ ایران. اینا بچه های مطربا
و حالا بگردید دنبال پسر محسن رضایی، رفسنجانی، روحانی، فلاحیان، گیلانی، خلخالی، واعظ طبسی، لاریجانیها و بسیاری از بزرگان و مسئولین... که انقلابیند و الگو برای ملت، یا خودکشی میکنند، یا رشوه میگیرند، یا اختلاس میکنن و یا به زندان میروند.
حالا نان حلال را مطربان به فرزندانشان داده اند، یا مبلغان دینی!!!
هر کسی این مطلب رو نوشته, واقعا شیر مادرش حلالش. آفرین!! چقدر نکته بین!
و تو هم که این مطلب رو خوندی, جون اون مادرت بفرست تا بقیه هم بخونند و لذت ببرند.
پاسخ اول 1184
✅ پاسخ
♦️ مقایسه خوب های یک گروه با بدهای گروه دیگر یک نوع مغالطه عوام فریب است. مانند اینکه ممتازین یک کلاس را با تنبل های کلاس دیگر مقایسه و نتیجه گیری کنیم.
♦️ پرطرفدار یا مشهور بودن دلیل برتری کسی بر کسی یا سالم و صالح بودن نیست.
♦️ برخی افراد نامبرده در متن بالا، فسادی مرتکب نشده و تنها به زعم شبهه افکن دارای، ناصالحند.
♦️ فرزندان مسئولین به دلیل موقعیت خاص و دسترسی به امکانات، شرایط آسانی برای خلاف دارند. به تعبیر دیگر، در صورت عدم تربیت کافی و ایمان لازم، برای آنها زمینه¬ی سوء استفاده فراهم است. اما برای مردم عادی یا حتی هنرمندان به دلیل عدم دسترسی به قدرت و ثروت، طبعاً سوء استفاده کمتری نیز صورت می گیرد.
👈 یعنی گاهی خلاف نکردن ما به قول معروف به دلیل آن است که «آب نیست وگرنه شناگران ماهری هستیم»
🔵 توصیه آیت الله #بهجت به #شهید_ردانی؛
‼️ همه ما یک صدام کوچک در درون داریم اگر مراقب نباشیم و مانند صدام مجال پیدا کنیم، ممکن است ما نیز به همان جنایتها😱 دست بزنیم.
🔵 نیز فرموده اند:
👈 آن چه معاویه و یزید بالفعل داشتند ما بالقوه داریم ... هر معصیت و ظلمى که در دیگران بالفعل موجود است، در ما نیز بالقوّه وجود دارد. خدا کند شرایط آنها براى ما تحقّق پیدا نکند و به آزمایش آنها مبتلا نشویم! خدا به ما توفیق و تنبّه دهد که اگر در ابتلا و آزمایش قرار گرفتیم، بد را خوب، و خوب را بد نبینیم! (📚 در محضر بهجت/1/ش ١٧۵)
پاسخ دوم
پاسخ:1184
(متن جواب بصورت کلی و عام بیان شده و ناظر به اسامی که در متن شبهه از آنان نام برده شده نیست)
1. آیا هر کسی که صالح بود و کار کرد، الزاماً باید فرزندان صالحی نیز داشته باشد؟! لابد با خود میگویند: «اگر فرزند حضرت نوح علیه السلام صالح نشد، پس او در بیش از نهصد سال دعوت چه کرده است؟!»
2. آیا حتما باید فرزندان انسان های صالح انسان هایی صالح و خوب شوند و بالعکس فرزندان انسان های نادرست و ناصالح ، فرزندانی ناصالح شوند ، پس «اختیار» و «تلاش» و «عدالت خداوند» جایگاهش کجاست؟!!!
3. چه بسیار انسان های صالح و درستکار در طول تاریخ صاحب فرزندان صالح بودند ، و چه بسا انسان های صالح و درستکاری که فرزندان ناشایست داشتند و بالعکس.
4. از اساسیترین تفاوت صالحان با ناصالحان این است که صالحان خدا، اسلام، قیامت و بالتبع همگان و جامعه را میبینند، اما ناصالحان فقط خود و خانواده را میبینند.
5. صالحان تربیت کنندگان جامعه و نسلها هستند؛ حال خواه فرزندان نسبیِ آنان نیز از آن پدر و مادر صالح بهره مند شوند یا خیر. خود انسان ها هستند که برای آینده و سرنوشت خود راه هایی را انتخاب می کنند و خود نیز پاسخگوی اعمال خود هستند ؛
کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ (مدثر/38)
ترجمه: هر کسى در گروِ دستاورد خویش است.
أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى (نجم/38-39)
ترجمه: و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست. و [نتیجه] کوشش او به زودى دیده خواهد شد.
6. نه ملاک و محک «صالح» و «درستکار» بودن، موسیقی دانستن و خوانندگی است و … و نه از ملاکهای صلاحیت، برخورداری از پدر صالح است و … و نه ناخلف بودن فرزندان، نمره عملکرد صالحان میباشد.
