سلام ببخشید یه سوال داشتم
آیا مامور #قبض_روح_حیوانات هم #عزراییل است
یا اونا مامور مخصوص خودشون رو دارن
سوال
آيا جان حيوانات را عزرائيل ميگيرد؟
پاسخ
در جوامع روائي و عقيدتي مسئله كاملاً روشن نشده ولي از بعضي روايات و اظهار نظر اعلام فن استفاده ميشود همانطور كه قبض روح انسانها به حضرت عزرائيل محول شده قبض روح حيوانات هم به حضرت ايشان تفويض گرديده است.
پيرامون اين مسأله دو نظر مطرح شده است:
1. قبض روح حيوانات هم توسط ملك مقرب عزرائيل انجام ميگيرد.
2. چهار ملك مأمور قبض روح موجودات ديگر ميباشند.
برخي بدون ترجيح يك نظر به صورت كلي متعرض مسئله شدهاند و گفته اند:
چون بياني از ائمه اطهار در اين مورد نرسيده لذا نبايد در اين جهت بحث کرد همين اندازه كه مرگ و حيات در دست خداوند متعال است و توسط ملائكه قبض روح مينمايد كافي است.[1]
علامه مجلسي در اين باره ميفرمايند: در جوامع روائي ما به هيچ يك از اين دو نظر تصريح نشده و تأييد نگرديده و لذا توقف كردن و اظهار نظر ننمودن مطابق با احتياط ميباشد.[2]
البته در بين اين سه رأي قول نخست داراي قرائن بيشتري است از جمله:
1. ظاهر رواياتي كه از قول عزرائيل نقل شده (كه من به هيچ چيزي حتي به قبض روح پشهاي هم بدون اجازه از خداوند منان قدرت ندارم) اين است که قبض روح حيوانات هم به حضرت ايشان محول شده است. سيد نعمتالله جزايري هم اين قول را تأييد نموده است.
2. روايات زيادي در بحار وجود دارد از آنها هم استفاده ميشود كه قابض ارواح تمام موجودات عزرائيل ميباشد در بعضي از اين روايات آمده است: «درود بر عزرائيل ملك الموت كه قابص ارواح تمام خلق ميباشد».
در برخي ديگر گفته شده است كه او موكل بر قبض تمام ارواح ميباشد در دستهاي ديگر بيان شده كه عزرائيل موكل به قبض تمام انفس ميباشد.
https://www.pasokh.org/fa/question/view/12975/%D8%A2%D9%8A%D8%A7-%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D9%8A%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D8%A7-%D8%B9%D8%B2%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%8A%D9%84-%D9%85%D9%8A%E2%80%8C%DA%AF%D9%8A%D8%B1%D8%AF%D8%9F
❁ـ﷽ـ❁
📛#شایعه📛
آذر، اسب محمدرضا شاه بود. #خلخالی ابتدا پاهای این حیوان را شکست سپس چشمان اسب را کور کرد و بعد از آن زبانش را برید و در آخر با شلیک تیر به سر حیوان او را کشت ...
❇️ پاسخ شبهه ❇️
1⃣ در دهه شصت در جریان بازداشت معتادان و انتقال آنها به زندان قزل حصار مرحوم #خلخالی به هنگام بازدید از روند درمان زندانیان سوار بر اسب شد و در همان حال به سئوالات خبرنگار حاضر در این مرکز پاسخ داد. و هیچ آسیبی به اسب نرساند.
2⃣ نکته جالب اینست که این تصویر از مستند خود صداسیما که مورد خلخالی ساخته را پخش وشایعه کردند!!
3️⃣ کار ما به کجا رسیده که با این گرفتاری در این دنیای دروغین مجازی باید وقت هدر بدهیم و به تخیلات سالهای اخیر سلطنتطلبان پاسخ دهیم تخیلاتی با چند تصویر ساده و دو سه جمله بندی با گرافیک بالا منتشر میکنند، صرفا متکی به یک عکس اراجیف بی سند و منبع را باور میکنند
😔متاسفانه با وجود اینهمه تحصیلکرده لیسانس و فوقلیسانس هیچ کس هم نمیپرسد سند این حرف کجاست؟ و براحتی این داستان جذاب را میپذیرند
4⃣ طبق قاعده و اصل حقوقی که در سراسر جهان پذیرفته شده، همیشه کسی که #ادعا میکند او هم باید سند بیاورد در فضای مجازی طرف ادعا میکند که خلخالی اسب شاه را قطعه قطعه کرده است!!
