eitaa logo
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
970 دنبال‌کننده
16هزار عکس
6.4هزار ویدیو
9 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
این‌جوریہ‌کِہ‌میگَـن: 'الرفیق‌ثـُم‌الطَریق' حواسِتـون‌بـٰاشِہ‌چِہ‌ڪَسۍرو بَراۍرِفـٰاقت‌اِنتخـٰاب‌مۍڪنید...☝️🏻 🌿 !'
را صدا بزن 📿 اول وقت 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ این‌مردمند‌که‌بایک‌حرکت‌ناگهان‌روز‌ نهم‌دی‌را‌هم‌متمایز‌می‌کنند. مقام‌معظم‌رهبری(مدظله‌العالی) فرار‌رسیدن‌سالروز‌نهم‌دی‌و‌روز‌بصیرت بر‌تمام‌شما‌عاشقان‌وطن‌تبریک‌‌و‌تهنیت‌باد.
🍃🌸مولانا أمیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) : 🍃🌸هر گاه كسی به نماز می ايستد ، شيطان حسودانه به او می نگرد. زيرا كه می بيند رحمتِ خداوند او را فراگرفته است. 📚 بحارالانوار ، ج۸۲ ص۲۰۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
التماس دعای فرج
‍ ‍ 🍃🌸جمعه ها بهار صلوات هست🌸🍃 دهانمان را خوشبو کنیم به ذکر شریف صلوات بر حضرت محمد (صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله وسلم) و خاندان مطهرش🍃 (🌸)اللّهُمَّ ✨(🌸)صَلِّ ✨✨(🌸)عَلَی ✨✨✨(🌸)مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(🌸)وَ آلِ ✨✨✨✨✨(🌸) مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(🌸)وَ عَجِّلْ ✨✨✨(🌸)فَرَجَهُمْ ✨✨(🌸)وَ اَهْلِکْ ✨(🌸)اَعْدَائَهُمْ (🌸)اَجْمَعِین
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
بسم رب الشهدا و الصدیقین شهید سید مجتبی حسینی فرزند : سید مصطفی ولادت : ۱۳۵۶/۰۵/۱۴ قائمشهر ، مازندران شهادت : ۱۳۸۷/۱۰/۰۹ محل شهادت : سراوان ، ستاد انتظامی نحوه شهادت : با حمله انتحاری گروهک تروریستی ریگی در روز اول محرم مطابق با 1387/10/09به ستاد انتظامی شهرستان سراوان، سید مجتبی با زبان روزه و لبانی تشنه همانند سید و سالار شهیدن بدنش تکه تکه می‌شود. تاهل : متاهل دارای یک فرزند مزار : قائمشهر زندگی نامه و خاطرات شهید ساعت 7 صبح روز 14/مرداد/1356 خانواده ی حسینی 8 نفره شد . سید مجتبی به دنیا اومد . چهل روز از به دنیا اومدنش گذشته بود ،مادر از کوچه رد میشد که بچه از دستش افتاد روی زمین و خودش افتاد روش .خدارو شکر ،خدا خواست و سید مجتبی عمرش به دنیا بود. سال ها گذشت و از اون سید زاده یه پسر مسجدی بار اومده بود که وقت گذروندن توی مسجد رو به بازی با هم سن و سالاش توی کوچه ترجیح می داد . بچه ی آرومی نبود ،شینطت های بچگی رو می شد از دست شکسته و سر شکستش فهمید به قول خودش : من هم دستم شکسته هم سرم من ابوالفضلم. 7 یا 8 ساله بود که با پسر عمو توی حیاط بازی می کردن .حین بازی افتاد و دستش شکست.همون سال تابستون دستشو گچ گرفتن ، سال بعد دستشو عمل کردن و میله گذاشتن ، سال بعدش هم باز عمل کردن و میله رو در آوردن. چیزی از عمل دست نگذشته بود وبیهوشی هنوز کامل رفع نشده بود وتأثیراتش روی جسم سید مجتبی پابرجا بود .مادر، مجتبی رو به خواهر بزرگ تر می سپاره و برای کاری از خونه خارج می شه .