7. پس ملاک درستکاری و صالح بودن پرهیزکاری ، تقوا ، کمک به همنوع و … می باشد ، و خود انسان ها نیز در افعال و اعمال مختار بوده و آنان را انتخاب می کنند.
وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (شمس/7-10)
ترجمه: سوگند به نَفْس و آن کس که آن را درست کرد، سپس پلیدکارى و پرهیزگارىاش را به آن الهام کرد، که هر کس آن را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد، و هر که آلودهاش ساخت، قطعاً درباخت.
8. پس به این انشاءهای غلط و سخیف، وقعی ننهید. انسان باید عاقل، بافکر، با درایت و بصیر باشد، و نباید منفعل باشد.
پاسخ 1185
سلام علیکم
ابتدای این سوال و شبهه با عنوان .وقتی بچه بودم، دوچرخه دزدیدم .شروع میشه .پاسخ به این قسمت از شبهه👇
پاسخ:
گوینده این متن، یک استدلال اشتباه می چیند، او معتقد است که خداوند با دعا به ما دوچرخه نمیدهد، و به علت آنکه ما به دوچرخه نیاز داریم، باید دوچرخه ای را از هر راهی به دست بیاوریم، و نهایتا از خداوند برای این اشتباه و گناه، طلب بخشش کنیم و خداوند گناه ما را می بخشد.
دو حالت بیشتر وجود ندارد:
۱_ نویسنده قصد دارد، خدایی را اثبات کند که حیطه قدرتش، در امور معنوی است و در دنیا، تاثیری ندارد و اساسا نمی تواند در امور دنیوی، دخالتی داشته باشد (نه اینکه نخواهد)
۲_ نویسنده قصد دارد، به علت اینکه خدا فقط در امور غیر محسوس فعال است، وجودش دچار تردید است.
در بخش اول، باید گفت: شخصیت گوینده این متن، چندان با مفهوم توحید و صفات الهی آشناییت ندارد؛ و اساسا مادی گرایی است که متدین است؛ و ماده را موثر اصلی می داند؛ در حالی که طبق اعتقادات صحیح، ماوراء ماده، اصالت دارد و الباقی عرضی اند.
ضمن اینکه خداوند فعال ما یشاء است؛ و هر آنچه که صلاح بدانند، در ماده باشد یا غیر آن، مورد عمل قرار می دهد. چه بسیار دعا که مربوط به امور دنیوی بوده و مستجاب شده است، شفاء بیماری ها که معجزه آسا از بین رفته اند؛ رفع مشکلات مالی به صورت معجزه آسا، کمک های دنیوی در امور خاص و … از این دسته اند.
اما در صورت دوم، علاوه بر پاسخ های سابق، می توانیم استدلال های اثبات وجود خداوند و اثبات هایی برای اثبات صفات خاص الله تعالی را آورد و توضیح داد که چرا وجودت خداوند لازمه عقلی است.
ضمنا باید سوالی از گوینده این متن پرسید که: آیا می خواهید نتیجه بگیرید دزدی کار صحیحی است؟
چطور چنین معتقید، در حالی که اگر معتقد به وجود خداوند باشید، او این عمل را نمی پسندد، و اگر او را هم منکر باشید، عقل این عمل را نمی پسندد.
همچنین باید گفت، اگر شما دزدی کردید، از کجا مشخص می شود، استغفار شما مورد پذیرش خداوند قرار بگیرد؟ کسی که دزدی و سرقت می کند، علاوه بر گناهی که مرتکب می شود، در حقوق دیگران نیز تجاوز کرده است؛ اگر استغفار او باعث بخشیدن گناهانش نیز بشود، (که در این صورت نمی شود)؛ چطور می توان از بار مسئولیت و حقوق دیگران که ضایع شده است شانه خالی کرد؟
این تفکر اگر بر عموم جوامع بشری غالب شود، نظام زندگی بشر، از بین می رود؛ همانطور که آقای آل پاچینو به دوچرخه نیازمند است، دوستان دیگر ایشان نیز به موارد دیگری نیازمند اند؛ با این حساب، هیچ کس، مالک اموال خود نیست و هر لحظه احتمال از دست دادن آن را دارد.
البته باید اعتراف کرد که در مسیحیت، این مساله (اعتراف به گناه) باعث پاک شدن از گناه است؛ اما این نوع اعتقاد، با عقل و حق، سازگاری ندارد. مخصوصا در همین مساله، یعنی «سرقت».
ادامه پاسخ شبهه 1185
در این نوشتار که به بهانههای مختلف عدالت خدا را زیر سؤال برده اند و شبهات فراوانی برای ایجاد شک نسبت به عدالت خدا مطرح کرده اند؛ و مرتب می گویند: اگر خدا عادل است، پس چرا این چنین شد و چرا آن چنان شد و ... ؟! و ساختمان این شبهات را نیز نوعی طراحی و القا میکنند که به صورت ناخودآگاه چندین مسئله در ذهن مخاطب ایجاد شود. مثلاً در همین شبهه معلوم نیست که نسبت به وجود خدا شبهه میکند، یا به عدالت او شک دارد و یا در صحّت آیات الهی تردید ایجاد مینماید و آن را مغایر با عدل الهی میخواند؟
منتهی قبل از بیان هر گونه مصداقی برای زیر سؤال بردن عدالت خداوند حکیم، باید توجه داشت اصل این سؤال غلط است، چرا که اگر به وجود خدا اعتقاد ندارند، اصلاً نباید در خصوص اسماء، صفات یا افعال او سؤال یا شبهه کنند، بلکه باید در اصل وجود به تحقیق و اثبات و یا نفی بپردازند. منتهی چون قصد آنها بیان اعتقادات خود نیست، بلکه تخریب باورهای دیگران است، نمیگویند که ما اصل وجود حق تعالی را قبول نداریم، بلکه دائم اسماء و افعال او را زیر سؤال میبرند.