میپرسم سند و منبع این ادعا چیست؟
میگوید: تو سند بیاور که اینطور نیست!!
این شیوهی استدلال در هیچ کجا پذیرفته نیست.
◀️شبهه #شماره_2654
فیلم مصاحبه مرحوم خلخالی را نیز بدنبال این متن میتوانید ببینید👇
🆔 @wiki_shobhe
➖➖➖➖➖➖➖
ساموئل باتلر (نویسنده بریتانیایی) می گوید :
"از شیطان پوزش میطلبیم! نباید فراموش کنیم که ما فقط یک طرف داستان را شنیدهایم؛چون تمام کتابهای آسمانی را خدا نوشته ."
چه کسی می تواند به این سئوال پاسخ دهد؟
شما که شیطان را چیزی برای فریب و گمراهی انسان ها می دانید به ما بگویید:
اگر شیطان بخواهد انسان ها را گمراه کند و برایشان کتابی بنویسد، آن کتاب را چگونه خواهد نوشت؟
آیا می گوید: من شیطان هستم و این کتاب من است و شما باید از آن پیروی کنید؟ و یا اینکه برای فریب شما می گوید: من خدا هستم و این کلام من است...
قدرت خدا بیشتر است یا شیطان؟
اگر قدرت خدا بیشتر است، چرا بعد از 9 هزار سال و با فرستادن بیش از 124000 پیامبر به زمین هنوز نتوانسته صلح و آرامش را فراهم کند؟
مسلمانی به یک زرتشتی گفت:
چرا مسلمان نمی شوی ؟
گفت: اگر خدا بخواهد می شوم .
مسلمان گفت: خدا می خواهد ولی شیطان نمی گذارد.
زرتشتی گفت : من تابع قوی ترین آنها هستم حالا که شیطان قوی تر است!
شما اعتقاد دارید که شیطان وجود دارد و وظیفه شیطان، حیله و فریب انسان هاست. از کجا معلوم که شیطان پیامبران را فریب نداده باشد و خود را جای خدا معرفی نکرده باشد؟ بعد از هزاران سال مشاهده می کنیم که انسان ها به اسم دین کشتار می کنند، سنگسار می کنند و کل کره زمین را جنگ و نفرت فرا گرفته !؟
اگر خدا می خواست که انسان ها را هدایت کند ، تنها با فرستادن یک مورچه به زمین می توانست صلح و آرامش را به ارمغان آورد.
اگر شیطان در زمین حکومت می کرد چه می گفت:
می گفت: در راه شیطان کشتار کنید و اگر به دین شما روی نیاوردند: بکشیدشان ومالک زنانشان در جنگ شوید. میگفت: هر که با شیطان نباشد گردنش را بزنید و انگشتانش را قطع کنید ، دستها و پاهایشان بر خلاف جهت بریده شوند.
می گفت: زنانی که از شما نافرمانی دارند را با زدن تنبیه کنید و زنانی که به شما خیانت کرده اند را در زمین چال کنید و با سنگ آنقدر بزنید تا کشته شوند....
مگر شما مسلمانان نمیگویید باید تعقل کرد.
مگر لازمه تعقل شک و تردید نیست؟
پس چرا شک نمیکنید؟
میدانید چرا شک نمیکنید، چون شیطان در کتاب قرآنش گفته شک در دین از گناهان کبیره است.
هیچ کس به اندازه شیطان از وجود خدا آگاهی نداشت و هیچ کس به اندازه شیطان به خدا نزدیک نبود و هیچ کس به اندازه شیطان به هوشمندی، عظمت و قدرت خدا ایمان نداشت ولی در آخر، شیطان برای خدا تَرِه هم خُرد نکرد و از اطاعت سر باز زد
میدانید چرا؟
چون افسانه خدا و شیطان و کتابهای آسمانی سخن انسان است که با بی خِرَدی شروع شد و با بی خردی ادامه دارد...!
🤔
سلام علیکم
میشه جوابی برای این متن بدید ممنون
هدایت شده از سیدعادل مکتوفی
با سلام این شبهه از چند بخش تشکیل شده.
اینکه قصه شیطان را فقط از یک طرف یعنی خدا شنیده ایم ! گرچه در لحظه اول یک ابهامی در ذهن ما ایجاد کند اما با اندکی درنگ کودکانه و احمقانه بودن آن کاملا روشن خواهد شد.
اگر کسی شیطان بودن شیطان را پذیرفته پس باید در فضای ایمانی صحبت کند در این فضا اساساً سوال ما این است از نویسنده .
اگر قرار باشد شما داستان شیطان را بصورت موثق بررسی کنید چه راهی برای شما وجود دارد!
شیطان الان کجاست!
جایگاه شیطان چیست؟
خدایی در عرض خدا؟ یا مخلوق خدا؟
خدا برای شما به عنوان هستی مطلقی که عالم را خلق کرده و عین علم مطلق حق مطلق عدالت مطلق و رحمت مطلق و.......چه ویژگی دارد؟
آیا چنین خدایی برای نویسنده در شأن شیطان تعریف میشود!!!!
آیا موثق تر از خدا هم کسی میتوانست و میتواند این داستان را تعریف کند؟
پس تا اینجا روشن شد مشکل نویسنده با اساس باور به خدا و شیطان است.
در عبارات بعدی به وضوح عدم ایمان به خدا و شیطان نویسنده ظاهر می شود.
پس چنین شخصی حق ندارد پشت این الفاظ طوری پنهان شود که گویا به این مسایل باور دارد. نهایت چیزی که میخواهد نویسنده بگوید پوچ و تخیل بودن این حقایق است.
اما یک باره بحث عوض میشود!!!!
بحث قدرت خدا ! آیا چون خدا قدرت دارد اراده ندارد! خداوند با قدرتش اراده کرده انسان مختار بیافریند . جنی مثل شیطان با اراده خودش کافر شود و.... اینها چه ربطی به قدرت خدا دارد.
چرا میلیارد ها دین دار نشان قدرت خدا نباشد!!!
مگر غیر از این است که تقریبا همه ابناء بشر دین دار هستن؟
باز بحث عوض میشود اینکه شاید شیطان حتی پیامبران را گول زده باشد!!😊
آیا نویسنده یک متن طنزآمیز خواسته بنویسد! یا خود را به آن راه زده!!!
بعد آمده کشتار افراد جنایت کار را به اسلام و دین نسبت داده و شبهات بسیار تکراری ضد اسلام را ردیف کرده....!
هجمه به احکام دینی مثل سنگسار! و بقیه احکام دینی...
از اتفاق باید گفت اگر کسی ذره ای عقل داشته و با وجدان تعقل کند به همه ی این مهملات نویسنده کذایی و بلکه خیالی یا جعلی خواهد خندید.
ماهم شک را مقدمه ایمان و پل خوبی برای گذر میدانیم اما نه توقف.
ما به این نویسنده شک داریم که چطور مثل ... در روز روشن دروغ میبندهبه خدا. خدا نگفته شک عاقلانه کفر است بلکه توصیه هم شده. چطور نویسنده مخاطب خود را تا این حد جاهل فرض کرده!! 🤔
اما در آخر آن ذات پلید خود را نمایان کرده و. آن حذف اصلی تکراری که اینهمه بخاطرش مهمل بافته را می زند که همه اینها تخیل و افسانه ساخته بشر است.
اما ما می پرسیم بجای اینهمه خیال پردازی و توهم بافی چرا هرگز یک دلیل فقط یک دلیل مشخص برای اثبات افسانه بودن این عقاید نمیآورید و ندارید!!!
چرا دلایل اثبات خدا و بقیه اصول عقاید را با منطق و شعور رد نمیکنید و اینهمه مهمل می بافید!!! تا فقط بگوید میخواهید بی اعتقاد و کافر باشید؟
کاش به همان قرآن افسانه ! رجوع میکردید وکمی از شعور و عقل کفار ۱۴۰۰ بلکه چند هزار سال پیش استفاده میکردید و اراجیف بهتری می گفتید.....
