⚘شهیدمحمود رضا بیضایی⚘
۲۲ اسفند ماه سالروز بزرگداشت مقام والای شهدا و روز بنیاد شهید و امور ایثارگران را گرامی می داریم ام
امروز به نیابت از امام و شهدا یک آیه الکرسی و یک صلوات ختم کنیم
13.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚ای آنکه در نگاهت حجمي زِ نور داري
💚کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟
💚چشم انتظار ماندم،تا بر شبم بتابي
💚اي آنکه در حجابت درياي نور داري
💚من غرق در گناهم،کي مي کني نگاهم؟
💚برعکس چشمهايم چشمي صبور داري
💚از پرده ها بُرون شد،سوز نهاني ما
💚کوک است ساز دلها،کي ميل شور داري؟
💚در خواب ديده بودم،يک شب فروغ رويت
💚کي در سراي چشمم،قصد ظهور داري؟
💚سلام تنها پادشاه زمین✋
من به چشم هایم صبوری آموخته ام...
سالهاست!همیشه در انتظار بوده😔
تو اما می شود
گام هایت را کمی تندتر بَرداری...؟؟
🌹العجل العجل یا مولای یا صاحب الزما
🦋🦋🦋
✨﷽✨
#پندانه
🔴 عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی والدین
✍علامه طهرانی در كتابی میفرمايد:يک روز در تهران، براى خريد كتاب به كتابفروشى رفتم. مردى در آن انبار براى خريد كتاب آمده بود. آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت:
حبيبم الله. طبيبم الله، یارم...
فهميدم از صاحبدلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته.
گفتم:
آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم. چه جوری به این مقام رسیدی؟
ناگهان ساکت شد. گریه بسیاری کرد. سپس شاد و شاداب شد و خندید.
گفت:
سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمينگير بود.
خودم خدمتش را میکردم؛ و حوائج او را برمیآوردم؛ غذا برايش میپختم؛ و آب وضو برايش حاضر میكردم؛ و خلاصه به هرگونه در تحمّل خواستههاى او در حضورش بودم.
او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش میداد و من تحمل میكردم، و بر روى او تبسم میكردم. به همين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سن من 40 سال میگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود. به همین خاطر به نداشتن زوجه تحمل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.
گهگاهى در اثر تحمل ناگواریهایى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گویى برقى بر دلم میزد، و جرقهاى روشن میشد؛ و حال بسیار خوشی دست میداد، ولى البته دوام نداشت و زودگذر بود.
تا يک شب كه زمستان و هوا سرد بود. من رختخواب خود را پهلوى او و در اتاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدازدن نداشته باشد.
در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اتاق پهلوى خودم میگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريک آب خواست.
فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته و به او دادم و گفتم:
بگير، مادرجان!
او كه خوابآلود بود و از فوريت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصور كرد كه من آب را دير دادهام. فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد.
فوراً كاسه را دوباره آب کرده و گفتم:
بگير مادرجان، مرا ببخش، معذرت میخواهم!
كه ناگهان نفهميدم چه شد. اجمالا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برقها و جرقهها تبديل به يک عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، با نظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد.
📚نور ملكوت قرآن، ج1، ص141 با اندكی تلخيص
✾🍃🌼🍃✾ ─
#از_او_بگوییم
💠به شوق دیدار...
🔹به شوق دیدار امام، مسافر بغداد شده بود. به هر زحمتی بود، خودش را رساند. امام، تازه از نماز عصر فارغ شده بود. نشسته بر سجاده، رو به قبله، دستهایش سمت آسمان.
مناجات امام را میشنید:
«خدایا!… در فرج منتقم شتاب کن! و آنچه را به او وعده دادهای، به انجام رسان!»
با خودش گفت: «امام چه کسی را دعا میکند؟ تحقق کدام مژده را از خدا میخواهد؟»
🔹سوالش را پرسید.
امام کاظم علیهالسلام فرمود: «او، مهدی ما آل محمّد است… پدرم فدای او باد! صورتی گندمگون دارد اما با این حال، زردی شبزندهداری در چهرهاش پیداست!… شبهایش با رکوع و سجود به صبح میرسند… اوست چراغ روشنِ تاریکیها… پدرم فدای او باد که روزی به امر خدا قیام خواهد کرد…»
Salavat.Emam.Reza.1(WebAhang).mp3
710.1K
❤️ السلام علیک یاابالحسن یا علی بن موسی....
💐قرارعاشقی🌹⏰ ساعت ۸ به وقت عاشقی🌹🇮🇷
🔰به امام #هشتم علیه السلام هدیه کنیم
🌺 بسم الله الرحمن الرحیم
صلوات خاص امام رضا(ع)
🌹🌹🌹🌹🌹
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى
الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً
كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
اللهم صل علی محمدواآل محمدوعجل فرجهم🌹🌹