علم، حکمت، عدالت، جود، کرم، ربوبیّت و رحمت الهی «اگر» ندارد که بپرسند: اگر عالم، اگر عادل است، اگر کریم است ... پس چرا؟ او الله، هستی و کمال محض است و از هر نقص و نیستی نیز منزه (سبحان) است و اگر چنین نباشد اصلاً خدا نیست.
–در قسمتی از شبهه معنای "خدا هر کس را بخواهد هدایت میکند و هر کس را بخواهد گمراه میکند"، این است که عالم را دیگران خلق نکردهاند و نظام هستی را نیز دیگران وضع نکردهاند که آنها بتوانند «چه باید کردها و چه نباید کردها» را بیان و دیکته کنند و در هدایت یا گمراهی افراد نقش مستقلی داشته باشند. بلکه خداوند علیم و حکیم خلق کرده است و ربوبیّت مینماید.
*- نه ابلیس و دیگر شیاطین انس و جنّ در گمراهی انسان نقش مستقیم و مستقلی دارند، چنان چه فرمود آنها هیچ تسلطی بر انسان ندارند، مگر آن که خود انسان ولایتشان را بپذیرد:
«إنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ »
*-و نه پیامبر اکرم (ص) یا دیگران اختیار و تسلطی در هدایت دیگران دارند، چنان خطاب به ایشان میفرماید چنین نیست که تو بتوانی هر کسی را که دوست داشتی هدایت کنی و میفرماید تو اصلاً تسلط بر کسی نداری که به سبب آن روی آورد و یا روی برگرداند.
«فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ »
ادامه پاسخ شبهه 1185
✔️ آری، خدا هدایت میکند و خدا گمراه میکند. اما معنای این قاعده چنین نیست که همین طوری، اتفاقی، تصادفی، شانسی، دلبخواهی و ... هدایت یا گمراه میکند که برخی شبهه کنند که پس اولاً ما در گمراهی یا هدایت خود نقش و سهمی نداریم، ثانیاً پس چرا باید معذب یا متنعم گردیم و ثالثاً این با عدل الهی منافات دارد. بلکه معنایش این است که خالق، علیم، حکیم، ربّ و تربیت کننده امور من هستم، قوانین خلقت را نیز من وضع کردم، به اوضاع و احوال بندگانم نیز من علم دارم، دنیا و آخرت را نیز خودم وضع کردم، ثواب و عقاب را نیز من تعیین کردم، باید و نبایدها را نیز من امر میکنم؛ چرا که من میدانم بندگانم اگر چه کنند رشد پیدا میکنند و اگر چه کنند سقوط میکنند. پس این من هستم که هدایت یا گمراه میکنم.
اما، چنین نیست که این کار اتفاقی و در واقع غیر حکیمانه باشد، چرا که کار عبث از خدا سر نمیزند و چنین نیست که بندگان ندانند شرایط و ایجابهای هدایت چیست و علل گمراهی کدام است؟ لذا از سویی فرمود که «من هدایت و یا گمراه میکنم» و از سوی دیگر کاملاً تشریح نمود که «چه کسانی را هدایت میکنم و چه کسانی را گمراه میکنم». در واقع راه رشد از راه گمراهی را تبیین کرد تا هر کس خودش انتخاب کند در کدام مسیری قرار بگیرد و به چه غایتی برسد. اگر کسی (حقیقی یا حقوقی) گفت: من مدرک قبولی یا ردّی میدهم و بیان داشت هر کس نمره یا معدل مناسب را داشت قبول میشود و هر کس زیر آن نمره یا معدل را اخذ کرد ردّ میشود، معنایش این نیست که من بدون هیچ هدف، برنامه و ضابطهای رد یا قبول میکنم. خداوند متعال نیز بیان داشت که چه کسانی را هدایت میکند و چه کسانی مشمول هدایت الهی نمیشوند.
بنابراین بدیهى است که منظور از «مَنْ یَشاءُ» (هر کس را که بخواهد) این نیست که خداوند بدون هیچ علتى روزی بدون حساب را به این و آن میدهد،یا کسی رو هدایت ویا گمراه میکند یا.... بلکه اراده و مشیت خداوند در همه جا با شایستگیهاى افراد آمیخته است؛ یعنى هر کس را شایسته ببیند به او روزی بیحساب میدهد، اورا هدایت میکند...خواست و اراده او از روی گزاف نیست، بلکه آنچه انجام میدهد از روى حکمت و عدالت است.