استادرمضانزاده
ابرگروه( براهین )پاسخگویی به شبهاتمذهبی وسیاسی روز در ایتاء👇
http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521
کانال《 براهین 》👈 @barahin
هدایت شده از مقدم
SMD:
*بلاخره دکتر عبدالكريم سروش به غره درآمد*
❌نامه دکتر به آقای خامنه ای⁉️
باغبانا ز خزان بیخبرت میبینم
بخشی از نامه سرگشاده عبدالکریم سروش به سید علی خامنهایی
سعدی گفت :
"دو چيز حاصل عمر است: «نام نيک و ثواب»
شما هم برای نام نيک اين جهان و پاداش کلان آن جهان دراين نصيحةالملوک به عين عنايت بنگريد.
ابراهيم نبی از خدا نام نيک می خواست:
« و اجعل لی لسان صدقٍ فی الآخرين»
شما هم که از نام نيک نمیگريزيد. از صحبت دوستی برنجيد که بد را حَسَن و خار را سمن و عيب را کمال و زشتی را جمال مینمايد
کودشمن شوخ چشم چالاک
تا عيب مرا به من نمايد؟
من دشمن چالاک شما نيستم اما ناقد بی باک شما هستم و درکار شما عيوب بسيار میبينم که اگر بنويسم مثنوی هفتاد بل هفتصد من کاغذ شود. من دراين مخاطبۀ پر
مخاطره آبروی فقر و قناعت را میخرم و نام نيک و ثواب میطلبم.
پروای حقيقت ومصلحت
مرا به اين خطرمیخواند که به جای شربت شيرين
مدح،داروی تلخ نقد را در کام شما بچشانم.
زان حديث تلخ میگويم ترا
تا ز تلخیها فروشويم ترا
براين رعیّت فرشته فطرت رحمت آوريد که در چنگال ديو استبداد همچنان اسيرند۰ نه لبخند بر لب دارند نه ايمان در دل نه نان در سفره،نه دانش دردفتر، نه نشاط عيشی نه درمان دلی.
محتسبان لبخندشان را ربودهاند و واعظان شحنه
شناس ايمان شان را۰
مفسدان نان شان را بريدهاند و جاهلان دفتر معرفت شان را دريدهاند.
نه رنگ دادگری را میبينند نه چهره آزادی را۰ گران از تکاليف و تهی ازحقوق.
رهبران شان شب و روز ارجوزۀ عدالت میخوانند وبه دنيا درس مهر و
کرامت میدهند. اما خود زندانها را از قساوت انباشتهاند و جامعه را به عفونت دروغ و ريا
آغشتهاند.
درس غلامی به مردم میآموزند و رشته بندگی بر آنان میآويزند و در رسم ناقدکشی و شيوه شهر آشوبی، استادند.
صد خرده بر ديگران میگيرند و اما خردهای انتقاد بر خودرا نمیپذيرند.
خدا و ديانت را سپر بیکفايتیهای خود نمودهاند و خود راقوم برگزيده و ولی مقرب خدا
وانمودهاند.
يحسبون کل صيحةعليهم.
هر نصيحتی را صدای دشمن و هر ندای مخالفتی رانوای اهريمن میدانند.
کارشناسان مقدس تراشیاند ومهندسان خبره زنجيربافی.
قاتلان بیباک مروت و سارقان چالاک حریّت.
بر اين بندگانِ بندی رحمت آوريد که چون غلامان غمگين در اسارت ولايت شمايند تا زنجير غلامی وقفل غمناکیشان بشکند و برق دليری و شادمانی در چشمان نمناک شان بشکفد.
يا رب به که شايد گفت اين نکته که در عالم؟
قومی جامه ونان و جان و جوان شان را دادند اما به آنان اجازه يک انتقاد و اعتراض ساده ندادند و جواب مطالبات شان را با داغ و درفش آبداده دادند؟
با که اين نکته توان گفت که آن سنگين دل جواب مراجع را هم با سنگ داد؟ و بههمه ناقدان اعلام جنگ داد؟
آن کاو تو را به سنگدلی گشت رهنمون
ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی
آقای خامنهای
حرف جدّی من با شما اين است که حرف خود را جدّی بگيريد. حالا که صحبت از نقد ميکنيد، نسيهاش نگذاريد، آنرا نقد کنيد چونکه آنرا کاشتی آبش بده. تا رعیّت به صداقت شما شهادت دهند و از برکاتش فايدت برند.
