eitaa logo
⚘شهید‌محمود رضا بیضایی⚘
959 دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
6.6هزار ویدیو
12 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
✍امام کاظم علیه السلام: در دنیا مانند کسی باش که در خانه ای ساکن است و مالک آن نیست و منتظر رفتن است. 📚 تحف العقول ص۳۹۸ 🔻 ياد خدا آرامش قلبها 🔻
❤️ ۱۵ قانونِ خوشبختی ▫️۱- موهبتهای خود را شمارش کنید نه مشکلاتتان را... ▫️۲- در لحظه زندگی کنید. ▫️۳- بگویید دوستت دارم ▫️۴- بخشنده باشید نه گیرنده ▫️۵- در هر چیزی و هرکسی خوبی ها را جستجو کنید. ▫️۶- هر روز دعا کنید. ▫️۷- هر روز حداقل یک کار خوب انجام دهید. ▫️۸- در زندگی اولویت داشته باشید ▫️۹- اجازه ندهید مسائل کوچک و خیالی شما را آزار دهد. ▫️۱۰- عادت همین الان انجامش بده را تمرین کنید. ▫️۱۱- زندگیتان را با خوبی پر کنید. ▫️۱۲- خندیدن و گریه کردن را بیاموزید. ▫️۱۳- لبخند بزنید تا دنیا به شما لبخند بزند. ▫️۱۴- از هیچ چیز یا هیچ کس نترسید. ▫️۱۵ - در سختی ها به خدا توکل کنید. 🔻 ياد خدا آرامش قلبها 🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘شهید‌محمود رضا بیضایی⚘
طیبه خانم آقا سید اسماعیل تولدتان مبارک ۱۴ صلوات هدیه به روح مطهر شهیده طیبه واعظی دهنوی و شهید س
بسم رب الشهدا و الصدیقین شهید سید اسماعیل سیرت نیا ولادت: ۱۳۵۷/۰۴/۲۳ رشت شهادت: ۱۳۹۴/۰۸/۱۷ محل شهادت : حلب ، سوریه قسمتی از وصیت نامه: به هیچ وجه تا زمان پیدا شدن قبر مطهر حضرت زهرا(سلام الله علیها) برای من سنگ قبری تهیه نکنید. در لحظه تدفین، تربت کربلا، کفن کربلا و پیشانی بند یا زهرا(سلام الله علیها) فراموش نشود. مبلغ ۵۰۰ هزار تومان بابت سهل انگاری های من در استفاده از بیت المال به محل کارم پرداخت نمائید. به هیچ وجه در مراسم من هزینه های آنچنانی و اسرافی نشود. سهمیه و حقوق من پس از اینکه متأهل شدم و به همسرم و پدرم و مادرم رسید مابقی به یتیمان کمیته امداد امام خمینی (ره) برسد. امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
⚘شهید‌محمود رضا بیضایی⚘
خلاصه ی کتاب پا برهنه در وادی مقدس ( زندگی و خاطرات شهید سید حمید میرافضلی ) قسمت هجدهم ( حمید و
خلاصه ی کتاب پا برهنه در وادی مقدس ( زندگی و خاطرات شهید سید حمید میرافضلی ) قسمت نوزدهم ( ادامه قسمت قبل ) حاج قاسم نگاهي به اطرافش كرد. به سيد حميد اشاره کرد و گفت: همراه حاجي برود به مقرّ يکي از گردان هاي لشکر ثارالله که توي جزيره ي مجنون هستند. هرچند تا نيرو که مي خواد به حاج همت بده. آن روز مقر فرماندهي لشکر ثارالله در سمت راست جاده، وسط جزيره ي جنوبي، نزديک کارخانه ي نمک و نزديک خط بود. حاج قاسم هم آنجا بود و خط را فرماندهي مي کرد. آتش دشمن هم ديوانه وار روي سر ما مي ريخت. حاج همت خداحافظي کرد و رفت به طرف موتورش. سيد حميد هم با پاي برهنه دنبالش راه افتاد تا به موتور برسد. آن ها مي خواستند بروند سمت چپ جزيره ي مجنون که حاج همت و بچه هايش آنجا بودند. قرار شد من كه هم همراه حاج همت و سيد حميد بروم تا خط را ببينم و تحويل بگيريم و شب هم شناسايي داشته باشيم. حاج همت و سيد از حاج قاسم خداحافظي کردند. قبل از اينکه سوار موتور شوند من به سيد گفتم: بگذار من ترک موتور حاج همت بنشينم! سيد گفت: پس من!؟ گفتم: تو با موتور من بيا! لبخند زد و قبول کرد. البته حالا مي فهمم که لبخندش معناي خاصي داشت! من رفتم سوار موتور حاج همت شدم. آماده ي رفتن بوديم که حاج قاسم من را صدا زد و گفت کارت دارم. از موتور آمدم پايين و رفتم طرف حاج قاسم. او حرفش را زد. برگشتم ديدم كه سيد حميد باز رفته نشسته ترک موتور حاج همت. آتش آن قدر زياد و فرصت کم بود که معطلي معنا نداشت. پيش خودم گفتم كه حتمًا سيد فکر کرده کارم زياد طول مي کشد و رفته سوار شده که بروند سر قرارشان. ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم