eitaa logo
بـــاران‌عــــ❤ـشــق
32.1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
289 ویدیو
182 فایل
﷽ وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ. کپی حرام پیگرد قانونی و الهی دارد. تبلیغات 👇 @gostarde_nn
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷حضرت علی (ع) فرمود: 🌟یَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُوم 💥روز دادخواهی مظلوم بر علیه ظالم، سخت‌تر از روزی که ظالم ستم بر مظلوم می‌کند. 📕نهج‌البلاغه حکمت 250 『
🌷 امام صادق (علیه السلام) : ☘ هیچ کار خیری رو کوچک مشمار ؛ 👌 چرا که فردای قیامت آنرا به نحوی خواهی دید که مایه خرسندی و خوشحالیت باشد 📚 بحارالانوار ج ۷۱ ص۱۸۲ 『
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂 🍃🍂 🍂 🍁رمـــان انلاین نجلا🍃 🍁براساس واقعیت🍃 🍁به قلم: زهـــرا_ســـادات🍃 ابروهایم را بالا انداختم و به سمتش برگشتم. لب هایش باز هم آویزان شده بود و من که می دانستم قلب کوچولویش اجازه نمی دهد به همین راحتی من را از خانه بیرون کند. -خودت گفتی برو. -من گفتم، تو باید جدی جدی بری؟ از این همه بی منظقی اش خنده ام گرفته بود. گفته بود برو و من نباید می رفتم؟ من که نمی فهمیدم معنای حرکات و رفتارهایش را اما همین که من را از حال بد دور می کرد کافی بود. نفهمیدنم می ارزید به خندیدن، مگر نه؟ -پس باید چی کار کنم؟ پایش را محکم رو زمین کوبید و به سمت میز غذاخوری رفت. با عصابی داغون روی آن نشست و چانه اش را به دست هایش تکیه داد. انگار زیادی حرص خورده بود. حس می کردم برای امروز کافی است... مخصوصا که هم مریض بود و هم خیال می کردم اگر از این بیشتر پیش بروم ممکن است ناراحت شود. من که واقعا طاقت نارحتی اش را نداشتم. صندلی رو به رویش را عقب کشیدم و روی آن نشستم. همین طور خیره شدم به چشم هایش و این بار سعی کردم مهربان تر باشم. -خب خودت بگو چی کار کنم؟ سرفه ی کوچکی کرد و می دانست با هر سرفه ی او انگار قفسه ی سینه ی من درد می گرفت؟ -وقتی یه دختر میگه برو یعنی بمون. با تعجب ابرویم را بالا انداختم. -اون وقت وقتی که جدی بخواد بگه برو چی میگه. شانه ای بالا انداخت. -برو. گیج و منگ نگاهش کردم. ارش از این افکار و قانون های خاص دختر ها می گفت اما من هیچ گاه مایل به شینیدنش نبودم. اصلا دختری در زندگی من نبود که بخواهم این ها را بدانم، یک خواهرم بود که زندگی خوشی ندیده بود که بخواهد معنای سرخوشی را بفهمد.... او مجبور بود بیشتر از سنش بفهمد و همین او را از پا در آورده بود. -ببین امیر پاشا، تو باید این ها رو یاد بگیری. وقتی یه دختر میگه برو، اون هم با قهر یعنی بمون، یعنی از دلم در بیار، یعنی... یعنی حتی وقتی خودم هم نخواستم به من ثابت کن که آدم موندن هستی. لبخندی زدم و سرم را تکان دادم. می دانستم خودش کم کم همه چیز را به من یاد می دهد. هیچ نیازی به یادگیری من نبود که. وقتی ملکه ی احساسات را من در کنارم داشتم به منبع دیگری نیاز بود مگر؟ https://eitaa.com/baran_eshgh/22547 کُپی حَرام اَست و پیگرد الهی و قانونی دارد 🍃 🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
‍ ❣امام صادق (ع) فرمودند:👇 «هر کس آبی بیاشامد و جدم حسین (ع) را یاد کند و بر قاتلین او لعن و نفرین نماید ، خداوند صد هزار حسنه برایش بنویسد و صد هزار گناه او را بیامرزد ، و او را در جایگاه های بلند جای دهد ، و مانند این است که صد هزار بنده را ازاد کرده باشد. ✨پس او در‌ روز‌ قیامت با دلی شاد و چهره ای خندان محشور می شود » 📚منتهی الامال صفحه ۳۴۳ 『
🌷 امیرالمومنین (عليه السلام) فرمودند : 🍂 الجاهِلُ يَستَوحِشُ مِمّا يَأنِسُ بِهِ الحَكيمُ . ☘ نادان از آنچه انسان حکیم به آن اُنس مى گيرد گريزان است . 📖 غرر الحکم 『
🌷 امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) : 💐 بخيل‏ ترين مردم كسى است كه مال خويش را از خود دريغ دارد و براى وارثانش بگذارد. 🌸 «أبخَلُ النّاسِ مَن بَخِلَ على نفسِهِ بمالِهِ و خلّفَهُ لِوُرّاثِهِ» 📚 غررالحكم حدیث ۳۲۵۳ 『
❤️ ❤️ وخدا خواست براے همہ بشود تا اگر رهگذرے خستہ و مضطر بشود یا یتیمے برسد زائر این در بشود نخے از او رشتہ ے آخر بشود 😍 『
🌷امام جواد(علیه السلام) : 💠 هر که تقوای الهی را پیشه خود کند، مورد محبّت مردم قرار می گیرد گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند. 📗 بحارالانوار، ج۷۵، ص۷۹ 『
💠🍃 عارفی به شاگردانش گفت: بر سر دنیاکلاه بگذارید..! پرسیدند : چگونه؟ فرمود: نان دنیا را بخورید ولی برای آخرت کار کنید....! 『
🌸🍃نبی گرامی اسلام (ص) می‌فرمایند: مردم کارهایِ نیک بسیاری می‌کنند اما روز قیامت به اندازه‌ی عقل‌شان (میزانِ شناختِ توحید) از خداوند پاداش می‌گیرند. 📚نهج‌الفصاحه 『
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂 🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂 🍃🍂 🍂 🍁رمـــان انلاین نجلا🍃 🍁براساس واقعیت🍃 🍁به قلم: زهـــرا_ســـادات🍃 دست هایش را روی میز گذاشت و ای کاش این دست های زرد شده زودتر جان می گرفتند. دستم را دراز کردم و دست های کوچولویش را در دست هایم قفل کردم. آن قدر سرد بود که انگار در وجودش برفی بر پا بود. انگار باید هر چند وقت یک بار گرمای وجودم را به او می دادم، می ارزید به ازای این همه تجربه ی جدید، مگر نه؟ -امیر پاشا. -جان. و بله هایی که تبدیل به جانم گفتن شد و من نفهمیدم چطور او شد جانم. سرش را به زیر انداخت که لپ هایش از دو طرف آویزان شدند. دلم می خواست مانند پنیر پیتزا آن ها را بکشم. حیف که قول داده بودم فعلا حرصش ندهم و اذیتش نکنم. -میگم، تنهایی خیلی بده، نه؟ سوالی نگاهم کرد و من مات ماندم. میان این همه حال خوش این چه سمی بود که ریخته بود. -اگه یک ماه پیش می پرسیدی می گفتم قشنگ تر از تنهایی نیست اما الان... الان که با دنیایی از احساساتش اشنا شده بودم نمی توانستم به همین راحتی بگویم تنهایی خوب است. مگر می شد او باشد و من تنهایی را انتخاب کنم؟ -من می ترسم. و ترس که در نگاهش نشست من فهمیدم همیشه حس های بد هم با او خوب نیستند. فهمیدم این طور که جدی می شد حس های بد می شدند وحشتناک، می شدند خوره ای که به جان من هم می نشستند. گمان می کردم نجلا چقدر نامرد است، من را میان این همه حس غرق کرده است، بدون راهنمایی می خواهد خودم راه را پیدا کنم.... یا می شدم پادشاه احساسات یا این که غرق می شدم برای همیشه در دنیای سیاه تنهایی. -از چی؟ -تنهایی. -خانواده ات رو پیدا می کنیم. -اگه نکردیم؟ زبانم نچرخید که بگویم من هستم. اگر تمام دنیا قصد ترک کردنت را داشته باشند من هستم که تا ابد و یک روز کنارتم و نمی گذارم ذره ای این حس تنهایی به سمتت بیاید. https://eitaa.com/baran_eshgh/22547 کُپی حَرام اَست و پیگرد الهی و قانونی دارد 🍃 🍂🍃 🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
من از حسین (ع) آموختم که چگونه انسان می تواند در حالی که تحت ستم است، برنده باشد و از او آموختم که چگونه می توان زیر فشار ظلم بود و پیروز شد. 『