از چه میترسيد؟ مبادا حشمت و جلالت شما بشکند؟ مگر دل است که شکستنش گناه باشد؟ تازه
از آن گناه که نفعی رسد به غير چه باک؟
درآن شکستن صد برکت هست:
سلامت ميهن، سعادت رعیّت ، پالايش فرهنگ ، نام نيک ، شکستن طلسم غلامی و دميدن روح دليری ، تعديل انحرافات و تقويم اعوجاجات و تصحيح اشتباهات. از اين بيشتر چه میخواهيد؟
من و دل گرفدا شويم چه باک؟
غرض اندر ميان سلامت اوست
از مولوی بياموزيد و چهره متبسّم اسلام باشيد نگذاريد نامتان در زمرۀ ی بانيان وحاميان قراء فاشيستی ازاسلام رقم بخورد.
ذاک دعوای وها انت وتلک الايام
من از نوشتن اين نامه ی مشفقانه تنها فتح باب نقد رااميد میبرم و بس وگرنه آنچه بايد بر سبيل نقد گفته شود چندان است
که گرصد نامه بنويسم حکايت همچنان آيد
ديگران بايد از راه برسند و از شما بپرسند ديوار وطن چرا خم شده است و جويبار فرهنگ چرا آلوده است و آسمان آزادی چرا ابریست وچهرۀ دين چرا عبوس است وکمر عدالت چرا شکسته است وچشم هنر چرا گريان است و دل دانش چرا پريشان است و جان و آبرو چرا اينهمه ارزان است و داعيان شعار نه شرقی و نه غربی چرا در هوس پی افکندن يک "شوروی" ديگرند و هوای سياست چرا مرگزا است و شکم اقتصاد چرا فربه از اختلاس وحرام است؟
کشتی انقلاب چرا کژ مژ میرود و ترکیه ی سکولار چرا از ايران ديندار بيش تر دل می برد؟
و چرا
جاهلان سرور شدستند و زبيم
عاقلان سرها کشيده در
گليم
می توانستم اين نامه را نهانی روانه کنم تا به خلوتی که در او اجنبی صبا باشد به دست شما برسد اما رواتر ديدم که طبل را زير گليم نکوبم و صفا را به خفا نپوشم بل بلاغ مبين کنم و بر سر مناره فغان برآورم و به پيش شحنه بگويم که صوفيان مستند۰
به قدر طاق
هدایت شده از مقدم
ت خشم خود را فرو میخورم و با دلواپسی عميق از آينده کشور و بیکفايتیهای ويرانگر و ايرانسوز، صبورانه سرکشیهای قلم را مهار ميکنم و درست
گويی را به درشتگويی نمیآميزم وخطاب بیعتاب میکنم وسخن به نرمی و آزرم میگويم تا دلی را به نصيحت گرم کنم وسلطانی را از سوء
سياست برهانم.
پست می گويم باندازۀ
عقول
عيب نبوَد،اين بُوَد کار رسول
نرم گو ليکن مگو غير صواب
وسوسه مفروش در لين الخطاب
رهبری حق شما باشد يا نباشد،نقد رهبری بیشبهه حق مردم است وگوش کردن به نقد آنان تکليف شما.آن هم در علن نه در خفا.
صد محفل و مجلس برای تائيد ولايت فقيه برپا
میکنيد يکی هم برای نقد و آسيب شناسیاش برپا کنيد.صد مداح و ثنا خوان در روزنامه و صدا و سيما داريد۰يک نقادرا هم تحمل
کنيد. نه فقط تحمل که تشويق کنيد تا عيب شما راآشکارا بگويند.
زيان نمي کنيد.خشونت
نقد را بچشيد۰خاصيتها دارد. دانشگاهها را بگذاريد حقيقتاً دانشگاه ودارالعلم باشند۰راضی مشويد که حراميان و راهزنان دهان و استخوان دانشجويان را بشکنند و چشمشان را در آورند۰دشنه را به مصاف دليل نفرستيد.
