eitaa logo
⚘شهید‌محمود رضا بیضایی⚘
967 دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
13 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
یه هفته یی از اومدنمون میگذشت بیشتر درگیر مهمونی بودم یه روز بچه ها اومدن یه سری از فامیلا هم اومدن این یه هفته شبا خیلی برام سخت گذشت دلتنگ حرم میشدم تا حدی که گریم میگرفت چند بارم جلوی مامان اینا زدم زیر گریه . . از حرفای مامان و بابا متوجه شدم قصد دارن بعد از صفر برای خواستگاری از زینب اقدام کنن😍😁 کلی ذوق کردم حالا حسین بیاد اطلاعاتمو کامل میکنم 😂 گوشیم زنگ خورد سمیرا بود _سلام سمیرا جوون سیمرا_خوبی حلمابانو کم پیداشدی دیگه حالی نمیپرسی حلما_نبابا این هفته همش درگیر مهمونی بودیم 😄 سمیرا_ ببین امروز قراره بابچه ها ناهار بریم بیرون نگین و سپیده ام هستن گفتم بگم توام بیای دور هم باشیم نه نیاریا حلما_😑😑باشه عزیزم میام فقط کجا سمیرا_خب پس من میام دنبالت که باهم بریم فقط زود اماده شو حلما_باشه میبینمت😘 حلما_مامااااان ماماااان کوشی مامان_جانم حلما تو اشپزخونم حلما_سمیرا زنگ زد گفت قراره ناهار بابچه ها برن بیرون خواست منم برم مامان_برو عزیزم خوش بگذره بهتون فقط عصر زودبیا 😐مامان همیشه کلی سوال میکنه من بیرون رفتنی اینسری چقدر راحت قبول کرد😳 حلما_باشه پس من برم آماده شم الان سمیرا میرسه تو این یه هفته از خونه بیرون نرفته بودم یه شلوار جین سرمه یی با یه مانتو مشکی تنم کردم یکم استین مانتوم کوتاه بود اینجوری که نمیشه ساقامم زدم روسری بلند سرمه اییم سر کردم یکم کرم زدم با یه کوچولو رژخیلی کمرنگ چادرمم سرکردم 😍مطمعنن بچه ها ببینن خیلی تعجب میکنن خودمم کم عجیب نیست برام😄 ولی واقعا نمیتونم بدون چادر برم . . . ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 نویسنده:
. . . دو هفته از اون روزی که با دوستام رفتم بیرون میگذره تو این مدت اکثرا خونه بودم هر چی بچه برنامه میریختن به بهونه های مختلف نمیرفتم دیگه مثل قبل پیششون بهم خوش نمیگذشت... از طرفی اصلا دوست ندارم این حال خوبمو از دست بدم بااین که چیزی تو زندگیم تغییر نکرده و همه چی مثل گذشتست اما یه آرامشی رو که تا به حال تجربه نکرده بودم و پیدا کردم الانم هر چیزی که حس کنم امکان داره این حالمو خراب کنه دور نگهش میدارم تو تمام این مدتی که اومدم نمازای یومیه رو که بلافاصله بعد اذان میخونم زیارت عاشوراهم تقریبا هر روز میخونم بهم ارامش میده هر روز که میگذره حس میکنم ایمانم قوی تر میشه کتابایی که زینب بهم داده رو تو این مدت خوندم الان باتمام وجودم میتونم درکشون کنم بابت گذشته که انقدر نسب به حجابم بی تفاوت بودم کلی ناراحتم میترسم اگه زیاد با بچه ها بگردم دوباره بشم حلمای سابق فکر میکنم یکم زمان لازمه که خوب با خودم کنار بیام الان مثل یه نهال نازکم که کم کم داره تنومند میشه . . یه زمانی ارزوم بود برم خارج برای ادامه تحصیل حتی میخواستم به طور جدی با بابا حرف بزنم بعد اینکه از مشهد امده بودیم نمیدونم چی شد که اصلا نگفتم تو این مدت حس های زیادی رو تجربه کردم ، همه چی از تولد نگین شروع شد... . . . نشسته بودم تو اتاقم مشغول کتاب خوندن بودم مامان_حلماجان _جونم مامان😘 مامان_چیکار میکنی چرا نمیای پایین _کتاب میخوندم عشقم. چطور کار داری مامان_میگم تو با زینب حرف زدی؟ نظرشو میدونی؟ نشه بریم بگه نه بچم ناراحت بشه حلما_من که مستقیم چیزی ازش نپرسیدم اما حس میکنم بی میل نیست😅کجا بهتر از داداش من میخواد پیدا کنه مامان_ان شاالله که خیره هفته دیگه که صفرتموم بشه زنگ میزنم خانوم موسوی میگم بهشون حلما_اخ جووون عروسیی😋😋 مامان_توام دیگه باید جدی فکرکنی به ازدواج من دوست دارم تو زودتر سرو سامون بگیری😌 حلما_☺️چشمممم ایشالا به زووودی😂 مامان_حالا من یچیزی گفتم تو یکم خجالت بکش خب😂 حلما_خو خجالت نداره که 😂😬😬خودت گفتی دوست داری زود عروس بشم😌😌 مامان_پس چرا خواستگاراتو راه نمیدی دختر هر کیو میگیم یه عیب میزاری روشون😕😕😕 حلما_خوووو مامانِ گلم اونی که باید بیاد بیاد قول میدم عیب نزارم روش😅😅 . . . ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 نویسنده:
. . . حلما_مامان من دارم میرم کاری نداری؟ مامان_خدایاشکرت😍 چقدر خانوم شدی نه برو خدابه همرات❤️ حلما_عشق منی خدافظ😘 سمیرا جلوی در بود حواسش به گوشیش بود زدم به شیشه ماشینش اول یکم مکث کرد بعدپیاده شد از ماشین 😅 حلما_سلام خانوم ☺️ سمیرا_وااااای نگاهش کننننن سلام به روی ماهت نشناختمت اول😅😍 _گفتم این خانومه محجبه بامن چیکار داره😂چقدررررررر بهت میاد حجاب حلما_مرسیی عشقم سمیرا_بشین بریم بانو😘 حلما_برویم سمیرا_راستی چیشد یهو انقدر تغییر کردی تو که اصلا از چادر خوشت نمیومد🤔 حلما_تاثیرات کربلاست😍😁 اونجا تصمیم گرفتم چادری بشم سمیرا_خیلی خوبه خوش بحالت منم واقعا دوست دارم اما نمیتونم😅سخته تو این جامعه نگه داشتن چادر حلما_اووهوم خیلی خوبه. یه آرامش خاصی میده به آدم فقط ميترسم😔میترسم نتونم از پسش بربیام نگهش دارم سمیرا_بنظره من که میتونی 😍 وقتی این ارادرو داشتی و تونستی انتخابش کنی پس حتما میتونی نگهشم داری😚 حلما_امیدوارم. چون فقط چادر نیست من معتقدم کسی که این پوشش رو انتخاب میکنه باید مراقب همه رفتاراش باشه که یه وقت چادر بی حرمت نشه😌☺️ سمیرا_باباااااا تو چقدر خانوم شدیییی اصلا انگار یه آدمه دیگه یی😂😂 نه خوشم اومد ماهم باید یه سفر بریم کربلا متحول بشیم😁😁😍 حلما_😂ایشالا قسمتتون بشه سمیرا_خب حاج خانوم بپر پایین رسیدیم 😁😝 دوستان الان جیگرمونو درمیارن دیر کردیم😂 حلما_اخ اخ اره بدو بدو سمیرا رو از دوران دبیرستان میشناسم دختر دوستداشتیه خیلی شوخ و شلوغم هست نسبت به نگین و سپیده معتقدتره چون خونوادش تقریبا مذهبین مانتویی ولی اصلا جلف نیست بچه ها فرحزاد قرار گذاشته بودن رفتیم سمت جایی که بچه ها نشسته بودن از دور صدای خنده هاشون میومد😄😐 رسیدیم بهشون همشون با تعجب منو نگاه میکردن😂 حلما_چیههه😂😂شاخ دارم یا دم اینجوری نگاه میکنید😬 مریمو سپیده باهم گفتن چاادر حلما_یعنی انقدر تعجب داره 😐 نگین_اوهوم از انقدرم بیشتر😂 سمانه_یعنی قراره همیشه سرکنی؟ حلما_ان شاالله با یاری خدا مریم_وای حرف زدنشوووو سمیرا_آره دیگهه بچمون خیلی خانوم شدههه وقت شوهر کردنشه😝😁 یکم مسخره بازی در اوردن هرکاری میخواستن بکنن به شوخی میگفتن زشته حلما اینجاست😂😂 بعد از ناهار گرم صحبت بودن من کلافه شدم یکم موضوع بحثاشون اصلا برام جذاب نبود یا درباره پسر بود یا درباره مدل مو ارایشو مهمونی . . . ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 نویسنده:
هدایت شده از -
سلام علیکم خواهر،برادر✋🙂 احوال شما!😇💕 خواستم بگم یک شهید لبنانی که الان داداش من هستن☺️♥️<انشاالله منو قبول داشته باشن و ناراحتشون نکرده باشم و لیاقت خواهری داشته باشم🙂>واسشون کانالی زدیم تا شما بیشتر آشنا بشین⛓💜 خوشحال میشیم که قدم به چشم ما بزاریدو به ما افتخار بدید که عضو کانالمون بشین💫🌹 و همچنین کانال ما که مطعلق به شماست🥺 امیدوارم ممبرهای ناز و خوشگل و مذهبی واردش بشن و بمونن💙🦋 هدف من از زدن کانال داداشمون میخام افراد بیشتری باهاش آشنا بشن😇🌼 انشاالله که خود خدا♥️👑 داداشمون😉 و امام زمان💚اجرتونو بدن😍🖇 اینم لینک کانال داداشمونه😉💋 @jahadmoghnieh94