اما شیطنتش تمومی نداره و از شیطنت اون روز 12 تا بخیه روی سرمجتبی باقی می مونه. آقا مجتبی در زمان کودکی توی باغ پدری یه درخت کاشت. نوجوان بود که اون درخت 12 تا شلیل داد . و آقا مجتبی اسم اون درخت رو گذاشت درخت 12 امامی .سال ها بعد چند نفر اون درخت رو خواب دیدن که یه پرچم روشه و روی اون پرچم نوشته شده درخت دوازده امامی . دوره ی نوجوونیش با بچه های مسجد بعد از مسجد می رفتن پایگاه و مجتبی بهشون قرآن یاد می داد . ماه رمضان که می شد شب ها خونه نمی اومد و توی همون مسجد شب رو صبح می کرد . اخلاقش از همه لحاظ خوب بود و هیچ وقت روی حرف باباش حرف نمی زد .هر موقع از خونه می خواست بره بیرون پیشونی مادرشو می بوسید و می گفت ثواب داره . تا حدی که می تونست و از دستش بر می اومد توی خونه کمک می کرد مثلا خرید ها رو انجام می داد و جارو می کشید . زمانی که سن کمی داشت سه تا خانواده به خاطر مریضی دختراشون نذر کرده بودن اگر دخترا سلامتیشون رو به دست آوردن دخترشون رو به عقد سید مجتبی در بیارن . نوجوانی رو که پشت سر گذاشت مادر از مجتبی خواست که در مورد ازدواج با اون سه تا دختر که نذرش کرده بودند فکر کنه . مجتبی هم جواب داد که:مامان جان زن که نذری نمیشه مگه خرید بازاره، بگو ازدواج کنن. زمان خدمتش رسید و برای 2 سال سربازی توی سپاه پذیرفته شد . از سربازی که برگشت برای ثبت نام جبهه سوریه رفت و قبولش نکردن.دلش برای شهادت پرمی کشید .عکسشو می ذاشت کنار عکس پسر خاله ی شهیدش و به مادرش می گفت : مامان به من میاد شهید بشم ؟ اون زمان پدرش مغازه ی خوار و بار فروشی داشت توی مغازه پدرش کار می کرد .پنجشنبه و جمعه ها هم با پدرش می رفتن روی زمین خودشون کار می کردن . مادر و پدرش از مکه که برگشتن توی حیاط مسجد برای خودشون دو تا قبر خریدن .سید مجتبی می رفت سر قبر و روی قبر خالی فاتحه می فرستاد و به مادرش هم می گفت مامان شما هم بیا اینجا فاتحه بخون این فاتحه ها برای آدم می مونه. 26 سالش که شد به اصرار مادر دنبال دختر خوب گشتن و بالاخره با یه دختر خوب و بسیجی عقد کرد ،بعد از دو سال ازدواج کردن و برای زندگی راهی قم شدن . دایی سید مجتبی توی قم براش کار پیدا کرد .اما نموند و بیرونش کردن. دوستش بهش پیشنهاد داد که اگر 4 تامدرک داشته باشه نیروی انتظامی تهران استخدامش می کنن .مجتبی هم چهار تا مدرک رو داشت و حدود 28 سالگی استخدام نیروی انتظامی شد . حدود سه سال تهران بود .از طرف بهداری بردنش یه بیمارستان بزرگ و اونجا دو شیفت کار می کرد .همونجا هم بود که خانومش باردار شد (و فروردین سال 85 سیده فاطمه به دنیا اومد .)به خاطر بارداری خانومش از تهران انتقالی گرفتن برای قائمشهر .چون اونجا دندون پزشکی برای کار مجتبی نداشت رفتن امیر کلا بابل . بعد ازچند وقت هم براش نامه فرستادن که بره زاهدان .ازاونجا هم منتقل شد سراوان . زمان مرخصی از سراوان که برگشت ،تلفنش زیاد زنگ میخورد .مادرش دلیل این همه تماس رو پرسید. . مثل اینکه توی سراوان زندگی نامه ی 12 تا امام رو خوند و قبول شد و دو روز تشویقی گرفت.