بگذاريدافکار شاخ يکديگر را بشکنند. از زوال ايمان جوانان نهراسيد.
دشمنترين دشمنان ايمان ، مستبدانند نه نقادان .
به مغرب زمين نگاه کنيد . سهقرن است گزندهترين و کوبندهترين مخالفتها و دشمنیها رابا دين کرده و مي کنند،امادينداری معرفتانديش همچنان بالنده و باقیمانده است.
کليساها چراغشان روشن است. کتابهای محققانه در تاريخ و فلسفه و علم و دين،بهتر و بيشتر از کشور ما به بازار میآيند.عاقبت ماندنیها میمانند و رفتنیها چون کفی بر آب میروند.
دشمنان با انبيا بر میتنند
پس ملايک رب سلٌم
میزنند
کاين چراغی را که هست او نورداد
از دم و پفهای دزدان دور دار
آنقدر جامعه را چون
کودکی تر و خشک نکنيد و پستانک ولايت به
دهانش نگذاريد .خدايی نکنيد بل خدا را در ميان آوريد !
هر جا عدالت و خلاقيت و رحمت و حرّيت هست،
خدا هم هست. خدايی که ما ميشناسيم و میپرستيم موصوف به اين اوصاف است.
جامعه را لبريز از عدالت و رحمت و خلاقيت کنيد، خدايی میشود.
به قشور و ظواهر دل شاد مکنيد و حقيقت را به مجاز نفروشيد .
غرّه مشو که گربه عابد نماز کرد
آقای خامنهای!
من وشما افسانه می شويم ، اما اين نامهها جاودان میماند ، چون پنجرهای به روی آينده و چون آينهِ ای برای آيندگان که چهره رياست شما را مینمايد و قصه زعامت شما را میخواند.
باری چو فسانه ميشوی ای بخرد
افسانه نيک شو نه افسانه بد
به منزل نخستين قدم بگذاريد و به منزله نخستين قدم، بگذاريد اين نامه راهمگان بخوانند،آن هم به فراغت نه به تشويش ، در روزنامهها نه درشبنامه ها، درعلن نه در خفا.
با رعيت فتح باب گفتگو کنيد وبه آنان جواب علنی بدهيد و از“استبداد دينی
تان دفاع کنيد .اين نامه را خود بر مردم بخوانيد وگر نه مردم بر شما خواهند خواند که:
«من نام لم ينم عنه»
از کثرت اين گونه نقدها و نامهها نترسيد.اگر رشته عدالت محکم شود،عده اين نامهها هم کم ميشود. اگر هم نشد،
آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟
کمترين حرمت به حقوق رعيت آنست که سخنش شنيده و سنجيده شود. اين باب را گشاده نگاه داريد که صد گشايش در آن است.
قدر اين قلمهای بی طمع را بدانيد و تا سيلی روزگار درنرسيده حلوای نقد
رايگان را نوش جان کنيد.
نه فخری است برای جمهوری اسلامی و نه نام نيکی برای شماکه ناصحان ناامن باشند۰اما اگر باری به صاعقه غيرت يا به
ساءقه مصلحت، کارگردانان ديوان قضا فرمان يافتند تا صاحبان اين قلمها را در بند کنند ، بسپاريد تا جرم ديگری برایشان نتراشند و بر گناه ناکردهشان نام گناه ديگر ننهند و برايشان جامه تنگ جاسوسی ندوزندو نامه ننگ ناموسی ننويسند.خويشاوندانشان را نيز آزار مکنيدوهمسران وفرزندانشان را به سياه
چالها مبريد و در سردخانه
ها منشانيد ودست تجاوز وتطاول در شرافتشان دراز مکنيد .
جوانمردی را به جوان
مرگی ميفکنيد.
آيا میپسنديد با فرزندانتان چنين کنند؟
در پايان ، باز هم وامدار گفتمان مهربان سعدی هستم که رعيت و ارباب نصيحت را با سلطان میگشود :
شهی که پاس رعيت نگاه میدارد
حلال باد خراجش که مزد چوپانی است
وگرنه راعی خلق ست زهر
مارش باد
که هرچه می خورد او
جزيت مسلمانیست ....
✒️✒️..عبدالکريم سروش..✒️✒️