منتظرالمهدی(عج): ✨﷽✨ 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀 ✍مردی بود قرآن می‌خواند و معنی قرآن را نمی‌فهمید . دختر کوچکش از او پرسید چه فایده ای دارد قرآن می‌خوانی بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟ پدر گفت : سبدی بگیر واز آب دریا پر کن وبرایم بیاور.. دختر گفت : غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند. پدر گفت : امتحان کن..دخترم. دختر سبدی که درآن زغال می‌گذاشتند گرفت ورفت به طرف دریا وامتحان کرد ، سبد را زیرآب زد وبه سرعت به طرف پدرش دوید ، ولی همه آب ها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند. پس به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد . پدرش گفت : دوباره امتحان کن. دخترکم . دختر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد . برای بار سوم وچهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد وبه پدرش گفت : که غیر ممکن است... پس پدر به او گفت : سبد قبلا چطور بود؟ اینجا بود که دخترک متوجه شد و به پدرش گفت : بله پدر ، قبلا سبد از باقیمانده های زغال کثیف وسیاه بود ، ولی الآن سبد پاک وتمیز شده است. پدر گفت : این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام می‌دهد . پس دنیا وکارهای آن قلبت را از کثافت ها پر می‌کند ، خواندن قرآن همچون دریا سینه ات را پاک می‌کند ، حتی اگر معنی آنرا ندانی... 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
⚘شهید‌محمود رضا بیضایی⚘
#تو_شهید_نمیشوی 📚 قسمت هشتادم🌱 | خبر آمد...🖤 | محمودرضا حدود ساعت سه و نیم بعد از ظهر،در روز می
📚 قسمت هشتاد و یکم🌱 | ادامه خبر آمد...🖤 | دو ساعت بعد،حدود ساعت ده شب بود که برادر خانم محمودرضا زنگ زد و گفت خبری هست که باید به تو بدهم.بعد گفت محمودرضا در سوریه مجروح شده و او را به ایران آورده اند.تا گفت مجروح شده،قضیه را فهمیدم.گفتم:((مجروحیتش چقدر است؟)) گفت:((تو پدر و مادر را فردا بیاور تهران،اینجا می بینی.))این را که گفت مطمئن شدم محمودرضا شهید شده است.منتظر بودم خودش این را بگوید.دیدم نمی‌گوید یا نمی‌خواهد بگوید و فقط از مجروحیت حرف می‌زند؛قبل از خداحافظی گفتم:((صبر کن!تو داری خبر مجروحیت به من می دهی یا خبر شهادت؟)) گفت:((حالا شما پدر و مادر را بیاورید.))گفتم:((حاجی!برای مجروحیت که می‌گویند مادر را بیاورید تهران.))از او خواستم که اگر خبر شهادت دارد بگوید.چون من از قبل منتظر این خبر بوده‌ام. گفت:((طاقتش را داری؟))گفتم:((طاقت نمی‌خواهد.شهیدشده؟))تأیید کرد و گفت:((بله محمودرضا شهید شده.))گفتم:((مبارکش باشد.))بعدا دوباره با آن برادری که اول زنگ زده بود تماس گرفتم.تا شروع به صحبت کرد داخل خانه صدای گریه بلند شد... @Shbeyzaei_313
﷽ کانال شهید بابک نوری هریس 📢 با حدیث های روزانه 😇 تلنگر های ناب 👌 مشاوره های زناشویی 👥 دانستنی های قرآن 🌹 عکسهای زیبا مذهبی 📸 متن های مذهبی 💚 روزانه معرفی یک شهید 🤩 وکلی مطالب جذاب دیگه... 😊 اگه نبود لفت بده... بدو بیا...♡ 🏃‍♂ @Rofagaysohada
🌚✨ خاطری‌گرنظرم‌هست همه‌خوبی‌توست حسرتی‌گربه‌دلم‌هست همان‌دوری‌توست 🌙 •°• خب‌دوستان!🙂♥️ خوب‌یابد... دفترامروزهم‌بسته‌شد😊🌿 به‌امیدفردایی‌زیباترازامروز🌈🌼🤲🏻 شبتون‌حسینی‌رفقا:)💚🌱 با ۅضۅ💎 بۍگناه📿 یاعلی✋🏼😴 ↓ ❥↬•| @Shbeyzaei_313
- بسم‌اللھ🌱 . عِشق یعنۍ چـٰادرِ خاکی ؛ درشهر ها پُر است‌ از زینب‌ هاۍِ حُسین . . عباس‌ ھا‌ اجازھِ‌ دیدن‌ نمیدهند :)) ! تجمع‌ِحاج‌خانماۍِعکآس ☁️ • شَرایط‌کُپی‌ | @sharaietmaeva ماوا • پناهگاه ﴿حࢪف‌هٖاتونٰ﴾ به مدیر:@Re_yh_an_eh💌➺ پناه گاهتون ؛ •( @maevaa )•
سلامی به گرمای نگاه محمودرضا 😍🌱 اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا... 🍂🌻 آغاز صبحی دیگر با ذکر صلوات... 🌼✨ ♥️|@mahmoodreza_beizayi