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
بار آخر که خواست بره سراوان با مادر و پدرش همراه شدکه خونه ی خواهرش توی قم هم سری بزنه .زن و بچه همراهش نبودن چون بچه ی کوچیک داشتن خانومش سختش میشد و نرفته بود قرار شد شب اونجا بمونه و فردا هم به مسجد جمکران بره اماپشیمون شد . به مادرش گفت که اگر بمونه مرخصیش 17 روزه میشه اما مرخصی بقیه 15 روزه است و حق الناس میشه. . رفت و شب قبل از شهادتش زنگ زد،با مادرش صحبت کرد . مادرگفت ده روزه روضه گرفته و سفره میندازه .خواهر هم تلفنو گرفت و با برادرش صحبت کرد .مجتبی گفت :گوشی رو بده سیده فاطمه(دخترش) می دونم شاید خواب باشه بیدارش کن. . صبح شد روز اول محرم بود مجتبی از فرمانده خواست به جای مراسم صبحگاه روز اول محرم رو با زیارت عاشورا شروع کنن انگار کار خدا بود که این اتفاق افتاد و فرمانده قبول کرد و همه به جز چند نفر نگهبان و سید مجتبی که افسر نگهبان بود رفتن زیارت عاشورا. ساعت هفت صبح یه ماشین انتحاری اومد داخل . سید مجتبی با ذکر الله اکبر سعی کرد جلوی ماشین رو بگیره اما ماشین منفجر شد و سید مجتبی با زبون روزه شهید شد اما با پیشنهادش جون تعداد زیادی از همکارا و سربازاشو نجات داد چون اون ماشین انتحاری با برنامه ریزی قبلی قصد داشت تو مراسم صبحگاه خودشو منفجر کنه. . روضه ی اون روز مادر هم برگزار شد . حدود ساعت پنج پدر سید مجتبی اومد خونه .امروز زودتر از همیشه و با حال کلافه . مادر ازش پرسید:چی شده امروز زود اومدی خونه؟ پدر هم با من و من جواب داد مجتبی زخمی شده دارن با هلی کوپتر میارنش . شب شد مادر اقامه ی نماز مغرب کرد . داماد و دخترش اومدن خونه و شروع کردن به تابی کردن و گریه کردن . دل مادر خبر دار شد که پسرش شهید شده . چهار رکعت نمار عشاء هم خوند و خونه پر از جمعیت شد . خبر رسید که دارن از زاهدان تشییعش می کنن .3 روز طول می کشه تا بیارنش . این سه روز هم با تمام بی تابی ها و دلتنگی هاش تموم شد و جنازه ی مجتبی رو آوردن خونه .مادر هر کاری کرد نذاشتن پسرشو ببینه .گفتن فردا بیا بیمارستان ببینش الان نمیشه. صبح شد . مادر راهی بیمارستان شد . فرماندار و شهر دار هم اونجا بودن . گفتن مادر باید یه قولی به ما بدی که پسرتو نشونت بدیم .آیت الکرسی بخون .مادر شهید آیت الکرسی رو خوند . یه ساک مسافرتی اوردن و به دستش دادن.پرسید: این چیه پسرمو بیارید ببینم .گفتن این پسرته ... در ساک رو باز کردن و یه ذره از موی مجتبی رو نشون مادرش دادن و در ساک رو بستن . همون قبر توی حیاط مسجد که مجتبی روش فاتحه می خوند نصیب خودش شد .همونجا خاکش کردن . چند وقت بعد مادر خواب پسر شهیدشو دید . مجتبی مادرشو دلگرم کرد که نگران نباش و هر جایی هستی منم همونجام .اینجا هم جام خوبه.. چند روز بعد مادر شهید برای آخرین بار خواب پسرشو دید مجتبی گفت که مامان دیگه خواب منو نمی بینی .مادرش هم ازش پرسید که تو که شهید شدی حالا چرا تو منطقه؟جواب داد که شهادت توی منطقه یه چیز دیگس . امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
امروز به نیابت از شهید سید مجتبی حسینی و همرزمانش یک آیه الکرسی و یک صلوات ختم کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠آیت الله فاطمی نیا رحمة الله علیه 🔸نقل است که،مرحوم آقا شیخ رجبعلی خیاط (رضوان الله علیه) با عده ای به کربلا مشرف شده بودند. در میان آنان زن و شوهری بودند. یک روز که از حرم پس از انجام زیارت بیرون آمده و بر می گشتند، این زن و شوهر با فاصله قابل ملاحظه ای از شیخ و در پشت سر ایشان راه می رفتند. در میان راه در ضمن صحبتی که بین آنها می شود، خانم نیشی به شوهرش زده و سخنی آزار دهنده به وی می گوید. 🔸هنگامی که همه وارد منزل و محل استراحت می شوند و آقا شیخ رجبعلی به افراد (به اصطلاح) زیارت قبولی می گوید؛ به آن خانم که می رسد، می فرماید: تو که هیچ، همه را ریختی زمین! آن خانم می گوید: ای آقا! چطور؟! من این همه راه آمده ام کربلا؛ مگر من چکار کرده ام؟! می‌‌فرماید: از حرم آمدیم بیرون، نیشی که زدی، همه اش رفت! یعنی همه نور معنوی و فیوضاتی که از زیارت کسب کرده بودی، با این عملت از بین بردی!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ تاثیر شایعات در رفتار انسان 👌 بسیار شنیدنی 🎤 حجت الاسلام داستان دلنشین منبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ شماره (۶۴۴) 🎙 حجت‌الاسلام حسینی قمی 💢 غیبت می‌شنوی؛سکوت نکن! 🔸کوتاه و شنیدنی👌
🍃چه شودکه نازنینا،رُخ خود به من نمائی به تبسّمی،نگاهی،گرهی ز دل گشائی... 🍃به کدام واژه جویم،صفت لطیف عشقت که تو پاک تر از آنی که درون واژه آئی... تعجیل در فرج مولایمان صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی استاد 👌 خرج خدا نشی ، خرج شیطان میشی داستان دلنشین منبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
بسم رب الشهدا و الصدیقین شهید سید مجتبی حسینی فرزند : سید مصطفی ولادت : ۱۳۵۶/۰۵/۱۴ قائمشهر ، مازن
‍﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 💫سلام و رحمت خدا بر شما بزرگواران💫 💫به لطف خدا و کمک شهدا دور جدید ختم و توسل ب شهدا را درکنار هم شروع میکنیم💫 ✨ اولین ختم ✨ 💫دعای فرج و دعای سلامتی و ۱۲ شاخه گل صلوات💫 هدیه به 💚 صاحب الزمان علیه السلام💚 به نیابت از 🕊 شهید والامقام سید مجتبی حسینی و همرزمانش 🕊 💫شفاعت و دعای شهدا روزیتان💫 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️امام زمان (عج): « ما بر تمامی احوال و اخبار شما آگاه و آشنائیم و چیزی از شما نزد ما پنهان نیست.» "بحارالأنوار، ج 53، ص 175"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت الله فاطمی‌نیا: 🌱"وحُبّي لَكَ شَفيِعي إلَيكَ" خدايا ! محبت من به تو شفيع من است نزد تو. (دعای ابو حمزه ثمالی) اين عبارت خيلي اميد بخشه خدايا اينكه من تو را دوست دارم ، شفيع من است نزد تو خدا دوست بودن، نعمت بزرگي است كه خداوند به انسان ابتداءا موهبت فرموده است. هرچه معرفت ما به پروردگار بيشتر باشد ، محبت بيشتر ميشود. انسان اگر خدا را دوست داشته باشد، يك سرمايه عظيمي دارد. فاطمی نیا ═━━⊰❀💚❀⊱━━═
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
با بند بند انگشتات بگو ثواب هم داره👌👌 تنبلی نکن بگو هر چقدر دوست داری اصلا ب تعداد نام مبارک مولایمان ۵۹ مرتبه بگو 👌👌